پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

سلسله نشست های مجازی «چراغی دیگر»؛

ناصر مهدوی: امام حسین(ع) علمدار صلح بود

ما همیشه از صلح امام حسن(ع) گفته‌ایم اما هرگز از صلح‌ طلبی امام حسین(ع) نمی‌ گوییم. او جنگ‌ طلب و اهل شمشیر و خون ریختن نبود. برای امام حسین(ع) این زندگی دنیوی تنها فرصت رشد و تعالی شخصیت و روح آدمی است و من هرگز باور ندارم کسی که در دنیا زندگی ‌اش را تباه کند در قیامت کسی دست او را خواهد گرفت.

اولین نشست مجازی از سلسله ‌نشست‌ های «چراغی دیگر» به مناسبت دهه محرم و عزادارای سرور و سالار شهیدان به همت خانه اندیشمندان علوم انسانی شامگاه یکشنبه(2 شهریور ماه)  برگزار شد.

به گزارش خبرنگار جماران، ناصر مهدوی در این نشست از کج ‌فهمی‌ های تاریخی در باب نهضت امام حسین(ع) انتقاد کرد و گفت: اگر ما اتفاقات نهضت حسینی را آیینه زندگی خود قرار می ‌دادیم شیوه زندگی و مناسبات  اخلاقی ما کاملا متفاوت ‌تر از چیزی بود که اکنون می ‌بینیم.

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی اهمیت واقعه عاشورا را در این دانست که یاران امام آنچه انجام دادند «انتخاب» بود و افزود: آنها راه خود را با ایمان برگزیدند نه اینکه تحت تأثیر سخنان کسی وادار شوند و یا با مفاهیم دینی تسخیر و تسلیم شوند و یا حتی از عذاب قیامت ترسانده شوند.

وی تصریح کرد: امام حسین(ع) با بیان اینکه شما حق انتخاب دارید به آنها گفتند «قسم می‌ خورم که اگر از اینجا بازگردید شما را سرزنش نخواهم کرد و نزد خدا گواهی خواهم داد که شما انسان ‌های پاکدامن، خوش ‌سیرت و با وفا و دلیر بودید». با این حال، اصحاب کربلا بودن کنار امام حسین(ع) را انتخاب کردند و گفتند که حاضر‌ند در این راه بمیرند.

استاد عرفان و فلسفه اسلامی دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: امام حسین(ع) تاکید کرد که شرط بودن در کنار من این است که «خوب بمیرید». و زمانی که اصحاب پرسیدند مگر نفس مردن در نبرد با ظالم و در رکاب شما، خوب مردن نیست؟ فرمودند خیر؛ «خوب مردن آن است که خوب زندگی کنید».

وی با بیان اینکه چنین حرف ‌هایی سخنان فاخر اصیل انسانی هستند که ما در تخیل و اسطوره‌ ها هم به ندرت دیده ‌ایم، ادامه داد: به بیان امام سوم شیعیان شرط خوب زندگی کردن این است که به کسی ستم نورزیده باشید. حقی از کسی بر دوش شما سنگینی نکند. این هشدار و عبرت جدی است؛ حقوق انسان ‌ها نزد ائمه آن‌ قدر مهم هست که اگر کسی حقی را پایمال کند حتی اگر در رکاب امام حسین(ع) کشته شود مرگش مرگ خوبی نیست.

مهدوی در پاسخ به این پرسش که «اگر امام حسین(ع) از شرایط پیش رو خبر داشت، چرا این مسیر را انتخاب کرد؟» این نگاه تقدیرگرایانه را رد کرد و گفت: متأسفانه نوعی تحریف در تاریخ کربلا باعث ایجاد چنین پرسش ‌هایی شده است.

