: انس حضرت امام با قرآن به اندازه ای بود که به طور شبانهروزی صفحاتی از قرآن را مطالعه میکردند و تعمّق میکردند و این امر موجب می شود که امام وقتی سخن میگوید سخنش قرآنی باشد، وقتی حرف میزند از جای دیگری این حرفها بر زبان او نقش میبندد، دقیقاً حقیقت قرآن در اندیشه و فکر و قلم و بیان امام سیطره دارد، گوئی جز حقیقت قرآن و معارف الهی چیز دیگری بر زبان امام نمیخواهد جاری شود.
"همایش منشور برادری" به مناسبت بیست و سومین سالگرد صدور پاسخ حضرت امام خمینی(س) به حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی انصاری پنج شنبه پنجم آبان ماه، در محل دفتر قم موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی برگزار شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، در ابتدای این مراسم که در محل دفتر قم موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) برگزار شد حجت الاسلام و المسلمین خسروی معاون پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) گفت: نامه تاریخی حضرت امام در پاسخ به حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی انصاری همچنان تازگی، پویایی و طراوت خود را بعد از گذشت 23 سال حفظ کرده است. سخنان و پیامهای امام، از آنجایی که از روح قرآن الهام گرفته بود ماندگار و جاویدان است. امام از آیات قرآن در کلماتشان بسیار کم استفاده میکردند، اما وقتی مطالب ایشان را میخوانید جمله به جملهی آن الهام گرفتهی از آیات و روایات بود. به عنوان مثال وقتی میفرمایند مدرّس زنده است تا تاریخ زنده است، آیا این جمله برداشتی از این جملهی امیرالمؤمنین علیه السلام نیست که میفرماید «العلماء باقون ما بقی الدهر»؟
وی ادامه داد: در همین زمینهی موضوع بحث، یعنی برادری، مطالب بسیار ارزشمندی از حضرت امام داریم که وقتی تحقیق و بررسی میکنیم میبینیم همهی اینها از متن آیات و احادیث استفاده شده است. به عنوان نمونه در این جمله که امام میفرماید «این الآن یک نعمتی است که خدا به ما داده، که همه مطمئناً برادروار پیش هم نشستهایم این نعمت الهی را ما باید حفظ کنیم، مادامی که این نعمت الهی را حفظ کردیم در امان هستیم از همه شیاطین» تعبیر به نعمت برای برادری! الهام گرفتهی از همان آیه قرآنی است که « وَاذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا » اخوّت و برادری نعمت است، تعبیر برادری به نعمت تعبیری است از قرآن برگرفته شده است.
وی افزود: در جای دیگر امام میفرماید این وحدت کلمه ای که در تمام اقشار ایران پیدا شده معجزه بود، شاید بعضی ها تصور کنند، عبارت پردازی و مبالغه است، همان طوری که ما بعضی از چیزها را معجزه می دانیم، امام هم خواسته بگوید این مسئله فوق بشری و معجزه بوده؛ اما این نکته هم دقیقاً از آیه قرآن استفاده میشود؛ «این وحدت کلمهای که در تمام اقشار ایران پیدا شد کسی نمیتواند این را ایجاد کند، این معجزه بود، این جز ارادهی الهی نمیشود باشد». حالا آیه قرآن را عنایت بفرمایید « وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ » صریح آیه میفرماید این تألیف قلوب، این محبتها و مهربانیهایی که بین انسانها هست، اینکه ای پیامبر اگر هر چه که روی زمین است، تمام ثروت زمین را خرج تبلیغات کنی و تمام رسانههای دیداری و شنیداری را به خدمت بگیری، تا دلها را به هم نزدیک کنی و یکی کنی و همه چیز را در این راه صرف کنی امکان ندارد که همه دلها به یک سمت نشانهگیری کنند، ممکن است انسان با پول دنبال کسی راه بیفتند، با تبلیغات دور انسان جمع شوند، اما این دلیل بر این نیست که دلها هم مایل هستند، چه بسا برای این است که فردا استفادهی بیشتری کنند، به مطامع دیگری برسند، دلها به دست خداست، صریحتر از این که ما در این آیه میبینیم، امام میفرماید کسی نمیتواند این را ایجاد کند، این معجزه بود و این جز ارادهی الهی نمیشود باشد، آیهاش را ذکر نکرده اند ولی روح و محتوای آیه در این جمله دمیده شده است.
