پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

سیاست خارجی امام خمینی درگفتگو با محمدعلی سبحانی سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در لبنان

سیاست خارجی امام بر پایه تعامل با دنیا بود

محمدعلی سبحانی از جمله دیپلمات های نسل اول جمهوری اسلامی است که هم زمان با دولت شهید رجایی وارد وزارت امور خارجه شدند و در دوران حضرت امام(س) و دوران پرالتهاب جنگ سکان سیاست خارجی انقلاب نوپای ایران را در دست داشتند. هم اکنون این نسل به عنوان یک سرمایه ارزشمند دیپلمات های کارکشته ای هستند که به خوبی می توانند از منافع ایران در عرصه سیاست بین الملل دفاع کنند اما سبحانی این روزها در معاونت بین الملل موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) مسوول دفتر خاورمیانه است. با سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در لبنان و اردن در رابطه با دیدگاه های کلی حضرت امام پیرامون سیاست خارجی به گفتگو نشستیم:
به نظرمی رسد برای ارزیابی بهتر دیدگاه های حضرت امام در سیاست خارجی بهتر باشد که به دوران پیش از انقلاب و مبارزات ایشان اشاره داشته باشیم. جایگاه مسایل سیاست خارجی در این دوره از حیات سیاسی حضرت امام چیست؟
باید در مورد شکل گیری اندیشه امام و موضعگیری های ایشان در رابطه با نقش خارجیان دردوران رژیم سابق، دغدغه های جوانی ایشان و هنگامی که ایشان مثل سایر شهروندان نگاه غیر حرفه ای به سیاست داشتند تا زمانی که احساس مسئولیت کرده و به عنوان یک علاقه مند به مسایل در سطح یک چهره سیاسی وارد عرصه شدند و بعد از انقلاب نیز دغدغه شان این بوده که از جمهوری اسلامی و منافع مردم ایران در برابر بیگانه حمایت کند تحقیق شود که امام در چه شرایطی رشد می کند و چه اتفاقاتی در آن دوران رخ می دهد که ذهن و دغدغه های ایشان شکل می گیرد.
به نظر می آید که بایستی به تاریخ سیاسی دورانی که امام در آن می زیسته است بپردازیم.خانواده امام و زندگی شخصی شان یک خانواده ضد استبداد و مخالف دخالت بیگانه بودند. البته همه مردم ایران اینگونه بودند ولی خانواده امام خانواده ای سیاسی بودند. کسانی که وارد عرصه سیاست می شوند اگر پشتوانه خانوادگی نداشته باشند در تردید گام بر می دارند ولی کسانی که در خانواده سیاسی رشد کرده اند اگر وارد کار سیاسی شوند با یک اطمینان و اعتماد به نفس بیشتری مبارزه می کنند. به نظرم ثبات شخصیت امام به تربیت ایشان در یک خانواده سیاسی و تاریخ سیاسی آن دوران که تاریخ مبارزاتی علیه استبداد و استعمار است بر می گردد . اینکه امام در لباس روحانیت به مبارزه می پردازد و با عنوانی تاثیر گذار وارد اجتماع می شود باید درهمین مسیر گام بردارد یعنی امام به عنوان یک شغل وارد این حرفه نشده بلکه با احساس مسئولیت وارد این راه می شوند و هدف اصلی شان که دفاع از حق مردم و مبارزه با ظلم و استبداد و استعمار است تغییر نمی کند. نیروهای سیاسی گاهی فکر می کنند برای رسیدن به هدفشان باید شکل مبارزه را تغییر دهند. من در دفاع از شخصیت امام می توانم این را بگویم که امام جمهوری اسلامی را برای دفاع از مردم ومبارزه با نابرابری و استبداد و استعمار تشکیل داد واگر راه دیگری داشت که به آن خواسته و هدف نایل شوند ممکن بود به این کار دست نزنند؛ یعنی هدف برای ایشان رسیدن به قدرت نبود بلکه هدف والاتر دفاع از مردم بود، برخی دفاع از مردم را به دفاع از اسلام منحصر می کنند واسلام ومبانی دینی را مقابل مردم قرار می دهند واین فاجعه ای است که اگر رخ دهد و این افراد موفق شوند که امام را اینگونه معرفی کنند باید فاتحه امام وانقلاب را بخوانیم. امام از جایگاه یک فقیه و رهبری دینی می خواهد برای مردم مسلمان و معتقد به دین اسلام کاری انجام دهد و از منافع شان در مقابل استبداد و استعمار دفاع کند اینها را نباید از هم جدا کرد. پایه و دغدغه اصلی نگاه امام مردم بود؛ امام مسلمان بود وبرای مردمی مسلمان هم کار می کرد طبیعتاً یک ویژگی دارد و ویژگی حرکتی یک فقیه با حرکت یک فرد غیر دینی متفاوت است. وقتی اسناد مربوط به دوران ملی شدن صنعت نفت را بررسی می کنیم بر حسب آنها، امام در مسیر