پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

گفتگو با آیت الله موسوی بجنوردی در خصوص "استهلال"؛

نیازی به رؤیت هلال نیست

 

 

با شروع و پایان ماه مبارک رمضان هر سال، "رؤیت هلال ماه نو" تبدیل به معضلی می شود که هر حکومتی یا بزرگان مذهبی هر کشور، جداگانه و بنا بر تشخیص خود زمان آن را اعلام کرده و این عید بزرگ گاه فرصتی می شود برای نمایش اختلافات میان مسلمین .
با استمرار این مشکل، در سالهای اخیر برخی شخصیتها نیز پیشنهاداتی را برای حل این موضوع جهان اسلام مطرح کردند که تاکنون جامه عمل نپوشیده است؛ اما راه حل مناسب و قطعی برای حل این اختلاف چیست و روش مناسب برای تشخیص آغاز و پایان ماه کدام است؟ آیا هلال نازک هر ماه را باید مشاهده کنند تا اول ماه محرز شود؟ برای پاسخ به این سوالات، "پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران" در آستانه عید سعید فطر گفت و گویی را با حضرت آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی از شاگردان مبرز امام خمینی انجام داده است که در پی می آید. ایت الله بجنوردی 14 سال در نجف از درس امام عظیم الشان بهره برده و پس از انقلاب نیز به مدت هشت سال در شورای عالی قضایی عضویت داشته است واز نزدیک با امام و بیت امام در ارتباط بوده اند :

*حضرت آیت الله! هر سال در واپسین روزهای ماه مبارک رمضان، بحث اول ماه شوال تبدیل به دغدغه جدی مومنان و حتی بلاتکلیفی آنان می شود؛ بخصوص آنکه در برخی سالها میان مراجع عظام نیز در تشخیص روز اول شوال اختلاف شده است. اصولا دلیل این عدم وحدت نظر چیست؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از عرض سلام خدمت همه مخاطبان، باید عرض کنم که ثبوت هلال ماه شوال به چند طریق است: طریق اول؛ اینکه خود انسان به أوّلیت ماه شوال علم پیدا کند. البته این علم، علمی نیست که بگوییم باید از طریق خاص و معینی حاصل شده باشد یا به اصطلاح طلبگی قطعی نیست که "أخذ فی الموضوع علی نحو الطریقیة" باشد؛ بلکه نفس قطع و علم به اینکه مثلا فردا اول شوال است برای بنده حجت می شود که فردا دیگر روزه گرفتن حرام است و عید فطر است.
طریق دوم "حکم حاکم" است. یعنی مجتهد جامع الشرایط اگر حکم کند که فردا اول شوال است بر همه لازم است که متابعت کنند. البته این در صورتی است که در بحث هلال ،حکم حاکم را نافذ بدانیم.
طریق سوم؛ در صورتی است که "بینه عادله اقامه شود" یعنی دو شاهد عادل شهادت بدهند که ماه را دیده اند. البته یک مقدار جای بحث است که در صورت استفاده از این طریق، اگر در آسمان مشکله ای نباشد مثلا هوا ابری نباشد ،غبار نباشد و.. و در این حال فقط دو نفر بیایند شهادت بدهند، ایا این شهادت مورد قبول است ؟ در روایتی آمده است که "ما رآه واحد، رآه خمسون، ما رآه خمسون رآه الف" یعنی "وقتی که در آسمان مشکله ای نیست، صاف است و هیچ مسئله ای نیست، معقول نیست که همه مردم استهلال بکنند ولی فقط دو نفر ببینند و بقیه مردم شهر ماه را رویت نکنند".
طریق چهارم؛ "مضی ثلاثین یوما" است که این هم حجت است یعنی از اول ماه رمضان 30 روز گذشته باشد در این صورت روز سی و یکم عید است. و طریق پنجم هم این است که "انسان خودش ماه را ببیند". راه اثبات دیگر هم "شیاع مفید علم" است؛ یعنی اینکه همه مردم بگویند ماه را دیدند
اما برای این مسئله که آیا رؤیت موضوعیت دارد یا طریقیت؟ باید مقدمه ای عرض کنم تا بتوانیم نتیجه بگیریم.
اساسا ماه دو حرکت دارد؛ یک حرکت انتقالی و یک حرکت وضعی. حرکت انتقالی ماه به این صورت است که در ظرف مدت یک ماه یک مرتبه دور کره زمین می چرخد و در همین حالت چرخش دور کره زمین، یک حرکت وضعی هم دارد که به دور خودش می چرخد.
نکته دیگر اینکه یک طرف ماه همیشه به سبب اینکه خورشید به آن می تابد روشن است و طرف دیگرش تاریک است
حال باید ببینیم "اول" یعنی چه؟ اوّل ماه که اول دوره قمری است کدام است؟ اول ماه قمری به این است که ماه در هنگام چرخش به جایی می رسد که تمام قسمت تاریکش به طرف زمین است که اصطلاحا میگوییم ماه در محاق است؛ این اوقات، مختلف است؛ بعضی وقتها 30 ساعت یا حتی 40 ساعت است. لذا وقتی اولین جزء نیّر ماه به طرف کره زمین هویدا می شود ابتدای دوره قمری است. این واقعیتی است که قابل انکار نیست و اگر ما بخواهیم بگوییم اول دوره قمری چه وقت است باید بگوییم چه هنگام اولین جزء روشن ماه به طرف کره زمین است.پس ماه در طول یک ماه ، یک دوربه دور زمین می چرخد و با توجه به اینکه همیشه یک طرف آن به سمت خورشید است ویک طرف دیگر خاموش است و با توجه به اینکه در هر روز از ماه، قسمتی ازاین نیمه روشن، از روی زمین دیده می شود،(مثلا در روزهای اول ماه یک هلال از ان را میبینیم وروز های میانی ماه تمام ان را مشاهده می کنیم و روزهای دیگر قسمت های کوچک تر یا بزرگتری را) می گوییم اول ماه آن لحظه ای است که اولین جزء از ان نیمه نورانی ، از محاق در اید و به سمت زمین قرار گیرد.

