امروز در ایران یک خط، خطّ انقلاب اسلامى است که یک خطّ روشن و مشخّصى است و به هدف حاکمیّت مطلق قوانین اسلامى و نجات و استقلال ملّت و آزادى انسان و رهایى نیروهاى انسانى در زیر سایه‌ى اسلام به این سرمنزل می‌انجامد؛ این یک خط است. در این خط همه‌ى عناصر هم مشخّصند؛ امام پیشواى این خط است. قشرهاى عظیم مردم، همان کسانى که جنازه‌ى چمران‌ها را تشییع میکنند و مانند برادر ازدست‌داده‌ها و مانند پدر و مادرِ فرزند ازدست‌داده یا فرزندِ پدر ازدست‌داده میگریند و همان مردمى که در اجتماعات میلیونى شرکت میکنند، روندگان اصلى این راهند.

به گزارش جماران؛ بیانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع اقشار مختلف مردم به مناسبت شهادت دکتر مصطفیٰ چمران در پی می آید:

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

الحمدلله‌ ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم ‌محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین المکرّمین سیّما بقیّة ‌الله‌ فى الارضین. قال ‌الله‌ الحکیم فى کتابه: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، الم، اَ حَسِبَ النّاسُ اَن یُترَکوا اَن یَقولوا آمَنّا وَ هُم لا یُفتَنون *  وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذینَ مِن قَبلِهِم فَلَیَعلَمَنَّ اللهُ الَّذینَ صَدَقوا وَ لَیَعلَمَنَّ الکاذِبین.(۲)

مسئله‌ى امتحان و آزمایش افرادِ انسان در دوران زندگى در قبال امانت و تعهّد تکلیف، یکى از مسائل اساسى و مهمّى است که امروز یک مصداق آن در برابر چشم ما است؛ آزمایش الهى، هم براى افراد هست، هم براى امّتها و ملّتها. ما امروز هر دو نوع آزمایش را در برابر خود داریم؛ هم ملّت ما به عنوان یک ملّت جدیدالولاده در قبال آزمایش سنگین الهى است و هم در این بازار گرم جهاد و شهادت، تک‌تک ما در برابر آزمایش سنگین الهى قرار داریم.

اجتماع بزرگ شما به مناسبت شهادت سردار پُرافتخار اسلام و برادر سربلندِ عزیز فراموش‌نشدنیِ ما مرحوم دکتر مصطفىٰ چمران ــ که یادش براى ما و براى ملّت ما هرگز فراموش نخواهد شد ــ در حقیقت قرار گرفتن در برابر یک چنین آزمایش عظیم و سنگینى است. خداوند متعال میفرماید: مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیه؛ یعنى بعضى از مردم در مقابل تعهّدشان و تکلیفى که با خدا بر سر آن عهد بسته‌اند، صدق و راستى به خرج میدهند؛  فَمِنهُم مَن قَضیٰ نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر، بعضى راهشان را پیمودند و به سرمنزل رسیدند، بعضى هم منتظر آن سرمنزلند؛ وَ ما بَدَّلوا تَبدیلًا،(۳) اینها هرگز این تکلیف را عوض نکردند، عوضى نگرفتند و با کمال صدق و صفا و راستى این راه را تا آخر ادامه دادند. برادر ما دکتر چمران یک نمونه‌ى کامل این صدق و راستى بود؛ و من اگر درباره‌ى خصوصیّات این برادر شهید حرف میزنم، براى این است که یک نمونه‌ى عملى و عینى از این صدق و راستى در رفتار و گفتار را به شما و به همه‌ى کسانى که در این حادثه‌ى پُرافتخار قضاوت خواهند کرد، نشان داده باشم.

این مردِ مؤمنِ صادقِ مجاهدِ فى‌‌سبیل‌‌الله‌ از روزگارى که تصمیم دوران سرنوشت‌ساز زندگى خود را گرفته بود، در راه یک چنین آزمایش و امتحانى قدم گذاشت. عمر پُربرکت او، یک عمرى و دورانى بود که معمولاً براى انسانهاى مقاوم و مبارز، هر بخشى از این عمر قابل سرمشق گرفتن و قابل پیروى است. از دوران جوانى در مبارزات سیاسى زمان خود وارد شد و با اینکه سرگرم تحصیل دانش و تجربه بود، از کار و فعّالیّت سیاسى و تلاش براى جهت دادن به زندگى آینده‌ى ملّت خود غفلت نکرد.

امّا بهترین و شورانگیزترین دورانهاى زندگى او آن وقتى بود که وارد یک تلاشِ مستمرّ مسلّحانه‌ى پُرخطر در راه آزادى ملّت اسلام و سرگرم مجاهدت خونین با دشمنان سوگندخورده‌ى اسلام شد. میدانیم که دکتر چمران یک مرد علم و دانش بود، یک متخصّص سطح عالى در علوم تجربى رایج این عصر بود؛ او در ابتدا و در اصل مرد نظامى نبود؛ در بزرگ‌ترین و معروف‌ترین دانشگاه‌هاى دنیا درس خوانده بود و دوره‌هاى درسى را موفّقیّت‌آمیز تمام کرده بود؛ همین حالا هم که مشغول جنگ بود و در جبهه‌هاى خون و شهادت، شب و روز خود را میگذرانید، باز از استفاده‌ى از تخصّص و تجربه‌ى خود براى نیازهاى روزمرّه در جبهه‌هاى جنگ غافل نبود؛ امّا با اینکه مرد علم و تخصّص و تجربه بود، در یک برهه‌اى از زمان احساس کرد که دنیاى اسلام به وجود او به عنوان سرباز، محتا‌ج‌تر است تا به وجود او به عنوان یک متخصّص و دانشمند؛ لذا بلند شد به لبنان آمد و همان ‌طورى که این روزها همه شنیده‌اید، یک جنبش مسلّحانه‌ى اسلامى را در لبنان با همکارى امام موسىٰ‌ صدر سازمان داد(۴) و خود او به تعلیم و تربیت چریکهاى مسلمان جنوب لبنان سرگرم شد؛ میدانهاى جنگ با دشمن متجاوز صهیونیست را عملاً تجربه کرد، در سخت‌ترین حوادث لبنان خونین شرکت کرد و در همه‌ى این تجربه‌ها با دشمنان عالم اسلام ــ یعنى صهیونیست‌ها و همکاران مسیحی‌شان(۵) ــ در لبنان روبه‌رو و سینه‌به‌سینه بود.