ملی شدن صنعت نفت حمایت می کند و نسبت به آن دغدغه دارد یا در دوره پس از کودتای ننگین بیست و هشت مرداد و پس از فوت مرحوم بروجردی کم کم نوبت خود امام می رسد. ما باید ببینیم امام قبل از پیروزی چه دغدغه هایی داشت. امام دائما از این ابراز ناراحتی می کرد که چرا منابع ملی این سرزمین را بیگانگان تصاحب می کنند و کمترین بهره از این منابع ملی را خود مردم می برند و همچنین امام معترض بودند که چرا مردم را در جریان اتفاقاتی که رخ می دهد نمی گذارند و چرا حقوق مردم نسبت به حقوق اتباع خارجی و بیگانگان ارجحیت ندارد و در همین زمینه به روشنگری پرداخت و به مردم گفت استبداد در یک تبانی با استعمار بخشی از حقوق حقه شما را واگذار کرده و به شاه اعتراض کردند و از شاه خواست این کار را متوقف کند، البته شاه هم در برخی موارد عقب نشینی می کرد، اما به هر حال به حرف امام گوش نداد و نتیجه اش این شد که امام را زندانی کردند و سپس تبعید و بقیه اتفاقاتی که رخ داد.
وقتی می خواهیم در مورد سیاست خارجی امام صحبت کنیم این نکته به دردمان می خورد که دغدغه اصلی ایشان در برابر استعمار خارجی و همکاری استبداد داخلی ،دفاع از حقوق مردم است و تا آخر هم همینطور بود. یعنی حتی زمانی که امام احساس می کرد یک ضرورتی وجود دارد تا به خارج از مرزهای ایران پرداخته شود مخصوصا دفاع از مردم فلسطین که سرزمین شان اشغال شده بود در عین حال باز دفاع از مردم ایران نقش اول را دارد. برخی وقتی صحبت از سیاست خارجی می کنند فکر می کنند میان آن و سیاست داخلی فرقی وجود دارد و یک نگاه منفک و جزمی و غیر قابل انعطاف به سیاست خارجی دارند. در تعریفی که ما از سیاست خارجی جمهوری اسلامی داریم که محصول تفکرات امام و تذکرات و مخالفت ها و موافقت هایی که امام در ده سال حکومت شان داشتند است اینگونه نیست. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ادامه سیاست داخلی است. اگر می خواهیم بدانیم سیاست خارجی چیست ابتدا باید بدانیم سیاست داخلی چیست. امام در دغدغه هایشان نسبت به حکومت شاه روشنگری می کند که استعمار از استبداد حمایت می کرد و در عوض استبداد منافع آنها را تامین می کرد. از سال چهل و یک و دو تا پیروزی انقلاب در سال 57 تم و زمینه اصلی تفکرات امام باز در همین چارچوب مقابله با استبداد و روشنگری در مورد همکاری آن با بیگانه است. بعد از قیام سال چهل و دو به مناسبت های مختلف درمورد مسایل لبنان و فلسطین که یک سرزمین اسلامی اشغال شده است، عکس العمل نشان می دهند و هر کاری به عنوان یک رهبر مذهبی در تبعید وکسی که امکاناتی چه مادی و چه معنوی در اختیارشان هست از ایشان بر می آمد انجام دادند و این را در کنار مبارزه برای مردم ایران انجام دادند.
شرایط جهانی در دوران مبارزه حضرت امام(س) چگونه بود و این فضا چه الزاماتی داشت؟
تمام مدت دوره مبارزه امام دوره جنگ سرد است و همان دوره ای است که نظام دو قطبی برجهان حاکم است. پس از جنگ جهانی دوم امام به عنوان یک روشنفکر مسلمان هم مخالف کمونیسم هستند و هم غرب؛ در حالی که برخی از گرایشات مثل انجمن حجتیه وجود داشت که به این دام افتادند و فقط به مخالفت با کمونیست ها محدود شدند چون آنها را ملحد، ولی غربی ها را خدا پرست می دانستند در حالی که واقعیت جامعه ایران این بود که بعد از کودتای 28 مرداد 32 که سر فصل مبارزاتی امام است امریکایی ها حاکم بلامنازع ایران شدند و فعال مایشاء بودند و یک پادشاه ضعیف را مدیریت می کردند و هر چه منافعشان بود را به راحتی بر او تحمیل می کردند. امام در عین حالی که فاصله و مبارزه خودشان را با کمونیست ها کتمان نکرد و مبارزه با بهائیت را هم حفظ کرده بود معتقد بود که یک مبارز باید در صحنه مبارزه کند نه در خیال؛ آنچه که درآن شرایط مردم ایران را رنج می داد تبانی و تعاملی بود که استبداد و بیگانه با یکدیگر داشتند. امام تمام هم و غم اش رابر سر شکافتن رمزهای حلقه استعمار و استبداد گذاشت تا به مردم بفهماند که امریکایی ها در ایران منافع ملی مردم را پایمال می کنند و استبداد به خاطر عدم حمایت و پایگاه مردمی نیاز به حمایت خارجی دارد و به آمریکایی ها روی می آورد.
