پایگاه خبری جماران، سارا معصومی: اختلاف میان ایران و افغانستان بر سر حقابه هیرمند موضوع امروز و دیروز یا منحصر به دو سال اخیر که طالبان در افغانستان قدرت را به دست گرفته اند، نیست. آب چه در دوره زمامداری حامد کرزی چه پس از آن در سالهای حضور اشرف غنی در ارگ ریاست جمهوری، همواره برگه ای برنده در دستان سیاستمداران افغانستان برای تنظیم رابطه با همسایگان به خصوص جمهوری اسلامی ایران بوده است. در دو سال اخیر با توجه به شدت خشکسالی در مناطق شرقی، نیاز ایران به حقابه خود از هیرمند به یک مطالبه عمومی تبدیل شده و امتناع طالبان از شفاف سازی و پرداخت این حقابه بر خشم عمومی در جامعه ایران افزوده است.

قریب به ده روز پیش بود که مقام های ایرانی خبر از بازدید کم سابقه ایران از ایستگاه آب سنجی دهراود دادند. پیش از آنکه این خبر با اطلاعات و جزئیات بیشتری از سوی مقام های ایرانی تکمیل شود، طالبان ادعا کرد که هیأت ایرانی در این بازدید متوجه صحت ادعای طالبان درباره خشکسالی و کاهش فاحش سطح آب شده و مشکل دو طرف با گفت و گو حل و فصل شده است.

این ادعا چند روز با سکوت ایران روبه رو شد و در نهایت حسن کاظمی قمی، نماینده ویژه رییس‌جمهور ایران برای افغانستان در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت که بازدید تیم فنی ایران از ایستگاه آب سنجی دهراود که مبنای سنجش سال آبی نرمال است، نشانه مثبتی بر آغاز تعاملات سازنده در اعتماد سازی و حسن همجواری است.

او در ادامه گفت که طبق نظر کارشناسان اعزامی که جریان آب در ایستگاه آبسنجی دهراود را مشاهده و اندازه گیری کرده‌اند، (میزان جریان آب در حال عبور در ماه اسد ۱۴۰۲) کمتر از میزان ماهانه یک سال آبی نرمال گزارش شده است.

کاظمی قمی در پایان تاکید کرده است که انتظار می رود با استمرار در ارسال منظم ماهانه، اطلاعات و شاخص های آبسنجی، بازدید های بهنگام از این ایستگاه و تعیین دقیق میزان کم آبی و ترسالی هر سال، «مقدار حقابه ایران از رودخانه هیرمند به درستی و با عدالت اندازه گیری و مطابق بند ب ماده ۳ معاهده به طرف ایرانی تحویل شود.»

از سوی دیگر علی اکبر محرابیان؛ وزیر نیروی ایران در گفت‌وگو با خبرنگاران درباره حقابه هیرمند گفت: «اخیرا همکاران ما بازدیدی از ایستگاه آبسنجی دهراود هیرمند صورت دادند. این بازدید نشان داد، خشکسالی در افغانستان نیز جدی است، اما به نسبت میزان بارشی که در کشور افغانستان شده در منطقه حوضه آبریز هیرمند ایران دارای سهم بوده و این سهم حق قانونی ما است که مطالبه می‌کنیم.»

ریشه مناقشه آبی میان ایران و افغانستان کجاست؟ معاهده 1351 درباره تفاوت حقابه ایران در یک سال نرمال آبی و خشکسالی چه می گوید؟ آیا طالبان می تواند با ادعای خشکسالی، حقابه ایران را برابر با صفر در نظر بگیرد؟ جمهوری اسلامی ایران از چه ابزارهای دیپلماتیکی برای حل و فصل این اختلاف با طالبان استفاده کرده است؟

این پرسش ها را با حجت میان آبادی، پژوهشگر هیدروپلیتیک و دیپلماسی آب و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس در میان گذاشتیم:

پیش از ورود به بحث بازدید ایران از ایستگاه آب سنجی دهراوود، سوال مهم که پاسخ آن در افکار عمومی هم به خوبی جا نیفتاده این است که مناقشه آبی میان ایران و افغانستان در چه بستری شکل گرفته و ادامه پیدا کرده  است؟

تاریخچه مناقشه آبی میان ایران و افغانستان حداقل به بیش از یک قرن می رسد. یک قرن است که ما و افغانستان درباره آب های فرامرزی  چه هریرود  و چه هیرمند مشکل داریم. افغانستان با تمام کشورهای همسایه در حوزه آب اشتراک ها و مسائل هیدروپلیتیکی  دارد ولی فقط با یک کشور یعنی ایران و آنهم فقط درباره رودخانه هیرمند (نه سایر رودخانه‌های طبیعی که وارد تالاب‌های هامون می‌شوند) معاهده دارد و با هیچ کشور دیگری بر سر هیچ رودخانۀ دیگری معاهده ندارد.

در سال 1351 معاهده‌ای درباره هیرمند میان ایران و افغانستان امضاء شد، اما به دلیل انقلاب اسلامی و سپس تغییر حکومت ها در افغانستان و البته جنگ داخلی در افغانستان و جنگ تحمیلی در ایران، اجرای معاهده با چالش رو به رو شده و معلق ماند. بعد از پایان جنگ ایران و عراق،  طالبان در افغانستان به روی کار آمد و همکاری ها را متوقف کرد. در سال 1383 با سفر حامد کرزی، رئیس جمهور وقت این کشور به ایران، اجرای معاهده 1351 حالت رسمی پیدا کرد و دو طرف توافق می کنند با تعیین کمیساریای عالی، چالش های پیش روی اجرای این معاهده بررسی شود.

البته تعیین کمیساریا و تشکیل جلسات متعدد از همان سال تا به امروز هم منجر به پرداخت حقابه ایران از سوی دولت های مختلف در افغانستان نشده است.

بله، یکی از دلایلی که باعث شده است که در بیش از یک دهه اخیر ایران و افغانستان درباره تعیین حقابه با مشکل روبه رو شوند، تعریف سال آبی نرمال در عمل است. براساس معاهده 1351،  حقابه ایران برای مصارف شرب و زراعت از آورد رودخانه هیرمند در مجموع 820 میلیون متر مکعب در سال نرمال است.  بر اساس بند ج ‌ماده یک معاهده 1351، سال نرمال عبارت از سالی است که مجموع جریان آب از اوایل مهرماه هر سال تا آخر شهریورماه سال بعد در ایستگاه آب‌شناسی دهراود برابر با حدود ۵۶۶۱.۷۱۵ میلیون مترمکعب(حدود 5 میلیارد و ششصد میلیون) باشد. در چنین شرایطی متعاقب با معاهده 1351، افغانستان باید مجموعاً820 میلیون متر مکعب آب را برای مصارف شرب و زراعت در اختیار ایران قرار دهد.

اگر میزان آورد رودخانه هیرمند در ایستگاه آب سنجی دهراوود در بالادست سد کجکی کمتر از این میزان باشد سال آبی مذکور نرمال نخواهد بود و به بیان ساده، از منظر معاهده، رودخانه دچار خشکسالی شده است.

آیا معاهده 1351 درباره زمان خشکسالی هم به صراحت درباره حقابه ایران چیزی گفته است؟

بله، نکته همین جا است که طبق ماده چهارم معاهده 1351، در سال‌هایی که در اثر حوادث اقلیمی مقدار جریان آب از سال نرمال آب کمتر باشد، مقادیر حقابۀ دریافتی ماهانۀ ایران نسبت به ماه مشابه سال گذشته، باید تعدیل شود. البته ‌هر زمان از سال که ایستگاه آب‌شناسی دهراود مقدار آبی برابر بر آب ماه مشابه سال نرمال را نشان دهد، حقابه ایران باید به صورت کامل و بدون ضریب تعدیل رهاسازی شود. بر این اساس، معاهده سازوکار نسبتا مناسبی را تعریف و میزان بهره مندی ایران در سال نرمال و خشک را مشخص کرده است.