معاون پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ادامه داد: انس حضرت امام با قرآن به اندازه ای بود که به طور شبانهروزی صفحاتی از قرآن را مطالعه میکردند و تعمّق میکردند و این امر موجب می شود که امام وقتی سخن میگوید سخنش قرآنی باشد، وقتی حرف میزند از جای دیگری این حرفها بر زبان او نقش میبندد، دقیقاً حقیقت قرآن در اندیشه و فکر و قلم و بیان امام سیطره دارد، گوئی جز حقیقت قرآن و معارف الهی چیز دیگری بر زبان امام نمیخواهد جاری شود. اگر کسانی باشند و همّت کنند، بیانات حضرت امام را با آیات و روایات مستندسازی کنند، معلوم خواهد شد که چقدر از حقایق قرآنی در کلمات حضرت امام مطرح شده که دو نمونهاش را که متناسب با موضوع وحدت بود عرض کردم.
حجت الاسلام و المسلمین خسروی در ادامه با شگفت انگیز خواندن برداشتهای حضرت امام از قرآن ادامه داد: آیه «إنما المؤمنون إخوة» را شنیده و خوانده ایم و بارها در مورد صحبتش کردیم ولی برداشتهای امام بسیار جالب است إنما المؤمنون إخوة، امام یک جا می فرمایند کأنه مؤمنوین شأنی جز برادری ندارند، از ادات حصر إنما برداشت می شود، وقتی بگوئیم إنما أنت منذر معنایش اینست که شما شأنی جز انذار دیگران ندارید، إنما المؤمنین إخوة، امام میفرماید از این آیه استفاده میشود کأنه مؤمنین شأنی جز برادری ندارد. یا جای دیگر امام به نکتهی ظریف دیگری اشاره می کنند می فرمایند مؤمنین برادرند، از این آیه استفادهی این معنا می شود که چنانچه دو نفر به اخوّت ایمانی شان عمل نکنند و برادر نباشند مؤمن نیستند! المؤمنون إخوة، همانطوری که یک برادر برای برادرش خیر می خواهد مؤمن این است. از کجای این آیه برداشت می شود که اگر برادر نباشند مؤمن نیستند؟ إنما المؤمنون إخوة، سروران عزیز همه بهتر از بنده میدانند که تعلیق حکم بر وصف مشعر بر علیّت است، اگر گفتیم "اکرم زیداً"، معلوم نیست برای چه باید زید را اکرام کنیم، اطاعت میکنیم ولی علّت اکرام روشن نیست! اما اگر گفتیم "اکرم العالم" به جای زید اسم فاعل آوردیم، وصف آوردیم، العالم آوردیم، معلوم میشود که منشأ اکرام علم بوده است. إنما المؤمنون إخوة، مؤمن اسم فاعل است و وصف است، إخوة بر او حمل شده است. تعلیق حکم بر وصف مشعر بر علیّت است، یعنی علّت اخوه بودن ایمانی است که در کلمه ی مؤمن نهفته است، ایمان است که منشأ برادری است، پس اگر چنانچه برادری نبود معلوم می شود آن منشأ وجود نداشته، ایمان وجود نداشته، این تعبیر امام را دوباره میخوانم که میفرماید "از این آیه استفاده این معنا میشود که چنانچه دو نفر به اخوت ایمانیشان عمل نکنند برادر نباشند مؤمن نیستند! همانطوری که یک برادر برای برادر خودش خیر می خواهد مؤمن این است. اگر یک وقت ما دیدیم که کسی برای برادران خودش خیر نخواست و نزاع راه انداخت، هیاهو راه انداخت، این به طرف خودش بکشد و او به طرف خودش بکشد این از ایمان معلوم میشود که حظ صحیح نبرده است، اینکه باید ایمان در قلب این تأثیر بکند نکرده است." ارتباط برادری را با ایمان امام چه خوب توضیح داده و اگر ایمانها قوی می شد برادری تحکیم می یافت، اگر برادریها کم است چون ایمانها ضعیف است! به هر حال برداشتهای جالب، شیوا و بدیع حضرت امام از آیات کریمه ی قرآن بسیار جای تعمق و گفتگو دارد.
