خبرگزاری مهر - گروه استان‌ها: در جریان شکل گیری نهضت‌های مردمی برای مقابله با رژیم پهلوی و پیشبرد نهضت پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، مردم استان فارس نقش پررنگی ایفا کردند.

تمام شهرستان‌های استان فارس مانند شیراز، جهرم و کازرون دراین مبارزات نقش مهمی داشتند همچنین دانشگاهیان استان فارس نیز در کنار دیگر اقشار به مبارزه علیه رژیم طاغوت پرداختند.

مرکز اسناد انقلاب اسلامی در رابطه با مبارزات مردم و در قالب خاطرات شفاعی افراد شاخص، اسناد ومصاحبه های را منتشر کرده است.

روایت شهید صیاد شیرازی ازهجوم وحشیانه عمال رژیم پهلوی به تظاهرات مردم شیراز

شهید علی صیاد شیرازی از افسران مؤمن و انقلابی ارتش بود که در دوران نهضت اسلامی بواسطه اخلاص و توانایی‌های خود افراد زیادی از بدنه ارتش را با انقلاب همراه کرد. خود نیز به واسطه محدودیت‌های یک پرسنل نظامی شاغل در ارتش شاهنشاهی، به صورت نامحسوس در اجتماعات و تظاهرات انقلابی حاضر می‌شد و به مبارزه با رژیم پهلوی می‌پرداخت.

او یک باردرسال‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی با دعوت شهید اقارب‌پرست به شیراز رفت و در تظاهرات مردم این شهر علیه رژیم پهلوی شرکت کرد.

مرکز اسناد انقلاب اسلامی روایتی از شهید صیاد شیرازی در خصوص مبارزات انقلابی مردم شیراز منتشر کرده است.

درهمان دوران قرار بود در اجتماعی اعتراضیِ مردم شیراز علیه رژیم پهلوی، آیت‌الله دستغیب سخنرانی کند. مردم شیراز با حضور پر شور خود در آن تظاهرات شرکت کرده بود. شهید صیاد شیرازی نیز به همراه خانواده به محل تجمع مردم رفت.

وی خاطرات خود را چنین روایت کرده است: «دست زن و بچه را گرفتم و به مصلای شاهچراغ (ع) رفتم. در بدو ورود دیدم که نیروهای انتظامی همه جا را اشغال کرده‌اند و روی در و دیوار اطراف مصلی مستقر شده‌اند ولی چون می‌دانستم در شیراز کسی مرا نمی‌شناسد با خیال راحت وارد شدم و به سخنان شیوای شهید دستغیب که در رد برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله بود گوش دادم.»

هنوز شهید دستغیب سخنانش به پایان نرسیده بود که عمال رژیم پهلوی با گاز اشک‌آور به مصلا حمله کردند و به ضرب و شتم مردم پرداختند. شهید صیاد شیرازی که شاهد این هجوم بود نقل می‌کند: «آن‌ها همه درهای مصلا را بسته بودند و فقط در بازارچه باز بود. زن و مرد، کوچک و بزرگ و پیر و جوان به هم ریختند. من نگران همسرم بودم که به شهر شیراز آشنایی نداشت. ولی مجبور بودم در آن ازدحام به دنبال همسرم بگردم که بچه در بغل با آن همه فشار و ازدحام در صحن مسجد راه افتادم.»

صیاد شیرازی نقل می‌کند که: «مردم با فشار و زحمت از همان در کوچک بازارچه در حال خروج بودند. در گوشه‌ای از حیاط مسجد، جوانان غیور شیرازی با مأمورین درگیر بودند و جلوی آن‌ها را گرفته بودند که مردم بتوانند از مسجد خارج شوند. فشار جمعیت مرا به خارج از مسجد کشانید و در بیرون نیز نتوانستم همسرم را پیدا کنم. مجبور شدم دوباره داخل حیاط مسجد شوم. مردم مرا از ورود دوباره به مسجد منع می‌کردند، ولی من اعتنایی به سفارش آن‌ها نداشتم. به هر صورتی بود دوباره وارد مسجد شدم و به دنبال همسرم گشتم. هنوز جوانان در مقابل نیروهای انتظامی صف‌آرایی داشتند و مانع حمله آن‌ها به مردم بودند. من تا نقطه درگیری آن‌ها رفتم و چون همسرم را پیدا نکردم مجدداً به قصد خروج از صحن حیاط داخل جمعیت شدم.»