حتی در این معاهده تاکید شده که در صورت زیر نرمال بودن شرایط اقلیمی هم، میزان شدت وضعیت بسیار مهم است و به این شکل نیست که بتوان با ادعای خشکسالی، حقابه ایران را برابر با صفر دانست.

به زبان ساده حتی در خشکسالی هم ایران حقابه ای دارد که البته کمتر از حقابه در ترسالی است؟

بله. دقیقا. حقابه ایران به نسبت خشکسالی و کاهش آورد، از میزان 820 میلیون مترمکعب کسر می شود. البته اینجا مجدد تاکید کنم که آب مورد نظر برای مصارف شرب و زراعت است. سازوکار وضعیت تسهیم آب برای محیط‌زیست و حقابه طبیعی تالاب‌های هامون در حال حاضر مشخص نیست.

سوال این است که با وجود صراحت متن معاهده ، در این سالها اختلاف ایران و افغانستان بر سر چه بوده است؟

افغانستان ادعا کرده که در هیرمند خشکسالی رخ داده و ما آبی برای واگذاری به ایران نداریم. طبق معاهده 1351، ایران باید به طور معمول به ایستگاه آب سنجی دهراوود برای بازرسی و آمارگیری دسترسی داشته باشد. به طور خاص در زمانی هم که ادعای خشکسالی مطرح است، افغانستان باید اجازه بدهد تیم فنی کمیساریای ایران با مراجعه به ایستگاه دهراوود آمار را مشاهده و اندازه گیری را انجام دهد.

انتخاب زمان بازدید با ایران است؟

بله، طبق ماده 5 پروتکل شماره یک معاهده 1351، در سالهایی که مقدار جریان آب کمتر از سال نرمال باشد و کمیسار جانب ایرانی راجع به جریان آب ایستگاه آب‌شناسی دهراود خواهان آمار و اطلاعات شود طرف افغانستانی باید داده‌ها را در اختیار طرف ایرانی قرار دهد. همچنین در صورت تقاضای کمیسار ایرانی از بازدید از ایستگاه دهراود، کمیسار افغانستانی باید همکاری کند تا طرف ایران جریان آب را در دستگاه دهراود مشاهده و اندازه‌گیری‌نماید. لذا از نظر معاهده، زمانی که طرف ایران درخواست بازدید داشته باشد افغانستان باید مراتب آن را فراهم کند.

اما در حداقل 20 سال اخیر ایران بارها درخواست داده و با این درخواست ها جز در یک مورد در دهه 80 موافقت نشده بود.

بله. در این چند دهه، هربار ایران ادعای حقابه را مطرح می کرد افغانستان هم در مقابل به خشکسالی متوسل می شد. لذا اختلاف از اینجا آغاز شد که ایران می گفت آب برای پرداخت حقابه ایران وجود دارد و افغانستان این ادعا را رد می کرد.

در اینجا باید به یک نکته دیگر نیز اشاره کنم. در ایران چه در سطح رسانه ای و چه در سطح مقامات به وجود آب در پشت سد کجکی و تایید آن با استناد به تصاویر ماهواره ای از پشت سد و تجمیع آب در این منطقه اشاره شده است. از نظر علمی و از نظر معاهده آب جمع شده پشت سد، ملاک و معیار برای اثبات یا رد میزان و شدت خشکسالی و ترسالی نیست.

ممکن است سال نرمالی در رودخانه داشته باشید اما آب پشت سد توسط کانال های انحراف آب،  منحرف شده باشد یا حتی ممکن است که خشکسالی باشد، اما آب پشت سد برای مصارف و تولید برق و غیره ذخیره شده باشد . لذا حجم آب جمع شده پشت سد کجکی از نظر علمی و از حیث معاهده 1351 معیار عینی و دقیقی برای تعیین سال خشک یا نرمال نیست.