در نامه هایی که امام دادند نوع مبارزه و شرایط آن، شرایط خاصی بود و اینطور نبود که بتواند از طریق روزنامه و تلویوزیون و رادیو اقدام کنند. در حدی بود که نامه ای بنویسند و نزد مراجع بروند و یا اعتراضی بکنند و احیاناً سخنرانی و گفت و گویی داشته باشند . البته در همین حد هم انعکاس وسیعی پیدا می کرد. امام تمام سعی و تلاش شان را برای رسوایی این تبانی و تعامل بکار می برد و در کنار این هم اگر فرصتی می شد و دلیلی پیش می آمد در مورد مسایل خارج ازایران هم موضعگیری داشت واتفاقاً از مسایل مورد توجه امام مسایل دنیای اسلام است. معنی اش این است که در کنار مسایل ایران امام درعین حال پیام می دهد که شاه به عنوان رئیس یک کشور اسلامی با بقیه کشورهای اسلامی همکاری داشته باشد و اعتراض به اینکه چرا شاه بیشترین رفت وآمدهایش با آمریکا واسرائیل است. در آن دوره تمام کشورهای اسلامی در مقابل اسرائیل قرار گرفته بودند و حتی وقتی مصر پیمان کمپ دیوید را با اسرائیل بست، کشورهای اسلامی با مصر قطع رابطه کردند و اکثریت قاطع کشورهای افریقایی و کشورهای عربی با اسراییل مقابله کردند. امام درحقیقت اعتراضش به حکومت شاه این بود که چرا شما هیچ تفاهم و رابطه ای با کشورهای اسلامی ندارید و متاسفانه تا امروز هم و در فصل جدید روابط بین المللی همچنان جای این همکاری های دول اسلامی خالی است و هنوز همکاری های کشورهای اسلامی نتوانسته از اسلام قدرتی بسازد که وضع مردم مسلمان را بهبود ببخشد. حتی آفریقایی ها جلوتر از مسلمانانند. اتحادیه آفریقا تا حدود زیادی هماهنگ با هم عمل می کنند و اگر مشکلی رخ دهد بهتر با جهان چالش می کنند. این نقطه ضعف را علاوه بر اینکه شاه داشت بقیه کشورهای اسلامی هم داشتند یعنی رابطه شان یک رابطه صمیمی و دوستانه نبود. امام اعتراضش به این نوع رابطه کشورهای اسلامی بود و من جمله اعتراضش به حکومت کشوری بود که خود ایشان شهروند آن بود و دغدغه شان این بود که از طریق بهبود رفتار حکومتی شاه، بجای اینکه او از اسرائیل حمایت کند از مسلمانان و فلسطینیان حمایت کند.
اولویت های حضرت امام در سیاست خارجی چه بود که رژیم پهلوی را خارج از آن موازین می دیدند؟
درک و فهم امام براین پایه بود که حکومت شاه بایدروابط اش با کشورهای همسایه خودش و کشورهای مسلمان بهتر باشد و تلاش اش در جهت بهبود این روابط باشد تا روابط با کشورهای بیگانه ای که با قدرت و برنامه های استعماری شان منابع این ملت را به تاراج می برند. بحث حمایت از فلسطین یک بحث اعتقادی و انسانی است. در آن نگاه آرمانی امام که مسلمانان باید با هم متحد باشند تا بتوانند از منافع خودشان در جهان امروز حمایت کنند تا بتوانند به عنوان یک قدرت منطقه ای و جهانی موجب به پیشرفت این کشورها شوند. همه کشورها دنبال این هستند که در یک اتحادیه ومجموعه هایی قدرت جمعی شان را به نمایش بگذارند و افزایش بدهند. پیشنهاد امام کشورهای اسلامی بود و لذا در موضوع فلسطین هم علت اینکه امام تاکید کرد که این یک مساله اسلامی است معنایش این نیست که ایران بایستی همه مسئولیت فلسطین را به عهده بگیرد چرا که نه توانش را دارد ونه اینکه منطقی است بلکه منظور امام این بود که چرا کشورهای عربی فقط می گویند این موضوع عربی است و نه یک موضوع اسلامی و انسانی.
