مسأله این است که روایت ما از این جنگ چیست؟ چقدر نهاد علم، نهاد فرهنگ و نهاد رسانه ظرفیت دارد که این پدیده را درست مشاهده و تحلیل کند؟ و چقدر در فضای بازنمایی شده قرار می‌گیرد و از اصل «روایت» می‌گریزد؟ آیا جنگ غزه فقط موشک بود؟ موشک که شلیک شد، حالا انسان‌ها هستند و روایت‌هایشان.

 نشست «فلسطین؛ ریشه‌ها و پیامدها» به همت انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات و با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی، عصر روز سه‌شنبه 25 مهرماه، در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

به گزارش خبرنگار جماران، هادی خانیکی ، رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات در سخنرانی خود به مساله «ضرورت بررسی حوادث غزه از منظر علوم ارتباطات» پرداخت و گفت:

ما امروز در مساله فلسطین با تنوع مخاطب مواجه هستیم و در پارادایم هایی از این مساله صحبت می کنیم که دیگر آن یکپارچگی گذشته در آن چندان وجود ندارد. در فضای دهه 50 در ایران یا در منطقه آنچه که بر ادراک و عواطف حاکم بود بیشتر یک فهم از روی همدردی با مساله فلسطین بود. مساله فلسطین حتی ادبیات و البته فضای سیاسی و رسانه ای دهه 50 را  تحت تاثیر خود قرار داده بود. کتاب کوچک «دیر یاسین؛ تراژدی فراموش شده» کتابی بود که هر نوجوان و جوان ایرانی در آن مقطع آن را خوانده بود و با آن احساس می کرد که در فلسطین چه بر سر فلسطینی ها می گذرد.  اما امروز زمانی که دور هم جمع می شویم درباره این صحبت می کنیم که چرا باید مساله فلسطین را عمیق تر از مسائل روز فهمید. روایت در برابر الگوریتم سوژه ای است که باید بیشتر به آن پرداخته شود. روایت یک پدیده ارتباطی و الگوریتم هم یک پدیده فنی است که ارتباط ها را محدود کرده و به فضاهای خاص رسانه ای شکل می دهد. می خواهم مساله غزه و مظلومیت یک ملت را در این چارچوب مطرح کنم.

علوم انسانی در سطح کلان و راهبردی و علوم اجتماعی و ارتباطات در سطح خرد و کاربردی راه درازی را طی کرده‌اند. اگرچه امروز علوم کاربردی دیگری از جنس مهندسی به پیشرفت‌های فنی و تولیدات تکنولوژیک حیرت‌انگیزی رسیده‌اند، اما تاریخ پر از رویدادهایی است که ضرورت تأمل و اهتمام همه جانبه به دانش و بینش برآمده از علوم انسانی را به ما گوشزد می‌کند.

قرن بیستم سرشار از این رویدادهاست. دو جنگ جهانی اول و دوم در شرایطی رخ داد که علوم فنی و طبیعی در اوج پیشرفت خود بودند. در پایان قرن 19 با کشف واکسن‌ها و داروهای جدید، بسیاری از امراض آن دوره درمان‌پذیر شدند و کشفیات مهمی همچون نظریه تکامل برخی رازهای خلقت انسان را تشریح می‌کرد. اما از دل همین نظریه تکامل، نظریه‌های «پایان تاریخ» و «نژاد برتر» سر بر آوردند و جهان را گرفتار آتش جنگ و امواج کشتار و خونریزی کرد.

همه اینها در حالی بود که آن سویه انسانی علم به محاق رفته بود و پیشرفت‌های معنایی جز بهبود سطح مادی زندگی نداشت.

رخدادهای این روزهای غزه به نوعی تکرار همان حوادث ابتدای قرن بیستم است. دولتی که با پیشرفته‌ترین ابزارها و روش‌ها توانسته بود یک قوم را با همه تاریخ و فرهنگ و جغرافیایی که دارد، در بند بکشد و عجیب‌ترین محدودیت‌ها را برای او ایجاد کند، به یکباره با فوران خشم آنان مواجه شد. فوران خشم پدیده جدیدی بود که شاید حتی افکار عمومی هم در برابر آن نتوانست به صورت واحد به یک برداشت یکسان برسد.