* اینکه حاکم از این جهت که ماه دیده شده حکم بکند که اول ماه است، یعنی همه بحث روی مسئله ی رؤیت متمرکز می شود؟
حالا من این را عرض خواهم کرد.
. اینجا ممکن است شما بفرمایید در روایت دارد "صم للرؤیة و أفطر للرؤیة" . یعنی با دیدن ماه روزه بگیرید و با دیدن ماه شوال از روزه دست بکشید .در اینجا باید بگوییم ابتدا بایداین واقعیت را بررسی کنیم و ببینیم که اصلا أول، نصف و ربع برای یک چیزی که یک دوره تکوینی دارد،آیا یک امر تعبدی و قرار دادی است یا یک امر تکوینی؟
ایا اصل خود حرکت ماه امر تکوینی است یا یک امر قرار دادی؟ قطعا تکوینی است.پس وقتی که حرکت ماه در افق تکوین است اولش، نصفش، دو ثلثش، این تقسیماتی که میکنیم همه اینها تکوینی است. یعنی این چیزی نیست که بنده با قرارداد درست کنم که مثلا اینجا اول است یا اینجا نصف است. خیر! اولیت در افق تکوین پدید می آید، نصفیت در افق تکوین پدید می آید، تمام این حالات در افق تکوین است.
پس نتیجتا اول دوره قمری که عبارت است از اول ماه، امری تکوینی است و ممتنع الصدق علی کثیرین است، چرا؟ چون واحد شخصی است. واحد شخصی ممتنع الصدق علی کثیرین است، یعنی یک واحد بیشتر ندارد
پس ببینید با ذکر این معنی که حرکت امر تکوینی و در افق تکوین است، اولیت حرکت نیز امر تکوینی است و این اولیت نیز واحد شخصی بوده که ممتنع الصدق علی کثیرین است. این معنی عبارت است از یک امر تکوینی یعنی اول ماه و اول دوره قمری ، امر تکوینی است.