وظیفه همه جهان و بالاخص مسلمانان است که در مورد ظلم به فلسطین موضع بگیرند. چون این باعث هتک انسانیت، ضعف مسلمانان و اختلاف مسلمانان شده، آن زمان کشورهای عربی و اسلامی به دو قسمت تقسیم شده بودند کشورهایی که عضو جبهه پایداری بودند و قسمت دیگر آن دسته از کشورها که عضو این جبهه نبودند. کشورهای اسلامی هم همیشه در دو جهت بودند، طرفداران فلسطینی ها و عده ای هم بودند که خیلی تحولات فلسطین را پی گیری نمی کردند.
وحدت اسلامی که بعداً به عنوان یکی از سیاست های جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گرفت خروجی اندیشه های امام بود. وحدت اسلامی به عنوان یک دغدغه جدی برای ایشان وجود داشت و آن چیزی که در این چارچوب امام به حکومت ایران اصرار می کرد همین بود و می گفت شما دائم با کشورهای دیگر رابطه برقرار می کنید مخصوصاً که به رابطه با اسرائیل اعتراض داشت و حرفشان این بود شما با حکومتی رابطه برقرار کرده اید و اولویت تان در رابطه با کشوری است که عامل تفرقه مسلمانان و عامل اشغال بخشی از سرزمین های اسلامی مخصوصا قدس است. امام در رابطه با بحث بیت المقدس مواضع صریح و روشنی دارند زیرا بیت المقدس قبله اول مسلمانان و از اماکن مقدسه اسلامی به حساب می آید و لذا برای اینکه مردم دنیا و ایران را نسبت به اتفاقی که در حال رخ دادن است آگاه و حساس کند به این مساله اشاره روشن می کند امام در اینجا هم مثل همیشه به حکومت شاه و به استبداد داخلی که با دشمنان مسملانان و مردم ایران همکاری می کنند اشاره می کند. هر چند در آن زمان فرمایشات وموضع گیریهای امام در مورد سیاست خارجی به عنوان یک رهبر حاکم مورد ارزیابی نیست، اما به عنوان یک متفکر، معترض، سیاستمدار و یک رهبر مذهبی مردمی دیدگاه هایشان را مدام مطرح می کردند و زمینه اصلی تفکر ایشان این است که تلاش می کردند رابطه و همکاری استبداد و استعمار برای بر هم زدن و از بین بردن منافع مردم ایران را افشا کنند و همچنین به حضور و دخالتهای امریکا در منطقه اعتراض و با همه قراردادهایی که منافع ملت ایران تضییع می شد مقابله می کردند و در زمینه ارتباط با کشورهای خارجی اعتقاد داشتند که می بایست با همه کشورها علی الخصوص با کشورهای اسلامی ارتباط بر قرار شود . امام در صحبت های قبل از انقلاب شان گاهی انتقاد می کنند که شما از رابطه با کشورهای دیگر تنها از نکات منفی دستاوردهایشان بهره می برید و مثلاً از علم و تکنولوژی آنها استفاده نمی کنید.
امام نگاهی هدفمند به مسایل خارجی داشت و لیکن چون حکومت در اختیار نداشت و به عنوان یک معترض سیاسی به شمار می رفت نمی توانست از زاویه یک حاکم صحبت کند پس این تفکر را تبیین کرد بعد از انقلاب یک زمانی آقای دکتر ولایتی در جلسه ای در وزارت خارجه نقل قول کردند که در جلسه ای که با امام داشتند از ایشان پرسیدند که راجع به سیاست خارجی تکلیفی برای ما مشخص کنید وامام فرمودند که اولویت اول شما باید رابطه با همسایه ها باشد، این یعنی بایستی
رابطه شما با کشورهایی که در حوزه امنیت، مرزها، منافع حیاتی و ملی ایران است خوب باشد، یعنی باید مراقب باشیم جنگی در نگیرد و مشکلی پیش نیاید و وقتی تاکید می کند با همسایه خوب باشید یعنی طوری رفتار کنید که بتوانید با آنهاهمکاری بیشتری داشته باشید و منافع هر دو طرف حفظ شود. امام این را در زمان جنگ گفت و در درجه دوم امام بر رابطه خوب با کشورهای اسلامی تاکید داشتند و این هم به طرز فکر امام بر می گردد که از قبل داشتند، اعتقادی که در دوره جدید از نظام جهانی معنی و مفهوم منطقی خوبی پیدا کرده است. در نظام دو قطبی، دنیا به دو بخش طرفداران شوروی و یا طرفداران آمریکا تقسیم شده بود، اما امام از وقتی که آمد این سلطه را نپذیرفت و با آن مقابله کرد. امروزه اتفاقاً قدرتهای منطقه ای و همکاری های منقطه ای جایگاه مهمی پیدا کرده اند و فرصت ها برای