وی از منابعی یاد کرد که باعث می ‌شود دیدگاه روشن ‌تری به واقعه عاشورا داشته باشیم و اظهار کرد: کتاب ‌هایی نظیر تاریخ طبری(که بخش‌های از بین رفته مقتل‌الحسین را آورده است)، انساب‌الاشراف، مقاتل الطالبین ابوالفرج اصفهانی و ارشاد شیخ مفید از جمله راهنماهایی هستند که این نکته را برای ما روشن می ‌کنند که امام حسین(ع) برای گرامی داشتن یک زندگی باشکوه در آن واقعه گرفتار شد. اما متأسفانه تحلیلی که ما بسیار شنیده ‌ایم و در تاریخ فرهنگی ما تاکنون بارها تکرار شده است یک نوع نگاه تقدیری به واقعا عاشورا است. برای مثال، روایت ‌های نامعتبری که می ‌گویند پیامبر در خواب واقعه عاشورا را دیده و گریه کرده باشند.

روایت های نامعتبر گوهر واقعی عاشورا را نشانه گرفته است

این استاد دانشگاه تأکید کرد: این نوع نگاه‌ ها نوعی تخفیف و تحقیر واقعه عاشورا است و حتی اگر کسانی این را از سر دلسوزی بازتولید کنند، نمی‌ دانند که این روایت‌ های نامعتبر در حقیقت گوهر واقعی عاشورا را نشانه گرفته است؛ روایاتی که چندین قرن بعد نقل شده است و اولا سند تاریخی ندارد و دوما با هیچ منطقی سازگار نیست.

امام حسین(ع) مرتب برای گفت و گو تلاش می کند

وی یادآور شد: امام حسین(ع) کسی است که مرتب گفت ‌و گو می ‌کند و برای ممانعت از جنگ تلاش می کند. مرتب پیغام می ‌فرستد. امامی که می‌گوید ما برای جنگ و تصاحب قدرت نیامده‌ ایم، بلکه به دنبال یک زندگی سالم و باشرافت هستیم. بیعت نمی ‌کنیم اما حاضر به گفت ‌و گو هستیم؛ البته همه راه‌ ها به روی امام حسین(ع) بسته می ‌شود. داستان انسانی که مرتب برای گفت ‌و گو تلاش می ‌کند و راه ‌های مختلف را امتحان می ‌کند نمی‌ تواند داستانی ساختگی باشد. لذا این حرکت یک حرکت آگاهانه و کاملا طبیعی بوده است.

مهدوی اظهار داشت: من معتقدم قصد اصلی امام حسین(ع) به دست آوردن قدرت سیاسی نبوده است. شما می ‌دانید که کوفیان و جمعتی که دور و بر پدر ایشان بودند، نشان داده بودند که هنوز از لحاظ عقلی رشد نکرده بودند تا صلاحیت داشتن رهبری را داشته باشند که جامعه ‌ای سالم برای آنها به ارمغان بیاورد. آنها هنوز در نوعی کودکی ذهنی به سر می‌بردند و با اینکه برای امام عصرشان نامه نوشتند که بیاید و آنها را از  شر بنی امیه نجات دهد اما برخی آداب جاهلانه هنوز در میان آنها وجود داشت.

نامه اهل کوفه تنها دلیل خروج امام حسین(ع) نبود

وی با بیان اینکه دلیل نامه اهل کوفه آسیب ‌هایی است که مردم در دوران معاویه دیده بودند، تصریح کرد: شکاف طبقاتی، رانت ‌خواری، ویژه ‌خواری، فساد دیوانی و امتیازات ویژه عده ‌ای که به قدرت نزدیک بودند در دوران معاویه افزایش یافته بود و این هم بستر فقر و نابرابری را به وجود آورده بود و هم مردم را در درد و رنج و بی عدالتی قرار داده بود.

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: در چنین شرایطی معاویه با تطمیع بزرگان قوم یزید را جانشین خود اعلام کرد و مردم به ستوه آمده به امام حسین(ع) نامه نوشتند. در حالی که امام می‌ دانست که وقتی مردم کوفه از او دعوت می ‌کنند هدف اصلیشان ساختن آن جامعه سالم، روشن و تازه نیست چرا که نه عمیقاً امام حسین(ع) را شناخته بودند و نه می ‌توانستند در این مسیر به او وفادار بمانند.