خسروی با اشاره به نامه منشور برادری افزود: در یک مقطع حساسی این نامه و پاسخ آن نوشته شده است، اواخر عمر حضرت امام، آبان سال 1367، یکی از یاران حضرت امام، یکی از روحانیّون فاضل و متدیّن و دلسوز انقلاب حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد علی انصاری دست به قلم می برد، نامه ای را می نویسد، سؤالی را مطرح می کند، راهنمایی می خواهد و منشأ این فیض می شود که امام پاسخی میدهد که این پاسخ و مطالبی که در این نامه آمده همیشه تازه و ماندگار است و می تواند منشأ بسیاری از خیرات و برکات باشد. امام در این نامه فقط مسئله برادری را مطرح کردند، اگر چه این نامه به منشور برادری معروف شد ولی نکات فراوانی دراین نامه هست، بخشی از این نامه مربوط میشود به طرح موضوعات جدید فقهی که حوزه های علمیه، محققان و فضلا باید بنشینند و روی این مباحث که مبتلا به امروز جامعه ی ماست بحث کنند، نظر بدهند، فتوا بدهند.
محمدعلی خسروی با اشاره به فراز آغازین منشور برادری گفت: امام مباحثی را که نیاز عملیِ جامعه امروز به آن مباحث است به عنوان نمونه ذکر کرده اند امام بیش از 50 عنوان را در همین چند سطر آورده اند. مسئله ی مالکیت و محدوده آن، که از مباحث فوق العاده اساسی و مهم اقتصادی اسلام است، انفال (ثروتهای عمومی) مسائل پیچیده پول و ارز و بانکداری، بحث مالیات که در آن روزها مطرح شد، وقتی در اسلام خمس و زکات داریم همان را به جای مالیات قبول کنند؟ و این بحث در آن روز بسیار داغ بود، حدود و دیات که هنوز هم از مسائل مهم است، نقاشی، مجسمه سازی، تئاتر، سینما، خوشنویسی و از اینها نام میبرند که مثلاً اگر روزی مجسمه سازی حرام بود آیا امروز هم همان حکم است. در آثار گذشتگان ببینید در کتابهایی که مربوط به دویست سیصد سال پیش است یک عالمی در تشریح اعضای بدن عکس یک انسانی را کشیده و چشمش را مثلاً کور کرده، خواننده امروزی خیال میکند که در اثر مرور زمان این چشم از بین رفته، در حالی که عمداً آن چشم را ناقص کشیده که شکل کامل انسان نباشد که مشمول حرمت شود و ازاین نمونهها در کتب قدیمی زیاد میبینیم.