* حاج آقا! اینکه چرخش ماه به دور خودش امر تکوینی است درست است، ولی این که ما رؤیت را ملاک اول ماه قرار دادیم امر تکوینی نیست و امر تعبدی است. پس وقتی در روایت داریم "صم للرؤیة و أفطر للرؤیة" اینجا بحث تکوینی را مطرح نکرده و بحث تعبدی بیان شده است؛ یعنی رؤیت هلال را ملاک قرار دادیم. این مشکل را چگونه حل می کنید؟
نتیجه فرمایش شما این است که "رؤیة" در اینجا موضوعیت دارد و طریقیت ندارد. در حالی که من عرض کردم ما اول ماه را عبارت از اول دوره قمری قرار میدهیم و نمی توانیم بین اول دوره قمری و اول ماه دوگانگی درست کنیم ـ که اول دوره قمری یک چیز و اول ماه یک چیزه دیگر است ـ چون اول ماه عبارت است از اول دوره قمری و وقتی اول دوره قمری امری تکوینی و در افق تکوین بود، قهرا اول ماه هم باید تکوینی باشد.
علت اینکه در روایات مسئله رؤیت را بیان کرده اند، این است که آن زمان راهی جز رؤیت برای کشف اولیت ماه وجود نداشت. حتی حکم حاکم و شیاع مفید علم هم به رؤیت بر می گردد، در حالی که الآن منجمین خسوف و کسوف را با ثانیه اش تعیین میکنند و مطابق هم در می آید چون روی حرکت و روی ضوابطی که ماه بین خورشید و زمین قرار میگیرد نظر می دهند.

* مگر در آن دوره منجمین نمی توانستند محاسبه کنند؟
من یک مطلب از حضرت امام (ره) نقل میکنم؛ ایشان عقیده اش بر این بود که قول منجم ـ که میگویند حجت نیست ـ حجت است، اما اشکال کار آنها در این است که در محاسباتشان اشتباه می کنند یعنی انسان قطع ندارد که اینها در محاسباتشان اشتباه نمی کنند، چون دستگاههای محاسبه نداشتند.

* یعنی اگر دستگاه محاسباتی درستی داشته باشند به نظر حضرت امام هم قول منجمین حجت است؟
بله حجت است.!S1!

* قول منجمین نسبت به چه چیزی؟
نسبت به خسوف، نسبت به کسوف و نسبت به اول ماه.

* قول منجمین نسبت به اینکه امشب ماه قابل رؤیت است، حجت است یا نسبت به اینکه امشب ماه متولد شده است؟
نسبت به اینکه متولد شده است.

* الان منجمین به عنوان مثال می گویند که امشب در این افق ماه قابل رویت است.
آنها فاصله ماه را با خورشید می گیرند و از آن باب سخن میگویند که تخمینی هم هست. یعنی به طور قطعی نیست توجه کنید خود منجمین قبول دارند که نمی توانند بگویند چه موقع ماه قطعا دیده می شود اما آن چیزی که به طور قطع می گویند ولادت ماه است. مثلا الان میگویند ولادت ماه در سال اینده، فلان ساعت و فلان دقیقه و فلان ثانیه است، در همان جا اگر آقایان اشکال بگیرند اشکال را در محاسباتشان می دانند، اما امروزه با دستگاه محاسباتی دقیق می توانند ساعت و دقیقه و ثانیه تولد ماه را هم بگویند.

*حالا اگر منجمین با همین دستگاهها و محاسبات دقیق مثلا بگویند که ماه در این موقع از زمان به خاطر هم افق بودنش با خورشید، قابل رویت است یا قابلیت رؤیت ندارد، این طریق بهتر است یا اینکه تولد ماه را ملاک قرار داد؟
عرض ما در این است که باید دنبال این برویم و ببینیم که اول ماه کدام است.اساسا اول ماه لحظه تولد ماه است ونه لحظه «قابل رؤیت » بودن.

* یعنی شما معتقدید اول ماه یک امر تکوینی است.
اول ماه یعنی اول دوره قمری و امر تکوینی است.

