کانون پرورش درحال‌حاضر به مدیریتی احتیاج دارد که آن را از رکود و ضعف خارج کند، نه مدیری که حتی در دوره اوج هم می‌توانست این سازمان را دچار افت شدید کند. چندماه یا چندسال بعد می‌شود به همین متن برگشت و دید که آیا پیش‌بینی‌ها از وضعیت آتی کانون تحت‌مدیریت حامد علامتی درست است یا نه. اتفاق خوب این است که پیش‌بینی این نوشته غلط از آب دربیاید اما این اتفاق خوب، فقط خارج از چهارچوب منطق ممکن است رخ بدهد.

به گزارش جماران؛ روزنامه فرهیختگان نوشت: برای مدیریت سازمانی که بیضایی و کیارستمی و پوراحمد و خیلی‌های دیگر جزء اولین خروجی‌های آن بودند، کسی باید انتخاب شود که در این حد و اندازه‌ها باشد. اگر چنین نباشد یا باید به این نتیجه رسید که دیگر آن سازمان یا ماموریتش برای دولتمردان و مدیران جدید اهمیت ندارد یا اینکه خودشان متوجه نتیجه کارهایی که می‌کنند، نیستند. شاید هم هر دوی این موارد! نیازی به این نیست که مدیر چنین سازمانی یک فرد با کارنامه‌ای پرافتخار و احتمالا نام‌آور در عرصه رسانه‌ای باشد یا حتما بتواند خودش را در زمره هنرمندان شاخص و بزرگ به‌حساب آورد؛ اما سنخیت او با این فضا و علامت‌هایی که نشان می‌دهند دارای ذوق و خلاقیت مدیریتی است، حتما لازم هستند. چقدر در سال‌های اخیر به سینمای کودک، کتاب کودک و سایر محصولاتی که کودکان‌ و نوجوانان نیاز دارند توجه شده است؟ پاسخ همین سوال نشان می‌دهد که در انتخاب مدیران کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان هم چقدر دقت و وسواس به خرج می‌رود.

ظاهرا اهمیت کانون پرورش فکری، در مقطع زمانی کنونی در حدی بالا نیست که از انتخاب یک مدیر غیرمتخصص برای آن ترسی وجود داشته باشد اما متاسفانه این سازمان در حدی هم برایشان بی‌اهمیت نشده که رهایش کنند تا افراد متخصص خودشان بنا به مقتضیات همان سازمان، یکی را به‌عنوان مدیر پیشنهاد دهند. کسی به‌عنوان رئیس جدید کانون پرورش انتخاب شده که مهم‌ترین مزیتش نزدیکی به یکی از رجال سیاسی کشور است. البته یکی از رجال سیاسی که حوزه فعالیتش هیچ ‌ارتباطی با فعالیت‌های کانون ندارد و از این جهت هم نمی‌تواند حتی باعث جلب نظرات ویژه به‌سمت این سازمان شود. رئیس جدید کانون سوابقی در حوزه تعلیم‌ و تربیت دارد و با بدنه آموزش‌وپرورش آشناست؛ هرچند در این حوزه هم یک نخبه ویژه نیست و از او چه به‌لحاظ قبول مسئولیت‌های سطح بالا و اندوختن تجربیات مهم و چه از لحاظ خلاقیت‌هایی که نشان بدهد آماده صعود در پلکان مدیریتی است، کارنامه درخشانی دیده نشده است.

حامد علامتی در اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان، مدتی دبیرکل و مدتی رئیس شورای مرکزی بوده است. او با سازمان تبلیغات اسلامی از این جهت مرتبط است که معاون پارلمانی این نهاد بود و ارتباطش یا خود پارلمان هم به ارتباط او با نایب‌رئیس مجلس شورای اسلامی، به‌عنوان مشاور و دستیار برمی‌گردد.