شما به مسأله آب پشت سد کجکی اشاره کردید در همین چند روز اخیر و پس از بازدید هیات فنی ایران از ایستگاه آب سنجی دهراوود گفته شد که چرا طالبان اجازه بازدید هیات ایرانی از سد کجکی را نداده است.

در معاهده 1351 به بازدید از سدها اشاره ای نشده است. جدا از اینکه در معاهده به بازدید از سد کجکی اشاره ای نشده است؛ از نظر علمی و حقوقی هم به نظر می رسد دستاورد خاصی برای ایران نخواهد داشت چرا که آب پشت سد معیار صحیحی برای تعیین شدت و میزان خشکسالی نیست و کمکی به دولتها برای حل واقعی این مناقشه نمی کند. شاید بتواند از منظر اعتماد سازی دوجانبه مسأله و ارزشی داشته باشد اما از نظر معاهده، در این خصوص سازوکاری نیست.

از آنجا که بازدید از این سد در معاهده 1351 نیست، لذا ایران ابزاری برای اعمال فشار بر طالبان برای این بازدید ندارد. از سوی دیگر ما در علوم آبی، میزان رواناب را با اندازه گیری و آمار سنجی در ایستگاه های آب سنجی می سنجیم نه با حجم آب پشت سد. ممکن است بازدید یا عدم بازدید کارکرد سیاسی داشته باشد، اما جدا از اینکه از نظر حقوقی در معاهده به آن اشاره نشده از نظر فنی هم معیار درستی برای تعاملات هیدروپلیتیکی میان دو کشور نیست و نمی‌تواند ملاکی برای حل و فصل اختلافات و مناقشات نیست.

اساسا بازدید از ایستگاه آبی دهراوود  در این وقت سال می تواند پاسخگوی ابهام ها درباره کارشکنی سرپرستی افغانستان در تامین حقابه ایران باشد یا خیر؟ برخی کارشناسان معتقدند که این بازدید در زمانی رخ داده که رودخانه بیشترین آبدهی را ندارد و لذا به روایت طالبان در مقابل مطالبه ایران کمک می کند.

ما باید بین بازدید از ایستگاه آب دهراوود و سازو کار این بازدید تفاوت قائل شویم. اینکه طالبان پس از این همه مدت اجازه این بازدید را به ایران داده یک نکته مثبت برای همکاری است زیرا بازدید از این ایستگاه به عنوان یکی از نقاط مناقشه میان ایران و افغانستان بسیار مهم است. اما مهم تر این است که ما برای تعیین خشکسالی یا ترسالی در یک سال آبی،  نیاز به آمار کل سال داریم و با آمار یک روزه در یک ماه وسط تابستان لزوما و صرفا نمی توانیم مشخص کنیم که آیا این سال، خشکسالی  یا ترسالی بوده است.

ما عمدتاً کمترین آوردهای آبی را به طور متوسط در مرداد ماه داریم و این بازدید هم دقیقا در چله تابستان صورت گرفته است. باید توجه داشت که آمار بارندگی  کمتر از سال نرمال است و این طبیعی است زیرا رودخانه هیرمند در دو سال اخیر گرفتار خشکسالی بوده است. اما مسأله میزان و شدت این خشکسالی است.

البته ایران نیز خشکسالی را رد نمی کند.

بله ما درباره اصل وجود خشکسالی اختلافی نداریم بلکه مسئله میزان و شدت خشکسالی است. سوال این است که آیا آورده  هیرمند نسبت به سال نرمال 10 درصد کاهش پیدا کرده یا مثلا 75درصد؟ هم 10 درصد می تواند معرف خشکسالی باشد و هم 75 درصد. اختلاف بر سر میزان و شدت خشکسالی است. لذا در پاسخ به سوال مشخص شما، آمار یکروزه در یک ماه چه در بهار و چه در تابستان نمی تواند ملاک باشد.