بعد از انقلاب هم که به ایران آمد، به جاى اینکه به دنبال تلاشهاى ناسالمى که خیلى‌ها آن روز بیشترین همّت خود را بر آن قرار داده بودند برود، سخت‌ترین قسمت و دشوارترین بخش از مسئولیّت را به عهده گرفت: لباس جنگ پوشید، به میدانهاى جنگى که به وسیله‌ى مزدوران و ایادى استکبار جهانى در ایران به وجود آمده بود، به مقابله‌ى با دشمن شتافت و تمام توان خود را در این راه به کار برد.

در اوّل جنگ تحمیلىِ متجاوزان عراقى پس از اوّلین هفته، آن وقتى که فضاى غم‌انگیز صحنه‌هاى جنگ و شهرهاى نزدیک به جبهه‌ى جنگ دل همه را میفشرد و ناراحت میکرد، چمران با عزمى جزم و مصمّم، تصمیم گرفت که در منطقه‌ى خوزستان و در شهر اهواز ــ که آن روز به اشغال تهدید میشد ــ بماند و همه‌ى توانى را که در خود داشت، براى نجات اهواز و نجات خوزستان و کوبیدن دشمن متجاوز به کار ببرد؛ و این کار را کرد و تقریباً نُه ماه متوالى در آن منطقه ماند و بارها و بارها با خطر مواجه شد و چندین نوبت تا کام مرگ رفت و در هیچ یک از حوادث سختى که منطقه را و بخصوص اهواز را تهدید میکرد، از تلاش و مجاهدت شبانه‌روزى دریغ نکرد و جز به ضرورت و براى خاطر یک امر فوق‌العاده و لازم منطقه را ترک نکرد. حتّى در ماجراى پس گرفتن سوسنگرد از نیروهاى متجاوز که شدیداً مجروح شده بود، على‌‌رغم اصرارى که به او شد که به تهران بیاید ــ و  از اتاق عمل که بیرونش آوردند، خود من رفتم اصرار کردم که او را به تهران بیاورم تا مبادا جراحتى که برداشته ضایعاتى به بار بیاورد ــ قبول نکرد؛ گفت من در اینجا میمانم. در بستر بیمارى بر روى تخت، در بیمارستان و بعد از چند روز در اتاق خودش در ستاد جنگهاى نامنظّم ماند و کارهایى را که میکرد ادامه داد و عملیّات را رهبرى کرد تا توانست بلند شود. در اوّلین فرصتى که توانست با چوب زیربغل راه برود، باز لباس نظامى را پوشید و در روز پانزدهم و شانزدهم دى‌ماه ــ که یکى از روزهاى مشکل و فراموش‌نشدنى جبهه‌هاى ما و نیروهاى ما در اهواز بود ــ در حالى که چوب زیر بغلش بود، سوار شد و باز [در جنگ] شرکت کرد؛ یعنى در سخت‌ترین مراحل کار را رها نکرد و همین زندگى را ادامه داد و داد و سرانجام هم در هنگامى که همه‌ى غمهایى که در روز ورود او به اهواز ــ نسبت به اهواز ــ از دلها زدوده شده بود و سهم بخش عظیمى از مشکلات از بین رفته بود، جام شهادت را نوشید و به جوار قرب الهى پیوست. این یک آزمایش است.

برادران و خواهران! افراد همیشه در معرض چنین آزمایشى هستند. اگر تمجید و ستایش از دکتر چمران فقط تمجید و ستایش از یک شخص بود، من حتّى بعد از شهادت مایل نمیشدم که درباره‌ى او ستایش‌آمیز لب به سخن باز کنم؛ امّا ستایش از شخصیّتى مثل دکتر چمران، در حقیقت ستایش و تمجید از یک خطّ کلّى است و چمران به عنوان یک راه‌رو در این خطّ کلّى، امروز براى من در اینجا مطرح است. و اگر این برادر عزیزمان  ــ که در دوران زندگى هم آدمى نبود که خودش را مطرح بکند و اینجا و آنجا به عنوان یک مجاهد، یک مبارز، یک سیاستمدار جلو بیندازد ــ بعد از شهادت هم به عنوان یک چهره‌ى نشان‌دهنده‌ى یک خط مطرح نمیشد، من ترجیح میدادم که بر طبق میل قلبى خودِ او در دوران حیاتش عمل کنم؛ امّا حقیقت این است که دکتر چمران یک نمونه و یک اسوه است؛ این خط را ما باید بشناسیم. مشخّصات دکتر چمران به عنوان رونده‌ى یک راه براى ما مطرح است؛ از این نظر است که من درباره‌ى او حرف میزنم و هر یک از خصوصیّاتى را که در طول دوستى و همکارى و همراهى کوتاهی که بعد از انقلاب ــ در حدود دو سال یا اندکى بیشتر ــ با او داشتم و لمس کردم و دیدم بیان میکنم.