وی اظهار داشت: همه اینها در کنار تهدیدات جانی که توسط مروان‌ بن ‌حکم در مدینه برای بیعت بالا گرفته بود  باعث شد که امام حسین(ع) در خطبه‌ای مهم و مشهور در منا دلیل خروج خود را بگوید. خطبه‌ای که عجیب است در میان ما شیعیان این اندازه مغفول و مجهول و بدون تفسیر مانده است.

مهدوی ادامه داد: امام حسین(ع) در این خطبه با غربت تمام آورده است «خدایا تو شاهد باش من برای تصاحب قدرت و سلطنت از مدینه برون نیامده ‌ام». البته آنچه انگیزه اصلی ایشان است «اصلاح امت» و اصلاح جامعه ‌ای است که در آن فساد و نابرابری بیداد می ‌کند، آدم ‌ها به هم جفا می ‌کنند؛ ارزش ‌های اخلاقی فرو ریخته و آدم ‌های گستاخ میدان ‌داری می ‌کنند. تعابیری که در نهج‌البلاغه هم به صراحت آمده است.

وی در ادامه به حدیث «لا یُکمَلُ العَقلُ اِلّا بِاتِّباعِ الحَق اَلاتَرَونَ اَنَّ الحَق لا یُعمَلُ بِه وَ الباطِل لا یُتَناهی عَنه» اشاره کرد و گفت: این سخنان امام ناظر به این است که مگر نمی ‌بینید از در و دیوار این سرزمین بوی باطل، شقاوت و لطمه زدن به کرامت انسانی می ‌آید؛ که از این رو من از این جامعه خارج می‌ شوم.

حسین(ع) در دو راهی بیعت و آزادگی

استاد عرفان و فلسفه اسلامی دانشگاه شهید بهشتی گفت: حال پرسش این است که در چنین شرایطی که مردم این‌ گونه با او نیستند و دستگاه قدرت چنان تند است که شمشیر و تیغ در برابر امام حسین(ع) گشوده است، این شخصیت چه باید بکند.

وی دلیل حضور شمر در واقعه کربلا را این دانست که سخنان حکیمانه و منطق امام حسین(ع) به سمتی می‌ رفت که عبیدالله را نرم کند و او را از ریختن خون بی‌ گناهان برحذر دارد. حرف ‌های امام حسین(ع) روی کوفیان نیز تأثیر می ‌گذاشت برای همین شمر با حضور خود معادله را به هم ریخت و بر آتش فتنه افزود. شمر با دشنام دادن، افترا و ناسزا گفتن کاری را می ‌کند که پیشه یاغیان و جباران است؛ زمانی که به لحاظ منطق کم می ‌آورند شروع می ‌کنند به جوسازی و اتهام تا حریف را از طریق جوسازی‌ های روانی از میان بردارند.

امام حسین(ع) برای کشته شدن نیامده بود

مهدوی اظهار داشت: اما امام حسین(ع) یک حرف مهم را مطرح می‌کند که تا زمانی که ما توانایی صحبت کردن داریم شمشیر را باید غلاف کرد. تنها شیطان است که شمشیر را به میان می ‌آورد و انسان باید برای حل مسائل خود از زبان استفاده کند. پس باید به روایات تقدیرگرایانه درباره شهادت امام حسین(ع) شک کرد چرا که آن حضرت برای کشته شدن نیامده بود و اهداف دیگری را دنبال می ‌کرد.

وی در پاسخ به این پرسش که آیا این اهداف همان اهداف اخروی هستند، گفت: آخرت مثل آیینه انعکاسی از این دنیا است اما انسان ‌های بزرگ در این دنیا آزمون ‌های بزرگ را پشت سر می‌ گذارند. برای همین در آیات و روایات ما تأکید شده است که مردم زندگی خود را تلف نکنید چرا که این فرصتی که در آن به سر می‌ برید تنها فرصت یافتن سعادت شماست و پس از مرگ کسی به فریاد شما نخواهد رسید.