استفاده از پتانسیل های منطقه ای برای کشورهای منطقه بسیار متفاوت از گذشته است . قبلا واقعا این فرصت وجود نداشت، تنها اجلاس غیرمتعهدها وجود داشت که در بین خود آن هم یک گروه شان شرقی و یک گروهشان غربی بودند. فضای نفس کشیدن وجود نداشت. اما امروزه در جهان اتفاق دیگری رخ داده و بسیاری از کشورها بخاطر موقعیت و افزایش قدرت داخلی و اقتصادی شان توانسته اند نقش خود را در منطقه ای که هستند افزایش دهند و از این طریق در منطقه و در تحولات جهان موثر باشند و خودی نشان دهند. امروز دیگر در دنیا نظام دو قطبی و حتی به نظر من نظام تک قطبی هم دیگر نیست نظام چند قطبی حاکم است. در نظام چند قطبی است که فرصت بیشتری بدست می دهد تا ابراز وجود کنیم .اگر همین امروز کشورهای اسلامی بتوانند به همان توصیه امام جامه عمل بپوشانند و در صدد شناسایی امکاناتشان برآیند و آنها را در جهت تقویت خود و سایرین بسیج کنند یک قدرت اسلامی با پنجاه و چهار کشور اسلامی که بخش گسترده ای از انرژی ومعادن و قدرت فکری وانسانی جهان در اختیارشان است و می توانستند درمدیریت جهانی نقش بسزایی داشته باشند. امام کسی نبود که به تنهایی ادعای مدیریت جهانی کند و حتی نتواند از منابع و امکاناتش برای بهبود وضع مردم اش استفاده کند. نگاه امام این بود که ما در این کشور به قدری قوی شویم که بتوانیم خود را به عنوان یک الگو مطرح کنیم و با کشورهای اسلامی متحد شویم وهمچنین با همسایگانمان مشکلی نداشته باشیم.
به نظر شما آیا تبیین مناسب و منسجمی از دیدگاه های حضرت امام به خصوص در زمینه سیاست خارجی صورت گرفته است؟
به نظر من برنامه بیست ساله برنامه خوبی است این برنامه محصول اندیشه امام است و ما در سیاست خارجی در دوره اصلاحات به شدت طرفدار این ایده بودیم که باید برنامه ای و با دقت به مسایل نگاه کنیم. ما نمی توانیم سیاست داخلی کشور را رها کنیم و بعد مدعی باشیم که در دنیا همه از ما تبعیت کنند در حالیکه دنیای امروز، دنیای آگاهی و اطلاعات محور است و ما معتقدیم که تفکرمان آگاهی محور است. بنابراین اگر کسی می خواهد دنبال تفکر امام باشد باید امام را خوب معرفی کند . این تصویری که بعضاً توسط صدا و سیما از امام به نمایش گذشته می شود صحیح نیست،امام گرفتار جنگ شد و از روز اول فرمود جنگ تحمیلی؛ یعنی اگر روز اول کسی پیدا می شد و کاری می کرد که جنگ تمام شود و صدام جای خودش بنشیند امام جنگ نمی خواست. امام نگاهش به جنگ این بود که جنگ تحمیلی بود،و اگر نه امام دنبال این نبود که با کشورهای منطقه مشکل دار شود. وقتی جنگ شد آن کشورها بر اساس تفکرات خودشان یعنی این که باید یک نظام عربی را حمایت کنند پشت سر صدام ایستادند، امام عکس العمل نشان داد و گرنه ورود امام به انقلاب و مبانی انقلاب این بود که باید با کشورهای همسایه خوب باشیم و با کشورهای اسلامی متحد شویم و به قدرتی تبدیل شویم که از حقوق مسلمانان دفاع کنیم. امام عمیقاً معتقد است که به تنهایی نمی شود کارکرد و این یک تئوری است که قابل قبول همه است که یک کشور باید خود را در یک چارچوب بین المللی تعریف کند و این تعریف امام بود. امروز آن تعریف خیلی خوب جواب می دهد. بعد از جنگ سرد تعریف امام در دنیا عملیاتی شده، در بین کشورهای اسلامی می توانیم از طریق پیمان های منطقه ای نقش خودمان راتقویت کنیم و افکار و ایده های خودمان را به جهان منتقل کنیم. در دوره جنگ سرد ما تصور این را هم نمی توانیم بکنیم که رئیس جمهورمان بتواند پیشنهادی را مطرح کند و دنیا هم بپذیرد و سازمان ملل سالی را به نام گفت وگوی تمدنها اعلام کند این به خاطر شرایطی است که به وجود آمد و نتیجه منطقی اندیشه امام بود که در دولت اصلاحات متجلی شد. رهبری هم حمایت می کردند و دیدیم که جایگاه ایران به کجا رسید و چه تاثیر زیبایی در مسایل داخلی و اقتصادی ایران داشت. وحدت داخلی و اقتصاد ایران را تقویت کرد.
