ایالات متحده به جای تلاش برای یک قمار پیچیده که بر روی جاه طلبی های ولیعهد کنونی عربستان تکیه دارد، باید به روابط دوجانبه خود با اسرائیل نگاه کند. پیشرفت در متوقف کردن رنج مردم در نوار غزه و دستیابی به صلح دائمی، مستلزم آن است که ایالات متحده از اهرم های قوی دیپلماتیک و نظامی در اختیار خود برای حرکت دادن اسرائیل در جهت منافع ایالات متحده، نه برعکس، استفاده کند.

به گزارش جماران،  پل آر پیلار در سال 2005 از یک شغل بیست و هشت ساله در جامعه اطلاعاتی ایالات متحده بازنشسته شد که آخرین سمت او به عنوان افسر اطلاعات ملی برای خاور نزدیک و جنوب آسیا بود. او در تازه ترین نوشتار برای نشنال اینترست به توضیح این ایده خود پرداخته که چرا عادی سازی رابطه عربستان سعودی با رژیم اسرائیل نمی تواند صلح را در خاورمیانه برقرار کند :

دولت جو بایدن ، رئیس جمهور ایالات متحده همچنان به میانجیگری برای توافق عادی سازی رابطه دیپلماتیک بین عربستان و اسرائیل اولویت می دهد. انگیزه های سیاسی پشت تلاش بایدن برای دستیابی به چنین توافقی در اوایل دوران ریاست جمهوری اش، تعجب آور نبود. دولت قبلی با صدای بلند به اصطلاح «توافق ابراهیم» را که روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و چهار کشور عربی را عادی می کرد، تبلیغ کرده بود. با توجه به اینکه عربستان سعودی هنوز جایزه بزرگی را که به دنبال آن است به دست نیاورده، بایدن می تواند با دستیابی به توافقی مشابه با ریاض، به تساوی با ترامپ در این حوزه دست پیدا کند.

حمله اسرائیل به نوار غزه موقتاً تلاش ها برای عادی سازی رابطه  را متوقف کرد، زیرا ایجاد یکی از بدترین فجایع بشری در دوره معاصر، باعث شد که کشورهای عرب تمایلی به انجام اقدامات مثبت در قبال اسرائیل نداشته باشند.

وقایع غم انگیز چهار ماه گذشته  به دولت بایدن نشان داد که دیگر نمی تواند مناقشه حل نشده اسرائیل و فلسطین را به حاشیه ببرد. در چنین شرایطی هدف عادی سازی توافق با عربستان سعودی تغییر کرده و این پروسه عملا به بخشی از یک استراتژی جدید و بزرگتر تبدیل شده است.  ایده اصلی این است که چنین عادی سازی انگیزه ای برای رهبران اسرائیل خواهد بود تا به سمت صلح با فلسطینی ها حرکت کنند، البته در مسیری که پیش از آن طی نکرده بودند.

دولت بایدن این ایده را در تلاش برای دفاع از سیاست های خود مبنی بر احترام به اسرائیل و پاسخ به آنچه که بسیاری آن را بی احساسی نسبت به رنج فلسطینیان می دانند، مطرح کرده است. جان فاینر، معاون مشاور امنیت ملی، اخیراً هنگام ملاقات با جمعیت عرب-آمریکایی های ناراضی در میشیگان، استدلال کرد که توافق عادی سازی بین اسرائیل و عربستان سعودی گامی حیاتی در جهت ایجاد یک کشور فلسطینی خواهد بود.

این ایده تا حدودی منطقی است. قدرت تمایل اسرائیل برای به دست آوردن روابط دیپلماتیک کامل با همسایگان عرب خود، به عادی سازی ارزش بیشتری برای طرف اسرائیلی می دهد.  این تمایل در بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل که برای مقابله با مشکلات سیاسی و حقوقی خود به پیروزی نیاز دارد، تقریبا قوی است.