* پس با تولد ماه شما می گویید اول ماه شده و اصلا کاری به رویت ندارید.
رؤیت طریقیت دارد و موضوعیت ندارد.

* رویت طریق چیست؟
رؤیت طریق برای کشف اولیت و کشف تولد ماه است. یعنی طریق است نسبت به او که تولد شده است؛ یعنی ابتدای دوره قمری که آن را معنا کردیم وگفتیم که هویدا شدن اولین جزء روشن ماه به طرف کره زمین، ابتدای دوره قمری است. این معنای امر تکوینی، در افق تکوین و واحد شخصی است و ممتنع الصدق علی کثیرین است، یعنی دو تا ،سه تا ندارد و یک مرتبه است. این معنا را امروزه با محاسبات دقیق میگویند که چه زمانی اولین جزء نیّر و روشن ماه به طرف کره زمین قرار گرفت.

* یعنی شما معتقدید که با تولد ماه، تمام ساکنین کره زمین باید آن روز را عید فطر اعلام کنند؟
یک مسئله اینجاست و آن اینکه در روایاتی مثل صحیحه "محمد بن قیس" داریم که از حضرت(ع) سوال می کند و حضرت می فرمایند که "اگر شما هلال را قبل از ظهر دیدی آن روز شوال است و اگر بعد از ظهر دیدی فردا شوال است". اینجا عرض من باز این است که اینکه امام می گویند"دیدی" یک نکته دقیقی را همراه دارد.توجه کنید که اصلا قبل از ظهر به خاطر نور زیاد خورشید، ماه قابل رؤیت نیست.و اگر هم بوسیله برخی دستگاه های پیشرفته در روزگار کنونی بتوان ماه را قبل از ظهر دید ، ولی در زمان امام صادق رؤیت پیش از ظهر تقریبا محال بوده است. نمی خواهم بگویم غیر معقول است، بلکه عادتا محال است که انسان قبل از ظهر اولین جزء نیّر ماه را ببیند، چون مثل نخ سفید است که به هیچ وجه قابل رویت نیست. لذا من برداشت میکنم حضرت نظرش به تولد ماه بوده است.

* از این روایت دیگر چه استفاده ای می کنید؟
در اینجا تعبد می کنیم. یعنی اگر لحظه تولد ماه ـ مثلا ـ ساعت 14.30به وقت تهران بود این ساعت می شود 11.00 به وقت اروپا و می شود 19.00 به وقت هند . در این صورت امروز برای اروپا عید . اول ماه است و فردا برای ایران وهند وهمه ان ها که در لحظه تولد ماه در ساعات بعد از ظهر قرار داشته اند.البته ممکن است ماه بعد در لحظه تولد ماه ، ایران در ساعت 11.00 باشد و اروپا در ساعت 8.30 و هند 15.30. که در این صورت اول ماه برای هند فرداست ولی برای ایران واروپا همان روز اول ماه است.

* حاج آقا! بالاخره اگر تولد ماه ملاک است، قبل از ظهر و بعد از ظهر را نباید در این مسئله دخیل بدانید؟
من از باب تعبد می دانم. قانون گذار میتواند در اینجا تعبد کند. وامام صادق چنین فرموده اند

* بالاخره شما تولد را مگر ملاک قرار ندادید؟
ما میگوییم تولد؛ اما امام (ع) در روایت صحیحه محمد بن قیس که صحیحه هم هست و اصحاب هم به آن عمل کرده اند می فرماید: "اگر هلال را قبل از ظهر دیدی اول شوال است و افطار کن ولی اگر بعد از ظهر دیدی فردای آن روز اول شوال است".

* می خواهم بگویم با توجه به این موضوع ما وقتی که تولد را میتوانیم از چند روز قبل تشخیص بدهیم یا از اول ماه رمضان می توانیم تولد ماه قمری بعد و پایان ماه رمضان را بدانیم که چه زمانی است. در این میان ظهر و بعد از ظهر چه تاثیری دارد؟
چون می گویند تولد ساعت چند و ثانیه چند است که قبل از ظهر است یا بعد از ظهر...

