یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

یادداشت/

گل آقای امام

احمد آقا به من گفت تو توی خانه ما خیلی طرفدار‌ داری، ضمن اینکه همه پاسدار‌های بیت گل‌ آقا خوان هستند، خانم من هم از طرفداران جدی تو است و «دو کلمه حرف حسابت» را می‌آورد برای امام می‌خواند.

پایگاه خبری جماران: کیومرث صابری فومنی زاده هفتم شهریور 1320 از دانشگاه تهران فوق لیسانس ادبیات داشت و در دوران معلمی، همکار و دوست نزدیک محمدعلی رجایی بود. او در مجله توفیق فعالیت می‌کرد و از سال ۱۳۶۳ به‌نوشتن یادداشت‌های روزانه طنز با نام مستعار «گل آقا» و باعنوان «دو کلمه حرف‌حساب» در محتوای انتقادی با روزنامه اطلاعات همکاری می‌کرد.حضرت امام به این نوشته های انتقادی او عنایت داشته و طنز آن را قوی می دانستند.

مرحوم حاج سید احمد خمینی می گوید: پیش امام بودیم و خانمم آمد گفت: آقا، آقا ببین، گل‌آقا چی نوشته است و من فکر می‌کنم به شما نوشته است ...امام خواند و گفت: احتمالا با من است و خندیدند. [امام] گفت به صابری بگو خیلی...

صابری می گوید:  یک‌ بار احمد آقا به من گفت تو توی خانه ما خیلی طرفدار‌ داری، ضمن اینکه همه پاسدار‌های بیت گل‌ آقا خوان هستند، خانم من هم از طرفداران جدی تو است و «دو کلمه حرف حسابت» را می‌آورد برای امام می‌خواند.

خانم دکتر فاطمه طباطبایی عروس حضرت امام هم در این خصوص می گوید: چند بار از لفظ خودشان شنیدم که برای ایشان وقتی خواندم گفتند قوی است.

مرحوم کیومرث صابری در خصوص دیدارش با حضرت امام در اواخر سال 1367 می گوید:

ما رفتیم خدمت‌‎ ‎حضرت امام. آقای دعایی معرفی کرد گفت آقا: ایشان آقای کیومرث صابری‌‎ ‎فومنی هستند، فرهنگی هستند، معلم بودند، مشاور فرهنگی آقای رجایی‌‎ ‎بودند، تا سال 62 مشاور فرهنگی آقای خامنه ای بودند، الآن مشاور‌‎ ‎فرهنگی در وزارت ارشاد هستند با آقای خاتمی. این مدت امام‌‎ ‎سرشان پایین بود و یک ذکری می گفتند...  آقای دعایی گفتند این بود، آن بود، آن بود، امام سرشان ‎را انداخته بودند پایین. امام بسیار قیافه خسته ای داشتند، خیلی خسته بودند و‌‎ ‎ما دیگر اصلا نمی توانستیم فکر کنیم که فقط دیگر 7 ـ 8 ماه دیگر مهمان‌‎ ‎ما است ...بعد آقای دعایی برگشت گفت‌‎ ‎که آقا چرا من خسته تان بکنم، شما هم که به ما نگاه نمی کنید اصلا.‎ ‎ایشان گل آقا است. تا گفت ایشان گل آقا است، امام گفت: تویی؟ شروع‌‎ ‎کرد به خندیدن. من گریه ام گرفت. گفتم: آقا به جد شما من ضد انقلاب‌‎ ‎نیستم، من مرید شما هستم، گفت که من می دانم. گفتم: به هر حال کار‌‎ ‎طنز است، سخت است. یک چیزی اگر من گفتم دل شما شکسته است‌‎ ‎یا انقلاب لطمه ای خورده، شما ما را ببخشید. گفت نه من چنین چیزی‌‎ ‎ندیدم. گفتم: برای من دعا کنید آقا، که من از راه راست منحرف نشوم،‌‎ ‎کار طنز سخت است. ایشان گفت که من برای همه دعا می کنم که از راه‌‎ ‎راست منحرف نشویم.

آقای دعایی گفت آقا‌‎ ‎شما به گل آقای ما سکه نمی دهید. گفت: چرا. اشاره کرد گویا آقای‌‎ ‎رسولی یا آقای توسلی بودند، یکی از این دو بزرگواران ـ باید به‌‎ ‎یادداشت هایم نگاه کنم ـ یک کیسه فریزر پلاستیکی آوردند. توی آن‌‎ ‎سکه های یک قـِرانی بود. امام دست کردند یک مشت سکه به من دادند‌‎ ‎ایشان بعد در کیسه را بستند امام زد پشت دست شان به همین رقم[اشاره‌‎ ‎با دست]، ایشان دوباره باز کردند یک مشت دیگر امام سکه دادند ایشان‌‎ دوباره بستند. امام یک بار دیگر زد پشت دست شان، ایشان باز کردند یک‌‎ ‎مشت دیگر سکه به من دادند. گفتند: امام سه بار به کسی سکه نمی دهد،  ‎من دیدم همه اش یک ریالی است. گفتم: قربان امام مان بروم. ماشاء الله‌‎ ‎آن قدر ول خرج هستند که ورشکسته نشوند خوب است که ایشان خیلی‌‎ ‎به شدت خندیدند. گفتم: آقا من فقط آمدم دست شما را ببوسم. دست‌‎ ‎آقا را بوسیدم و دیدم حالا که راه می دهند پر روئی کردم محاسن آقا را‌‎ ‎بوسیدم. آمدیم بیرون، دیگر من اصلا عرش را سیر می کردم یک جوری‌‎ ‎بودم. این جور نزدیک به امام و این جور یک امام خسته را [شاد کردم]،‌‎ ‎حسابش را بکنید. وی در ادمه می گوید:

داشتیم با آقای دعایی می‌آمدیم که یک کسی دوید و گفت: حاج ‌آقا بایستید. [وقتی]آمدیم بیرون، سینه به سینه شدیم با سید احمد، نشستیم یک چایی خوردیم بعد گفت: آقای گل آقا شنیدم امام ما را خنداندی، شادمانش کردی خدا دلت را شادمان کند؛ می‌دانی امام مدت‌هاست نمی‌خندیدند. گفتم: من فدای امام بشوم، من حاضرم قلبم را پاره پاره کنم، بریزم پاش یک لبخند ایشان بزند. داشتیم می ‌آمدیم یک کسی دوید یک چیزی زیر گوش آقای دعایی گفت، ایشان گفت: دو تا، و آن شخص رفت. آمدیم پایین. گفتم: چه اتفاقی افتاد؟ گفت که حضرت امام می‌خواهند خانواده تو را ببینند؛ پرسیدند چند نفرند؟ گفتم: دو نفر. چون می‌دانم تو یک دختر‌ داری. گفتم این دیگر خیلی صله بزرگی است.

آمدیم خانه، به خانممان گفتیم که شما برای دست‌بوسی امام می ‌روید. آن را هم آقای دعایی آمد خانم ما و دخترم را برداشت برد. این اولین برخورد نزدیک خانمم با امام بود که رفتند دست‌بوسی کردند و آمدند دخترم و خانمم، می‌گفتند ما همین جور که دیدیم فقط گریه می‌کردیم هیچ کار دیگری نمی‌توانستیم بکنیم.مرحوم صابری همچنین در خاطرات خود می گوید:

شهید رجایی که رئیس‌جمهور شد؛ فرانسوا میتران، رئیس‌جمهور سوسیالیست فرانسه برای شهید رجایی پیام تبریک فرستاد. آقای رجایی از من خواستند جوابیه را بنویسم و من هم به خاطر اینکه فرانسه مأمنی امن برای بنی‌صدر و منافقین شده بود جوابیه‌ای تند نوشتم و شهید رجایی این جوابیه انقلابی و نسبتاً تند را برای او ارسال کردند.

پس ‌از ارسال این نامه شهید رجایی برای ارائه گزارش کار امور مملکتی به خدمت امام رسیده بودند. شهید رجایی پس از بازگشت به ما گفتند که «امام امروز جوری گوش من را کشید که به عمرم کسی چنین گوش من را نکشیده بود.» این اصطلاح خود ایشان بود! گفتیم چه طور؟ گفت: امام به من گفتند: «یک کسی به تو تبریک گفته است، تبریک عرض می‌کنم، تو به‌ عنوان یک مسلمان باید بگویی متشکرم. تو چه جوری می‌زنی تو دهان رئیس‌جمهور یک مملکت. ادبمان کجا رفته است؟!

او پس از گذشت شش سال همکاری با روزنامه اطلاعات، تصمیم گرفت که اولین هفته‌نامه طنز پس از انقلاب را منتشر سازد. وی با هدف تیراژ صد هزار نسخه، در ۱ آبان سال ۱۳۶۹ اولین نسخه هفته‌نامه گل‌آقا را به‌ قیمت ۱۵ تومان منتشر کرد که با نایاب شدن نسخه‌های اولیه مجبور به‌تجدید چاپ شد.

هفته‌نامه «گل‌آقا» به مدیریت صابری سرآمد نشریاتی بود که طی دهه‌های ۷۰ و ۸۰ با زبان طنز و کاریکاتور به‌نقد فضای سیاسی و اجتماعی کشور می‌پرداخت. قابل ذکر است سوژه اصلی این هفته نامه در نقد عملکرد دولتمردان، معاون اول آقایان هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی  مرحوم دکتر حسن حبیبی بود که آن مرحوم هم  نه تنها ناراحت نمی شد بلکه خیلی از این موضوع استقبال کرده و طنز نویسان آن مجله را تشویق هم می کرد.

در ۲ آبان سال ۱۳۸۱، و در دوازدهمین سالگرد انتشار هفته‌نامه گل‌آقا، همزمان با چاپ ۵۴۸مین شماره، گل‌آقا تصمیم به تعطیلی هفته‌نامه به‌دلایلی نامعلوم گرفت.

کیومرث صابری در ۶۳ سالگی  پس از تحمل بیماری سخت در یازدهم اردیبهشت 1383درگذشت، در حالی که به اصرار خودش جز چند نفر، کسی از بیماری‌اش خبر نداشت تا دلی آزرده نشود و خاطری اندوهگین نگردد.

خداوند او را رحمت کند و در کنار انبیاء و اولیاء او را مأوی دهد و با همکار صدیقش شهید رجایی و  رهبر محبوبش حضرت امام محشور گرداند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.