امام کی گفته اند درآمدهای ملی نفتی مردم را از چین و ترکیه و کشورهای دست چندم جهان مواد مصرفی وارد کنید؟ یا اینکه کی امام گفته که رشد اقتصادی باید به این حد برسد؟ امام در زمان جنگ هم یک بخشی را برای جنگ و بخشی را برای توسعه کشور تعیین کردند و دربخش سیاست خارجی با وجود شرایط جنگی حاضر نشدند که متولی سیاست خارجی کشور دستگاه های دیگر شوند و فرمودند که "مسائل سیاسی مربوط به جنگ را وزارت خارجه به عهده دارد(صحیفه امام،ج 21،ص 101 )اما درحال حاضر هر جا که کم می آورند به نام امام تمام می کنند .
جایگاه منافع ملی و تدبیر در دیدگاه های ایشان را چگونه ارزیابی می کنید؟
سیاست خارجی امام یک سیاست منطقی بر پایه تعامل با دنیا بود. در زمان جنگ ما با دنیا کار کردیم و اسلحه وتکنولوژی گرفتیم و همکاری کردیم و در سازمانهای بین المللی همیشه قدرت ما اگربیشتر ازصدام نبود کمتر نبود. ما از امکانات بین المللی برای تقویت خودمان و ملت واقتصادمان استفاده کردیم. این سیاست خارجی امام بود و در اندیشه ایشان سیاست خارجی تداوم سیاست داخلی بود. هر چه نیاز ایران بود و ضرورت ملت ایران بود اولویت داشت. آیا برای امام کسی عزیزتر از امام موسی صدر بود؟ امام گفت آن موضوع را در جای خودش پیگیری کنید و در کنار آن ببینید اگر برای ملت ایران مفید است بروید و با لیبی رابطه برقرار کنید و ما رفتیم با لیبی همکاری کردیم و لیبی در جنگ دو کمک بسیار مهم به ما کرد یکی اینکه در کنار سوریه و الجزایر محکم در مقابل صدام حسین ایستاد و نگذاشت جنگ تحمیلی تبدیل به یک جنگ عربی و فارسی شود و دیگری اینکه سلاح و مهمات و موشک برای ما فرستاد. پس منافع ملت ایران پایه اصلی امام در سیاست خارجی بود. یا وقتی که پس از اشغال لبنان در سال 1982 میلادی امام پذیرفت نیرو به لبنان برود پس از یک فاصله کوتاهی که نیروها آنجا بودند امام دستور بازگشت نیروها را دادند و در سخنرانی رسمی در جمع روحانیون گفتند: بعد از آنکه این قدرتهاى بزرگ و خصوصاً امریکا، در همه توطئه‏ها فلج شد و شکست خورد ... یک توطئه دیگرى عمیقتر اجرا کرده است که در این توطئه، ما هم یک قدرى بازى خوردیم و او این است که یک نقطه‏اى که پیش ما خیلى بزرگ است و ما نسبت به او حساسیت زیاد داریم، آن غائله را پیش آورد تا اینکه ملت ما را از آن مطلبى که در کشور خودش مى‏گذرد و از آن جنگى که در کشور خودش مى‏گذرد، غافل کند، قضیه هجوم اسرائیل به لبنان. ...این دام را امریکا درست کرد.(صحیفه امام ،ج‏16،ص 351) و ادامه دادند: ما مى‏خواهیم که قدس را نجات بدهیم، لکن بدون نجات کشور عراق از این حزب منحوس نمى‏توانیم. ما لبنان را از خود مى‏دانیم، لکن مقدمه اینکه لبنان را ما نجات بدهیم این است که عراق را نجات بدهیم.(صحیفه امام ،ج‏16،ص 354) و شعار راه قدس از کربلا می گذرد از این مطلب امام درآمد.
