نویسندگان مشهوری که روزنامه‌نگار بودند

روزنامه‌نگاری هم نوعی نویسندگی است و برخی از نویسندگان مشهور پیش از ورود به دنیای نویسندگی یا همزمان با آن، درگیر دنیای خبر و مطبوعات بوده‌اند.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس، امروز هفدهم مردادماه روز خبرنگار است و به همین مناسبت یادی می‌کنیم از چند چهره برجسته ادبیات جهان که قلم زدن را از روزنامه‌ها و نشریات شروع کردند و به رمان‌نویسانی مطرح بدل شدند.

«گابریل گارسیا مارکز»

«گابریل گارسیا مارکز» نویسنده کلمبیایی برنده نوبل و از چهره‌های فراموش‌ناشدنی ادبیات آمریکای لاتین بود که آوریل سال ۲۰۱۴ درگذشت. زمانی که او در دانشگاه ملی کلمبیا رشته حقوق می‌خواند، کارش را به عنوان روزنامه‌نگار شروع کرد. این نویسنده اولین اثر داستانی خود را در سال ۱۹۴۷ در روزنامه «ال اسپکتادور» چاپ کرد، اما دبیر ادبی همین نشریه درباره داستان او نوشت: نسل جدید کلمبیایی‌ها دیگر در حوزه ادبیات خوب حرف جدیدی برای گفتن ندارد. او از سال ‌۱۹۴۸ تا ۱۹۴۹ برای «ال یونیورسال» کارتاخنا قلم می‌زد. بعدها از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۲ ستونی با نام «سپتیموس» را در روزنامه محلی «ال هرالدو»ی بارانکیلا می‌گرداند.

او در این دوران به عضویت گروه غیررسمی روزنامه‌نگاران و نویسندگان که «گروه بارانکیلا» خوانده می‌شد، درآمد. این همکاری منبع مهمی برای تشویق و الهام گرفتن او برای دوران نویسندگی‌اش شد

او با فعالیت‌های گروهی و مطالبی که در روزنامه‌ منتشر می‌کرد در اتفاقات سیاسی مهمی از جمله تبعید رئیس‌جمهور وقت ونزوئلا «مارکوس پرز خیمنز» اثرگذار بود. «مارکز» طی سال‌های بعد به کلمبیا سفر کرد و این‌بار همراه همسرش به کاراکاس بازگشت. او در سال ۱۹۵۸ به خاطر اختلاف‌نظر با مدیر روزنامه «مومنتو» استعفا کرد و اندکی پس از آن سردبیر روزنامه «ونزوئلا گرافیکا» شد.

«ارنست همینگوی»

«ارنست میلر همینگوی» داستان‌نویس مشهور آمریکایی که با آثاری چون «پیرمرد و دریا» و «وداع با اسلحه» و نثر روزنامه‌نگاری‌اش در جهان شناخته می‌شود، در جریان جنگ‌های داخلی اسپانیا خبرنگار بود. او اندکی پس از بازگشت از جنگ، رمان «زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند» را نوشت.

خالق «برف‌های کلیمانجارو» بین سال‌های ۱۹۱۳ تا ۱۹۱۷ در دبیرستان در کلاس‌های ورزشی از جمله بوکس، دوندگی، واترپولو و فوتبال شرکت کرد. یکی دیگر از کلاس‌هایی که او در آن حضور یافت، کلاس‌های روزنامه‌نگاری با تدریس «فانی بیگز» بود. «همینگوی» اولین مطلب خود را در ژانویه ۱۹۱۶ در «تراپیز» چاپ کرد که موضوع آن اجرای یک گروه ارکستر سمفونیک محلی در شیکاگو بود. او همکاری خود را با این نشریه ادامه داد و در این راه زبان گزارشگران ورزشی را تقلید می‌کرد و مطالبش را با نام مستعار «رینگ لاردنر بزرگ» امضا می‌کرد.

او بعد از به پایان رساندن دبیرستان، همکاری خود را با «کانزاس سیتی استار» به عنوان گزارشگر مبتدی شروع کرد و تنها شش ماه در این روزنامه کار کرد؛‌ اما در طول عمر نویسندگی‌اش، سبک خاص نگارش خود، یعنی استفاده از جملات و پاراگراف‌های کوتاه، نگاه مثبت و استفاده از زبان ساده را سرلوحه‌ کار خود قرار داد.

سال ۱۹۱۹ بود که یک دوست خانوادگی شغل خبرنگار و گزارشگر خارجی در هفته‌نامه «تورنتو استار» را به «همینگوی» جوان پیشنهاد داد و او کار خود را شروع کرد. در ماه ژوئن سال بعد به میشیگان رفت و سپتامبر ۱۹۲۰ وقتی هنوز هم مطالبش را برای «تورنتو استار» می‌فرستاد، برای زندگی با دوستانش راهی شیکاگو شد. او در شیکاگو به عنوان دستیار دبیر با ماهنامه «کوآلپریتیو کامن‌ولث» همکاری می‌کرد که با «شروود اندرسن»‌ نویسنده آمریکایی آشنا شد.

«همینگوی» پس از ازدواج با «هادلی ریچاردسون» به عنوان گزارشگر برون‌مرزی در «تورنتو استار» استخدام شد و به همراه همسرش راهی پاریس شد. او در آن‌جا با نویسندگان مطرحی چون «گرترود استاین»، «جیمز جویس» و «ازرا پاوند» آشنا شد.