یکى از این خصوصیّات که بسیار خصوصیّت مهمّى است، توجّه به روح اصلى این انقلاب و جهت‌گیرى کلّى این ملّت و این امّت و در حقیقت شناخت درست انقلاب ما است. همان‌ طورى که گفتم، دکتر چمران قبل از رفتن از ایران ــ در حدود بیست سال قبل و در دوران دانشجویى‌اش ــ هم در ایران مبارزه‌ى سیاسى کرده بود و هم در خارج از ایران، در دوران تحصیلش یا در دوران بعد از تحصیل در لبنان با مسائل سیاسى و مبارزات سیاسى آشنا بود. او خیلى راحت میتوانست یک عنوانى و یک تیترى براى خودش درست کند و با مطرح کردن آن عنوان و تیتر، یک جایى براى خودش در فضاى سیاسى ایران دست و پا کند و مانند بسیارى از عناصر سیاست‌باز که برایشان به جاى هویّت انقلاب اسلامى، هویّت شخصى خودشان مطرح بوده و هست، از سِیر کلّى این انقلاب غافل بماند، و البتّه در آن صورت به جاى اینکه این ‌طور نردبان ترقّى و تعالى را بپیماید که در کنار بندگان شایسته‌ى خدا قرار بگیرد، یقیناً امروز در اسفل‌‌السّافلینِ مراحل سیاست‌بازى قرار میگرفت که کسانى که آن راه را رفتند در این اسفل‌‌السّافلین قرار گرفتند. امّا دکتر چمران آن نقطه‌ى اصلى این انقلاب را شناخت؛ نقطه‌ى اصلى این انقلاب عبارت بود از روح اسلام و رهبرى امام.

من فراموش نمیکنم چند حادثه را در این یکى دو سال گذشته که در این حوادث دقیقاً این نقطه در وجود مرحوم دکتر مشخّص و بارز بود. یقیناً یادتان هست آن وقتى که دکتر چمران در پاوه مشغول جنگ بود، پیامى از پاوه فرستاد که پخش شد و حاکى از این بود که نیروهاى ما به وسیله‌ى نیروهاى مزدور دشمن محاصره شده‌اند و شهر پاوه در معرض سقوط است؛ چمران در آنجا با چند نفر پاسدار در محاصره‌ى دشمن بود و به وسیله‌ى تلفن توانست تماس بگیرد و امام به دنبال طلب یارى‌اى که از پاوه شد و سقوطى که پاوه به آن تهدید میشد، دستور بسیج عمومى دادند(۶) و بعد از دستور امام وضع در تهران و شاید در بیشتر شهرهاى ایران به روزهاى اوّل انقلاب برگشت؛ یعنى ساعت سه بعدازظهر که تازه پیام امام از رادیو پخش شده بود، در خیابانهاى تهران که شما راه میرفتید، این ماشین‌ها و وانتها و اتوبوس‌ها از جوانهاى مسلمانی پُر بود که به طرف سپاه پاسداران و سایر مراکزى که داوطلب قبول میکرد میرفتند تا خودشان را به جبهه در کردستان برسانند و با ضدّانقلاب بجنگند. همین حالت در پادگانهاى نظامى پیش آمده بود؛ چون امام دستور داده بودند که از همه جا هر کس میتواند باید حرکت کند و ملّت به کردستان بروند و کردستان را نجات بدهند، ما آن وقت خبر شدیم که فرماندهان و سربازان و افسران و درجه‌داران و همه‌ى کسانى که میتوانستند، به اجابت فرمان امام امّت از پادگانهاى دور، از خراسان، از زاهدان حرکت میکردند که بروند پاوه؛ یک هیجان عظیمى در مردم به وجود آمده بود. بعد از مدّت کوتاهى، یعنى همان روز یا فرداى آن‌ روز خبر آمد که پاوه از خطر نجات پیدا کرده و چمران و بقیّه‌ى برادران پاسدارى که در آنجا بودند سالم مانده‌اند؛ دشمن تارومار شد، جادّه‌ها بعد از چند روز پاکسازى شد و همه‌ى آن وضعیّت به نقطه‌ى عکس برگشت.

در همان روز یک گفتارى از سوى یکى از مسئولین در رسانه‌هاى عمومى منتشر شد که این گفتار از این حکایت میکرد که این پیشرفت و موفّقیّت به فرمان امام ارتباطى نداشته؛ بلکه همه کار قبل از آنکه فرمان امام صادر بشود انجام گرفته. از این موقعیّت به دلیل یک اشتباه یا به دلیل یک سوء استفاده ــ که البتّه احتمال آن اوّلى بیشتر است ــ میخواست بهره‌بردارى بشود براى اینکه عظمت موقعیّت امام و نفوذ فرمان امام در مسائل ایران در این سطح انکار بشود؛ ما در جریان امر بودیم، یعنى از بیرون حوادث را تعقیب میکردیم، امّا شهادت(۷) چمران میتوانست معناى دیگرى داشته باشد. بعد از چند روز دکتر چمران به تهران برگشت؛ ماجرا را از او پرسیدیم که جریان پاوه چه جورى بود و چه‌ جورى شد.