شما در ابتدای پاسخ میان اهمیت این بازدید و ایجاد یک سازوکار برای بازدید تفاوت قائل شدید. منظور شما از سازوکار چیست؟

ما و طرف مقابل باید به  مکانیسم و سازوکار دسترسی و بازدید منظم، مداوم و مستمر از ایستگاه دهراوود برسیم. طبق پیش بینی های متعدد ما در پاییز پیش رو در افغانستان و شرق ایران شاهد بارندگی های خوبی خواهیم بود. این پیش بینی است و ممکن است رخ ندهد. آیا دو طرف به مکانیسم و سازوکاری دست پیدا کرده اند که براساس آن ایران در پاییز پیش رو و چهار فصل سال‌های آتی به آمار و اطلاعات ایستگاه آب سنجی دهراوود دسترسی وجود داشته باشد؟

دسترسی به ایستگاه دهراوود و اندازه گیری در مرداد ماه اقدام مثبت و سازنده بود و هست اما بلاشک کافی نیست. شما ممکن است در یک ماه بارندگی بسیار بسیار سنگینی داشته باشید و در 10 ماه بعد دچار خشکسالی شوید و یا برعکس. برای تعیین خشکسالی یا ترسالی و به تبع آن تعیین حقابه ایران در یک سال،  باید میزان و میانگین بارش را  در 12 ماه در ایستگاه آب سنجی در اختیار داشته باشید.

شما رسیدن به یک  سازوکار برای اجرای معاهده 1351 با افغانستان را ضروری می دانید اما ما در 20 سال جمهوریت با حاکمان وقت افغانستان به چنین تفاهمی نرسیدیم. آیا رسیدن به این سازوکار با طالبان ممکن است؟

این به رویکرد دولت در افغانستان و رویکردهای سیاسی میان دو کشور بستگی دارد. به نظر می رسد که  صدور مجوز از سوی طالبان برای بازدید ایران از ایستگاه آب سنجی دهراوود با تداوم این تلاش ها ،  نگاه مثبت و تقویت نقاط مشترک همکاری با طالبان می تواند دو طرف را به سمت تعریف این سازوکار و اجرایی شدن آن پیش ببرد. به نظر می‌رسد ایجاد این مکانیزم و سازوکار خیلی سخت و پیچیده نیست که از حیطه اراده و توانایی طالبان خارج باشد.

 طالبان برنامه احداث 19 سد دیگر را در حوزه هیرمند در دستور کار دارد که بخشی از آن اجرا شده و بخش دیگر در حال ساخت است. افغانستان برای احداث سدهای متعدد در سرشاخه هایی که منبع اصلی تغذیه کننده تالاب هامون هستند، برنامه ریزی کرده است. فکر می کنید ایران از ظرفیت فنی و سیاسی برای برخورد با این اقدام های طالبان برخوردار است یا خیر. مثلا در مورد سد کمال خان شاهد بودیم که نهایت اعتراض های صورت گرفته اعتراض های دیپلماتیک بود و در نهایت هم نتوانست نقش ترمز در برابر ساخت این سد را بازی کند.

این اقدام ها و رویکردها صرفا مربوط به دوره طالبان نبوده و نیست. عمده این برنامه‌ها در قبل از طالبان طرح‌ریزی و اجرای برخی از آنها نیز قبل از روی کار آمدن طالبان شروع شده بود. نکته مهم در خصوص اقدامات أفغانستان آن است که ما در طول تاریخ معاصر شاهد دخالت های گسترده خارجی در افغانستان از بریتانیا تا آلمان، از شوروی تا ایالات متحده و این روزها هم دست درازی های هند و ترکیه و حتی چین بوده و هستیم. این تلاش‌ها برای نفوذ در أفغانستان و دخالت ها باعث شده است که افغانستان به یک محمل بزرگ برای سرمایه گذاری خارجی در حوزه آب تبدیل شود.

