با این صداوسیما و سیاست رسانه‌ای، هر روز بیشتر از دیروز دچار شکاف‌های اجتماعی و سیاسی و بی‌نظمی و... خواهیم شد و اصلاح آن پرهزینه‌تر خواهد شد.

 

به گزارش جماران، عباس عبدی در کانال تلگرامی خود نوشت: 

هنگامی که هر روز مطالب فراوان انتقادی از وضع جامعه و کشور را می‌خوانیم، به طور طبیعی این پرسش به ذهن ما خطور می‌کند که برای حل مشکلات از کجا باید آغاز کرد؟ پاسخ به این پرسش بسیار کلیدی است. نه تنها باید پاسخ درستی به این پرسش داده شود، بلکه باید نوعی اجماع ملی نیز درباره آن حاصل شود. بنده در حد فهم و درک خود می‌کوشم که به این پرسش پاسخ دهم. ولی باید متذکر شوم که هر ایده‌ای که پیشنهاد می‌شود به معنای حل همه امور نیست، بلکه بهبود بخشیدن زمینه‌های لازم برای حل مشکلات هدف اصلی آن می‌تواند باشد. فراموش نکنیم، تلنبار شدن انتقادات و اعتراضات فراوان، بدون آنکه در نهایت راه‌حلی وجود داشته باشد، می‌تواند موجب دلسردی و انفعال عده‌ای و نیز تندخویی و رادیکال شدن عده دیگری شود. هرچند نمی‌دانم خطاب این یادداشت را باید چه کسی قرار دهم ولی هر کسی که می‌تواند کاری کند باید آستین خود را بالا بزند، شاید بتوانیم گامی به پیش رویم. 

جامعه ما از گذشته مشکلات و مسایل گوناگونی داشته است. با گذشت زمان برخی کم‌رنگ و برخی پررنگ‌تر شده‌اند. همچنین تحولات در حوزه فن‌آوری و خارج از اراده ما نیز وضعیت جدیدی بوجود می‌آورد که قادر به تطبیق دادن خود با این وضعیت نیستیم. نه حکومت و نه جامعه نمی‌توانند، چنین انطباقی را به سادگی پذیرا باشند و به اصطلاح جامعه‌شناختی دچار تأخُّر فرهنگی می‌شوند. با این مقدمه به نظر می‌رسد که جامه ما با دو وضعیت جدید مواجه شده است. از یک سو تحولات فن‌آوری تمام مرزهای محدودیت‌آفرین ارتباطی را در نوردیده و جامعه ما را با یک انفجار بزرگ در دسترسی به اطلاعات و نظرات و اخبار و نیز تولید و عرضه آنها مواجه کرده است. از سوی دیگر شاهد تحول در ارزش‌ها و نگرش‌ها و رفتارهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی هستیم. به طوری که این ارزش‌ها با ارزش‌های رسمی زاویه جدی پیدا کرده است. زاویه‌ای که ساختار رسمی علاقه ندارد به وجود آن اقرار کند یا آن را به رسمیت بشناسد. و می‌کوشد که نظم اجتماعی را همچنان براساس ارزش‌های رسمی موردنظر خود سازمان دهد. در حالی که بخش مهمی از جامعه مسیر دیگری را می‌پیمایند. میان استفاده از فن‌آوری ارتباطی جدید با ارزش‌ها همبستگی و تأثیر متقابل جدی نیز وجود دارد که یکدیگر را تشدید می‌کنند و در نهایت جامعه ایران را وارد فضایی دوقطبی کرده است. فضایی که از دل آن تفاهم و همزیستی بیرون نخواهد آمد و ثبات و دوام و نظم اجتماعی را تهدید می‌کند. 

متأسفانه از دو دهه پیش همواره تکرار می‌شد که جهان در حال ورود به فضای جدید رسانه‌ای است و ما نمی‌توانیم با ادامه سیاست بسته رسانه‌ای موجود وارد این جهان شویم. همیشه توصیه می‌شد که باید در سیاست رسانه‌ای تغییراتی را ایجاد کرد تا دچار مخاطرات ناخواسته نشویم. وضعیت ما در ربع قرن پیش چنین بود که برای داشتن دستگاه فاکس هم باید از وزارت مخابرات مجوز گرفته می‌شد! و چه بسا داشتن دستگاه فاکس می‌توانست به یک عنوان اتهامی تبدیل شود! ۶ روزنامه سراسری اصلی داشتیم که بجز یک مورد بقیه در انحصار قدرت بودند، آن یک مورد نیز محدودیت‌های خاص خود را داشت. چند شبکه اصلی تلویزیونی و رادیویی داشتیم که همه در انحصار حکومت بود و هیچ رقیبی نداشت. مهم‌ترین وسیله ارتباطی تلفن کابلی بود که به سادگی می‌توانست تحت کنترل و شنود باشد. 