خسروی با برشمردن موارد دیگر ادامه داد: حفظ محیط زیست را امام مثال می زنند و بعد می فرماید جلوگیری از قطع درختها حتی در منازل، اگر یک روزی محیط زیست اعلام کرد که هیچ درختی را قطع نکنید، شما در منزلتان چهار درخت دارید و میخواهید یکی آن را قطع کنید، آیا این حکم شامل آن می شود می توانید قطع کنید یا نه؟ یک بحثی است که قابل تأمل است، جلوگیری از موالید در صورت ضرورت یا تعیین فواصل در موالید، پیوند اعضای بدن انسان و غیر به انسان، این پاک است یا نه ؟ تغییر موضوعات حرام و حلال، که یک موردش را خود امام مطرح کردند، بحث شطرنج بود، که موضوع عوض شد، نه اینکه حرام حلال شود و حلال حرام شود! توصیع و تضییق آنها و مباحث دیگر، بحث حدود آزادیهای فردی، انجام فرائض در سیر هوایی و فضایی و حرکت برخلاف جهت حرکت زمین، یا موافق آن با سرعتی بیش از سرعت زمین، شما ساعت یازده و نیم، نیم ساعت به زوال ظهر در تهران سوار هواپیما شدید، با سرعتی مساوی سرعت زمین به سمت غرب حرکت کردید، هنوز اذان ظهر نشده، ساعت یازده و نیم است، میرسید به فضای ارومیه باز هم نیم ساعت به زوال ظهر است، میرسید به استانبول باز هم نیم ساعت به زوال ظهر است، در تهران ظهر اعلام شده نماز هم خواندهاند، ولی شما الآن روی استانبول هستید، نیم ساعت به اذان ظهر است، میروید به سمت لندن بیشتر و بیشتر، 24 ساعت شما سیر میکنید، برمیگردید میرسید به تهران، هنوز نیم ساعت به اذان ظهر است، 24 ساعت هیچ نمازی بر شما واجب نشد، چون قبل از ظهر است، برای شما همیشه قبل از ظهر بوده، به زوال ظهر نرسیدید، تکلیف چیست؟ امام میفرماید چگونگی انجام فرائض در سیر هوایی و فضائی برخلاف جهت حرکت زمین یا موافق آن، با سرعتی بیش از سرعت زمین، و بعد مباحث دیگر، بیش از 50 عنوان را امام برشمردهاند، ذهن نقّاد و فعال و گستردگی اطلاعات حضرت امام شگفت انگیز است، در همین نامه این موضوعات مطرح شده که ربطی هم به موضوع برادری ندارد، گرچه اینها به طور مثال و برای آغاز بحث مطرح شده ولی خود موضوع مستقل و قابل دقّت است.
حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی خسروی با اشاره به بحث اجتهاد افزود: امام در باب اجتهاد حکومتی فرموده اند ممکن است یک فردی در تمام این موضوعاتی که الآن برشمردیم مجتهد باشد و اعلم هم باشد، اما در تشخیص مسائل سیاسی و اجتماعی ضعف دارد، نمیتواند تشخیص بدهد! هوش سیاسی ندارد، استعداد آن جنبه را ندارد، امام میفرمایند این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست، نه اینکه اعلم نیست، اصلاً مجتهد نیست، اعلم است در بسیاری از مباحث و مسائل، اما در این مسئلهی سیاسی و اجتماعی مجتهد نیست،و نمیتواند زمام جامعه را به دست بگیرد. آیا این قضیه نمیخواهد همان موضوعی را مطرح کند که یک زمان استاد بزرگوار مرحوم شهید مطهری مطرح کردند و بعد هم بعضی از بزرگان این موضوع را مطرح کردند که در مباحث فقهی بشود از چند نفر تقلید کرد، شهید مطهری این قضیه را طرح کردند، دیگران هم ادامه دادند. مخصوصاً با گسترشی که در علوم امروز هست، آیا یک فرد میتواند در تمام مباحث سیاسی اجتماعی، فردی، به درجه اجتهاد و اعلمیّت برسد، امکانش هست؟ یک روزی روزگاری بود که بوعلی سینا و امثال ایشان هم اسلام شناس بودند، هم فیلسوف، هم طبیب، اما همان طبیبش را امروز شما ببینید چقدر شعبه شعبه شده و رشتههای مختلفی دارد، وقتی علوم دیگر اینقدر گسترش پیدا کرده و تخصصها به این شکل شده آیا باز هم بگوئیم که همه مباحث اسلامی را یک نفر بتواند در حدّ اعلی درجه بفهمد؟ نمیدانم، امام نخواسته این را بفرماید، این یک طرح بحث است، وقتی امام میفرماید: "اگر یک فرد اعلم در علوم معهود حوزهها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست"، در جای دیگر مجتهد است و اعلم هست، ولی در اینجا مجتهد نیست، این هم یک موضوع قابل دقّت و تأمل است.