 افغانستان از نظر ژئوپلتیکی در یکی از نقاط استراتژیک دنیا قرار دارد که محل اتصال آسیای مرکزی به آسیای جنوب شرقی است. این ویژگی باعث شده که در طول تاریخ، اشغال افغانستان برنامه جدی برای ابرقدرت ها باشد. افغانستان در کنار این موقعیت ژئوپلتیکی خاص از چالش بسیار بزرگی رنج می برد و آنهم محصور بودن در خشکی و عدم دسترسی به آب های آزاد است. از دخالت های خارجی گسترده تا تلاش برای اشغال و جنگ داخلی و فضای قومیت زده همگی دست به دست هم داده‌اند تا افغانستان همواره از کشورهای همسایه عقب مانده باشد.

افغانستان 5 حوضه آبریز دارد که 4 حوضه آن فرامرزی است. لذا  بیش از 90 درصد آب های افغانستان فرامرزی است که از این کشور به کشورهای همسایه سرریز می شود. از مهم ترین ویژگی های ژئوپلیتیکی و هیدروپلیتیک افغانستان این است که افغانستان نسبت به کشورهای همسایه پر آب تر است و نسبت به همه کشورهای همسایه حکم بالادست را دارد. این مساله باعث شده که آب به عنوان ابزار سیاسی در طول تاریخ برای سیاستمداران و دولتمردان افغانستان برای تعامل با کشورهای همسایه تبیین و مورد استفاده قرار بگیرد. این مسأله تفاوتی بین طالبان و دولت‌های جمهوریت و... نداشته و ندارد.

البته در میان کشورهای همسایه بیشترین مشکل را با ایران در حوزه آب های فرامرزی دارند

بله، در حوزه آبی در میان کشورهای همسایه بیشترین مشکل را با ما داشته و دارد که دلایل متعدد سیاسی و دخالت کشورهای ثالث و اجتماعی دارد. سرمایه گذاری در حوزه آب یکی از بهترین ابزارهای نفوذ در افغانستان در طول تاریخ بوده است. در دوران جنگ سرد رقابت شوروی با امریکا برای نفوذ در افغانستان باعث شد که از بزرگ ترین سرمایه گذاری های های خارجی در حوزه آب در قرن بیستم در افغانستان رخ بدهد.

لذا شوروی در شرق افغانستان حضور پیدا می کند و آمریکا به دلیل ترس از نفوذ کمونیسم پروژه توسعه دریای هلمند و ارغنداب را کلید می زند. سد کجکی بالادست ایران توسط ارتش و نیروهای آمریکایی بر روی هیرمند در بالای دست ایران ساخته می شود.

بر این اساس آب در طول تاریخ به ابزار سیاسی این کشور تبدیل شده است. این ابزار سیاسی مختص قبل از انقلاب ایران نبوده و حتی در زمان حامد کرزی، به ویژه اشرف غنی و دوره طالبان شاید تاکتیک ها و تکنیک ها متفاوت بوده اما در استراتژی کلان تفاوتی وجود نداشته است.

آیا امروز ما از ابزارهای دیپلماتیک برای مقابله با اهرم سازی طالبان از آب برخوردار هستیم؟

اینکه آیا ما می توانیم مواجهه صحیح و مطلوب با اقدام های بیشتر طالبان داشته باشیم بستگی به رویکردهای هیدروپلیتیکی و ابزارهای دیپلماسی ما دارد. اینکه ما در دو دهه اخیر به غلط دیپلماسی آب را صرفا به مذاکره مقام های سیاسی و مذاکره آبی تقلیل داده و نام آن را مذاکره گذاشتیم، خطای استراتژیک ایران بوده است. اینکه درک و تعریف درستی از مسائل و چالش های پیش رو نداشته ایم؛ اینکه رویکردهای نوین هیدروپلیتیکی را نشناخته و تلاشی برای به کارگیری آن در دو دهه اخیر توسط مدیران متولی صورت نگرفته است، از دیگر چالش‌های جدی این حوزه است. البته این به این معنا نیست که هیچ اقدامی صورت نگرفته است بلکه این اقدامات هیچ نسبت معنادار و منطقی با شبکه مسائل جاری و پیش‌روی کشور نداشته و ندارد.