در شرایطی که گنبد آهنین در آسمان و ابزارهای سلطه فیزیکی و سرکوب مجازی همه به دقت مردم فلسطین را زیر نظر داشتند، و در حد خرید تعداد نان مردم تحت نظارت بود، آن خشم فروخورده مردم از جایی غیرمنتظره برای همه، سر باز کرد و شد آن چه که شد.

در شرایطی که الگوریتم‌های اینترنتی در سطوح جهانی و محلی بر کوچک‌ترین حرکت انسان‌ها نظارت دارند، در شرایطی که ماهواره‌های بی شمار فضایی حرکت یک خودرو را با دقت زیاد رصد می‌کنند، در شرایطی که مسیر نقل و انتقال پول به شفافیت رسیده است، در شرایطی که شرکت‌های مخابراتی می‌توانند هم شبکه ارتباطات افراد را کشف کنند و هم مسیر حرکت آنها را می‌بینند، چگونه چنین رخدادی ممکن است؟ چرا این همه پیشرفت‌های فنی و تکنولوژیک، بانک‌های عظیم اطلاعاتی  و ابزارهای شنود و رصد و ردیابی از کار افتادند؟

چه شد که آن همه انگ‌زنی و تصویرسازی‌های رسانه‌ای برای فلسطینیان جواب نمی‌دهد و یهودیانی با تجربه‌های وحشتناک آشویتس در تاریخ خانوادگی خودشان، به دفاع از فلسطینیان بر می‌خیزند؟ ما معمولا این وجه را نمی بینیم که در فضای متنوعی که شکل گرفته اتفاق های جدیدی هم رخ داده و همه جا این نیست که تصویر رسانه ای فلسطینی ها همان تصویر خشونت باری باشد که اسیر می کشند و به زنان تجاوز می کنند بلکه در کنار آن هم می بینیم که چشم اندازهای جدیدی از مقاومت در برابر این تصویرسازی فلسطینی به عنوان قربانی شکل می گیرد.

بیایید یک بار دیگر درس‌های اخیر اندیشمندان و استادان علوم انسانی و ارتباطات را مرور کنیم. ادعای من این است که علوم انسانی و ارتباطات درس‌هایی داشته که کسی به آنها توجه نکرده است. پیش از هرچیز باید تأکید کرد مفاهیمی که اندیشمندان این دوران برای تبیین شرایط زندگی در دوران مدرن معرفی کرده‌اند را به هیچ وجه نباید مفاهیمی لوکس، تفننی و یا حتی ساده دانست. من با دو واژه بسیار سر و کار دارم که شاید در برخی فضاها چندان خریدار نداشته باشند یکی گفت و گو و دیگری امید.

مفاهیمی چون روایت در برابر الگوریتم نه لوکس و نه ساده هستند. کاری خطرناک‌تر از بی‌توجهی به این مفاهیم یا ساده انگاشتن آنها نیست. اگر ما شب در خانه چراغ برق روشن می‌کنیم، سوار ماشین می‌شویم، تلویزیون نگاه می‌کنیم و روزنامه می‌خوانیم، خیابان‌های آسفالت داریم، پلیس داریم، بیمارستان داریم، و هزاران امکانات و شرایطی که چه بخواهیم و چه نخواهیم «مدرنیته» برای ما ایجاد کرده است، آنگاه باید بپذیریم که همین مدرنیته امکاناتی برای تأمل و تفکر و گفت‌وگو را هم ایجاد کرده است که هم به فهم ما از این شرایط کمک می‌‎کند و هم از این راه به ما کمک می‌کند که این دنیای نو را انسانی‌تر و عقلانی‌تر کنیم.

اگر بخواهیم با تمرکز بر رویدادهای غزه یک مفهوم محوری را برای تبیین این رویداد و نوع اثرگذاری آن در جهان امروز انتخاب کنیم، بهترین گزینه، مفهوم «روایت» است. با آنکه روایت از آن مفاهیم دیرینه و باستانی زندگی بشری است اما در دوران مدرن موضوع مهمی برای بررسی اندیشمندان علوم انسانی بوده است. با آنکه مرز میان تصویر و روایت مشخص نیست و تصاویر زیادی هم هستند که روایت می‌کنند، در روزگار فعلی می‌توان روایت را در برابر تصویر هم قرار داد، تصویرهای شرورانه‌ای که دیگران از تو می‌سازند و روایتی که از اعماق وجودت بر می‌خیزد و منتشر می‌شود.