«بالاخره با سختی و ضمن مراقبت از فرزندم که در ازدحام جمعیت خفه نشود از حیاط بیرون آمده و پس از این سو و آن سو دویدن همسرم را دیدم که سراسیمه دنبال من می‌گردد که او را صدا کرده و با هم به خانه شهید اقارب‌پرست برگشتیم.

آن روز شهید اقارب‌پرست به علت شرکت در یک مأموریت اداری در آن جلسه شرکت نداشت و من وقتی ماجرا را به ایشان تشریح کردم، ایشان با خشم نهفته‌ای تأسف درونی خود را ابراز کرد. توضیح این صحنه‌ها پیوند ما را با شهید مستحکم‌تر کرد و چون من خودم در آن حادثه آسیب دیده بودم به قول معروف جری‌تر شدم و این، عامل تحریک من برای حرکت‌های بعدی بود.»

واکنش مردم شیراز به بازداشت امام خمینی در ۱۵ خرداد ۴۲‌

به دنبال انتشار خبر دستگیر امام خمینی توسط عمال رژیم پهلوی در قم، موجی از اعتراضات مردمی در استان‌های مختلف کشور به راه افتاد. در شیراز نیز اعتراضات مردم به درگیری با عوامل رژیم پهلوی انجامید.

در کتاب «انقلاب اسلامی در شیراز» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده در این رابطه آمده است: بعد از انتشار خبر بازداشت امام خمینی، عده‌ای از مردم شیراز از زن و مرد در مسجد جامع عتیق جمع شدند. همه منتظر آمدن آیت‌الله دستغیب به مسجد بودند. در این اثنا عده‌ای با پیراهن مشکی با شعار حسین حسین به مسجد جامع وارد شده و گفتند آیت‌الله دستغیب به مسجد نو رفته است. لذا همه جمعیت به سوی مسجد نو به راه افتاده و به افراد حاضر در آنجا پیوستند. بدین ترتیب جمعیت عظیمی در مسجد نو اجتماع کردند.

بعد از سخنرانی در مسجد نو جمعیت تظاهرات کننده از سوی خیابان احمدی و سه راه احمدی به حرکت درآمدند. در این میان نیروهای پلیس به فرماندهی سروان ایروانی رئیس کلانتری ٤ شیراز و سرگرد صداقتیان، با تیراندازی هوایی و پرتاب گاز اشک‌آور تلاش کردند تا جمعیت تظاهرکننده را متفرق نمایند. بدین ترتیب جمعیت به طرف فلکه احمدی مقابل حرم شاهچراغ (ع) عقب نشینی کردند.

با ادامه تیراندازی‌ها خلیل سربی خواهرزاده آیت‌الله دستغیب که در سنین نوجوانی بود به شهادت رسید. مردم پیکر شهید سربی را روی یک لنگه در گذاشته و بر دوش خود به حرکت درآوردند. آنها که برای نخستین بار این صحنه‌ها را مشاهده می‌کردند به شدت عصبانی شده حملات خود به مأموران ضدشورش افزودند مردم با شعار «مرده‌باد شاه» و با سنگ و چوب به آنان حمله‌ور شدند که در اثر آن تعدادی از نیروهای پلیس مجروح شده و به ناچار به خیابان پهلوی عقب نشینی کردند.

در این میان یک کامیونِ پر از نیروهای پلیس و یک جیپ نظامی که سرهنگ عزلتی در آن سوار بود، به جلوی جمعیت رسید. وی از جیپ پیاده شد و از مردم خواست تا متفرق شوند اما زمانی که با مقاومت مردم روبه‌رو شد دستور حمله را به نیروهای پلیس داد.

سپس مردم از طریق خیابان لطفعلی‌خان زند به سوی چهارراه مشیر حرکت کردند که ناگهان نیروهای پلیس فرا رسیده و شروع به تیراندازی به سوی مردم کردند. در اثر تیراندازی، نوجوان ١٤ ساله‌ای مورد اصابت گلوله قرار گرفت. مردم او را بر دوش گرفته و با شعارهای «این نشانه جنایت شاه است، مرگ بر شاه، مرگ بر پهلوی» به حرکت خود ادامه دادند.