خسروی با اشاره به موضوع اصلی منشور برادری که اختلافهایی سیاسی در جامعه است ادامه داد: این اختلافات را چطور باید حل کرد؟ آیا حتماً باید اختلافات را حل کرد؟ اولاً امام میفرمایند بسیاری از اختلافات باید باشد، نه تنها دنبال حلّ آن نباشید بلکه این اختلافات موجب گسترش اندیشه و تفکر و پویایی جامعه است که امام در این زمینه هم مثالهایی را میزنند. "در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا میکند که نظرات اجتهادی فقهی در زمینه های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود" که جایگاه این حوزههای علمیه است که آزادانه بتوانند هر نظریهای ولو مخالف اجماع و شهرت، مطرح شود "و کسی توان و حقّ جلوگیری از آن را ندارد". ممکن است بتوانند چند صباحی جلوگیری کنند اما پایدار نخواهد ماند، اندیشه می رود، اندیشه را نمی شود مهار کرد، محدود کرد، اگر بگذارند در چارچوبهای خودش این اندیشهها مطرح باشد مایهی خیر و برکت است، نتیجهاش عاید جامعه است، ولی اگر جلوی اندیشه گرفته شد، خدای نخواسته تبدیل میشود به اغراض دیگر و هواهای نفسانی هم بیکار نخواهد نشست و همین منشأ بسیاری از گرفتاریها خواهد شد. ریشه یک ریشهی علمی بود، نگذاشتند مطرح شود، تبدیل میشود به یک موضوع سیاسی. و بعد هم از جاهای دیگر سر در میآورد و امام میفرماید کسی توان و حقّ جلوگیری از اندیشههای مخالف فقهی و اجتهادی را ندارد.
این محقق دینی ادامه داد: یک کسی یکی دو سال پیش میگفت فلان آقا شاذوذات زیاد دارد، این را به عنوان نقد می گرفت که حدود 30 تا فتوای برخلاف اکثریت فقها دارد در حالی که این را نباید انتقاد کرد بلکه باید منشأ برکت و به فال نیک گرفت چرا که همینهاست که ذهن را میشوراند، آیت الله حسن زاده آملی حفظه الله این تعبیر را دارد که میگفت این مطالب ذهن را میشوراند، ذهن راکد آرام آکبند و دست نخورده که به درد نمیخورد ولو ذهن بو علی سینا باشد، با این سؤالات و فتواهای جدید است که ذهن تشویق میشود به حرکت، به فعالیت و تلاش، و زایش آن مطالب بهتر و کاملتر خواهد بود.
خسروی ادامه داد: امام مسئلهی اختلافات فقهی و علمی را به هیچ وجه نمیگویند ترک شود و تمام شود، بلکه تشویق میکنند و خودشان هم یکی از شخصیتهای اثرگذار حوزوی بودند که مباحث بسیار مهمی را مطرح می کردند، سؤال میکردند و پاسخ میدادند، وقتی امام را تبعید میکنند به حوزهی نجف، شاید یکی از دلایل رژیم سابق این بود که اگر امام به دریای نجف وارد شد در برابر مجتهدین و فقهای بزرگ حرفی برای گفتن نخواهد داشت، خود به خود از بین میرود، اما امام در کرسی تدریس که نشستند عدهای آمدند سؤالاتی را مطرح کردند، چند روز امام از پس آنها برآمد و انتظار این را نداشتند که یک عالم حوزه علمیه قم بتواند در نجف عرض اندام کند بعد از چند روز امام دیدند که کسی دیگر سؤال نمیکند فرمودند مجلس، مجلسِ روضه نیست چرا سؤال نمیکنید؟! امام تشویق میکردند که دیگران سؤال کنند و موضوعات جدیدی مطرح شود.