ما در غزه شاهد پیروزی روایت بر الگوریتم هستیم. به هر حال، مسئله اصلی این است که جهان ما در روایت و با روایت ساخته می‌شود .  اگر بخواهیم جنبش‌های موفق همین دوران را مرور کنیم، متوجه قدرت روایت در برابر سلطه می‌شویم: جنبش گاندی، جنبش مارتین لوتر کینگ و سیاه‌پوستان در  آمریکا، جنبش ویت‌کنگ‌ها در ویتنام در برابر آمریکا، انقلاب کوبا و جنبش ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی و در مقاطعی از جنبش هایی که در ایران بود روایت هایی که ساخته شد توانست به کمک مقاومت بیاید.  روایت همیشه قوی‌ترین ابزار مقاومت بوده است.

انسان‌ها حتی در برابر بیماری‌ها و بحران‌های طبیعی دست به خلق روایت‌های جدید می‌زنند. دشوارترین لحظات اسارت را می‌توان با روایت تبدیل به لحظات پیروزی کرد.  به قول کاستلز، «هویت» از مهمترین مؤلفه‌های قدرت در دنیای امروز است، و هویت هم در جریان و با استمرار روایت ساخته می‌شود.

آن چیزی که به یک فلسطینی اراده حرکت در شرایط محاصره می‌دهد جز همین روایت و هویت نیست. فلسطینی امروز توانسته است داستان تازه‌ای بسراید. داستانی که آغاز آن مانند گذشته با فلسطینی در نقش یک قربانی همراه نیست. در این روایت  او قهرمانی شده است که همه «مظلومان جهان»، همه آنها که احساس می‌کنند به آنها ظلم شده است، با او همزاد ‌پنداری می‌کنند و در دفاع از او به راهپیمایی می‌پردازند. به همین دلیل اگر مساله را فراتر از ایران و در سطح جهان ببینید متوجه می شوید که مصادیق جدیدی دارد.

برخی از اندیشمندانی که به این موضوع پرداخته‌اند:

ادوارد سعید، فیلسوف محبوب مردم فلسطین و  غزه با شناختی تاریخی و تحلیلی قابل استفاده و عملیاتی از نسبت‌ها در این سرزمین است. او هم شناختی از سازوکارهای روانشناختی مسائل فلسطین دارد و هم آن را در بستری تاریخی و جهانی قرار می‌دهد. او استاد تحلیل روایت، اعم از روایت‌های تخیلی در رمان‌ها و واقعی در روزنامه‌ها است که مفاهیم کلیدی: مقاومت فرهنگی، ضد روایت Counter narrative، نقد ذات‌گرایی Criticism of Essentialism را به خوبی مطرح می کند.

ارنست همینگوی، روزنامه‌نگار و نویسنده و فعال جنگی، او مأموریت‌های جنگی خود در جنگ‌های داخلی اسپانیا و آزادسازی پاریس و غیره را با رمان‌هایش کامل کرد.

استنلی کوهن(Stanley Cohen)، وکیل و نویسنده آمریکایی کتاب «شیاطین قوم و هراس اخلاقی»، مکانیسم‌های ساخت تصویر شر از یک گروه اجتماعی را نشان داد.

آنتونیو گرامشی، کار او تحلیل الگوهای سلطه برای یافتن شیوه‌های مقاومت در برابر آن بود.

مانوئل کاستلز، مهمترین اندیشمندی که به تحلیل شیوه‌های ساخت هویت، تشکیل شبکه‌های اجتماعی در جریان ارتباطات، و قدرت ارتباطات می‌پردازد. کار او از این نظر متفاوت است که بر خلاف فوکو و گرامشی به جای تمرکز بر قدرت مسلط، بر قدرت‌های خرد توجه دارد. اینجا همان جایی است که می توان موضوع یک کودک در جنگ را هم به مساله مهمی تبدیل کرد.

میخائیل باختین، زبان، مکالمه، و خنده را ابزارهای پیروزی مردم بر استبداد معرفی کرد.

میشل فوکو، الگوهای سلطه قدرت را به دقت بررسی و کالبدشکافی کرد. او نشان داد که چگونه قدرتمندان هم از روایت و زبان استفاده می‌کنند.