در این میان جمعیت از طریق خیابان داریوش (توحید فعلی) به طرف چهارراه زند به حرکت درآمدند.

سرانجام در حدود ساعت ١٠ صبح کامیون‌های حامل سرباز به چهارراه‌های شیراز رسیده و با شلیک گلوله و پرتاب گاز اشک‌آور جمعیت تظاهرات کننده متفرق شدند.

اقدامات تظاهرکنندگان هراس و سراسیمگی مقامات محلی را برانگیخت. لذا از مرکز درباره چگونگی برخورد با جمعیت مزبور کسب تکلیف شد که در پاسخ سرلشکر پاکروان دستور داد: باید تمام اقدامات لازم برای به هم‌زدن تظاهرکنندگان اتخاذ شود و هرچه زودتر انتهای شدت، کار را تمام کنید [و] تمام محرکین را فوری بگیرید.

به هر ترتیب نیروهای انتظامی و نظامی توانستند جمعیت تظاهرات کننده را متفرق سازند و بعد از آن شروع به دستگیری و بازداشت مردم کردند.

اولین شعار «مرگ بر شاه» توسط مردم شیراز در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲

همزمان با اعلام خبر بازداشت امام خمینی و تعدادی از علما در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ مردم شهرهای ایران دست به اعتراض و قیام زدند که با اقدام وحشیانه رژیم پهلوی روبرو شد. یکی از شهرهایی که مردم در آن اقدام به برپایی تظاهرات کردند شیراز بود.

حجت‌الاسلام رسول منتجب‌نیا که خود در آن روزها شاهد وقایع و رخدادها در شیراز بود، در بخشی از خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده درباره وقایع ۱۵ خرداد در شیراز می‌گوید: روز ۱۵ خرداد بعد از اقامه نماز صبح، به اتفاق برادرم علی و برادر دیگرمان به سوی مسجد نو حرکت کردیم. جمعیت فوج فوج به مسجد نو هجوم می‌آوردند و منتظر بهانه بودند تا در شبستان باز شد داخل شوند و علما برای سخنرانی بیایند.

در این زمان میان جمعیت خبری منتشر شد که امام را دستگیر کرده‌اند. با انتشار این خبر سرو صدای مردم بلند شد و حالت نگرانی و اضطراب در آنها به وجود آمد. به دنبال این جریان باز خبر آوردند که شب گذشته آیات عظام محلاتی و دستغیب نیز دستگیر شده‌اند. مردم با شنیدن این اخبار، با دادن شعارهای تند در حالی که نسبت به دستگیر شدگان ابراز احساسات می‌کردند، از مسجد بیرون آمدند. من در آنجا برای اولین بار شعار «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» و امثال اینها را شنیدم و این در حالی بود که من هم به اتفاق مردم ضمن دادن شعار به میدانی که جلوی مسجد شاهچراغ (ع) بود آمدم.

در این زمان مأموران پلیس با کامیون‌های مخصوصی آمده، شروع به پرتاب گاز اشک‌آور در میان جمعیت کردند تا مردم را متفرق کنند. عده‌ای هم گازها را به طرف کامیون‌های پلیس پرتاب کردند و مأموران از طریق گاز اشک‌آور موفق به پراکندن جمعیت نشدند.

مقداری که حرکت کردیم و از شاهچراغ به سوی خیابان احمدی جلو رفتیم، در سه راه احمدی تیراندازی هوایی شروع شد؛ اما جمعیت به حرکت خود ادامه داد و از طریق سه‌راه پهلوی سابق وارد خیابان پهلوی شد… بعد از راهپیمایی به مسجد آیت‌الله دستغیب رفتیم. مردم جنازه‌ها را می‌آوردند و برای نشان دادن آنها به عموم ملت به بالای منبر سنگی، محل سخنرانی شهید دستغیب می‌بردند. در بین جنازه‌ها دانش‌آموزی که کتابی روی سینه‌اش بود و بدنش خونین شده بود با قیافه‌ای مظلوم به چشم می‌خورد.مردم وقتی جنازه او را دیدند به شدت گریه کردند و شور هیجان عجیبی در مسجد ایجاد شد.