برخی این جمله را گرفته اند و با آن کارهایی را انجام می دهند که با ریشه و پایه فکری امام متضاد بود. با این پیش زمینه می توان این شعار را فهمید، امام می گوید که اولویت اینجاست اول مشکل خودت را حل کن. رمز جنگی ما کربلا بود، ما هدفمان این بود که مرزهایمان را آزاد کنیم حتی هدف عملیات های برون مرزی که در زمان جنگ انجام شد کشور گشایی نبود بلکه این بود که دشمن بپذیرد و در مرزهای خودش بایستد چون او تجاوز گر و توسعه طلب بود. مگر صدام بعد از جنگ با ما به کویت حمله نکرد؟ این ویژگی و خصوصیت صدام بود. ارزیابی مسئولین کشور و فرماندهان جنگ در آن روز این بود که اگر ما امتیازات سرزمینی از صدام نداشتیم او نمی آمد بر سر مرزهای ملی ما توافق کند. من نمی خواهم از طرف دیگرانی که این تصمیم را گرفتند از این استراتژی دفاع کنم می خواهم این نتیجه را بگیریم که امام دنبال کشور گشایی نبود. امام دنبال این بود که مرزهای ایران تثبیت شود و این از افتخارات امام بود که جنگ با آن شرایط خاص و آن حمایت های مختلفی که می شد و بر علیه نظام جمهوری اسلامی بود ما یک وجب از خاک سرزمین ایران را از دست ندادیم. پس مفهوم آن شعار را باید در این چهارچوب فهمید و درک کرد. من همیشه گفته ام که در مورد افکار امام نمی شود یک جمله از امام آورد و بعد نتیجه گیری و شبیه سازی کرد، هیچ کس نباید امام را مصادره کند، بسیاری از جهت گیریهای امام مربوط به واقعیت زمان خودش بود. اگرکسی بخواهد واقعاً بفهمد که اندیشه و تفکر امام چه بود می بایست امام را در همان شرایط زمانی و راجع به هر موضوع بحث کند و راجع به انعطاف های امام با تغییر شرایط زمان و مکان آنها را بررسی کند و بعد آن وقت بگویید که اگر امروز امام بود در قبال این حادثه چه موضع گیری می کرد شاید آن فرد اگر با صداقت بررسی کند بتواند به جوابی برای این زمان برسد و شاید بهتر است ما خیلی وارد چنین مسایلی به این شکلی که بعضی از آقایان می شوند نشویم. امروز پیگیری تفکر امام، پیگیری روح تفکر امام است. این سوال را از همه کنیم که اگر امروز امام بودند چه موضعی در قبال مسایل امروز می گرفتند. اگرنتوانیم درک کنیم که یک جمله در چه شرایط زمانی و مکانی گفته شده نتیجه این می شود که یعنی امام گفته اند برویم کربلا را بگیریم و بعد از آنجا اردن و بعد هم برویم قدس را بگیریم. این با روح فرمایشات امام متضاد است. لذا امروز هم بصیرت این است که روح این افکار را درک کنیم. آن وقت برخی کشور را به بحران و مصیبت دچار کرده اند و پنج قطعنامه تحریم علیه کشور صادر شده است، ما در گذشته انقلاب قطعنامه تحریم بین المللی نداشتیم. امام ا از کسانی اند که مبدع اندیشه فقهی اند که تاثیر زمان و مکان را می پذیرد. امام اندیشه فقهی اش این است که در عین تاکید بر فقه سنتی و جواهری نقش زمان و مکان را جایز می داند و تغییرات رخ داده در فتاوای بعد از انقلاب نتیجه این اندیشه است من به شدت مخالفم که هر جا کار خراب می شود جمله ای از امام پیدا می کنندکه با آن اشتباه خود را توجیه کنند.
امروز دنیا عوض شده از سال 1990 میلادی یک اتفاقی دردنیا افتاد و امپراطوری بنام اتحاد جماهیر شوروی از بین رفت و نظام دو قطبی دنیا که محصول جنگ جهانی دوم بود از هم پاشید و یک نظام جدید حاکم شد که در آن نظام شرایط عوض شد و مناسبات تغییر کرد. ما باید این شرایط جدید را بشناسیم من اینطور می فهمم که این شرایط جدید تناسب اش با تفکر سیاست خارجی امام بسیار، بسیار سازگارتر بود و به گونه ای می شود گفت فضای خفقان در نظام بین الملل از بین رفته است. درنظام قبلی وقتی دو رئیس جمهور آمریکا و شوروی بر سر مساله ای به توافق می رسیدند دیگر هیچ کس در دنیا نمی توانست امید داشته باشد که نظر خودش را در دنیا جلو ببرد. امروز چنین چیزی وجود ندارد. درست است که ما می گوییم نظام تک قطبی وجود دارد وامریکا قدرت اول این نظام تک قطبی است و نقش اقتصاد و قدرت نرم و تبلیغات و اینترنت بسیار بالا رفته و کشورها را با توجه به این ویژگی شان در جایگاه های مختلف قرار داده، ولی در عین حال قدرت بازیگری را حتی برای کشورهای کوچک ایجاد کرده چه برسد به کشوری مثل ایران که مثلا برخی از سالها فقط صد میلیارد دلار در آمد نفتی داشته، بگذریم که این کشور با ثروت های بزرگی انسانی اش و ثروت های زیر زمینی و امکانات دیگر و موقعیت تجاری که دارد می تواند و باید بتواندبه بزرگترین بازیگر منطقه تبدیل شود. اگر این نظام جمهوری اسلامی توانست به این توانایی برسد که به همه مسایل مبتلا به پاسخ داشته باشد نه اینکه مثلا در زمینه هسته ای پیشرفت وجود داشته باشد ولی در دیگر زمینه ها صفر . اگر جامعه به وضعیتی رسید که جوانان آرزویشان رفتن به خارج برای تحصیل نباشد و بر عکس مثلاً جوانان آسیایی خواهان تحصیل در ایران باشند آن وقت می توان ادعا کرد که قدرت مان جهانی شده است. سیاست خارجی خوب در چنین شرایطی آن سیاستی است که بتواند در جهت هدفهای این ملت و کشور برای قدرت منطقه ای شدن حرکت کند نه اینکه شما یک کلمه حرف بزنید وجلوی منابع مالی به طرف ایران بسته شود.