دکتر چمران گفت ماجراى پاوه این ‌جورى بود که ما در نهایتِ شدّت و مأیوسانه میجنگیدیم و هیچ روزنه‌ى امیدى نبود؛ به مجرّد اینکه فرمان امام دایر بر بسیج عمومى مردم از رادیو پخش شد و در آنجا هم مثل جاهاى دیگر پیام امام شنیده شد، ما به فاصله‌ى کوتاهى ناگهان احساس کردیم که مثل اینکه همه‌ى گره‌ها از کار ما باز شد؛ یعنى نفوذ کلام امام و تأثیر فرمان امام به نحوى بود که اوّلاً نیروهاى دشمن را ترساند، مرعوب کرد، فهمیدند که حالا همه‌ى عناصر مسلّحى که میتوانند سلاح به دست بگیرند، به سراغ آنها خواهند آمد و قال فتنه‌انگیزى آنها را خواهند کند؛ ثانیاً عناصر دوست، عناصر همراه و نیروهاى نظامى و انتظامى که در منطقه بودند و حال جنگیدن برایشان نمانده بود و مأیوس بودند و خسته بودند، ناگهان جان گرفتند و نتیجه این شد که بعد از چند ساعت مطلب به‌عکس شد؛ یعنى بعد از آنکه پیام امام صادر شد و به گوش ما رسید، ما که مغلوب بودیم غالب شدیم؛ در شُرف نابودى و شکست و اضمحلال بودیم، توانستیم دشمن را نابود و شکست‌خورده و مضمحل کنیم.

در جلسه‌اى که تشکیل شد و مرحوم دکتر چمران همین گزارش را میداد، آن مسئولى هم که آن اظهار را کرده بود، بود و او هم اظهار نظر میکرد، امّا دکتر به عنوان یک شاهد قضیّه و کسى که شهادت او و قضاوت او از هر قضاوتى بالاتر بود و درست‌تر بود، محکم ایستاد که نه، این نفوذ کلام امام بود، این تأثیر فرمان امام بود که این کار را کرد. این نمونه کار، نشان میداد که دکتر چمران بالاتر از گرایشهاى گروهى و وابستگى‌هاى سیاسى، یک فرد انقلابىِ مؤمنى است که جهت اصلى انقلاب را در ایران بِدرستى درک کرده.

مرحوم دکتر مدّتى وزیر دفاع بود و در جلسات هیئت وزیران شرکت میکرد؛ و در ماجراى توطئه‌اى که از طرف بعضى براى بر هم زدن مجلس خبرگان در آن وقت چیده شده بود و به نحوى در هیئت وزرا مطرح میشد و مطرح شده بود، چمران که در جلسه‌ی هیئت وزرا حضور داشت، على‌‌رغم توقّع و انتظارى که از او میبردند که او هم مثل آنها و هم‌جهت و همفکر با آنها درباره‌ى انحلال مجلس خبرگان قدمى بردارد و حرکتى بکند، بعکس، چمران با آنها همفکر و هم‌آواز نمیشد. خصوصیّت این سردار شهید و سرباز مجاهد اسلام این بود. براى او مسئله‌ى گروه‌گرایى و خطوط سیاسى که براى بعضى در جامعه، اصل همین است، به هیچ‌ وجه مطرح نبود؛  براى او اسلام مطرح بود و پیروزى و حاکمیّت اسلام، و براى این حاضر بود جان خودش را هم از دست بدهد.

دکتر چمران در جبهه‌ى جنگ آن‌چنان پاک‌باخته و آن‌چنان شجاعانه میجنگید و حرکت میکرد که من نظیر رفتار و روش دکتر را در کمتر کسى مشاهده کرده‌ام و یا راجع به کمتر کسى شنیده‌ام. مجاهدتها و فداکارى‌ها خیلى زیاد است، خیلى‌ها هستند که از خطر نمیهراسند، امّا در جبهه مشتاقانه و عاشقانه حرکت کردن و به خطر فکر نکردن، یکى از خصوصیّات این مرد مؤمن و مجاهد در راه خدا بود.

خصوصیّات دیگر اخلاقى او، تواضع او، دلِ نرم و رقیق و رحیم او، اخلاق ملایم و مهربان او، قاطعیّت او با [وجود] همه‌ى این مهربانى و نرمى، تواضع او در مقابل زیردستان و کسانى که زیر امر و فرمان او قرار داشتند، در مجموع یک شخصیّت بزرگ و جامع‌الاطراف و همه‌جانبه از این انسان فداکار ساخته بود.

ما اگر از دکتر چمران تجلیل میکنیم، در حقیقت از خطّ اسلام و جهاد و مبارزه‌ى براى حاکمیّت قوانین اسلامى با استفاده از شیوه‌هاى اسلامى داریم تجلیل میکنیم؛ و این همان چیزى است که امروز ملّت ما باید متوجّه به آن باشد و امتحان عمومى ملّت ما این است.

امروز جامعه‌ى ما در شرایطى قرار دارد که معمولاً در زندگى یک ملّت و در تاریخ یک ملّت بسیار بِندرت پیش مى‌آید. ما عادت کرده‌ایم به دیدن حوادث بزرگ و استثنائى و تاریخى؛ از پیش از پیروزى انقلاب تا امروز. این حوادثى که شما دارید مى‌بینید که هر روز در جامعه‌ى ما تکرار میشود، حوادث بزرگى است که در تاریخ ملّتها بِندرت به وقوع میپیوندد و در آینده قضاوت تاریخ درباره‌ى ملّتى که این همه حوادث بزرگ و دشوار را با موفّقیّت دارد میگذراند و خطّ خودش و راه خودش را گم نمیکند، قضاوت عجیبى خواهد بود. در همان حالى که یک خطّ کلّى و اصلى در جامعه‌ى ما دارد حرکت میکند، که چنین عناصر مؤمنى در این خط هستند و چمران‌ها و امثال او در این راه دارند حرکت میکنند ــ که این خطّ کلّى جامعه‌ى ما است و این خطّ امام است و این راه انقلاب است ــ چقدر چپ هستند و چه بسیارند عناصر مدّعى و سیاست‌بازان دروغین و ماجراجویان و مزدورانى که با تکیه بر خواستها و تمایلات شخصى و مسائلى که به خودشان یا به گروهشان برمیگردد، دارند راه شیطان را میروند؛ در مقابل راه الله‌ که چمران‌ها دارند میپیمایند. اینجا است که راست از دروغ و ادّعاى پوچ از عمل جدا میشود و تاریخ میتواند درباره‌اش قضاوت کند. این گروه‌هاى سیاسى‌اى که امروز در ایران میدان جَوَلان خواستهاى پلید و فاسد خودشان را به خیال خودشان یافته‌اند، در کدام یک از این دو خط حرکت میکنند؟ این رهبران فاسدى که براى خاطر میل خودشان حاضرند یک جامعه‌اى را، یک انقلابى را، یک دولت اسلامى‌اى را به جنگ با خود بطلبند و جانهایى را فدا کنند، در چه راهى دارند حرکت میکنند؟ آن سیاست‌بازانى که حاضرند براى دستمالى، قیصریّه‌اى را آتش بزنند و با تکیه بر خواستها و افکار و نظرات معوَج خود در مقابل یک ملّت قرار بگیرند، در کدام راه دارند حرکت میکنند؟ این یک آزمایش است براى ملّتهاى جهان که به وضع کنونى جامعه‌ نگاه کنند و ببینند؛ ملّت خود ما که بحمدالله‌ هوشیار و آگاه است و مىبیند؛ یک آزمایش براى دیگران است، یک آزمایش براى تاریخ است.