 علاوه بر این، وزارت خارجه عربستان در اوایل ماه جاری یک بیانیه صریح و البته تحسیتن برانگیز در این باره صادر کرد: «تا زمانی که یک کشور مستقل فلسطینی در مرزهای 1967 با قدس شرقی به عنوان پایتخت آن به رسمیت شناخته نشود، روابط دیپلماتیک با اسرائیل وجود نخواهد داشت .  تجاوز اسرائیل به غزه باید متوقف  شود و تمامی نیروهای اشغالگر اسرائیل از نوار غزه خارج شوند.»

اما ایراد استراتژی جدید دولت بایدن چیست؟ ابتدا باید این واقعیت را درک کرد که ارتقای روابط اسرائیل و عربستان به روابط دیپلماتیک کامل، قرار نیست چیزی بیش از توافق قبلی میان اسرائیل با چند کشور عربی دیگر باشد.  هیچ یک از کشورهای عربی درگیر در این توافق ها عملاً با اسرائیل جنگ نکرده بودند. تعدادی از آنها، از جمله عربستان سعودی، قبلاً همکاری گسترده ای با اسرائیل از جمله در زمینه مسائل امنیتی داشتند. در چنین شرایطی برداشتن گام رسمی مبادله سفرا و افتتاح سفارتخانه توسط این کشورها نه صلح واقعی منطقه‌ای را برقرار می کند و نه ضامن منافع ملموس ایالات متحده در منطقه خواهد بود.

همچنین درک اهداف اسرائیل در جستجوی روابط رسمی و کامل با کشورهای عربی و به ویژه عربستان سعودی بسیار مهم است. یکی از اهداف این است که از چنین روابطی به عنوان پایه ای جدید برای تقویت اتحاد نظامی ضد ایران استفاده شود و بدین ترتیب سیاست اسرائیل برای ترویج حداکثری خصومت و انزوای ایران گسترش یابد. بنابراین با این نگاه این توافق به جای صلح آمیزتر کردن خاورمیانه، تنها خطوط درگیری در خلیج فارس را تشدید می کند.

هدف دیگر اسرائیل که اتفاقا پررنگ تر از هدف اولیه برای تقویت جبهه ایران ستیزی است، برخورداری از روابط صمیمانه با سایر کشورهای منطقه  و نشان دادن این واقعیت به بقیه جهان است که اسرائیل علیرغم ادامه اشغال سرزمین فلسطین و انکار خودمختاری آن می تواند چنین روابطی در سطح بین المللی داشته باشد. به طور خلاصه، برای اسرائیل، ارتقای روابط با کشورهای عربی به معنای عدم نیاز به صلح به ویژه با فلسطینی ها است.

در این میان چند چالش وجود دارد.  یکی از این منابع چالش مربوط به عربستان سعودی و حاکم واقعی آن، ولیعهد محمد بن سلمان (MbS) است. او مانند دیگر رهبران عرب، باید از دور شدن بیش از حد از حس همدردی عمومی خود با فلسطینی ها و خشم نسبت به ویرانی غزه، صرف نظر از احساسات خود  در مورد مسئله فلسطین، پرهیز کند. البته انچه که محمد بن سلمان واقعا به دنبال آن است برخورداری از لطف ایالات متحده به عربستان سعودی، به ویژه کمک به برنامه هسته‌ای این کشور و اعطای نوعی تضمین رسمی امنیتی است.

نه وزارت خارجه عربستان سعودی بلکه شخص ولیعهد، سیاست عربستان سعودی را در این زمینه تعیین خواهد کرد. اگر ولیعهد بتواند بیشتر یا همه فهرست آرزوهای خود را از واشنگتن دریافت کند، در مورد تشکیل کشور فلسطین چندان سختگیر نخواهد بود. شاید او در نهایت با  برخی از فرمول‌بندی‌ها  که می‌تواند به  تعهد اسرائیل برای پیشبرد این موضوع تعبیر شود اما همزمان تضمینی هم برای کشور مستقل فلسطین نیست، کنار بیاید.

