پایگاه خبری جماران:  در چهار گفتار قبل یکی از وصایای امام را  ـ که آن را حدیث اول نامیدیم ـ با هم مرور کردیم. امروز جمله دیگری از ایشان را مورد اشاره قرارمی دهیم

حدیث دوم:

(١)«کلام مرحوم مدرس، آن روحانی متعهد پاک سیرت و پاک اندیشه را به خاطر بسپرید که در مجلس افسرده ی آن روز گفت: اکنون که باید از بین برویم چرا با دست خود برویم.(٢)من هم امروز به یاد آن شهید راه خدا ، به شما برادران مؤمن عرض می‌کنم، اگر ما با دست جنایتکار امریکا و شوروی از صفحه ی روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم، بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب زندگی اشرافی مرفه داشته باشیم.(٣) و این سیره و طریقه ی انبیای عظام و ائمه ی مسلمین و بزرگان دین مبین بوده است و ما باید از آن تبعیت کنیم، و باید به خود بباورانیم که اگر یک ملت بخواهند بدون وابستگیها زندگی کنند می‌توانند؛ و قدرتمندان جهان بر یک ملت، نمی‌توانند خلاف ایده ی آنان را تحمیل کنند.» (صحیفه امام-جلد ۲۱ - صفحه ۴۴۰)

امروز بند اول این کلام را باز می شناسیم:

حضرت امام می فرمایند :«کلام مرحوم مدرس، آن روحانی متعهد پاک سیرت و پاک اندیشه را به خاطر بسپرید که در مجلس افسرده ی آن روز گفت: اکنون که باید از بین برویم چرا با دست خود برویم.»

داستان مورد اشاره امام مربوط است به قضیه ی اولتیماتوم دولت روسیه به دولت وقت ایران در سال 1291هجری شمسی. داستان از این قرار است که «در سال1910میلادی برابر با 1290شمسی وزیرمختار ایران در آمریکا، از دولت آمریکا خواست تا کارشناسانی را برای استخدام در دولت ایران به منظور اصلاح امور مالی دولت نوپای مشروطه، به ایران اعزام کند. مورگان شوستر و ۴ مستشار آمریکایی دیگر برای اصلاح امور دارایی، خزانه‌داری، دادگستری و ژاندارمری به استخدام دولت ایران درآمدند و پس از عقد قرارداد با دولت ایران در ۱۷ اردیبهشت ۱۲۹۰ خورشیدی (۸ مه 1911 میلادی) همراه با خانواده‌های خود وارد ایران شدند»

این امر بر روسیه و انگلیس که خود را حاکم حقیقی ایران می دانستند دشوار آمد، چرا که «پس از ورود مورگان شوستر به ایران، سمت خزانه‌داری کل ایران به وی داده شد و نیز از طرف مجلس اختیار تام در این زمینه را کسب کرد.بسیاری از اصلاحات مالی ایران در تضاد با منافع دول انگلیس و روس بود. به این ترتیب روسیه و بریتانیا خواستار اخراج شوستر از ایران شدند و دولت روسیه به دولت ایران اولتیماتوم (ضرب‌الاجل) داد. مجلس شورای ملی با این اولتیماتوم مخالفت کرد، ولی دولت ایران از ترس اشغال کشور، مجلس را منحل کرد و سپس شوستر را از ایران اخراج کرد.»

نکته جالب توجه آن است که نه تنها مجلس آن زمان ، با این کار دولت مخالف بود، بلکه مراجع تقلید هم با این کار مخالف بودند چنانکه«در نجف اشرف،   آخوند خراسانی اعلام کرد که برای ایستادگی در برابر اولتیماتوم، با جمعی از علما رهسپار تهران خواهد شد، اما پیش از خارج شدن از نجف به طرز مشکوکی درگذشت».

نکته درس آموز این عقب نشینی آشکار در مقابل اولتیماتوم روسیه آن است که علیرغم اینکه دولت وقت سخن اجانب را پذیرفت ولی بازهم دولت روسیه به ایران حمله کرد.داستان از این قرار است که«ناصرالملک، که به سبب کم‌سالی احمد شاه نایب‌السلطنه بود، با استفاده از اختیارات پادشاه، مجلس را منحل کرد و دولت به استخدام شوستر پایان داد ولی باز هم  روس ها، تبریز و زنجان و رشت را اشغال کردند و عده‌ای از اهالی را کشتند و در تبریز ثقةالاسلام را به دار کشیدند.» ، دوره پس از انحلال مجلس تا تشکیل مجلس بعدی در تاریخ مشروطه به دوره فترت مشهور شده است.