خسروی با شاره به نگرانی های حضرت امام افزود: امام درباره دو جریان سیاسی فرمودهاند هر دو جریان دلشان برای انقلاب میسوزد و "اکثریت قاطع هر دو جریان میخواهند کشورشان مستقل باشد، هر دو میخواهند سیطره و شرّ زالو صفتان وابسته به دولت و وابسته به بازار از سر مردم کم شود، هر دو میخواهند کارمندان شریف و کارگران و کشاروزان متدین و کسبه صادق بازار زندگی پاک و سالمی داشته باشند و مجبور به دروغگویی و کلاهبرداری نشوند، هر دو میخواهند دزدی و ارتشا در دستگاههای دولتی نباشد، هر دو میخواهند ایران اسلامی از نظر اقتصادی به صورتی رشد کند که بازارهای جهان را از آنِ خود کند هر دو میخواهند اوضاع فرهنگی و علمی ایران به گونهای باشد که دانشجویان و محققان از تمام جهان به سوی مراکز تربیتی و علمی و هنری ایران هجوم آورند، هر دو میخواهند اسلام قدرت بزرگ جهان گردد، پس اختلاف بر سر چیست؟ اختلاف بر سر اینست که هر دو عقیدهشان است که راه خود باعث رسیدن به این همه است." بنابراین هدف هر دو رسیدن به استقلال و پیشرفت است. منظور از هر دو که امام فرموده دو جناحی بود که بعضی از اشخاصش را هم حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد علی انصاری در نامه ذکر کرده که آن روز میگفتند چپ و راست، امروز میگویند اصولگرا و اصلاح طلب، فردا ممکن است اسم دیگری برایش باشد دو تا اندیشه است که زمان امام هم بود. امام معتقد است هر دو جریان دلسوز انقلابند و خیر این کشور را میخواهند، ولی هر کدام معتقد است شیوه و راه خودش او را به آن کمال خواهد رساند، نه راه دیگری. بعد امام میفرمایند "ولی هر دو باید کاملاً متوجه باشند که موضعگیریها باید به گونهای باشد که در عین حفظ اسلام برای همیشهی تاریخ، حافظ خشم و کینه انقلابی خود و مردم علیه سرمایهداری غرب و در رأس آن آمریکای جهانخوار و کمونیسم و سوسیالیزم بین الملل و در رأس آن شوروی جهانخوار باشد". به این نکته هم همه باید توجه داشته باشند ما اگر اسلام را به گونهای معنا کردیم که زمین خورد و جوانها از اسلام ناامید شدند، اسلام را نتوانستیم حفظ کنیم شکست خورده ایم.