بعد از اتمام مراسم مردم به سوی خانه‌هایشان رفتند من نیز به خانه ام در خیابان احمدی که به فاصله ۲ کیلومتری با شاهچراغ قرار داشت رفتم. در طول مسیر، مأموران رژیم با بلندگوهای بسیار قوی مردم را تهدید می‌کردند که اگر خانه‌هایشان نروند مورد هدف قرار می‌گیرند.

مبارزات دانشگاهیان شیراز

مبارزات دانشجویی علیه رژیم پهلوی پس از سال ۱۳۴۲ در سال‌های مختلف تداوم داشت و در مقابل توسط عمال رژیم پهلوی سرکوب می‌شد.

یکی از دانشجویان دانشگاه شیراز در اواخر دهه چهل جزمبارزان فعالی بود که خاطرات جالبی از فعالیت‌های سیاسی دانشجویان دارد.

احمد توکلی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره فعالیت‌های دانشجویان دانشگاه شیراز می‌گوید: دانشکده ادبیات و علوم انسانی در دانشگاه شیراز معمولاً کانون تجمع و اعتصاب بود. دانشجویان دانشکده مهندسی هم که ساختمانش جدا بود خودشان را می‌رساندند. اکثر بچه‌های انجمن اسلامی، دانشجویان مهندسی بودند. هم‌چنین یکی از اماکنی که محل تجمع و شلوغ بود، سلف‌سرویس‌های دانشکده پزشکی بود. دانشکده ادبیات و علوم انسانی، سلف سرویس نداشت.

در خرداد ۱۳۴۹ اعتصابی در دانشکده ادبیات بود. دانشجوها در سالن شمس پهلوی تجمع کرده و برق آن‌جا را قطع کردند. در همین حین اعلام کردند که پشت سن آتش گرفته است؛ البته ما یقین داشتیم که این آتش‌سوزی را خودشان به راه انداخته‌اند تا عواقب آن را به گردن دانشجویان بیندازند. دانشجوها با عجله شلنگ آب را آوردند تا آن را خاموش کنند. پس از لحظاتی، یک ماشین آتش‌نشانی که همان نزدیکی، به حالت آماده باش بود، سر رسید و آتش را خاموش کرد.

به دنبال این آتش‌سوزی، اعتصاب دانشجویان شروع شد. آن‌ها عصبانی بودند و با همان حال به شکل صف منظم به سمت دانشکده پزشکی، که در پشت استانداری واقع بود، به راه افتادند. پلیس، پل منتهی به میدان استانداری را بسته بود و دانشجوها به ناچار مسیر خودشان را منحرف کرده، از خیابان صاحبی حرکت کردند و خود را به خوابگاه ارم رساندند.

در خوابگاه ارم، دانشجویان متمکن‌تر زندگی می‌کردند. وقتی وارد خوابگاه شدیم، شعار می‌دادیم. دانشجویان خوابگاه همه روی بالکن آمده بودند و ما را تماشا می‌کردند. ما شعار می‌دادیم که تماشاچی نمی‌خواهیم و از دست افرادی که مشارکت نمی‌کردند، عصبانی بودیم.

وارد رستوران خوابگاه شده، به اصطلاح در آن‌جا متحصن شدیم. روز اول و دوم به سخنرانی و تجمع گذشت تا اینکه روز سوم گاز را قطع و سپس آب را قطع کردند. آشپزها و مسؤولان رستوران هم با ما همراهی می‌کردند و به خانه‌هایشان نمی‌رفتند و ما هم خودمان ظرف می‌شستیم و کارها را انجام می‌دادیم.

شب سوم، ارتش وارد ماجرا شد. دور تا دور خوابگاه را محاصره کرده بودند. آن شب اعلام کردند که دکتر قوام، معاون دانشجویی دانشگاه‌ها می‌خواهد بیاید و سخنرانی کند. همه در زمین بسکتبال جمع شدیم. ابتدا مشورت کردیم که چه کسی صحبت کند. قدیمی‌ترها جرأت نمی‌کردند و مصلحت نمی‌دیدند. من داوطلب شده از بین جمعیت بلند شدم و سخنرانی کردم. خیلی عصبانی بودم و حماسی حرف می‌زدم. حسابش را بکنید، آدمی که اصلاً روحیه حماسی دارد، اگر عصبانی هم بشود، حرف زدنش چطور خواهد بود. نسبت به شرایط موجود خیلی پرخاشگرانه حرف زدم. البته سعی می‌کردم صریحاً حرف سیاسی نزنم، چون کار در ظاهر شکل صنفی داشت.