سخن معروف مرحوم شهید مدرس در همین مجلس و در هنگامی ایراد شده است که مجلس درباره اولتیماتوم روسیه مشغول بحث بوده است. «نمایندگان مجلس مردد بودند چه کنند. مدرس این اوضاع آشفته و هراس آلود را با سخنان خود از بین برد. او در سخنرانی خویش گفت: حالا که بناست از بین برویم چرا خودمان خویشتن را از بین ببریم.»

امام خمینی به این ماجرا اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: «(مدرس) رای مخالف داد، بقیه جرات پیدا کردند و رای مخالف دادند. ردکردند اولتیماتوم را، آنها هیچ غلطی نکردند.... یک روحانی بودکه در مقابل یک چنین قدرت بزرگ ایستاد... دیگران هم جرات کردند.» (صحیفه امام- جلد ۳ - صفحه ۲۴۵)

از این داستان و استشهاد امام به آن، چند نکته قابل استفاده است. 

نخست آنکه پذیرش زورگویی خارجی ها ، هیچ گاه نتیجه بخش نیست. چراکه اجانب چه آمریکا باشد و چه روسیه ، به دنبال منافع خود هستند و حاکمیت ملی هیچ گاه نباید تسلیم زورگویی خارجی ها شود. در طول تاریخ ، همانقدر روسیه به ما ظلم کرده است که آمریکا و انگلیس، و زروگویی های آنها که به خاطر منافع نامشروعشان بوده است، همواره توسط آزادیخواهان رد شده است و توسط نابخردان پذیرفته شده است.

دوم آنکه حاکمان جامعه اسلامی باید از شجاعت لازم برخوردار باشند و بدون اینکه درگیر ترس و خوف باشند، به دنبال منافع ملی حرکت کنند. البته منافع ملی، گاه در رد تمامیت خواهی آنهاست و گاه در آنچه امروزه «نرمش قهرمانانه» می خوانیم. شجاعت یعنی اینکه، یک حاکمیت فقط و فقط به منافع ملت توجه کند و به خاطر ترسِ شخصی (نسبت به از دست دادن جایگاه و یا حتی جان و آبرو) ، و یا به خاطر طمع شخصی(برای به دست آوردن منافع شخصی) ، تسلیم سخن اجانب نشود. و الّا، اگر حاکمان به خاطر منافعِ بلند مدت یا کوتاه مدتِ مردم، به نتیجه ای برسند و آن را به صلاح ملت و مملکت بدانند، باید شجاعانه نسبت به آن اقدام کنند و چه بسا از آبروی خویش نیز بگذرند. 

سوم آنکه در بزنگاه های تاریخی این شجاع مردانی همانند شهید مدرس بوده اند که توانسته اند منشأ اثر باشند. شجاعت همانند ترس در بزنگاه ها قابل سرایت به جامعه پیرامونی است. یک سخن شجاعانه و یک نطق همراه با جسارت می تواند یک مجلس را با خود همراه کند. پس باید همواره حاکمیت ملی از مدیران شجاع و جسور آکنده و مملو باشد. نکته مهم آن است که مردان شجاع کسانی هستند که همیشه و در مقابل هر زشتی و پلیدی شجاع می باشند، و به همین جهت گاه زبان گزنده دارند. مردمان یک کشور در صورتی از شجاعت لازم در برابر اجنبی برخوردارند که بتوانند در مقابل حاکمان خویش نیز شجاع باشند. 

چهارم آنکه شجاعت در مسئولین آنگاه حاصل می شود و یا به تعبیر بهتر، تجلی کرده و تقویت می شود، که مردم با او همراه باشند و  پشت سر او و مدافع سخنش باشند. و همین است که حضور مردم را در عرصه های سیاسی واجب می کند. شجاعت حاکمان همان قدر که می تواند جامعه را تشجیع نماید، خود معلول حضور و پشتیبانی مردم است. اگر مردم باشند، حاکمان شجاعانه در مقابل اجانب می ایستند. پس به عبارت بهتر: «اگرچه همیشه حاکمانی که از حمایت مردم برخوردار بوده اند، شجاع نبوده اند، ولی فقط حاکمانی از شجاعت لازم و مفید برخوردار اند، که مستظهر به حمایت مردم باشند».

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.