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی افزود: با این منطق قرآنی نمی ‌توان گفت که امام حسین(ع) تنها برای کشته شدن به میدان رفته بود. اما سؤال اینجاست که پس چرا بیعت نکرد؟ اگر ما این حرف ‌ها را قبول نداریم که حرکت امام حسین(ع) از قبل تعیین شده و تقدیرمحور بوده و امام آگاهانه حرکت کرده است، پس چرا به این وادی افتاد؟ جواب مشخص است. برای اینکه همه راه‌ ها برای امام حسین(ع) بسته شده بود و ایشان همه راه‌ های عقلانی را تجربه کرده بود و حالا باید انتخاب مهمتری می ‌کرد.

بزرگترین علمدار صلح

وی در بخش دیگری از سخنان خود امام حسین(ع) را بزرگترین علمدار صلح دانست و اظهار داشت: ما همیشه از صلح امام حسن(ع) گفته‌ایم اما هرگز از صلح‌ طلبی امام حسین(ع) نمی‌ گوییم. او جنگ‌ طلب و اهل شمشیر و خون ریختن نبود. برای امام حسین(ع) این زندگی دنیوی تنها فرصت رشد و تعالی شخصیت و روح آدمی است و من هرگز باور ندارم کسی که در دنیا زندگی ‌اش را تباه کند در قیامت کسی دست او را خواهد گرفت.

مهدوی با تأیید مفهوم «شفاعت»، گفت: شفاعت نوعی پیوند روحی انسان با امام خود است. اما این شفاعت و پیوند روحی این سوی عالم و پیش از مرگ اتفاق می‌ افتد نه اینکه ما این زندگی را پایمال کنیم به امید آن که کسی در آن جهان دستمان را بگیرد. اینها مطالبی است که مسئولیت اخلاقی ما را زیر سؤال می ‌برد و تمام تلاش امام حسین(ع) به برداشت من این است که انسان از «آزادگی» و «زندگی شرافتمدانه» در این دنیا مراقبت کند.

 آزمودم مرگ من در زندگی ‌ست

وی تأکید کرد: یک انسان باور کرده است که این دقایق، روزها و سال‌های عمر مهم است و اگر اینها به تباهی برود و تیره شود می ‌داند که فرصت سعادت برایش از بین خواهد رفت. برای امام حسین(ع) مرگ پایان وجود و انتهای هستی نیست. بلکه مرگ پایان زیست در این دنیا است و پس از آن باب جهان دیگر و زندگی ابدی به روی ما گشوده خواهد شد. آنچنان که حضرت مولانا می‌فرماید «تو مکن تهدید از کشتن که من/ تشنه زارم به خون خویشتن/ آزمودم مرگ من در زندگی‌ست/ چون رهم زین زندگی پایندگی‌ست/ اقتلونی اقتلونی یا ثقات/ ان فی قتلی حیاتا فی حیات»

استاد عرفان و فلسفه اسلامی دانشگاه شهید بهشتی افزود: اگر قتل ما حیات اندر حیات است و پس از مرگ زندگی ادامه دارد، این ادامه حیات بستگی به ارزش زندگی دنیوی ما دارد. نباید اینگونه تلقی کنیم که ما می ‌توانیم یک زندگی بی ‌ارزشی را سپری کنیم و توقع داشته باشیم چون عزادار امام حسین(ع) بودیم آن سوی عالم او ما را شفاعت کند. این اتفاقاً خلاف اصلی‌ ترین نقطه ثقل اندیشه امام حسین(ع) است. امام حسین(ع) معتقد است کسی که در دنیا حقارت را بپذیرد در قیامت هم حقیر خواهد بود. به همین دلیل انسان باید مراقب زندگی و اعمال و رفتارش باشد.