امروز در ایران یک خط، خطّ انقلاب اسلامى است که یک خطّ روشن و مشخّصى است و به هدف حاکمیّت مطلق قوانین اسلامى و نجات و استقلال ملّت و آزادى انسان و رهایى نیروهاى انسانى در زیر سایه‌ى اسلام به این سرمنزل می‌انجامد؛ این یک خط است. در این خط همه‌ى عناصر هم مشخّصند؛ امام پیشواى این خط است. قشرهاى عظیم مردم، همان کسانى که جنازه‌ى چمران‌ها را تشییع میکنند و مانند برادر ازدست‌داده‌ها و مانند پدر و مادرِ فرزند ازدست‌داده یا فرزندِ پدر ازدست‌داده میگریند و همان مردمى که در اجتماعات میلیونى شرکت میکنند، روندگان اصلى این راهند؛ این یک راه. البتّه دنیا با این راه و با عناصر رونده‌ى این راه دشمن است؛ دنیاى سیاست در سطح جهانى و سلطه‌هاى جهانى با هدفِ این مردم دشمنند، امّا کار را هم همین روندگان و همین انسانهایى که تشکیل‌دهنده‌ى بدنه‌ى عظیم یک ملّتند تا کنون از پیش برده‌اند، باز هم از پیش خواهند برد. همینها هستند که ارتش را تشکیل میدهند و همینها هستند که نیروهاى مسلّح را تشکیل میدهند؛ همین مردمند که نیروهاى مسلّح را حمایت میکنند؛ همین مردمند که با تجلیل از چمران‌ها ثابت میکنند که خون مجاهدان، شهیدان، فداکاران هدر نمیرود؛ همینها هستند که با شعارهایى که براى چمران‌ها میدهند، ثابت میکنند که چهره‌هاى خادم خود را مى‌شناسند؛ همین مردمند که به جبهه‌ها میروند و هر روز پیکر پاک شهیدانشان را روى دست میگیرند و عهد و پیمانشان را با این راه و با خداى این راه تجدید میکنند. و امروز شما ببینید چقدر این خط، خطّ گرم و پُررهرو و خطّ موفّقى است که خطّ اصلى انقلاب ما است. این یک خط؛ خطّ الله‌، خطّ اسلام، خطّ مردم، خطّ امام؛ خطّ امام این است.

یک خطّ دیگر، خطّ منیّتها است، خطّ نظرات شخصى و مصالح شخصى است؛ اگر هم همیشه مصالح شخصى به معناى خاصّ کلمه وجود ندارد، منیّتها و خودخواهى‌ها و خودگرایى‌ها در ترسیم این خطّ دوّم اثر دارد؛ که خطّ طغیان بر قوانین الهى است، خطّ طغیان بر ارزشهاى اسلامى است، خطّ طغیان بر نیروهاى عظیم میلیونى مردم است، خطّ طغیان بر امام امّت است و خطّ طغیان بر سنّت تاریخ است؛ این هم یک خط است. و فرق نمیکند که روندگان این خط چه کسانى باشند؛ همچنان‌ که فرق نمیکرد روندگان آن خطّ اوّل چه کسانى باشند. گفتم، شخص براى ما مطرح نیست، راه مطرح است. همچنان ‌که در آن خطّ اوّل هر کس با هر خصوصیّتى از هر قشرى از قشرهاى اجتماعى، یک مجاهد راه خدا محسوب میشد و قابل ستایش بود، همین‌ طور در این خط دوّم که خطّ شیطان است، هر کسى با هر خصوصیّتى که قرار بگیرد و حرکت بکند محکوم است.