خسروی ادامه داد: میبینیم حضرت امام در این مسئلهی فوق العاده مهم و حیاتی مرزها را مشخص کردند، اولین نکته اینست که بدانیم هر دو جریان دلسوز انقلابند، آیا ما اینطور فکر میکنیم؟ چه چپ و چه راست اینطور فکر میکنیم؟ امام دو پیشنهاد دادند برای اینکه این اختلاف نظرها منجر به نزاع نشود، این اختلاف سلیقهها و نظرها کشور را به باد ندهد، یکیش اینست که میفرماید اگر آقایان از این دیدگاه که همه میخواهند نظام و اسلام را پشتیبانی کنند، به مسائل بنگرند، بسیاری از معضلات و حیرتها برطرف میگردد، نگاه را باید عوض کرد، آنکه به اصطلاح آن زمان چپگراست ، اینطور بنگرد که جناح مقابل خائن نیست، جناح مقابل دلسوز نظام و اسلام است و نقطهی مقابل هم به قول آن زمان راستگرا او هم نقطه مقابل را با این نگاه ببیند، عبارت امام را ببینید: "اگر آقایان از این دیدگاه که همه میخواهند نظام و اسلام را پشتیبانی کنند به مسائل بنگرند، بسیاری از معضلات و حیرتها برطرف میگردد" اشکال کار اینست که ما اینطور نگاه نمیکنیم، سعی میکنیم پای طرف را بکشیم، اگر نیّت این باشد که همهی جریانها میخواهند اسلام و نظام را پشتیبانی کنند، در آن صورت نوع خبرها عوض میشود، نوع مطالب عوض خواهد شد، بلافاصله امام میفرماید از این جمله چنین برداشت نشود تنها در صورتی این مملکت آباد خواهد شد که یک جریان حاکم باشد! چنانکه بعضی ممکن است اینگونه فکر کنند، امام این را رد می کنند! اینکه کلّ نظام دست یک جریان باشد، آیا به هدف مطلوب خواهد رسید و آن اهداف هفت هشت گانهای که امام برشمرند، استقلال و پیشرفت و ...، "این بدان معنا نیست که همهی افراد تابع محض یک جریان باشند،" در عین اینکه اندیشههای مختلف و تضارب آرا باید باشد اما نگاه این گروههای مختلف به یکدیگر نگاه برادرانه باشد.
خسروی در ادامه با اشاره به جمله "البته یک چیز مهم دیگر هم ممکن است موجب اختلاف گردد که همه باید از شر آن به خدا پناه ببریم که آن حبّ نفس است، که این دیگر این جریان و آن جریان نمی شناسد" از حضرت امام ادامه داد: حب نفس، خودخواهی، دروغ، تکبر، چیزی است که متأسفانه همه گرفتار آن هستیم. ما قبل از آنکه از دشمن خارجی لطمه بخوریم از دشمن درونی خودمان لطمه میخوریم و خبر نداریم. تمام حواس ما در آن لحظهای که شکست رقیب است میخواهیم رقیب را به خاک سیاه بنشانیم، غافل از آنکه همان لحظه دشمن داخلی ما را به خاک سیاه نشانده، هوا و حبّ نفس چکار نمیکند، آبروها میریزیم، خانوادهها را از هم میپاشیم، انسانها را در مضیقه شدید قرار میدهیم، اینها همه به حبّ نفس برمیگردد. امام جواد علیه السلام می فرماید "هر کس از هوای نفسش اطاعت کند دشمنش را به آرزویش رسانده" و ما چقدر این دشمن را کامیاب کردیم!
خسروی در ادامه افزود: امام میفرمایند "و تنها یک راه برای مبارزه با آن وجود دارد و آن ریاضت است." تجملگراییها، پول پرستیها، مقام پرستیها همان حب نفس است و نوعاً بسیاری از افراد بودهاند و هستند و خواهند بود که تا دستشان به لذایذ دنیوی نرسیده سخن از عدالت میزنند، همین که رسیدند لذّتش را چشیدند، همه چیز فراموش میشود، مردان خدا کسانی هستند که در اوج ذلت و عزت، روزی که همه کارهاند و روزی که هیچ منصبی ندارند حال روحیاش عوض نشود، و در همان صراط مستقیم گام بردارد و همیشه از حق دفاع کند، همواره از مظلوم دفاع کند. امام چنین جامعه ای را می خواستند بسازند که امیدواریم انشاء الله به تدریج به چنین جامعه ای دست بیابیم، فرمود راه مبارزه با حب نفس هم تنها یک راه است، امام که این جمله را که می گویند بعد از 70 سال مطالعه، تحقیق، در متون اخلاقی، عرفانی، فلسفی و قرآنی و 80 سال مجاهدهی با نفس یک راه عملی را در اینجا بیان کرده اند آن هم با کلمه ی «تنها»، تنها یک راه برای مبارزه با آن وجود دارد و آن ریاضت است و جز این راهی وجود ندارد.