در این مطلب آمده است: همه این تلاش های مذبوحانه در 100 سال اخیر از سوی غرب و بویژه سرکرده آن یعنی آمریکا برای نجات از باتلاق بزرگ و عمیقی است که در سه قرن گذشته در آن گرفتار شده اند. امروز مسائل اجتماعی و معضلات امنیتی حاصل از آزاد بودن سلاح گرم و سرد در این کشور و همچنین مداخلات سیاسی در سرزمین های دیگر مجموعه ایالات متحده آمریکا را با بن بستی غیرقابل عبور روبرو کرده تا گزینه باقیمانده و نامطمئن فرار به جلو را برای خود برگزیند.
طبق گزارش مرکز آمار حملات تهاجمی با استفاده از سلاح های گرم و سرد در ایالات متحده در هر شبانه روز بین15تا 20نفر کشته و دهها تن دیگر مجروح می شوند! شاید اروپا بتواند با جدا شدن از اهداف سیاسی آمریکا به نحوی خود را از این چالش های بزرگ برهاند البته اگر تطمیع نشود اما درنهایت به منظور گذر از این بن بست برای غرب راه دیگری به جز انشقاق وجود ندارد همانگونه که پیش بینی امام خمینی (ره) در نامه ارسالی به آن اشاره کرده بودند که درنهایت گزینه گورباچف در شرق بشود و اینگونه توانست علیرغم هزینه های سنگین به جماهیر خود آزادی دهد تا روی پای خود ایستاده و بدون اتکا به زرادخانه های جهنمی اتحاد سوسیالیستی مسیر خود را انتخاب کند! حضور منفعلانه در سرزمین های جنگ زده حاصلی از تضادهای عقیدتی که توسط معدودی از دست نشاندگان آمریکا در اروپا به آنها دامن زده شده و لشکرکشی های بی هدف اگرچه رعب و ترس را در نهاد کسانی که اعتقادات کامل و ارق ملیتی ندارند و وطن فروشی را به مقاومت ترجیح می دهند دوچندان می کند اما نباید از یاد برد که کافی است تنها یک متعهد بی پروای معتقد توأم با اراده و ایمان محکم در بین یکی از این جوامع پیدا شود تا روحیه تفاهم و یکدلی را وسعت بخشیده و جسم را در مقابل سلاح سپر قرار دهد تا درنهایت به اتکای استقامت به پیروزی دست یابد که امروز غرب شاهد این پدیده جدید نه تنها در جهان سوم است بلکه در میان مردم کشورهای خود می باشد. جرقه های زده شده در فرانسه و امروز انگلستان حاصل تراوش های ذهنی همه کسانیست که متکی به اراده و ایمان در مقابل تجاوزات می ایستند و پیروز می شوند.
دیگر نهادهای به ظاهر صلح طلب و تئوریسین ها و اندیشمندان غرب که سری در آخور لابی های صهیونیستی دارند نمی توانند در لوای پرچم های سفید و پشت ماسک های سیاه عقاید خود را به دیگران تحمیل کند زیرا آنها مسیر مستقیم را یافته اند و آن را رها نمی کنند. آمریکا اگر خود را همچنان ابرقدرت و خدای دنیا می داند و تلاش می کند به منظور فرار از مطالبات داخلی دلار را پولی با پشتوانه بین المللی قلمداد نماید درحالی که میزان کسری بودجه و همچنین ناتوانی و رکود در این کشور با جمعیتی بیش از چهارصد میلیون نفر چندین برابر فقیرترین کشورهای جهان در دو قاره آسیا و آفریقا می باشد! دانشمندان علم الاقتصاد معتقدند فقر مطلق از فاصله های شدید طبقاتی نشأت می گیرد بنابراین باید این گزینه عامل فقر تلقی شود درحالی که هم اکنون بر اساس آمارهای رسمی در ایالات متحده 49میلیون یعنی بیش از ده درصد از آحاد جامعه در فقر مطلقی بسر می برند که در اصطلاح همان کارتن خوابهایی می باشند که موجودی جیب شان جز بدهی های متفرقه چیز دیگری نیست تا دانشجویان مراکز نظامی را ناچار سازد برای تأمین غذا به خیریه ها متوسل شوند!
همین آمار برای آمریکا کافی است که دراندیشه نجات از مسیر انحطاط باشد اما فرسودگی کامل زیرساخت ها دراین کشور اجازه نمی دهد تا وزارت خزانه داری در این مقطع از زمان بتواند ضمن نوسازی کشور به وضعیت اسفبار جامعه فقیر خود نیز رسیدگی کند.
7141/6026/
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.