این عضو علی‌البدل شورای شهر تهران، در وزارت آمورش‌وپرورش هم سوابقی از جمله عضویت در هیات‌امنای مدارس علوم و معارف اسلامی صدرا، دبیرکلی اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان، عضویت در شورای تشکل‌های دانش‌آموزی کشور، عضویت در هیات‌امنای سازمان دانش‌آموزی، عضویت در شورای پشتیبانی اردوهای راهیان نور دانش‌آموزی، عضو شورای ترویج قرآن وزارت آموزش‌وپرورش و... را در کارنامه دارد که اغلب این موارد، پست‌های مدیریتی، حتی در سطح میانی محسوب نمی‌شدند و بستری برای گسترش خلاقیت هم نیستند. او اما به‌شکل واضحی به نماینده اردبیل در مجلس شورای اسلامی که نایب‌رئیس فعلی مجلس هم هست، نزدیکی دارد.

نام او از ۵ آذرماه ۱۴۰۰ که سفر برخی نمایندگان مجلس برای شرکت در یک‌صد و چهل‌وسومین اجلاس بین‌المجالس جهانی در مادرید اسپانیا با حواشی زیادی همراه شد، توجه رسانه‌ها را به خودش جلب کرد؛ چرا که مسئولیت‌های پیش از آن علامتی، سطح چندان بالایی نداشت و اظهارنظرها یا مصاحبه‌هایش در حواشی رسانه‌ها کار می‌شد.

سفر اسپانیا اما مقداری حواس‌ها را متوجه او کرد.در این سفر حضور نمایندگان مجلس در ورزشگاه سانتیاگوبرنابئوی مادرید برای تماشای بازی فوتبال تیم‌های رئال‌مادرید و سویا حسابی جنجالی شد. اما این سفر یک مهمان ویژه هم داشت؛ حامد علامتی. اینکه او کیست و در اسپانیا چه می‌کرد بسیار جالب‌توجه شد. کمی جست‌وجو نشان می‌داد او در سال ۱۳۹۹ همزمان با اینکه مسئول هماهنگی برنامه‌های مصلای اردبیل بود، مدیرکل امور مجلس سازمان تبلیغات اسلامی کشور هم بوده است.

وی در تاریخ ۷ شهریور سال ۱۳۹۹ به‌عنوان مدیرکل امور مجلس سازمان تبلیغات اسلامی با یکی از خبرگزاری‌ها مصاحبه می‌کند و در تاریخ ۹ شهریور ۱۳۹۹ نیز به‌عنوان مسئول هماهنگی برنامه‌های مصلای اردبیل با همان خبرگزاری مصاحبه دارد. البته علامتی همان زمان که مدیرکل امور مجلس سازمان تبلیغات اسلامی بوده در تاریخ ۲ آذرماه ۱۳۹۹ به‌عنوان مشاور رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا هم انتخاب می‌شود.

اما این همه ماجرا نیست. اصل ماجرا، این است حامد علامتی با چه تخصصی در اجلاس بین‌المجالس جهانی اسپانیا شرکت و با چه هدفی و توسط چه کسی در این سفر، هیات ایرانی را همراهی کرده است؟ حالا ارتباط علامتی با کانون پرورش هم در همان حدی است که ارتباط او با سفر اسپانیا و حضورش در ورزشگاه فوتبال، قابل‌درک بود.

فرهیختگان در ادامه گزارش خود نوشت:

علی نیکزاد درحال‌حاضر نایب‌رئیس اول مجلس یازدهم است و پیش‌تر به‌عنوان وزیر راه‌وشهرسازی، وزیر مسکن و شهرسازی، سرپرست وزارت ارتباطات، سرپرست وزارت راه‌وترابری و رئیس هیات‌مدیره گروه توسعه ساختمان تدبیر، وابسته به ستاد اجرایی فرمان امام فعالیت می‌کرد. مشخصا فعالیت‌های او هیچ ارتباطی نه با حوزه فرهنگ دارند و نه حوزه آموزش و کسی غیر از اردبیلی بودن این دو نفر، از دلیل نزدیکی نیکزاد و علامتی، چیزی نمی‌داند و بعید است غیر از این هم چیزی وجود داشته باشد.

با کنار هم قرار دادن همین چند مورد ساده که هیچ‌کدام هم جزء اطلاعات پشت‌پرده محسوب نمی‌شوند و در اختیار تمام رسانه‌هاست، می‌توان به‌سادگی درباره چشم‌انداز و آینده کانون پرورش فکری کودکان‌و‌نوجوانان در دوره جدید نتیجه‌گیری کرد. با سرسخت‌ترین فناوری‌های احتجاج و استدلال‌سازی هم نمی‌شود به آینده خوبی برای این سازمان در دوران مدیریت حامد علامتی امیدوار بود و به خروجش از بحران‌هایی که درگیرشان است، دل بست.

