در این مطلب آمده است: خیابان‌های منتهی به ورزشگاه آزادی قفل شده است. بسیاری از پایتخت‌‌نشین‌ها در خیابان های اطراف ورزشگاه هر جا که رسیدند ماشین ها را پارک کردند تا خود را به ورزشگاه آزادی برسانند. نصف ورزشگاه را پر کرده اند.
تهرانی ها برای اولین تصویری که از «کی روش» روی پرده استادیوم می افتد آزادی را روی سرشان می گذارند.
بازار خرید و فروش پرچم ایران و کلاه های سه رنگ داغ‌داغ است. نیروی یگان ویژه هم به شلوغی جمعیتی که به سمت آزادی می‌روند می پیوندد.
زنی از ماشین سرش را بیرون می آوردو می گوید: «خبری شده است. کسی جواب نمی‌دهد.
نیروها به نیم نگاهی بسنده می کنند. زن بلند تر می‌گوید: «اگر خبری هست برگردیم.»
آنی که ترک موتور سوار نشسته است می گوید:نه.» و سرش را به نشانه آنکه همه چیز آرام است تکان می دهد.
زنان جوان بازار کلاه فروش ها و بوق فروش ها را رونق بخشیده اند. یک بوق بین چند نفر رد و بدل می شود.
زن هایی که حواسشان به فضای مجازی هست و کلاه های همدیگر را قرض می کنند تا لحظه به لحظه از اولین ورود خود به ورزشگاه آزادی را ثبت کنند.
همه کسانی که دوشنبه شب به ورزشگاه آمده اند بلیت بازی را نخریده اند. یکی از آنها روی صورتش پرچم ایران را می کشد. 10 هزارتومان پولش را هم می دهد. به دوستش می گوید عکس بگیرد.
اما یادآوری می کند تنها وقتی وارد ورزشگاه شد عکس ها را در اینستاگرامش منتشر می کند:«بلیت ندارم اگر اجازه ندهند وارد استادیوم شوم، آبرویم می رود.» عصر هم خبرهایی مبنی بر پر شدن ورزشگاه در فضای مجازی منتشر می شود.
اما در ورودی ورزشگاه کسی سراغی از بلیت نمی گیرد و همه وارد می شوند. تنها کیف‌ها را از دستگاه کنترل رد می کنند. خبری از تفکیک جنسیت هم نیست. هر کس هر کجا که می‌خواهد می نشینند. زن جوانی شروع می کند به بوق زدن. جمعیت بعد از هر بوق او، ایران ایران می گویند. دوستانش به شوخی می گویند: «بابا میدان دار.» می‌خندد و می گوید «رهبر ارکستر بوقچی ها شده ام.» همه می خندند.
کی روش همچنان محبوب ترین فرد زمین است دوربین به سمتش که می رود گل از گل تماشاچیان ورزشگاه می‌شکند. بعد از کی روش علیرضا بیرانوند است که روی دست تشویق می شود.
1. خانواده ها بعد از چند دهه یک مهمانی را تجربه می کنند که سالها منتظرش بوده اند اما مرعوب فضای ناشناخته اش شده اند و هنوز بسیاری از آنها معذبند.
در دومین بازی، این بوق ها هستند که به داد مهمان های دست و پا گم کرده می رسند و ورزشگاه را در می نوردند.
اولین شعار دسته جمعی بالاخره روی زبان ها می سُرد: «یالا یالا ما گل می خواهیم یالا.» بچه های تیم به سمت دروازه پرتغال می‌روند.
همه ورزشگاه به هوای گل بلند می شود اما گل نمی شود. تصاویر ورزشگاه البته واضح نیست. اما همچنان در محبوبیت؛ بیرانوند و کی روش صدر نشینند.
2. پرتغال گل می‌زند. صدای بوق ها خاموش می شود. یک نفر می گوید: «ایران چه کارش می کند.» تماشاچی بی حوصله می گوید: «هیچ کاریش نمی کند.»
حالا آن جنبه طنز نهفته در نهاد هر ایرانی دوباره سکوت میدان سبز مسابقه را می‌شکند. کسی فریاد می زند آقا آفساید بود. زنی می گوید: «ویدئوچک لطفا.» یکی می‌گوید: «حالا باید دوتا گل بزنیم.» مرد جوانی می گوید: «نگران نباشید.
نیمه دوم نیمه سر مربی هاست.» بین دو نیمه بازار سلفی و عکس برای اینستاگرام داغ است.
زن جوان در حال سلفی گرفتن می گوید: «اولین باری که ما آمدیم استادیوم.» چند نفر به صدایش برمی گردند.
دختر جوان می گوید: «ببخشید.» زن جوان دیگری می‌گوید: «راحت باش ما همه برای اولین بار است که به استادیوم می آییم.»
صدای گزارشگر بازی به گوش ورزشگاه آزادی نمی‌رسد. تفسیر و گزارش بازی ها را مردم خودشان به عهده گرفته اند.
با داور هم لج افتاده اند.
حتی کارت زردی هم که به رونالدو می‌دهد آنها را آرام نمی کند. این علیرضا بیرانوند است که رونالدو را ناکام می گذارد تا تماشاچیان یک بار دیگر کی روش را به اوج برسانند و بگویند:کی بیرانوند را به چنین نقطه ای رسانده ای.' بیرانوند کی اینقدر دروازه بان خوبی شد.کی روش و علیرضا بیرانوند همچنان در صدرند.
طارمی آه از نهاد همه بلند کرده است. زن و مرد در ورزشگاه بالاخره داور را می بخشند؛ پنالتی به نفع ایران.
همه بلند می شوند. پنالتی گل می‌شود. کی روش مشت را حواله زمین می کند: «این تیم من است.»
تهران فریاد می کشد. همه یک صدا نام ایران را فریاد می زنند. همه گوش به زنگ خبرهای بازی اسپانیا و مراکش هستند. مساوی می کنند‌. ایران از گروه مرگ صعود نمی کند حتی به قیمت بی اعتبار کردن رونالدو.
دوباره صدای بوق ها ورزشگاه را پر می کند. مرد و زن آرام آرام از ورزشگاه خارج می شوند.
حالا همه درباره حال و هوای تماشای خانوادگی بازی حرف می زنند. زن ها امنیت می آوردند.
ورزشگاه بیش از هر زمانی حرمت نگاه داشته است. افسوس ها کلمه می شود.
کاش طارمی آن ضربه را گل کرده بود. کاش اسپانیا را برده بودیم تا دوباره به ورزشگاه برمی گشتیم.
زنی می گوید: «بابا مگه شوخیه با پرتغال مساوی کردیم.» دو مرد جوان آرام آرام کی روش را تحسین می کنند: «او در هر جام تیم جدیدی را به دنیا معرفی می کند.»شادی ها اما به خیابان ها کشیده می‌شود. یک مساوی آبرومندانه.
3. صدای ضبط ماشین ها بلند می شود:همه با یک نام و نشان به تفاوت هر رنگ و زبان می گویند:«وطنم».
کودکی پرچم سه رنگ به دست، سرش را از ماشین بیرون می آورد و می گوید: «ایران».
صدای بوق ها ممتد می شود. تهران امشب سر خوابیدن ندارد.
روزنامه ایران
تهرام/1735
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.