ما باید بفهمیم که هیچ مغازه‌ای دموکراسی نمی‌فروشد و پشت ویترین هیچ دکانی آزادی و سعادت یافت نمی‌شود. این‌ها پدیده‌هایی زمان‌بر هستند که فقط در طول گذر تاریخ قابل وصول‌اند و دائم باید برای یافتنشان جنگید همان‌طور که تمام ملت‌های سعادتمند در جهان چنین کرده‌اند

صداهای ناامید و ناله‌های همیشگی از شرایط، فراگیرترین روشی است که غالب کاربران شبکه‌های اجتماعی در مواجه با هر پدیده‌ای به آن متوسل می‌شوند تا آنجایی که حتی مرثیه‌هایی جانسوز برای بازگشت مونارکی و حاکمیت فردی به کشور می‌سرایند. تزریق هر روز هیستریا و شوک‌های پی‌در‌پی ناامیدی به جامعه، در حالی به عنوان ابزار در دست جریان‌های سیاسی افتاده است که تأثیرات مخرب آن در بلندمدت، جمع‌بودگی و زایایی و ملیت ایرانی را تهدید می‌کند. اصولگرایان گمان می‌کنند تزریق ناامیدی و القای ناکارآمدی، مردم را قانع خواهد کرد تا دوباره رأی خود را به سبد آن‌ها بیندازند. اصلاح‌طلبان باور دارند تزریق هر روز ترس و ترسیم چهره دوست‌نداشتنی اصولگرایان، بدنه اجتماعی آن‌ها را منسجم خواهد کرد و براندازان هم بر این گمان‌اند که از آنارشیسم و وندالیسمی که ثمره سرخوردگی و ناامیدی است کلاهی برای آن‌ها بافته می‌شود. هم‌افزایی این سه جریان در پمپاژ "ناممکن بودن بهروزی برای ایرانیان"، جامعه را در آستانه تبدیل شدن به بنایی کلنگی و نیز از هم‌گسیختگی قرار داده است.

واقعیت این است که ما جامعه‌ای نوپا هستیم که از فراز سال‌ها حکومت فردی، چند دهه‌ای است که در راه دموکراتیک ‌شدن پا نهاده است. مفاهیم برای ما تازه‌اند: ما به درستی نمی‌دانیم رسانه یعنی چه، از سازوکار رأی و صندوق کم‌اطلاعیم، کمپین‌ کردن را نمی‌شناسیم و از همه ناگوارتر اینکه برای تجمیع تجربیات جمعی‌مان تلاشی نمی‌کنیم. همین‌ها است که ما را مستمراً از حصول نتیجه ناامید و سرخورده می‌کند. باید برای تمرین این مفاهیم کوشید، باید کمپین کردن را آموخت و نتایجش را بازتاب داد. باید از مفاهیم انتزاعی و کلی و اتوپیایی به زمین سفت بازگشت، اهداف مشخص داشت و برای تغییرات ملموس تلاش کرد. در اشتوتگارت آلمان گروهی فعال اجتماعی-محیط‌زیست از سال ۲۰۱۳ مشغول کمپین کردن برای جلوگیری از ساخت تونلی هستند که زیست‌بوم جنگل سیاه را به خطر می‌اندازد. در لندن سال‌ها است کمپینی برای ممنوعیت تبلیغات مدل‌های لاغراندام و برای جلوگیری از "شرمِ بدن" در جریان است. در آمریکا کمپین‌های برابری‌خواهانه دستمزد زنان و مردان سال‌ها است که عضو می‌پذیرند و حتی در ترکیه قیامی که برای نجات پارک گزی به راه افتاد تا جلوی ساخت مجتمعی تجاری را بگیرد، از مهم‌ترین قیام‌های شهری برای هدفی مشخص در سال‌های اخیر بود. این کمپین‌های کوچک و بعضاً ناموفق نمونه‌هایی از وظیفه اجتماعی‌اند که شهروندان در برابر اصحاب قدرت به راه می‌اندازند و دستاوردهای حتی اندک آن‌ها می‌تواند تضمین‌کننده پویایی جامعه هدفشان باشد. در تهران در همین سال‌ها صدها درخت به دست سرمایه‌داران و یا شهرداری قطع شد، خانه‌های تاریخی بسیاری خراب شد و محله‌های بسیاری در طرح‌های توسعه‌طلبانه آزادراه‌های شهری برای همیشه از بین رفتند. در مقابل تمام این رخدادها ما به عنوان جمهور ایران ساکت بودیم و به ابراز تأسف‌ بسنده کردیم. ابراز تأسف‌هایی که خود از جنس پمپاژ ناامیدی در جامعه است. ما باید بفهمیم که هیچ مغازه‌ای دموکراسی نمی‌فروشد و پشت ویترین هیچ دکانی آزادی و سعادت یافت نمی‌شود. این‌ها پدیده‌هایی زمان‌بر هستند که فقط در طول گذر تاریخ قابل وصول‌اند و دائم باید برای یافتنشان جنگید همان‌طور که تمام ملت‌های سعادتمند در جهان چنین کرده‌اند. ما باید بفهمیم که هیچ دکمه جادویی وجود ندارد که یک شبِ مشکلات را حل کند، فساد را از بین ببرد، بزه را کم کند و ثروت به ارمغان بیاورد. در آخر هم ما باید بفهمیم که هرگاه قوای خود را بر مسئله‌ای متمرکز کرده‌ایم، توانسته‌ایم قدرت را به تبعیت و پذیرش واداریم. در فیلم سلما دیالوگی طلایی وجود دارد که لیندن جانسون رییس‌جمهور آمریکا به مارتین لوتر کینگ می‌گوید "من با تغییرات مدنظر تو همدلم اما سیاست پیچیدگی‌هایی دارد؛ پس برو و کمپین کن و من را مجبور کن تا این تغییرات را اعمال کنم". ما باید پاشنه‌هایمان را بکشیم. باید کمپین‌ کردن برای اهداف مشخص و ملموس و شدنی را بیاموزیم، محتوای تصویری ایجاد  کنیم، پژوهش کنیم، با اثرگذاران لابی کنیم و باور داشته باشیم سیاست‌مداران دلسوزی وجود دارند که با این تغییرات همدل‌اند و فشار اجتماعی را می‌طلبند تا تغییرات را اعمال کنند.

امید اما در این میانه موتور محرک و مولد انرژی در جامعه است و بدون آن ما هیچ نداریم. نخبگان ایران باید برای حفاظت از شعله‌های امید بکوشند. باید امید را رواج دهند و سخن بگویند و روشن کنند تا این سرمایه ملی از بین نرود.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.