بعدها فهمیدیم که پلیس، به دلیل رحلت آیت‌الله حکیم و اعلام مرجعیت آیت‌الله خمینی توسط علمای شیراز، آماده‌باش بود و چون احتمال می‌داد که مثلاً بین دانشگاه و آن مراسم، هماهنگی‌هایی صورت گرفته باشد، به سرعت اعتصاب دانشجویان را سرکوب کرد و من برای اولین بار، در شیراز دستگیر شدم. هر کسی را می‌گرفتند، می‌زدند، چهار پنج تا باتوم بر سر و بدن او می‌کوبیدند. حدود چهل دانشجو را دستگیر کردند و به زندان کریم‌خان زند بردند.

راهپیمایی مردم شیراز در سالگرد تبعید امام خمینی در دانشگاه

در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ نیروهای نظامی به منزل امام خمینی در قم حمله کردند و امام را دستگیر و به فرودگاه مهرآباد منتقل و از آنجا ایشان را بوسیله یک هواپیمای نظامی به ترکیه تبعید کردند. مردم شیراز در ۱۳ آبان ماه ۵۷ همزمان با سالگرد تبعید امام خمینی در دانشگاه پهلوی تجمع کردند و خواستار بازگشت امام خمینی به وطن شدند و همزمان با اوج‌گیری مبارزات، در دانشگاه پهلوی راهپیمایی عظیمی را برپا کردند. در کتاب «دانشگاه پهلوی به روایت اسناد» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، راهپیمایی مردم و اعتصاب دانشجویان چنین آمده است:

در سیزده آبان ۱۳۵۷ به مناسبت سالگشت تبعید امام خمینی گروه کثیری از مردم شیراز در زمین چمن دانشگاه اجتماع کردند.«اجتماع‌کنندگان که تعداشان به ۸۰ هزار نفر می‌رسید با گذشتن از سدهای گاز اشک‌آور مأموران، موفق به تشکیل اجتماع عظیم خود شدند. این گروه پس از استماع چند سخنرانی نماز جماعت برگزار کردند و سپس به قصد راهپیمایی از خیابان ارم گذشته بودند. پلیس از عبور بقیه آنها جلوگیری کرد در این هنگام راهپیمایان روی زمین نشستند و در پی مذاکرات چند نفر از روحانیون با مأموران انتظامی قرار شد مسیر راهپیمایی تغییر کند، پلیس یکبار دیگر در فلکه نمازی سد راه تظاهرکنندگان شد و با بلندگو از آنها خواست تا متفرق شوند. تظاهرکنندگان علی‌رغم اخطارهای مأموران یکبار دیگر روی زمین نشستند و پس از یک ساعت و سی‌دقیقه موفق شدند به محوطه دانشگاه مهندسی راه یابند در آنجا برای بار دوم مأموران گاز اشک‌آور پرتاب کردند و با هجوم به سوی مردم گروهی از جمله یک زن و یک بچه دو ساله به شدت مجروح شدند و یک زن باردار دچار سقط جنین شد.

علاوه بر این در دیگر شهرهای استان فارس از جمله: جهرم، کازرون، استهبان، داراب، فیروزآباد و لار مردم با حمل پلاکارد و دادن شعار به راهپیمایی و درگیری با مأموران رژیم پهلوی پرداختند.

تظاهرت مردم شیراز در نمازعید فطر سال ۱۳۵۷

مرکز اسناد انقلاب اسلامی در خصوص نماز عید فطر سال ۵۷ نیز روایتی منتشر کرده که چنین آمده است: نماز عید فطر سال ۱۳۵۷ سرآغاز حرکت مجدد مردم برای مبارزه با رژیم پهلوی بود بطوری که برخی معتقدند تظاهرات مردم در سراسر کشور در عید فطر ۵۷ زمینه‌های سقوط هرچه زودتر محمدرضا پهلوی را مهیا کرد.

مردم شیراز نیز همانند سایر شهر اعتراض خود را به رژیم پهلوی با شرکت در تظاهرات سال ۱۳۵۷ نشان دادند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.