خلاف این دیدگاه شما آیا نمی توان به مواردی نظیر فتوای سلمان رشدی اشاره کرد که به هر حال خلاف جریان نظام بین الملل و یک سنت شکنی بود؟
ابداً؛ در بحث سلمان رشدی جایگاه ایران در جهان اسلام تقویت شد و دولت ها و ملت های مسلمان همه از ما حمایت کردند. بحث سلمان رشدی یک موضوع خاص است. اتفاقاً مورد سلمان رشدی اقدام موفقی در دنیا بود. تبعات مختصری هم داشت. در مساله سلمان رشدی با یک اهانت آشکار به پیامبر خدا و یک موضوع کاملا اسلامی مواجه شدیم و امام به عنوان یک رهبری دینی و حکومتی کشور اسلامی که مدافع مسلمانان است برخورد کرد. زمان و نوع برخورد هم موقعی است که وقتی مطرح شد سریع هم جواب گرفت و کشورهای اسلامی بدون استثناء حمایت کردند. در حقیقت یک قدرت نمایی از طرف مسلمانان بود. بین مسلمانان کسی مخالفت نکرد دنیای اسلام پشت این اقدام بود و ایران را تقویت کرد. در کشورهای اروپایی گفتند این با موازین ما مطابق نیست و سفرایشان را فراخواندند و سفرای ما هم برگشتند پس از چند ماه خودشان قضیه را فیصله دادند. ما هزینه ای برای آن ندادیم. امام منهای بحث مذهبی یک اقدام بین المللی انجام داد، کاری که امام کرد خواسته تمام مسلمانان جهان بود. جرم توهین و اهانت به پیامبر اسلامی همین بود که ایشان اعلام کرد.
این حرکت یکی از حرکات موفق سیاسی تبلیغی و یکی از کارهی ابتکاری دیپلماسی عمومی بود. طبیعتاً تنش هایی را داشت و خود غربی ها هم قبول کردند که سلمان رشدی نباید به اندیشه و ایده های یک میلیارد مسلمان توهین می کرد اما می گفتند که منطق آزادی بیان در جهان این اجازه را به امام نمی دهد که او را محکوم به اعدام کند،در حالیکه مسلمانان آن را قبول نداشتند. همه مسلمانان، رهبران و روزنامه هایشان یک نفر هم علیه امام حرفی نزدند. غربی ها هم بخشی از کار امام را می پذیرفتند ولی آن بخش اش را که امام حکم اعدام برای سلمان رشدی صادر کرده بود را نمی پذیرفتند. حتی دولت هایی که با ایران مشکل داشتند جرأت مخالفت پیدا نکردند، بخاطر اینکه همه مسلمانان دفاع از پیامبر اسلام را وظیفه خود می دانستند و این باعث تقویت جایگاه مردمی و مدیریت عمومی ایران در جهان اسلام شد. طبیعتا برای کشورهای غربی خوشایند نبود ولی سختی اش چنان نبود که فشار و مشکلی برای ایران پیش بیاید. درحد رفت و آمد سفرای اروپایی به پایان رسید. رعایت همه جوانب در آن مساله شد و به هرحال به لحاظ اعتقادی در مورد کسی که چنین به پیامبر خدا اهانت کرده نمی توان سکوت کرد علاوه بر آن به لحاظ سیاسی هم این عمل سمبل یکی ازموفقیت های دیپلماسی عمومی ایران محسوب می شود. موضوع سلمان رشدی به یک چالش اسلامی و غربی در حوزه تمدن تبدیل شد و امام به عنوان رهبر مسلمانان ایفای نقش کرد.
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.