«همینگوی» طی ۲۰ ماه نخست سکونت در پاریس، ۸۸ داستان برای روزنامه «تورنتو استار» نوشت. او جنگ ترک‌ها و یونانی‌ها را پوشش می‌داد. آن‌ها در سپتامبر ۱۹۲۳ به تورنتو بازگشتند، اما دل «همینگوی» در پاریس جا مانده بود. او حالا دیگر ترجیح می‌داد به جای زندگی مثل یک روزنامه‌نگار، در فضای نویسندگی نفس بکشد.

«ماریو بارگاس یوسا»

«ماریو بارگاس یوسا» نویسنده پرویی، سیاستمدار، مقاله‌نویس و استاد دانشگاه است که در سال ۲۰۱۰ برنده نوبل ادبیات شد. «یوسا» در ۱۴ سالگی توسط پدرش به آکادمی نظامی «لیونسیو پرادو» لیما فرستاده شد. ۱۶ ساله بود که پیش از فارغ‌التحصیلی، کار خود را به عنوان روزنامه‌نگار در یک روزنامه محلی شروع کرد. آکادمی نظامی را کنار گذاشت و تحصیلات خود را به عنوان روزنامه‌نگار در روزنامه‌ای محلی در پوئرا شروع کرد.

«یوسا» از همان سنین نوجوانی با نشریه «لاکرونیکا» همکاری داشت. با چاپ نخستین شعرهایش و سازماندهی اعتصابات دانشجویی نخستین سال‌های دانشگاه، چهره‌ یک روشنفکر تمام‌عیار را به خود گرفت. نویسنده «گفت‌وگو در کاتدرال» در روزنامه «لا اینداستریا»ی پوئرا مشغول به کار شد. او طی سال‌های بعدی درگیر فضای سیاسی شد، با این حال علاوه بر نگارش کتاب، به فعالیت‌های روزنامه‌نگاری هم ادامه داد. او هنوز هم هرازچندگاهی با انتشار مقالات انتقادی و تند، تیتر رسانه‌های سیاسی می‌شود.

«جورج اورول»

«اریک آرتور بلر» که با نام ادبی «جورج اورول» شناخته می‌شود، نویسنده رمان‌های ماندگاری چون «مزرعه حیوانات» و «۱۹۸۴» است. او علاوه بر این که به نگارش رمان و مقاله می‌پرداخت و منتقد خوبی بود، به عنوان یک روزنامه‌نگار پرمجادله هم شناخته می‌شد. در ابتدای کار او در روزنامه‌نگاری موفق‌تر بود تا نویسندگی.

این رمان‌نویس انگلیسی مقالاتی در نشریه ادبی - سیاسی «لوموند» منتشر می‌کرد. اولین کار او در سال ۱۹۲۸ به چاپ رسید و هفته‌های پس از آن مقالاتی را درباره گدایان لندن، معضل بیکاری و یک روز از زندگی یک ولگرد در «پروگرس سیویک» به چاپ رساند. فقر که برای او معضلی آزاردهنده بود، به دغدغه اصلی کارهایش تبدیل شد. او چهار سال بعدی را در کنار نویسندگی، روزنامه‌نگاری می‌کرد. بیشتر کارهایش را در «تریبون»، ‌«آبزرور» و «منچستر ایوینینگ نیوز» منتشر می‌کرد. «جورج اورول» در عین حال با چندین نشریه سیاسی کوچک هم همکاری داشت. در همین دوران بود که شاهکار ادبی‌اش «۱۹۸۴» را به چاپ رساند.

«اورول» دو سال در سرویس شرقی «بی‌بی‌سی» فعالیت داشت و در سال ۱۹۴۳ با شرایطی ناخوشایند از کار خود استعفا کرد. پس از سال‌ها مخالفت، مجسمه او در ورودی ساختمان این خبرگزاری و جایی که کارمندان برای سیگار کشیدن می‌ایستند، نصب شد. 

«اورول» سال ۱۹۴۳ در استعفانامه خود نوشت: مدتی است متوجه شده‌ام که دارم وقت خودم و پول دولت را با کار کردن در این‌جا که هیچ نتیجه‌ای هم ندارد،‌ هدر می‌دهم... احساس می‌کنم با برگشتن به کار نویسندگی و روزنامه‌نگاری می‌توانم از الان مفیدتر باشم.

این نویسنده و روزنامه‌نگار در سال پس از مرگ «ایلین» همسر اولش، حدود ۱۳۰ مقاله و گزیده‌ای از مقالات انتقادی خود را که در زمان فعالیت در کمپین‌های سیاسی نوشته بود، به چاپ رساند. نویسنده «مزرعه حیوانات» پستی و بلندی‌های بسیاری را پشت سر گذاشت. او پس از مرگ خواهرش در می ۱۹۴۶ راهی جزیره «جورا» در اسکاتلند شد. اما بعد از از سر گذراندن ماجراهایی پرتنش، اواخر سال ۱۹۴۶ به لندن بازگشت و روزنامه‌نگاری ادبی را از سرگرفت. او حالا دیگر نویسنده‌ای مشهور بود و همیشه درگیر کار. می‌توان گفت «اورول» در دوران فعالیت‌های حرفه‌ای‌اش، بیشتر به خاطر روزنامه‌نگاری، نوشتن مقالات، نقدها، ستون‌نویسی در روزنامه‌ها و مجلات شهرت داشت تا رمان‌نویسی.

 

دیدگاه تان را بنویسید