به نظر می‌رسد برخلاف رفتار رای‌دهندگان در انتخابات‌های گذشته که هر چه به فضا و زمان انتخابات نزدیک می‌شدیم، انگیزه رای دادن فزونی می‌یافت، این بار شاهد چنین روندی نخواهیم بود.

به گزارش جماران؛ علی ربیعی وزیر پیشین کار و فعال سیاسی در یادداشتی با عنوان «علایمی که دیده نمی شوند!» در روزنامه اعتماد نوشت:

اخیرا دو سنجش از سوی مرکزی وابسته به جهاد دانشگاهی (ایسپا) منتشر شده است. این سنجش‌ها در همین اندازه منتشر شده، حاوی نکات و پیام‌هایی درخور توجه است: 

۱- براساس این سنجش، فضای انتخاباتی وجود نداشته و اساسا موضوع انتخابات در صدر توجه مردم قرار ندارد. در این گزارش آمده: «۲۷.۹درصد مردم اظهار کرده‌اند قطعا در انتخابات شرکت می‌کنند. ۷.۴درصد به احتمال زیاد در انتخابات شرکت می‌کنند. ۲۱.۹درصد هنوز تصمیمی ‌برای شرکت در انتخابات نگرفته‌اند. ۳۶درصد هم گفته‌اند به هیچ‌وجه در این انتخابات شرکت نمی‌کنند. ۶.۸درصد نیز اظهار داشته‌اند که احتمال کمی‌ دارد در این انتخابات شرکت کنند.» با جمع کردن افراد مشارکت کننده قطعی با نیمی از مشارکت‌کنندگان با احتمال زیاد شرکت، به عددی حدود ۳۲درصد می‌رسیم که رقم دقیق‌تری است. براساس تجارب قبلی، میزان مشارکت‌کنندگان در شهر تهران و به تبع آن شهرهای بزرگ، مقداری کمتر از 50درصد کل کشور خواهد بود. همچنین این رقم بین جوانان شهری به مراتب کمتر از 10درصد خواهد بود. این میزان مشارکت، رابطه مستقیم با اعتماد سیاسی و امید به آینده دارد. بنا بر تئوری «انتظار» افراد وقتی احتمال موفقیت در نیل به هدف و دریافت پاداش مناسب از کنش خود را داشته باشند، دارای انگیزه و امید بوده و کنشی مطلوب انجام خواهند داد. بنا بر همین آمار منتشره، نزدیک به ۶۸درصد مردم تاکنون چنین دریافتی را ندارند. با توجه به شواهد من از برخی نظرسنجی‌های دیگر، به نظر می‌رسد برخلاف رفتار رای‌دهندگان در انتخابات‌های گذشته که هر چه به فضا و زمان انتخابات نزدیک می‌شدیم، انگیزه رای دادن فزونی می‌یافت، این بار شاهد چنین روندی نخواهیم بود. به تازگی شنیده‌ام برخی از افراد، تعداد مشارکت‌کنندگان را با مقایسه با دیگر کشورها، کم‌اهمیت تلقی می‌نمایند. 

معتقدم باتوجه به بنیادهای بنا شده براساس سنت‌های گذشته و نیز شرایط و حال امروز جامعه ایران، این نوع مقایسه‌ها فقط پاک کردن صورت مساله است و کارکرد صرفا توجیهی و ایجاد رضایت برای خودشان را دارد. بدون تردید صندوق‌های رای، تنها و تنها گزینه انتخاب بین حضور در خیابان یا صف رای است. به تعبیر «هربرت میل» زندگی اجتماعی وقتی ممکن می‌شود که آدم‌ها بتوانند در درون‌شان گفت‌وگویی مبتنی بر فهم معنای رفتار دیگران داشته باشند و بر همین سیاق نیز با افراد دیگر جامعه از طریق خلق نمادهای مشترک معنادار ارتباط برقرار کنند. عمیق شدن فاصله‌ها، جدال بین ارزش‌های میان‌مردمی با ارزش‌های رسمی و ایجاد تقابل‌های اجتماعی در غیاب صندوق‌های رای، زندگی اجتماعی را نیز مختل خواهد نمود. پدیده‌ای که امروز، بسیاری نگران آن هستند.

۲- میل به مهاجرت و شیوه مهاجرت نیز می‌تواند شاخصی برای درک نسبت ذهنی شهروندان در شرایط موجود و احساس ایشان درخصوص نداشتن امید به آینده در کشور باشد. بنا بر تحقیق یکی از جمعیت‌شناسان مطرح کشور، ایران رتبه اول را در هدر رفت سرمایه انسانی داشته درحالی که رتبه دوازدهم را در سرمایه انسانی در جهان دارا است. این جریان به مناطق روستایی کشور نیز سرایت یافته است. همچنین در سال ۹۳ میل به مهاجرت ایرانیان بالای ۱۸ سال ۲۳درصد اما طی هفت سال و در سال ۱۴۰۰، میزان مهاجرت دوبرابر شده و به ۴۶درصد رسیده است.