چرا شهادت امام حسین(ع) تراژدی است؟

وی نهضت حسینی را در ابعاد شخصی آن نوعی تراژدی دانست و گفت: وقتی از مدینه خارج شد اموال و زمین زراعی و خانه و خاطراتش را گرفتند اما امام حسین(ع) تمام تلاشش این بود که منیت و شخصیت او را نگیرند. اینجا است که تراژدی روی می ‌دهد، زمانی که کسی از خودیت خود عقب ‌نشینی نمی ‌کند و از ارزش‌های انسانی خود دفاع می‌کند. نهضت حسینی به ما می‌آموزد که رابطه خود را با جهان پیرامون نگه داریم. اگر من نوعی ضعیف باشم، منیت خود را از دست بدهم و از لحاظ روانی بشکنم و تسلیم اراده دیگران شوم، دیگر تمام عالم برای من زندان خواهد شد حتی اگر چند روز بیشتر باقی بمانم.

مهدوی یادآور شد: در یک سو امام حسین(ع) برای اصلاح جامعه و به نیت امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد که جامعه گوش‌ هایش را به روی آن بست و فرمود امر به معروف به اجبار نمی ‌شود و اگر من را نمی‌خواهید من باز می‌گردم و یا به راه دیگری می ‌روم. اما دشمنان او دنبال چیز دیگری بودند. آنها می ‌خواستند شخصیت امام حسین(ع) را تسخیر کنند و او را بشکنند. می‌ خواستند او را به آدمی ضعیف و تسلیم شده تبدیل کنند که تمام حقوقش پایمال شده و قدرت تصمیم ‌گیری، انتقاد و اعتراض ندارد. در چنین شرایطی پیشنهاد بیعت دادند و اینجا بود که او تصمیم دیگری گرفت و بیعت را نپذیرفت.

وی افزود: در مجموع باید اینگونه نتیجه گرفت که امام حسین(ع) نه به دنبال تصاحب قدرت بود و نه به دنبال بیعت. بلکه او دنبال انسانی زندگی کردن و شرافتمندانه زیستن بود و جز این سهمی از عالم نمی ‌خواست. همین باعث می ‌شود که امام حسین(ع) کمتر گلایه کند و بیشتر از شأن و ارزش خود در مقام یک انسان آزاده دفاع می‌ کند. چرا که اگر آزادی را از آدمی بگیرید همه زندگی ‌اش را گرفته ‌اید. در نتیجه اگر از انسان حریت، حق اعتراض، حق انتقاد و حق فهمیدنشان را بگیرند دیگر چیزی برای او باقی نمی‌ ماند. پیغامی که یزید برای امام حسین(ع) فرستاده بود چنین نتیجه ‌ای داشت؛ بیعت به معنای داد و ستد؛ ما اجازه حیات به تو می‌ دهیم تو هم از این حقوق خود عقب‌نشینی کن. اراده ‌ات را به ما بده، شأنت را بفروش. از خودت عقب‌ نشینی کن و از زندگی توأم با سرافرازی و شفقت و اخلاق و آزادگی دست بردار.

استاد عرفان و فلسفه اسلامی دانشگاه شهید بهشتی اظهار داشت: امام حسین(ع) با انتخابش نشان داد که اگر من باشم اما آزادگی و حق انتخاب و اعتراض و انتقاد نباشد در این صورت بودن و نبودن من فرقی نمی ‌کند. اینجاست که وضعیتی ایجاد می‌شود که راه گریزی از آن نیست. موقعیتی که ممکن است برای هر انسانی پیش بیاید؛ یا باید تسلیم باشی یا باید بجنگی. شرایط نابرابری که برای امام حسین(ع) ایجاد می ‌شود و او مرگ را انتخاب می ‌کند؛ نه به خاطر مردن بلکه به خاطر اینکه بگوید حاضر است بمیرد اما از یک زندگی شرافتمندانه دست نکشد.

وی در پایان با بیان اینکه مرگ او از این رو برای ستایش انسان و ستایش زندگی بود، گفت: بنابراین، امام حسین(ع) در حالی که روحی عارفانه دارد، می‌داند که زندگی روی زمین مسئولیت عقلی، اخلاقی و اجتماعی نیز به دنبال دارد و این انتخابی آگاهانه و شرافتمندانه است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.