بعضى‌ها عادت کرده‌اند که باز هم ادّعاهاى آزادی‌خواهانه یا ادّعاهاى انقلابى‌گرى را از گروه‌هایى که در این خطّ دوّم ــ یعنى خطّ شیطان ــ شنیده میشود قبول کنند؛ این مردود است. بعضى‌ها عادت کرده‌اند که اگر در این خطّ شیطان ــ یعنى خطّ منیّتها و خطّ جدایى از مردم ــ افرادى هستند ظاهرالصّلاح و بظاهر مؤمن، یا حتّى بظاهر روحانى، باز درباره‌ى آنها با تردید، با احتیاط، با نرمش برخورد کنند؛ این خطا است. امروز هر کسى که به دنبال حاکمیّت مطلق اسلام و همراهى با نیروى عظیم مردم و مبارزه‌ى با سلطه‌ى قدرتهاى جهانى در سیاست ایران و در این راه نیست محکوم است؛ هر کسی میخواهد باشد. هیچ فرقى نیست بین آن عناصر وابسته‌ى به رژیم سابق، ساواکى‌هاى فرارى، سلطنت‌طلبانى که هنوز خمیازه‌ى دوران پادشاهى را در ایران میکشند، منفعت‌ازدست‌رفتگانى که اموال و مناصب و دستاوردهاى غصبى خود را با روى کار آمدن اسلام از دست داده‌اند، و آن جوانهایى که اگر چه بظاهر جزو سلطنت‌طلبان نیستند امّا همان راه را دارند میروند؛ به نام مجاهد خلق، به نام فدایى خلق، به نام پیکار، به نام دموکرات و به هر نام دیگری؛ چه تفاوتى دارد؟ اینها چه میکنند؟ با چه کسی امروز در ایران مبارزه میکنند؟ با کدام هدف دارند ستیزه میکنند؟ دنبال چه هدفى دارند حرکت میکنند؟ این را ملاحظه کنید؛ اینها را که ملاحظه کردید خواهید دید همه‌ى اینها در کنار هم قرار دارند؛ همچنان‌ که قرار هم دارند! در خیابان، کسانى که خودشان را وابسته‌ى به چریک فدایى خلق میدانند، همان کارى را انجام میدهند که وابستگان به مجاهدین خلق و پیکار و غیره. اگر سر میبُرند، همه میبُرند؛ اگر شکم میدرند، مثل هم میدرند؛ اگر مردم را تهدید میکنند و کتک میزنند، همه‌‌ی آنها میکنند؛ اگر به نهادهاى انقلابى اهانت میکنند، حمله میکنند، نقشه‌ى تصرّف کمیته و امثال ذلک را میریزند، همه‌‌ی آنها میکنند؛ همه دارند یک کار را انجام میدهند.

امروز اگر چه این گروه‌هایى که در ایران با حرکت انقلابى مردم دارند میجنگند و مبارزه میکنند، هر کدام سرانگشت یک قدرت جهانى و یک ابرقدرتند، امّا کار اینها در داخل ایران، یک نوع کار است، یک حرکت مشابه و هماهنگ دارد از سوى همه‌ى اینها انجام میگیرد؛ و اینجا جایى است که سیاستهاى بزرگ شرق و غرب به یکدیگر التقاء(۸) پیدا کرده‌اند و دارند همکارى میکنند. امروز یکى از موارد همکارى قدرتهاى بزرگ شرقى و غربى حرکت گروه‌هاى ضدّ انقلاب اسلامى در ایران است؛ اینها با همدیگر چه فرقى میکنند؟ چرا ما باید در شناسایى دشمن اشتباه بکنیم؟ و ملّت در این مورد درست فهمیده، و امام درست فهمید؛ و همیشه در طول این مبارزه ما این را تشخیص داده‌ایم و فهمیده‌ایم که تشخیص امام که امّت هم به‌ طور طبیعى همان را تشخیص میدهد، بر روى خطّ مستقیم است. پس امروز در ایران دو خط وجود دارد و نه بیشتر؛ هیچ خطّ سوّم و چهارم و پنجمى نیست: یک خط، خطّ الله‌ و یک خط، خطّ شیطان؛ یک خط، خطّ ایمان و یک خط، خطّ کفر و استکبار است زیر هر نامى.

امام امّت پیشاهنگ و پیشواى خطّ الله‌ است و روندگان این راه عموم ملّت ایرانند و مى‌بینید که چگونه منیّتها و هوسها و هواپرستى‌ها را از خودشان دفع میکنند؛ و دلیل خلوص این خط، همین است که در یکى از بحثهاى نماز جمعه در باب منافقین گفتم؛ که یکی از نشانه‌هاى درستى و بقای یک جریان انقلابى این است که هر چه میگذرد، ناخالصى‌ها را از خودش دفع کند و خودش را به خلوص نزدیک کند. جامعه‌ى ما و ملّت ما و جریان انقلابى ایران همین وضعیّت را دارد؛ ناخالصى‌ها را مدام، یکى پس از دیگرى دفع میکند. همه‌ى آن شیطانهایى که به «من» ــ به «منِ» بشرى، به «منِ» شیطانى ــ دعوت میکنند و نه به الله‌ و نه به ما ــ ماى انسانى جامعه ــ همه‌ى آن من‌ها و من‌پرست‌ها یکى پس از دیگرى دفع میشوند؛ همه‌ى آن کسانى که به دنبال دعوت شیطان و طاغوت دعوت میکنند و تلاش میکنند رسوا میشوند. دو سال قبل از این، کجا مردم ایران میتوانستند ماهیّت این گروهکها را به این خوبى و به این روشنى بشناسند؟ این سنّت خدا است که اینها باید به دست خودشان، خودشان را رسوا کنند. شما ببینید این چند ‌روزه اینها در این خیابانها چه کردند؟ با چه کسى طرف شدند؟ با چه کسى روبه‌رو بودند؟(۹) آن کدام مبارزه‌اى است که در مقابل یک ملّت انجام بگیرد و به یک ملّت ضربه و آسیب بزند و قابل بقا و دوام و موفّقیّت باشد؟ این بیچاره‌هاى مشتبه، اشتباه میکنند در فهم و در تشخیص.

