یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

کانال تلگرام؛

دنیای آینده با ما چه خواهد کرد؟

دو نگاه به دو دنیای ایران امروز ما بیشتر قابل تشخیص است. نگاه اول، تصویری از «گِلام» گالیور است؛ «من می‌دونم نمیشه». آدم‌هایی، کارشناسانی، متخصصانی و مدیرانی از پیش‌باخته، نااُمید و منشأ افسردگی؛ هیچ صدای امیدی از ایشان برنمی‌خیزد. نگاه دوم، بیشتر «سوباسا»یی است. آدم‌هایی و مدیرانی که گویی پای بر زمین واقعیت ندارند، محدودیت نمی‌شناسند، و درست مثل انیمیشن فوتبالیست‌ها، زمان برای‌شان معنا ندارد.

به گزارش جماران؛ محمد فاضلی در کانال تلگرامی خود نوشت:

داستان‌های گالیور نام مجموعه‌ انیمیشنی است که در سال 1968 بر اساس رمانی از جاناتان سوئیفت ساخته شده و در ایران دهه 1360 پخش شد. «گِلام» شاید مشهورترین شخصیت این مجموعه باشد. آدمی کوچک از شهر لی‌لی‌پوت با صداپیشگی اکبر منانی که هنوز تکه کلام «من می‌دونم ما موفق نمی‌شیم» یا «من می‌دونم کارمون تمومه» او در ذهن ایرانیان بسیاری به یادگار مانده است. 

مجموعه انیمیشن «کاپیتان سوباسا اُزارا» که در ایران با عنوان فوتبالیست‌ها پخش شد، محصول 1981 ژاپن است. این مجموعه داستان نوجوانی به نام سوباسا است که در کنار دیگر نوجوانانی نظیر «واکی بایاشی» (دروازه‌بان افسانه‌ای مجموعه) و «کوجیرو یوگا» رقیب سوباسا که در نسخه ایرانی انیمیشن نام او را «کاکرو» نهاده‌اند، و دیگرانی نظیر «تارو میساکی» بالاخره قهرمان جام جهانی جوانان می‌شوند. 

انیمیشن فوتبالیست‌ها نهایت کارهای تخیلی در دنیای فوتبال است. زدن شوت‌های حیرت‌انگیز، سوار شدن بازیکنان بر شانه یکدیگر برای دفع توپ، حرکات تخیلی در بازی با توپ، شکست‌ناپذیری، و مهم‌تر از همه، بی‌توجهی به زمان. بی‌زمان بودن بارزترین ویژگی حرکات در کارتون فوتبالیست‌هاست. حرکت توپ در یک مسیر کوتاه ممکن است ده بیست ثانیه طول بکشد، و انجام حرکاتی که در دنیای واقعی شاید ده دقیقه زمان ببرد در کسری از ثانیه صورت می‌گیرند.  

«سوباسا اُزارا» و «کاکرو یوگا» قهرمانان حیرت‌انگیز، بی‌شکست، و بی‌محدودیت هستند که از پس هر کاری برمی‌آیند حتی اگر آن کار شکست دادن تیم ملی برزیل یا آلمانی باشد که دهه‌ها از ژاپن در فوتبال جلوتر هستند. موسیقی ابتدایی و انتهایی متن انیمیشن کودکان را به هیجان می‌آورد، و هر کدام را به کاکرو یوگا یا سوباسا تبدیل می‌کرد. یادم هست مفسران فوتبال دهه 1990 تلویزیون ایران گاه از این سخن می‌گفتند که ساخته شدن چنین انیمیشنی بخشی از برنامه‌ریزی ژاپن برای پیشرفت در دنیای فوتبال است. این درست مصادف بود با ایامی که لیگ فوتبال ژاپن راه‌اندازی شده بود و نمادی از نظم و پیشرفت و به‌کار گرفتن بازیکنان بزرگ اما پا به سن گذاشته دنیای فوتبال بود. 

دو نگاه به دو دنیای ایران امروز ما بیشتر قابل تشخیص است. نگاه اول، تصویری از «گِلام» گالیور است؛ «من می‌دونم نمیشه». آدم‌هایی، کارشناسانی، متخصصانی و مدیرانی از پیش‌باخته، نااُمید و منشأ افسردگی؛ هیچ صدای امیدی از ایشان برنمی‌خیزد. نگاه دوم، بیشتر «سوباسا»یی است. آدم‌هایی و مدیرانی که گویی پای بر زمین واقعیت ندارند، محدودیت نمی‌شناسند، و درست مثل انیمیشن فوتبالیست‌ها، زمان برای‌شان معنا ندارد؛ گویی می‌توان یک توپ فوتبال را شوت کرد و چند ده‌ثانیه در هوا بماند، یا دروازه‌بانی در میانه بازی از تیر دروازه با حرکات محیرالعقول بالا برود و توپ را دفع کند. گویی نیروی جاذبه، زمان، قدرت انسانی و هر محدودیت دیگری بی‌معناست. 

«گلام‌»ها بیش از اندازه به زمین چسبیده‌اند و تکان نمی‌خورند؛ و «سوباسا»ها بیش از اندازه روی هوا هستند. گلام‌ها یأس‌آورند، و سوباساها ترس‌آور. 

ما نه لی‌لی‌پوتی‌های پانزده سانتی‌متری هستیم که مشکلات این کشور – از مسأله آب گرفته تا تنش در سیاست خارجی، آسیب‌های اجتماعی و ... – کارمان را تمام کنند؛ و نه «سوباسا» و «کاکرو»هایی که بی‌محدودیت، با اتکا به یک موسیقی هیجان‌انگیز، با نیروی همدلی و بدون آن‌که اسباب بزرگی فراهم کرده باشیم، قهرمان جام جهانی فوتبال شویم (در جهان توسعه‌یافته جایی برای خود دست و پا کنیم). 

«گلام» بودن رفع تکلیف و مسئولیت؛ و «سوباسا» شدن عین توهم و فریب است. «گلام»ها جهان را نمی‌سازند، و «سوباسا»ها قطعاً در تخریب آن نقش مهمی ایفا می‌کنند.

دنیای آینده ما را واقع‌بینانی خواهند ساخت که نه افسردگی دارند و نه توهم، بلکه بر زمین واقعیت راه می‌روند، حد و اندازه توان خود و هم‌وطنان خود را می‌دانند، به نیروی جاذبه و نیروهای اجتماعی و اقتصادی باور دارند، منطق جهان واقعیت را درک می‌کنند، و بیش از هر چیز اهمیت زمان را درمی‌یابند. تصمیم‌های سخت می‌گیرند، هزینه اجرای آن‌ها را برآورد می‌کنند، درباره تصمیم‌ها و هزینه‌های‌شان با دیگران سخن می‌گویند، و برای تحمل هزینه هر تصمیمی، تقسیم کار می‌کنند. آرزوهای بلند دارند اما برای تحقق آن‌ها گام‌های کوچک برمی‌دارند؛ به خودشان اعتماد دارند و برای خلق اعتماد در دیگران از هیچ کاری دریغ نمی‌کنند؛ خودشان را برای زحمات و پرداختن هزینه‌ها آماده کرده‌اند، اما حد و اندازه ظرفیت دیگران برای هزینه پرداختن را محدود می‌دانند. اینان به محدود بودن دانایی و توانایی باور دارند، و به همان اندازه به بی‌پایان بودن امید، معتقدند؛ خطر ناامیدی و توهّم را نیز دریافته‌اند. 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.