گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

نگاهی به زندگانی و زمانه مرحوم میرزا حبیب الله رشتی

میرزا حبیب الله رشتی در سال 1263 قمری به نجف هجرت می‌کند و به حلقة شاگردان مرحوم صاحب جواهر (شیخ محمدحسن نجفی) درمی‌آید. از آن استاد فرزانه، ضمن استفادة علمی اجازة اجتهاد نیز می‎گیرد. پس از فوت مرحوم صاحب جواهر به درس شیخ اعظم مرتضی انصاری می‎رود و در زمرة شاگردان برجستة شیخ انصاری قرار می‌گیرد.

پایگاه خبری جماران، نشریه «حریم امام» در 357 شماره خود نگاهی کوتاه به زندگانی و زمانه مرحوم میرزا حبیب الله رشتی در گفت و گو هایی با آیت‎الله سید محمد موسوی بجنوردی، آیت‎الله سید احمد مددی، حجت الاسلام والمسلمین ناصر‌الدین انصاری، حجت الاسلام والمسلمین رضا مظفری، حجت الاسلام والمسلمین محمد تقی ادهم نژاد انداخته است.

مجموعه مطالب و گفت و گوهای این شماره حریم امام در ادامه می آید:

صاحب بدایع الافکار

تولد و آغاز تحصیل

میرزا حبیب‌الله رشتی، فرزند میرزا محمدعلی‎خان، فرزند جهانگیرخان گیلانی، در سال 1234 ه.ق در شهر املش به دنیا آمد. پدر ایشان از خوانین و حاکمان نیکوکار منطقه بود. میرزا حبیب‌الله دروس حوزه را در دوازده سالگی در لنگرود آغاز نمود و سپس به رشت رفت و تا سن 18 سالگی در حوزة علمیة رشت ادامه تحصیل داد.

هر چند برای کسانی که رنج دوران خان‎سالاری را دیده و ظلم خوانین را چشیده‎اند، تعجب‌آور است وقتی می‌شنوند کسی از این جماعت برای خودسازی و احیا و ترویج دین قدم برمی‌دارد و به خاطر جدیت در تحصیل، تحقیق و تدریس در زمرة عالمان برجستة دین، نخبگان و دانشمندان قرار می‌گیرد؛ اما آن‌چنان که در شرح‌حال پدر و خاندان این خانواده بزرگ آمده است، آنان افرادی نیکوکار و خیرخواه بودند.

 میرزا حبیب‎الله روزی به درخواست پدر، در میهمانی یکی از خوانین ذی‌نفوذ منطقه شرکت می‌کند. در آن جلسه، میزبان سعی دارد با استفاده از قدرت و نفوذ خود حق رعیتی را پایمال کند. میرزا حبیب‌الله که 18 سال بیشتر نداشت، سرسختانه با میزبان مخالفت کرد و او را از این کار منع نمود. ظاهراً نصایح شیخ تأثیری روی حاکم ظالم نگذاشت و روحانی جوان به نشانة اعتراض آن میهمانی را ترک گفت و از همان روز تصمیم گرفت از دیار خود هجرت نماید.

تحصیل در حوزة علمیة قزوین

 میرزا حبیب‌الله به همراه پدر که همواره حامی و مشوق او بود، راهی قزوین می‎شود. پس از استقرار در قزوین و تهیة لوازم زندگی، میرزا محمدعلی‎خان  دست پسرش را در دستان استاد عالی‌مقام، مرحوم شیخ عبدالکریم ایروانی می‎گذارد و خود به رشت بازمی‌گردد. میرزا حبیب‌الله جوان به مدت 7 سال پیاپی از محضر این استاد فرزانه بهره می‎برد. به درخواست پدر در همان شهر با خانوادة ارباب وصلت می‎کند. مشی زاهدانة استاد تأثیر شگرفی در میرزا حبیب‌الله می‌گذارند؛ به‌گونه‌ای که تا پایان عمر بر آن مشی وفادار می‎ماند.

بازگشت به املش

محقق رشتی در سن 25 سالگی سیراب از سرچشمة معارف دینی به مقام اجتهاد نائل می‎آید و به سفارش استادش در سال 1259 قمری از قزوین به املش بازمی‌گردد و متصدی امور دینی مردم می‌شود و به مدت 4 سال به نشر و تبلیغ احکام و معارف دین می‎پردازد.

هجرت به نجف

 او در سال 1263 قمری به نجف هجرت می‌کند و به حلقة شاگردان مرحوم صاحب جواهر (شیخ محمدحسن نجفی) درمی‌آید. از آن استاد فرزانه، ضمن استفادة علمی اجازة اجتهاد نیز می‎گیرد. پس از فوت مرحوم صاحب جواهر به درس شیخ اعظم مرتضی انصاری می‎رود و در زمرة شاگردان برجستة شیخ انصاری قرار می‌گیرد.