این روزنامه اصولگرا تصریح کرد: کانون پرورش درحال‌حاضر به مدیریتی احتیاج دارد که آن را از رکود و ضعف خارج کند، نه مدیری که حتی در دوره اوج هم می‌توانست این سازمان را دچار افت شدید کند. چندماه یا چندسال بعد می‌شود به همین متن برگشت و دید که آیا پیش‌بینی‌ها از وضعیت آتی کانون تحت‌مدیریت حامد علامتی درست است یا نه. اتفاق خوب این است که پیش‌بینی این نوشته غلط از آب دربیاید اما این اتفاق خوب، فقط خارج از چهارچوب منطق ممکن است رخ بدهد.

خداحافظ روزهای اوج!

تا به حال هیچ نهاد و ارگانی در سینمای ایران نداشتیم که در حوزه فیلمسازی تا این حد جامع‌الاطراف فعالیت کرده باشد. کانون هم فیلمساز تربیت می‌کرد، هم بین دانش‌آموختگانش استعدادهای برتر را کشف می‌کرد و به آنها میدان می‌داد، هم پس از مدتی برای آنها زمینه ساخت فیلم بلند را فراهم می‌آورد. هم فیلم سینمایی می‌ساخت، هم انیمیشن حتی کارهای عروسکی هم در اینجا آموزش داده می‌شدند. نهادهایی مثل سینما آزاد یا انجمن سینمای جوان که پس از انقلاب جای آن را گرفت، صرفا فیلمسازی را آموزش می‌دادند و از تولید آثار کوتاه حمایت می‌کردند. وظیفه کشف استعدادهای برتر از میان این آموزش‌دیدگان تا مدت‌ها به عهده مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بود و اخیرا نیز به بخشی از خود فارابی واگذار شده است. پس از اینکه این استعدادها کشف شدند و فیلم بلند اول و دوم‌شان را ساختند، نهادهای دیگری مثل فارابی و حوزه هنری به میدان می‌آمدند تا از این تولیدات حمایت کنند و تازه اینها همگی بستگی به آن داشت که تمام حلقه‌های این زنجیره کارشان را درست و کامل انجام دهند.

بحث انیمیشن که کاملا بحثی جدا از این زنجیره است. بازیگری و نویسندگی و سایر حرفه‌های سینمایی هم عمدتا بحث‌شان خارج از این زنجیر است. این فعالیت‌ها در زمان اوج کار کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان همگی در این نهاد متمرکز بودند و همین باعث می‌شد خروجی‌های ناب و قابل‌توجهی از آن بیرون بیاید.

اینکه نهادی با این ساختار، تماما روی سینمای کودک متمرکز شده بود، به واقع توانست به این‌گونه فیلمسازی در ایران کمک‌های شایانی بکند. از امیر نادری و بهرام بیضایی گرفته تا ناصر تقوایی و عباس کیارستمی، خیلی‌ها در کانون پرورش فیلم کودک ساختند و این باعث شد سال‌ها بعد حتی فیلمسازانی مثل محمدرضا هنرمند که عضو کانون نبودند هم کارهایی جدی در ژانر کودک تولید کنند؛ یعنی کانون الگوسازی کرده بود و سینمای کودک اهمیت قابل‌توجهی بخشید.

بخش سینمایی کانون در ابتدای امر بیش از آنکه حاصل مدیریت باشد، حاصل شور و انرژی جوانانی بود که به آن پیوستند. از این رو زیرنهاد این مجموعه، اصیل بار آمده بود و حتی پیروزی انقلاب هم خللی در ادامه فعالیتش ایجاد نکرد.

اگر به دوران اوج کار کانون پرورش فکری در حوزه کودک نگاهی بیندازیم، یک الگوی نهادی بسیار موفق و کارآمد برای ایجاد زنجیره تولید فیلم، از آموزش ابتدایی تا سینمای حرفه‌ای را خواهیم یافت.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.