منبع دیگر چالش در اسرائیل است که هرگاه تحت فشار خارجی برای تشکیل کشور مستقل فلسطین قرار گرفته از خودمختاری فلسطین به نوعی حمایت کرده اما در میدان عمل وارد مراحل اجرایی این کار نشده است. به عنوان نمونه در طرح تقسیم سازمان ملل متحد در سال 1947 که شامل صدور مجوز برای تاسیس اسرائیل است،  پس از اینکه نیروهای اسرائیلی بخش زیادی از سرزمین‌هایی را که قرار بود یک کشور عربی فلسطینی باشد، تصرف کردند، هرگز کشور مستقل فلسطین مجال ظهور و بروز پیدا نکرد. این تاریخ در توافقنامه کمپ دیوید در 1978 و توافقنامه اسلو در 1993 هم تکرار شد.

اخیراً، نتانیاهو بیانیه‌هایی مبنی بر رد تشکیل کشور مستقل فلسطین صادر کرده که بیشتر مصرف داخلی دارد. علیرغم مخالفت اعلام شده، نتانیاهو آنقدر حیله گر است که بتواند برای راضی کردن ولیعهد عربستان سعودی ، نشانه های مثبتی مبنی بر پذیرش این سناریو را بروز داده و از عطش بایدن برای رسیدن به چنین توافقی هم استفاده کند اما در نهایت و در میدان عمل از پیشرفت به سمت تشکیل کشور مستقل فلسطین سرباز بزند.

بنابراین، حتی اگر دولت به توافق مورد نظر عربستان و اسرائیل دست یابد، این توافق پیامدهای منفی متعددی خواهد داشت. اجرای آهسته یا لغو کامل مفاد مربوط به فلسطین در این توافق توسط اسرائیل ، تشکیل  دولت فلسطین را به همان اندازه دور و دورتر خواهد کرد.   هرگونه خشونت فلسطینی ها علیه اسرائیلی ها بهانه ای برای نتانیاهو می دهد تا ادعا کند که دیگر به مفاد این توافق پایبند نیست.

در همین حال، روند عادی‌سازی روابط دیپلماتیک عربستان و اسرائیل احتمالاً معکوس نخواهد شد، زیرا محمدبن سلمان می خواهد فضایی را که در آن از ایالات متحده امتیازهای مهمی گرفته، حفظ کند.

 اسرائیل، با به دست آوردن این جایزه دیپلماتیک - چیزی که نتانیاهو به امید نجات حرفه خود به آن نیاز دارد - حتی انگیزه کمتری نسبت به قبل برای امتیاز دادن به فلسطینی ها در آینده خواهد داشت.

کمک به برنامه هسته ای عربستان باعث افزایش ابهامات در خلیج فارس و افزایش خطر مسابقه تسلیحات هسته ای بین عربستان سعودی و ایران می شود.

تضمین امنیتی ایالات متحده به عربستان سعودی به معنای پیوند نزدیک ایالات متحده با یک کشور مستبد و ناقض عمده حقوق بشر است که از نیروی نظامی فراتر از مرزهای خود به شیوه های ظالمانه و بی ثبات کننده استفاده کرده است.

ایالات متحده به جای تلاش برای یک قمار پیچیده که بر روی جاه طلبی های ولیعهد کنونی عربستان تکیه دارد، باید به روابط دوجانبه خود با اسرائیل نگاه کند.  پیشرفت در متوقف کردن رنج مردم در نوار غزه و  دستیابی به صلح دائمی، مستلزم آن است که ایالات متحده از اهرم های قوی دیپلماتیک و نظامی در اختیار خود برای حرکت دادن اسرائیل در جهت منافع ایالات متحده، نه برعکس، استفاده کند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.