یک روز ملّت ایران قیام کرد در مقابل یک رژیم فاسد که هیچ پایگاه مردمى نداشت؛ دلیل شکست آن رژیم، باطل بودن و پایگاه مردمى نداشتن بود؛ ملّت هم یکپارچه حرکت کردند، آن رژیمى را که هم باطل بود، هم پایگاه مردمى نداشت نابود کردند، از بین بردند. همان مردم امروز در صحنه‌اند؛ همان کسانى که آن رژیم وابسته‌ى به آمریکا و به استکبار جهانى را از صفحه‌ى عالم محو کردند، امروز با تجربه‌ى بیشتر، با انگیزه‌ى بیشتر، با تجهیزات قوى‌تر در صحنه‌اند؛ آن وقت این نادانها آمده‌اند در مقابل همین ملّت عظیم ایستاده‌اند و خیال میکنند که این مبارزه قابل مقایسه‌ى با آن مبارزه است. آن روز مبارزه‌کننده ملّت بودند، امروز مبارزه‌کننده افراد ضدّ ملّتند؛ آن روز طرف مبارزه یک رژیم فاسد بود، به قول معروف «یک [رژیم] هزار فامیل» در مقابل خشم مردم و در مقابل خشم مبارزان قرار داشت؛ امروز طرف مبارزه‌ى این گروه‌هاى بیچاره و مسکین، یک ملّت و یک امّت عظیم است؛ با چه کسى مبارزه میکنند؟ آن وقت عدّه‌اى هم از اینها حمایت میکنند؛ آن آقا در مقام ریاست بر یک کشور،[۱۰] از این گروه‌ها حمایت میکرد و کسان دیگرى هم امروز هستند که یا در یک مقام مسئول یا بدون مسئولیّت از این گروهکهاى فاسد و خبیث و خون‌ریز و فسادانگیز حمایت میکنند؛ این حمایت به چه حساب است؟ این به چه معنا است؟ به همین دلیل است که ما به وضوح و روشنى مى‌بینیم که سرنوشت ملّتهاى مستضعف جهان و قبل از همه، سرنوشت ملّتهاى مستضعف در منطقه با دست قدرتمند شما ملّت که در راه الله و به سوى آن هدف استوار ایستاده‌اید نوشته خواهد شد؛ و بوضوح مى‌بینید که خطّ الله‌ در ایران پیروز است. بیخود زحمت میکشند؛ اربابانشان و کمک‌کارانشان هم بیخود از آنها حمایت میکنند.

این خط، خطّى است که در همه‌ى قشرهاى مردم، مجاهدان و شهیدان و فداکارانى دارد و دکتر چمرانش ــ یک فرد عالِمِ دانشمندِ تحصیل‌کرده‌ى در سطوح عالى ــ در کنار قشرهاى دیگر مردم، در کنار جوانهاى کارگر، پیرمردهاى کشاورز که از آذربایجان و از خراسان و از مناطق دیگر بلند شدند رفتند تا در میدان جنگ به وظیفه‌شان عمل کنند و در کنار روحانیّون، در کنار آن پیرمرد روحانى هفتادساله‌اى که با پشت خمیده و عصاى به دست، بلند میشود میرود اهواز و لباس سپاهیان پاسدار انقلاب را میپوشد و به جبهه میرود به قصد شهید شدن و آنجا میماند و در کنار جوانها خمپاره میزند، مبارزه میکند و به معناى واقعى کلمه میجنگد، همه در کنار هم، همه با هم، همه دست در دست هم میدان شرف و شهادت را گرم میکنند، خون‌رنگ میکنند؛ این [خط] پیروز است و آینده دارد و ملّتش این جور قدرشناس یک شهید بزرگ و یک سردار جانباز و فداکارند.

اکثر شما شاید دکتر چمران را شخصاً هم ندیده بودید؛ اکثر کسانى که امروز در تشییع جنازه‌ى دکتر سینه میزدند و گریه میکردند، شاید یک بار با او هم‌صحبت نشده بودند، او را ندیده بودند؛ چرا برایش گریه میکردند؟ این گریه، گریه‌ى قدرشناسى از یک عنصرى است که براى خاطر خدا جانش را حاضر است فدا کند؛ قدرشناسى از یک انسانى است که راست میگوید در مقابل ادّعاهاى دروغ، در مقابل داعیه‌هاى پوچ، در مقابل پُرتوقّعى‌ها، زیاد خواستن‌ها و هیچ به انقلاب ندادن‌ها؛ این خط، خطّ ملّت ایران است. و [برای] این است که وقتى این حوادث پیش مى‌آید و چمرانى شهید میشود و ملّتى این‌ جور به حرکت درمى‌آید، انسان بیش از پیش میفهمد و یقین میکند که خطّ اسلام و انقلاب اسلامى ایران در این کشور و در این منطقه، خطّى نیست که این موجودهاى کوچک و حقیر بتوانند آن را پاک یا کم‌رنگ کنند.

ما یاد این شهید عزیز، این برادر کم‌نظیر، این یار روزهاى دشوار و سخت، این امیددهنده‌ى در ساعات ناامیدى را که بالاخره هم جانش را در این راه داد گرامى میداریم. خدایا! من شهادت میدهم که دکتر چمران از مرگ در راه تو نمیترسید؛ بارها خودش را در معرض کشته شدن قرار داد؛ بارها تا اینجایى که دیروز رفت و موفّق شد پیش رفته بود؛ براى او بازدید از خطوط مقدّم جبهه کار تازه‌اى نبود؛ بارها در بین حلقه‌ى محاصره‌ى دشمن، تنها یا با یک تعداد معدودى، رزمیده و جنگیده بود، در محاصره‌ى تانک‌هاى دشمن قرار گرفته بود، در محاصره‌ى نیروهاى پیاده‌ى دشمن قرار گرفته بود، مرگ را در مقابل خود دیده بود، امّا از مرگ نمیترسید. یادش گرامى باد.