۳- در قسمتی دیگر از یافته‌های گزارش ایسپا آمده است که ۳۷.۹درصد مردم، اخبار را از طریق صدا و سیما دنبال می‌کنند. 

بنا بر تحقیقات پیشینی که در مورد اعتبارسنجی صدا و سیما انجام داده‌ام، دریافت اخبار از سوی افراد یادشده، به منزله پذیرش قطعی و اعتماد به اخبار اعلام شده نیست. در بهترین حالت، افراد مجموعه‌‌ای از اخبار را دریافت و با مقایسه با منابع دیگر خبری، نسبت به آن خبر تصمیم‌گیری می‌کنند. به خاطر داشته باشیم که درصد اعلام شده مراجعه به اخبار، صرفا برای اخبار سیاسی نبوده و از گزارش جاده‌ای تا آب و هوا را نیز در بر می‌گیرد.

پیش از این، درخصوص بحران مرجعیت رسانه بسیار نوشته شده است. در سال‌های اخیر کوچ مرجعیت رسانه بعد از بخش اخبار به ویژه اخبار سیاسی به دیگر کارکردهای صدا و سیما از جمله تفریح و سرگرمی نیز تسری یافته است. شواهد زیادی حاکی از روند صعودی اقبال مردم به شبکه‌های غیررسمی در بخش سیاسی و همچنین در بخش تفریحی به شبکه نمایش خانگی موجود است. - نگرانی که وجود دارد با مداخله در شبکه‌های نمایش خانگی و محدود کردن آنها، احتمال تضعیف شدن اعتبار تفریحی آنها نیز می‌رود.- 

نگاهی به تبلیغات کالاهای ایرانی و حتی فیلم‌های سینمایی ایرانی در کانال‌های ماهواره‌ای شاهد دیگری بر این مدعاست.

با این وصف، هیچ تلاشی برای بازگرداندن مرجعیت رسانه‌ای رسانه ملی به چشم نمی‌خورد.

بنا بر شواهد، مسوولان این رسانه، رسالت خود را فقط کار تحکیمی روی بخشی از جامعه متمرکز کرده‌اند و باز هم متاسفانه، به خطرات چنین وضعیتی واقف نبوده و فاقد این نگرش هستند که در زمان بحران‌های بزرگ، مرجعیت رسانه می‌تواند کارساز شود و کوچ مرجعیت رسانه‌ای به تنهایی به عنوان عاملی بحران‌زا عمل خواهد نمود. نگاه کنید به حوادث خیابان‌های پاییزی ۱۴۰۱. در یک نگاه کلی، برون‌دادهای حاصل از سنجش تمایل مردم به مشارکت در انتخابات که در طول چهار دهه گذشته به عنوان عنصر ثبات‌دهنده و امنیت‌ساز که به ‌طور وافری در ادبیات سیاستمداران ایران نیز محوریت داشته در کنار کاهش مرجعیت رسانه‌ای داخلی و همچنین موج مهاجرت، بیانگر تغییرات بسیار جدی در کنشگری شهروندان در قبال ساختار سیاسی است. علائمی از علاقه دولت برای پذیرش تغییرات ازجمله انتخابات مشاهده نمی‌شود. این امر، همچنان به گسترش شکاف‌ها منجر می‌شود. این سنجش‌ها را می‌توان دستمایه‌ای برای درک واقعیت‌ها و حقایق قرار داد و اصلاح سیاست‌ها را آغاز کرد. این مسیر، بی‌بدیل و بی‌جایگزین است، زیرا بنا بر شواهد تاریخی در حیات اجتماعی-سیاسی جوامع، همواره تنش‌هایی در لایه‌های زیرین و زیر سیستم‌های اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی و سیاسی در حال غلیان هستند که اتفاقا این تنش بین تغییرخواهی و نظم موجود می‌تواند موجب پویایی سیستم و برقراری نظم جدید شود. در زمانی که سیستم‌های اجتماعی و نظام‌های سیاسی نتوانند به تغییر پاسخ دهند یعنی نظام پاسخگویی دچار کاستی و ناکارآمدی است. مساله این است که شواهد نشان می‌دهد تغییرات یا دیده نشده یا کوچک شمرده می‌شوند یا به علت‌های بی‌ربط احاله داده می‌شوند. مجددا تاکید می‌شود که ظرفیت‌های بسیاری برای پویایی در کشور وجود دارد. ایجاد انسجام با فراهم آوردن زمینه مشارکت برای همگان، دست کشیدن از خالص‌سازی و اصلاح سیاست‌ها باتوجه به تغییرات اجتماعی تنها مسیری است که انتهای آن متضمن منفعت همگان است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.