اکنون در چه وضعیتی هستیم؟ ماهواره‌ها و دسترسی به آنها در حال قدیمی شدن هستند! روزنامه‌ها و نشریات چنان متنوع‌اند که حدی ندارد ولی به حال احتضار در آمده‌اند، و به جای همه اینها اینترنت، تلفن همراه و شبکه‌های اجتماعی، سه عنصر اصلی هستند که انقلاب ارتباطی را برای ایرانیان تکمیل کرده‌اند. انقلابی که نه تنها دسترسی‌های خبری و تحلیلی ایرانیان را از مجاری رسمی مستقل و بی‌نیاز کرده، بلکه این دسترسی را نامحدود هم نموده و از آن مهم‌تر اینکه همزمان تولید و ارسال نظر و خبر را نیز برای او نامحدود و غیرقابل کنترل کرده است. همه این موارد در مدت کوتاهی رخ داده و در عین حال «در» برای رسانه‌های رسمی همچنان بر همان پاشنه گذشته می‌چرخد. رفتار صداوسیما و سیاست رسانه‌ای کشور ما را به یاد سربازان ژاپنی می‌اندازد که سی سال پس از پایان جنگ دوم جهانی، همچنان در جنگل‌های جزایر اقیانوس آرام پست دیده‌بانی خود را ترک نمی‌کردند و شکست امپراتوری را باور نداشتند. ۳۰ سال با این باور زندگی کردن، امکان بازگشت از آن ذهنیت‌ها را نیز بسیار سخت می‌کند و در نتیجه هر روز بیش از پیش بر سیاست‌های نابخردانه گذشته اصرار می‌ورزند. 

در زمینه تحولات ارزش‌ها و نگرش‌ها و رفتارهای مردم نیز موضوع پیچیده‌ای نیست که کسی متوجه آن نشده باشد. رشد فردیت و ارزش‌های فردگرایانه، احساس بی‌عدالتی و تبعیض و رشد روزافزون آن که از طریق رسانه‌های جدید نیز برجسته‌تر می‌شود،

افزایش بی اعتمادی نهادی، گسترش ناامیدی نسبت به آینده فردی و اجتماعی، باور نداشتن به پایه‌های قدیمی نظم اجتماعی در کنار دیگر مشکلات اقتصادی و اجتماعی، فضای نامنسجم و زیان‌باری را ایجاد کرده که مردم را حول دو شیوه دسترسی به رسانه (رسمی و غیررسمی) قطبی کرده است و هر روز که می‌گذرد، محیط اجتماعی قطبی‌تر و ناهمانگ‌تر می‌شود. 

بنابراین صریح و روشن باید گفت تا هنگامی که رسانه‌های رسمی ایران با یک اصلاحات اساسی، و نه لزوماً یک‌باره، مواجه نشوند نباید انتظار داشت که فضای کلی جامعه رو به اصلاح و بهبود رود. در این مورد خوشبختانه بخش مهمی از اصولگرایان هم موافق ضرورت این تحول هستند. اصلاحات در سیاست رسانه‌ای چنان باید باشد که رسانه‌های مجازی و غیررسمی مکمل و نه جایگزین رسانه رسمی شوند، در حالی که اکنون نقش جایگزین را دارند. خوشبختانه مدتی است که فکر سانسور و بستن و این جور موارد از ذهن‌ها بیرون رفته است ولی این تحول بیش از آنکه ناشی از اعتقاد به سیاست رسانه‌ای جدید و آزادی بیان باشد، ناشی از ناتوانی در بستن راه‌های ارتباطی است. این ناتوانی باید به پذیرش وضع موجود و الزامات آن میل کند. خلاصه کلام اینکه با این صداوسیما و سیاست رسانه‌ای، هر روز بیشتر از دیروز دچار شکاف‌های اجتماعی و سیاسی و بی‌نظمی و... خواهیم شد و اصلاح آن پرهزینه‌تر خواهد شد. 

 

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.