و در این مجلس یاد هم‌رزمان دیگر او مخصوصاً شهداى عزیز و گران‌قدرى را که در همین ماجرا در کنار او شهید شدند باید گرامى بداریم؛ شهید سرگرد رستمى،(۱۱) این جوان مؤمن و فداکار، این نظامى متعهّد که از روزهاى اوّلى که ستاد جنگهاى نامنظّم تشکیل شد، بلند شد آمد در آنجا مشغول خدمت شد، قبلاً هم در کردستان با چمران با هم بودند، جنگیده بود، مجروح هم شده بود، پایش آسیب دیده بود، عصابه‌دست پا شد آمد اهواز، خیلى هم خدمت کرد، خیلى هم زحمت کشید؛ چند ساعت قبل از شهید عزیزِ ما او هم به شهادت رسید. همچنین دو برادرى که در کنار مرحوم دکتر چمران بودند و با او شهید شدند،(۱۲) یاد اینها گرامى باد.  همچنین یکى از برادران مؤمن و متعهّد، یکى از نمایندگان واقعى مردم در مجلس شوراى اسلامى مرحوم کمالى‌نیا(۱۳) ــ نماینده‌ى قوچان ــ که یکى از چهره‌هاى پاک و صادق و مؤمن در مجلس شوراى اسلامى بود، در حادثه‌ى دیروز جانش را از دست داد، او هم به ملأ اعلىٰ پیوست؛ این دو ضایعه را و این دو قربانى‌ را مجلس شوراى اسلامى براى خود افتخارى میداند. ما امیدوار هستیم که ملّت ما این عزیزان را همواره به یاد داشته باشد؛ به خدا قسم که یاد این عزیزان و این شهیدان رونق محفل گرم انقلاب ما است؛ یاد اینها را همواره باید گرامى بداریم، زحماتشان را قدردانى کنیم و ارج بنهیم.

پروردگارا! به حرمت شهیدان و پاکان، تو را سوگند میدهیم ما را نیز در راهى که این عزیزان، این فداکاران، این شهیدان رفتند و موفّق به سرمنزل رسیدند، با گام استوار موفّق بدار. پروردگارا! جام گوارایى که به این بندگان شایسته‌ات نوشانیدى به ما هم بنوشان. پروردگارا! به کمتر از این افتخار، براى آنها که مشتاقند، میخواهند، در مردنشان راضى مشو. پروردگارا! روح این شهید عزیز، این شهیدان و برادران عزیز ازدست‌رفته را با ارواح انبیا و اولیا و شهیدان محشور کن.

یقیناً هیجان مردم بهترین تسلّا براى دلهاى داغدار پدرها و مادرها و بازماندگان است؛ اگر چه پدرها و مادرهاى مؤمن ــ مخصوصاً آن‌ طورى که شنیده‌ام و اطّلاع دارم، مادر مؤمن و پاک و شجاع مرحوم دکتر چمران که خود او در راه این مبارزات بوده و خود او در راه خدا گامهایى برداشته ــ یقیناً از یک چنین حوادثى افسردگى ندارند، بلکه شادابى و شادمانى دارند که افتخار بزرگى است، باید هم همین جور باشد، امّا در عین‌ حال این اجتماع، این هیجان یقیناً اگر هم افسردگى و ملالى باشد از بین خواهد برد؛ پروردگارا! تسلیت و تبریک ما را براى این دلهاى عزیز، مؤثّر و سودمند بگردان.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله

 

(۱ این مراسم از سوی مجلس شورای اسلامی در مدرسه‌ی شهید مطهّری برگزار گردید.

(۲ سوره‌ی عنکبوت، آیات ۱ تا ۳؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. الف، لام، میم؛ آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها مىشوند و مورد آزمایش قرار نمىگیرند؟ و به‌یقین، کسانى را که پیش از اینان بودند آزمودیم، تا خدا آنان را که راست گفته‌اند معلوم دارد و دروغ‌گویان را [نیز] معلوم دارد.»

(۳ سوره‌ی احزاب، آیه‌ی ۲۳

(۴ سازمان امل (شاخه‌ی نظامی حرکت محرومین لبنان)

(۵ فالانژها (گروه‌هاى دست راستى افراطى مسیحی لبنان) از جمله گروه‌هایی هستند که به طرق مختلف نسبت به ایجاد درگیری داخلی در لبنان و کشتار مسلمانان لبنانی و فلسطینی و نیز کمک به صهیونیست‌ها اقدام کرده‌اند.

(۶ صحیفه‌ی امام، ج ۹، ۲۸۵؛ پیام به نیروهای ارتشی و مردم (۲۷/۵/۱۳۵۸)

(۷ گواهی

(۸ پیوستگی

(۹ به دنبال طرح بررسی کفایت سیاسی رئیس‌جمهور در مجلس شورای اسلامی، و به دنبال آن، اعلام عدم کفایت رئیس‌جمهور از سوی مجلس و تأیید امام امّت و عزل وی از ریاست جمهوری، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با انتشار اطّلاعیّه‌هایی ورود به مرحله‌ی درگیری مسلّحانه با نظام و مردم را اعلام و آغاز کردند و با فراخوان به طرف‌داران خود و کشاندن آنها به خیابان، از همان روز ۳۰ خرداد درگیری مسلّحانه و کشتار مردم را آغاز کردند.

(۱۰ سیّدابوالحسن بنی‌صدر (رئیس‌جمهور مخلوع)

(۱۱ سرگرد ایرج رستمی (فرمانده منطقه‌ی دهلاویّه)

(۱۲ شهیدان سیّداحمد مقدّم‌پور و محمّد حدّادی

(۱۳ آقای محمّدتقی کمالی‌نیا که بر اثر ریزش سقف ورزشگاه نصیری، دار فانی را وداع گفت.

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.