چند روزی همقدم با شهید عباس ورامینی

جرقه تغییر روش بانو از کجا زده شد؟

گاردی بانو را نشانه گرفته بود اما تیرش به خطا رفت و از کنار سر او گذشت و با برخورد به دیوار کمانه کرد و برگشت و این بود اولین تجربه دختری نوجوان که بعدها قرار بود مسئولیت سنگینی بر دوش کشد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: خانواده جهانگیری پنج فرزند داشت که چهار دختر و یک پسر ترکیبشان را تشکیل می داد و فرح[1] دومین فرزند این خانواده بود که دوران کودکی اش با شیطنت های فراوانش گذشت. پدر با اینکه افسر شهربانی و یک نظامی بود اما وضع مقررات خانه با مادر بود و شیطنت های او باعث می شد که مادر بسیار او را تنبیه کند اما حتی این تنبیه ها هم کارساز نبود و به قول خودش او از دیوار راست هم بالا می رفت اما بر خلاف این شیطنت ها از شاگردان بسیار خوب و درسخوان کلاس بود که نمره ها و معدل بالایش این قضیه را به اثبات می رساند.

یکی دو سال ابتدایی تحصیلش در محله پاچنار و در دبستان کیوان گذشت و برای سال سوم و چهارم راهی نازی آباد شد و راهنمایی را نیز در مدرسه ایزدمهر این محله گذراند و برای دبیرستان به موسسه فرح رفت و این قضیه به همین شکل تا سال 55 و شروع جشن های 2500 ساله شاهنشاهی پیش رفت.

آن سال فرح با دیدن آنهمه ریخت و پاش دربار برای برگزاری مراسم جشن و فقری که چهره مردم را زشت کرده بود کم کم به فکر فرو رفت و همین، زمینه را برای ایجاد مباحث فکری میان او و یکی دو تن از دوستانش فراهم کرد مباحثی مانند حجاب؛ و اولین جرقه ها در ذهن آنها زده شد و یکی از همین روزها هر سه آنها با حجاب به مدرسه رفتند که مخالفت سرسختانه اولیای مدرسه را به دنبال داشت و از آنها خواسته شد یا به این رویه پایان دهند یا آن مدرسه را ترک کنند که هر سه آنها از مدرسه رفتند؛ ناگفته نماند که پدر با اینکه افسر شهربانی بود اما کاری به کار بچه ها نداشت و فقط سفارش می کرد مراقب باشید که گیر ساواک نیفتید. همین موضوع زمینه رفتن او به مدرسه محمودزاده را فراهم کرد و کم کم فعالیت های انقلابی گری اش مانند پخش اعلامیه آغاز شد و یک روز با همکاری یکی از دوستانش مدرسه را به تعطیلی کشانده و همه بچه ها وارد خیابان شدند، بچه های مدرسه شرف هم آمدند و نیز بچه های دبیرستان پسرانه رهنما[2]؛ راهپیمایی تا میدان ولی عصر(عج) پیش رفت و مردم نیز در این میان به آنها می پیوستند و شعار می دادند تا اینکه در میدان، فرمان آتش به سمت آنها صادر شد و آن زمان جای پاساژهای اطراف میدان، خانه هایی با نرده هایی کوتاه بود که به محض شروع تیراندازی، همه به سمت خانه ها هجوم برده و از روی نرده ها در داخل حیاط ها پناه گرفتند. افسر پلیس درست بانو را نشانه گرفته بود و تیری از کلتش به سمت او آمد و به جای برخورد با او به دیوار خورد و کمانه کرد و برگشت، همه بدنش می لرزید و این اولین تجربه اش بود.[3]

ادامه دارد...
  1. بانو فرح (سمیه) جهانگیری، همسر سردار شهید عباس محمد ورامینی.
  2.  این مدرسه در میدان منیریه واقع شده بود.
  3. برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.

 

دیدگاه تان را بنویسید