 ویلیام فاکنر، رمان‌نویس آمریکایی و برنده نوبل ادبی، نویسنده رمان‌های «خشم و هیاهو» و «گور به گور» اما آشنا به قدرت روایت‌های خرد و کوچک را  در راه غلبه بر ترس و یافتن شجاعت مطرح می کند.

  یورگن هابرماس، کنش ارتباطی به مثابه راه پیروزی انسان و نیازی که برای ادامه مبارزه و مقاومت دارد را مطرح می کند.

آن چیزی که فلسطین را متحد و هماهنگ می‌کند، در مرتبه نخست، همین روایت‌ها و کنش‌های زبانی است. جا دارد که با این سرمایه فکری فراهم آمده و این تجربه‌ها، خیلی بیش از این به مفهوم روایت و مفاهیم وابسته به آن مثل هویت، شبکه، اجتماع، گفت‌وگو، ارتباط، رسانه، زبان، بپردازیم. متاسفانه دانشگاه این کار را ساده گرفته و به جای روایت و مقاومت، دوست دارد روی الگوریتم و نظم سازمانی کار کند، همان ابزارهایی که فروریختن آنها را در غزه دیدیم.

این «توجه به روایت» البته نباید ما را نسبت به سویه‌های جعلی و تاریک آن گمراه کند. در روزگار روایت‌های جعلی و مهندسی شده و تجملی به سر می‌بریم. نظام سلطه و اندیشه‌های افراطی پارازیت تولید می‌کنند و روایت‌های جعلی می‌سازند، و راه رشد روایت‌های انسانی و اخلاقی را سد می‌کنند. این روایت‌های جعلی و شیوه ساخت آنها را هم باید مطالعه و معرفی کرد و البته این کاری فنی و صرفا الگوریتمی نیست.

از این منظر جنگ غزه را می‌توان در امتداد همه جنگ‌ها و بحران‌های بزرگ جهانی دانست که به همان میزان هم مورد تحلیل و بازنمایی قرار می‌گیرد و خواهد گرفت. مسأله این است که روایت ما از این جنگ چیست؟ چقدر نهاد علم، نهاد فرهنگ و نهاد رسانه ظرفیت دارد که این پدیده را درست مشاهده و تحلیل کند؟ و چقدر در فضای بازنمایی شده قرار می‌گیرد و از اصل «روایت» می‌گریزد؟ آیا جنگ غزه فقط موشک بود؟ موشک که شلیک شد، حالا انسان‌ها هستند و روایت‌هایشان. آن موشک‌ها هم از دل روایت‌ها بیرون آمدند؛ روایت‌هایی که حداقل با سه گونه خوانش روبرو می‌شوند:

1)  خوانش‌های قصد یاب یعنی سازگاری خوانش راوی روایت یکپارچه با خود ما. بعضا جای ظالم و مظلوم را عوض کنیم تا در کنار خود قرار دهیم.

2)  خوانش‌های نشان‌یاب یا خوانش‌های ساخت‌شکن که یکپارچگی را منتفی می‌کند و فراتر از روایت یکپارچه پیشین می‌رود.

3)  خوانش اقتباسی یعنی برساختن روایتی جدید: انتخاب قصه‌ای دیگر و مصادره به مطلوب با «خلاقیت و تغییر».

روایت غزه در فضای رسانه‌ای شده سیاست و مبارزه در ایران گرفتار چنین خوانش‌هایی شد. خوانش‌هایی که غالبا متاثر از ارزش‌های خبری برخاسته از آرایش سیاست و قدرت وصف‌آرایی‌های سیاست داخلی بودند تا متعهد به حقیقت و انصاف و روایت تاریخی و چند ساحتی. هر  چه پیشتر می رویم بیشتر به روایت های حقیقت یاب و روایت های مبتنی بر انصاف نزدیک تر می شویم و از روایت های روزمره و اکنون زده دورتر می شویم.

روایت فلسطینی به پایان نرسیده و  از فضای دو قطبی سیاسی هم می‌تواند عبور کند و جایگاه جدیدی برای خود تعیین کند.   مهم این است که چگونه قدرت دیدن و شنیدن این روایت را در جامعه بالا ببریم. تغییرات به سود مردم فلسطین و تضعیف بازنمایی از واقعیت ها در این رابطه است که تا امروز شاهد آن بودیم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.