ترفندی که بینتیجه ماند!
امام را به ترکیه تبعید کردند تا خیالشان راحت شود غافل از آنکه مردان خدا در هر نقطه ای که حاضر باشند نورشان محیط اطراف را روشن می کند.
امام را به ترکیه تبعید کردند تا خیالشان راحت شود غافل از آنکه مردان خدا در هر نقطه ای که حاضر باشند نورشان محیط اطراف را روشن می کند.
در نوزدهم آبان ماه سال ۴۳ امام خمینی در دو نامه جداگانه که یکی مربوط به وکالت و وصایت و دیگری سفارش درباره اعضای خانواده بود، برای حاج آقا مصطفی خمینی مطالبی نوشتند.
امام درباره مامورانی که شبانه برای بردن ایشان به دنبالش آمده بودند اینگونه روایت می کند: بر گونه یکی از آنها قطرات اشک را هم دیدم. دلم به حال آنها سوخت. احساس کردم حتی یک ذره قدرت فکر کردن ندارند.
رژیم شاه وجود امام را پس از افشاگری علیه لایحه کاپیتولاسیون تاب نیاورد و ایشان را به ترکیه تبعید کرد. فضل الله فرخ از اعضای هیات موتلفه در همین زمینه خاطره ای نقل کرده است.
سخنرانی امام علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون باعث تبعید ایشان شد و سپس حاج آقا مصطفی را نیز دستگیر کرده و به ترکیه تبعید کردند تا اینکه به آیت الله پسندیده هم خبر دادند که خودش را برای رفتن دیدار امام آماده کند اما...
پاسخ امام به درخواست شاه این بود: «من اگر هر جا وظیفۀ شرعی ام ایجاب بکند نمی توانم ساکت بنشینم».
ما از حرکات و برخوردهای غیر عادی امام میفهمیدیم که چیزهایی هست ولی نمیدانستیم که چیست! چون از چند روز پیش اخمهای امام خیلی در هم بود، هیچ حالت تبسم نداشتند و سر حال نبودند.
پاسخ امام به درخواست سرهنگ مولوی: «من اگر هر جا وظیفه شرعی ام ایجاب بکند نمی توانم ساکت بنشینم.»
بر خلاف آنکه امام با ماموران ساواک اصلا وارد مکالمه نمی شدند اما با ماموران ترک برخورد خوبی داشته و از مسائل مختلف سوال می کردند و همین تفاوت رفتار، خشم ماموران ساواک را برانگیخته بود.