* مثلا قبل از ظهر چه مکانهایی و بعد از ظهر چه مکانهایی؟
بله! دقیقا مشخص می کند و بیان میکند و قهرا وقتی که مشخص کرد می فهمیم اول، چه وقتی است، فردا چه وقتی است یعنی تمام جزئیات را مشخص میکند.
یک نکته دیگر هم عرض کنم. شریعت اسلام شریعتی است که به عقیده من تمام احکامش عقلانی است و طبق واقعیت ها بحث می کند. خیلی وقت ها شرایطی است که واقعیات ها با یک شکلی بیان میشود و مطابق آن روز که می بینید حضرت مسئله رؤیت را فرموده اند "برای این است که راهی نداشتند که برای مردم متولد شدن ماه را بیان بکنند" چون مردم از کجا باید بفهمند که ماه متولد شده است؟ از آن طرف منجمین در محاسبه اشتباه می کردند. لذا یک راهی را بیان کردند که صد در صد اشتباه در آن نشود، اما در روزگاری که حتی ثانیه تولد ماه مشخص می شود، دیگر نیازی به رؤیت نداریم. لذا در اینجا به طور صریح می گوییم که رؤیت موضوعیت ندارد بلکه طریقی است "إلی التولد". یعنی وقتی که شما رؤیت کردید این را می رساند که چند ساعت پیش تولد صورت گرفته است.

* پس به طور مجموع از نظرات حضرتعالی به این نتیجه میرسیم که رؤیت را طریق از کشف تولد می دانید و می فرمایید ملاک، تولد ماه است و رویت طریق است برای کشف تولد.
بله! من امیدوارم که انشاالله که در حوزه های علمیه به خصوص حوزه علمیه قم که انشاالله خداوند آن را محفوظ بدارد که امید و چراغ جهان اسلام است، واقعا باید محققین و بزرگان بنشینند و حول این مسئله بحث کنند و به طرق گذشته تکیه نکنند. زیرا اگر ما می خواستیم همان حرفهای سابق را بزنیم، دیگر نباید نو آوری در فقه داشته باشیم. اما از امتیازات فقه شیعه مسئله اجتهاد آن است که باعث نو آوری می شود.
مثلاً تا زمان علامه می گفتند "منزوحات بئر" واجب است، علامه آمد و گفت مستحب است و در ذیل روایت "ابن بزیع" میگوید:"لأنه فیه ماده". این منزوحات بئر مستحب است و "إلی یومنا هذا" همه میگویند که مستحب است؛ این خصوصیت فقه شیعه است که همیشه فقه زنده است من می خواهم عرض کنم اینکه می گویند فقه شیعه فقه پویا است به این معنی است که هیچ وقت از زمان عقب نمی ماند و همیشه با زمان همسو است، زیرا منابعش کتاب، سنت، اجماع و عقل است. عقل از منابع فقه ما است و مسئله عقلایی که وابسته بودن قضیه به حکم عقل است.
با این اعتقادی که ما داریم هرچه جهان در اختراعات پیشرفت کند اسلام تلألوئش بیشتر می شود و واقعیات اسلام با پیشرفت علم بهتر ظاهر میشود. زیرا چون اسلام دین دانش است و دینی نیست که بر مبنای خرافات حرف بزند، بلکه همه احکامش با عقل سازگار است. خداوند بر درجات امام خمینی بیافزاید که این خط سیر را مشخص کردند و به همه فقها سفارش کردند که در اجتهاد به نقش زمان و مکان توجه کنند . تعبیر ایشان ان بود که ابزار تولید وقتی عوض شود به نوعی حکم عوض می شود. به هر حال باید این بحث را به اقتراح عمومی گذاشت و حتما منجمین هم باید در این باره سخن بگویند و مراجع بزرگوار هم نتیجه بحث های خود را به صورت استدلالی منتشر نمایند تا انچه مرضی رضای خداست تحقق یابد.

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.