باید از مقام ها و کمیساریای آب سوال کرد که ابزارهای دیپلماتیک شما در حوزه دیپلماسی آب چیست؟ آیا مجموعه دیپلماسی و کمیساریای آب کشور بین ابزارهای نوین دیپلماسی آب و ابزارهای سنتی و قدیمی تمایزی قائل است یا خیر؟ اگر بله این تمایزها چیست و آیا می توانند این را تشریح کنند؟ تفاوت ابزارهای دیپلماسی ما در حوزه آب در دوره اشرف غنی با ابزارهای دیپلماسی ما در دوره طالبان چیست؟

سوال مهم تر این است که آیا اساسا ابزاری تعریف کرده ایم.

من فکر می کنم پاسخ به سوال شما منفی است. نه آن زمان ابزاری داشتیم و نه الان. مسئولان ادعا می کنند که ما با دیپلماسی پویا چه در زمان دولت اشرف غنی و چه الان کار را پیش می بریم. به نظر می رسد که هیچ کس احساس نمی کرده که ضرورتی برای تعریف این ابزار وجود داشته است. یک آسیب بزرگ حوزه دیپلماسی آب و محیط زیست ما در دولت های مختلف به ویژه در دهه اخیر همین فقدان تعریف ابزار است. ما باید درک واقعی از رویکردهای نوین دیپلماسی اقلیم و آب داشته  و پویایی شرایط را درک کنیم.

اگر امروز سوال کنیم که تفاوت ابزارهای ما در مقابل طالبان با سیستم سیاسی قبل/پسا طالبان چیست و چه خواهد بود؟ من قاطعانه می گویم که هیچ فکری برای این موضوع نشده است. متاسفانه ما در این حوزه ها بیش از آنکه کنشگر باشیم واکنش گرا بوده‌ایم. مثلا ما در برابر ساخت سد سکوت می کنیم و اقدام عملی انجام نمی دهیم یا تنها اقدام ما ارسال یک نامه اعتراضی دیپلماتیک است و پس از آنکه سد ساخته شده و اثرات خود را گذاشته و امنیت شرق کشور را با مشکل روبرو می کند تازه تشکیل جلسه می دهیم که چه کنیم.

طالبان در حوزه دیپلماسی رسانه بسیار قوی است. شما ببیند اوج ابتکار دیپلماسی ما در برابر سدسازی های افغانستان و ترکیه چه بوده است؟ تقریباً عموما فقط تنظیم و ارسال نامه اعتراضی.

الان ما برای جلوگیری از ساخت سد بخش آباد چه ابتکاری از خود نشان داده ایم. دیپلماسی پویایی که آقایان از آن صحبت می کنند چیست و کجاست؟ بدون شک، کسی ادعا نمی کند که این استراتژی ها در فضای عمومی فریاد زده شود اما وقتی که جامعه می بیند علیرغم تمام هشدارها و وعده‌های مقامات مسئول در دوران و دولت‌های مختلف، أفغانستان به تعهداتش پایبند نیست شاهدی عینی و علنی بر این بی برنامه گی در طول تاریخ بوده است.

 اگر مذاکره در این حوزه ها جواب داده بود که از سال 1383 تاکنون بیش از 26 دور مذاکره کمیساران صورت گرفته اما أفغانستان عموماً حقابه ای به ایران نداده است. آیا مدیران ما می خواهند همچنان با همان روش های منسوخ در زرورق شعار دیپلماسی نوین، دست به اقدام بزنند و زمانی که تبعات سوء مدیریت ها عیان می شود، تبعات آن دامن گیر مردم، جامعه و بخش‌های دیگر حکمرانی در کشور شود؟

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.