گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران مطرح شد؛

فرزند آیت الله محفوظی: مادرم در مسیر انقلاب و خط امام، به صراحت لهجه شهرت داشت

یادم نمی‌رود قبل از انقلاب و در ایامی که پدرم در زندان یا تبعید بود، برخی علما به خانه ما می‌آمدند و به مادرم می‌گفتند که باید با رژیم مدارا کرد، اما ایشان جواب قاطع و حسابی می‌داد، لذا هیچ وقت در دفاع از نهضت امام و انقلاب کوتاهی نکرد و دفاع از امام و انقلاب، جبلّی و ذاتی ایشان بود.

پایگاه خبری جماران: روز گذشته همسر آیت الله العظمی محفوظی دار فانی را وداع گفت. صبح امروز نیز آیت الله العظمی کریمی جهرمی بر پیکر ایشان نماز گزارد.

به همین مناسبت، خبرنگار جماران با دکتر صادق محفوظی فرزند ایشان گفت و گویی داشته که در پی می آید:

ضمن عرض تسلیت، درباره تبار مرحوم مادرتان و ویژگی‌های اخلاقی ایشان بگویید.

نَسَب ایشان از علمای نجف بود، مادرشان سیده هاجر اهل نجف، و پدر ایشان ملاّک بود و وضع مالی خوبی داشت. تبار مادرم در نجف مدفون شده‌اند.

ایشان اهل مطالعه و قلم بود و سه جلد کتاب درباره حوادث تاریخی و حکایاتی از زنان قهرمان نوشت. والده با ابوی شوخی می‌کرد که اگر کتاب چاپ شود آقایان باید کنار بروند.

درباره خصوصیات اخلاقی ایشان اینکه، آن مرحوم بسیار بخشنده بودند. بعد از مراسم خاکسپاری و بازگشت به خانه متوجه شدم که تعداد زیادی از خانواده‌های نیازمند تا شعاع وسیع نزد والده می‌آمدند و ماهیانه مبلغی از ایشان می‌گرفتند. من به اقتضای وضعیت هر بار که به ایشان هدیه‌ای مثل طلا، تسبیح، شال و... می‌دادم، هنوز از در خانه نرفته بودم که آن را می‌بخشید. ایشان هیچ چیز از خود به جا نگذاشت؛ جالب اینکه انگشتری داشت و وصیت کرده بود که آن را به غسّال من بدهید. والده با دست خود و با زعفران، آیات نورانی قرآن کریم را روی کفنش کتابت کرده بود.

هر کس با مادرم رفت و آمد می‌کرد و با وی آشنا بود به مهربانی، گذشت و بی‌توجهی ایشان به دنیا و زخارف آن اطلاع دارد. 

با توجه به اینکه مادر شما در مبارزات دوشادوش آیت‌الله العظمی محفوظی بود درباره همراهی مادرتان با ایشان و انقلاب بفرمایید.

بله والده همراه والد معظم همراه انقلاب بود و تا آخر در این راه و مسیر ماند. ایشان مرحوم امام را بی‌نهایت دوست داشت. بچه بودیم و به سختی یادم می‌آید که چند نفر از نیروهای ساواک به همین خانه‌ای که هستیم وارد شدند و کتابخانه شخصی پدرم را به هم ریختند. مادرم عکس امام (همان عکسی که امام با عینک کتابی را مطالعه می‌کند) را زیر چادر نگه داشته بود و با ساواکی‌ها به شدت بحث می‌کرد که مگر آقای خمینی چه کار کرده؟ شما چه حقی دارید کتاب‌ها را به هم بریزید؟ چرا پنج نفر با اسلحه به خانه ریختید؟ یکی، دو نفر از ساواکی‌ها حسب معمول آن زمان بی‌ادب بودند اما چند نفر از آنان عذرخواهی کردند.

ساواکی‌ها پدر را دستگیر  و به رفسنجان تبعید کردند. در رفسنجان هم شب عروسی همشیره، ساواکی‌ها به خانه ما ریختند و همان شب عروسی یکی از برادرانم را دستگیر کردند. البته یکی دیگر از برادران من که دانشجوی دانشگاه تهران بود هم در زندان بود. 

مادرم در مسیر انقلاب و خط امام، به صراحت لهجه شهرت داشت. خاطرم است که در سال‌های اخیر یکی از مشاهیر که با جریان کلی نظام زاویه داشت، به خانه ما آمد که با پدر ملاقات کند. مادرم به شدت مقابل وی ایستاد و از کیان انقلاب و به ویژه حضرت امام(ره) دفاع کرد. 

یادم نمی‌رود قبل از انقلاب و در ایامی که پدرم در زندان یا تبعید بود، برخی علما به خانه ما می‌آمدند و به مادرم می‌گفتند که باید با رژیم مدارا کرد، اما ایشان جواب قاطع و حسابی می‌داد، لذا هیچ وقت در دفاع از نهضت امام و انقلاب کوتاهی نکرد و دفاع از امام و انقلاب، جبلّی و ذاتی ایشان بود. 

درباره نقش تربیتی والده در خانواده و برخورد ایشان با حضرت آیت‌الله العظمی محفوظی بگویید.

خانه ما پادگان علمی بود و پدر به درس و بحث اشتغال داشت. ما نیز موظف به درس خواندن، حفظ قرآن و یادگیری ادبیات و اشعار بودیم. مادرم به شدت درباره علم‌آموزی سختگیری می‌کرد؛ شاید آن زمان برای ما سخت بود ولی بعدها متوجه شدیم که روش و رفتار ایشان آثار پربرکتی داشت.

ایشان نسبت به فرزندان حنّانه بود و با پدرم با رعایت احترام و ادب کامل برخورد می‌کرد. لذا فقد و ارتحال مادرم برای پدر غیر قابل تحمل شده است. 

والده شما در استقامت پدر در دوران مبارزات چه مقدار تأثیر داشت؟ 

در جریان مبارزات و نهضت، پدر ما هیچ نگرانی از خانه نداشت. مادرم همراه جدی و با ایمان در مسیر مبارزات ایشان بود. الان متوجه می‌شویم که گویا پدر اساساً هیچ نگرانی نداشت، ایشان بانویی بود که مردانه پای زندگی و اهتمام فکری پدر ایستاده بود.

مادرم ملتزم به عبادت، ادعیه و نماز بود و امام جواد(ع) را  بسیار دوست داشت. علما معمولاً عادتی دارند که همسرشان را در خانه به یک اسم خاصی صدا می‌کنند. مادرم به دلیل اینکه به امام جواد(ع) علاقه بسیاری داشت، پدرم ایشان را جواد صدا می‌زد. من در چند روز پایانی عمر مادرم به امام جواد(ع) التجاء داشتم، زیارت کاظمین را نذر کردم و ذکر مشهور «یا من یکفی من کل شی» که از امام جواد(ع) وارد شده است است، ذکر علی‌الدوام چند روز ما بود.

در پایان، درباره روحیات معنوی و ویژگی‌های اخلاقی والده‌تان که برای نسل جدید آموزنده است، بگویید.

معمولاً وقتی افراد از دنیا می‌روند مناقب و کرامات غیر واقعی درباره آن‌ها می‌گویند، من اصلاً نمی‌خواهم این‌گونه صحبت کنم. فقط یک نکته را عرض می‌کنم که مادرم در امر تربیت فرزندان بسیار جدی بود. وقتی آقا بیش از حد به ما توجه می‌کرد ایشان می‌فرمود: «من شما را دوست دارم اما تربیت شما را بیشتر از خودتان دوست دارم.» ما رایحه‌ای از ایشان گرفتیم و شاید نتوانستیم آن‌چنان که می‌خواست باشیم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
6 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.