با رحلت شیخ مرتضی انصاری و عزیمت میرزای شیرازی (هم‎درس و هم‎بحث محقق رشتی) به سامرا، زعامت حوزة نجف به‎طور مطلق در اختیار محقق رشتی قرار می‎گیرد. عظمت و اقتدار علمی و جایگاه معنوی میرزا حبیب‌الله رشتی را باید در شخصیت شاگردان بزرگ و تربیت‌یافتگان درس او جست‎وجو کرد.

شاگردان

 در این مجال برخی از شاگردان میرزا را یادآور می‎شویم؛ از جمله شاگردان برجستة و بنام میرزا حبیب‎الله رشتی می‎توان از آیات عظام: سید محمدکاظم یزدی (صاحب عروة)، آقا ضیاءالدین عراقی، میرزای نائینی، شیخ فضل‌الله نوری، سید ابوالحسن اصفهانی و... نام برد. همچنین بسیاری دیگر از بزرگان، از این عالم فرزانه کسب فیض کردند که در گفت‎وگو با اساتید در همین شماره از هفته‎نامة حریم امام، نام برخی از آنان ذکر شده است.

آثار

میرزا حبیب‎الله رشتی را می‎توان عالمی اصولی قلمداد کرد. دقت نظر ایشان در مباحث اصولی زبانزد اهل‌فن بوده است. از جمله آثار ایشان عبارت‎اند از:

در علم اصول: بدایع الافکار، رسالة فی الضد و اقتضاء الامر بشیء النهی عنه و عدمه، التعادل و التراجیح،اجتماع الامر و النهی، رسالة فی مقدمة الواجب، رسالة فی المشتق، التقریرات.

در علم فقه: کتاب الطهارة، الحاشیة علی المکاسب، کتاب الزکاة، کتاب الاجارة، الالتقاط، کتاب العضب، کتاب القضاء و الشهادات، الوقوف و الصدقات، رسالة فی اللباس المشکوک، حاشیة علی منهج الرشاد، حاشیة علی نجاة العباد، حاشیة علی النخبة.

در علم تفسیر: حواشی بر تفسیر جلالین.

در علم کلام: الامامة، کاشف الظلام فی حل معضلات الکلام.

برخی از نسخ خطی آثار محقق رشتی در کتابخانه مرحوم آیت الله مرعشی نجفی موجود است.

 نکات ارزنده و درس‌آموز فراوانی در سیره علمی و عملی آن مرد بزرگ وجود دارد که در  شماره پیش‌رو در کلام بزرگان و اساتید مورد توجه قرار گرفته است.

سجایای اخلاقی

از میان سجایای اخلاقی میرزای رشتی توجه عمیق و کارشناسانة ایشان به حفظ کیان مرجعیت و حمایت همه جانبه از میرزای شیرازی و ارجاع مردم و مقلدان به ایشان بود. مرحوم میرزا حبیب‌الله حتی وجوهات را قبول نمی‌کرد و همه را به سامرا و به میرزای شیرازی ارجاع می‎داد. از همه این‌ها مهم‎تر مأیوس کردن حکومت قاجار برای ایجاد شکاف بین علمای ایران است. حاکمان وقت قاجار هر چه تلاش کردند که میرزای رشتی را در مقابل میرزای شیرازی قرار بدهند، موفق نشدند.

رحلت

 میرزا حبیب‌الله رشتی در چهاردهم جمادی‌الثانی 1312 ه.ق دار فانی را وداع گفت و در یکی از حجره‎های صحن مطهر علوی علیه‎السلام به خاک سپرده شد. با رسیدن خبر فوت آن مرد الهی، مجالس ختم و سوگواری در بسیاری از شهرهای ایران از جمله مشهد و تهران برگزار شد.

رحمت الهی بر ایشان که در پیشگاه خداوند حاضر و از فضل و رحمت حق برخوردار است.


آیت الله موسوی بجنوردی

آیت‎الله سید محمد موسوی بجنوردی: میزان دقت نظر علمی شخصیت‎ها به میزان تقوای آنان بستگی دارد

* امروزه در حوزه‎های علمیه نیاز به شخصیت‎هایی مانند شیخ انصاری، میرزای شیرازی، میرزا حبیب‎الله رشتی و آخوند خراسانی داریم

* حوزة علمیة قم امروز چشم جهان اسلام است

چون شنیده بودیم مرحوم آیت الله العظمی میرزا حسن بجنوردی از شاگردان آیات عظام آخوند خراسانی و میرزای نائینی و این دو شاگرد مرحوم میرزا حبیب‌الله رشتی بوده‌اند به سراغ فرزند ایشان یعنی آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی رفتیم و از ایشان که خود نیز تربیت یافته حوزه علمیه نجف اشرف هستند و با شرح حال بسیاری از علمای آن بلاد آشنایی دارند خواستیم تا درباره محقق رشتی و شرائط زمانه او سخن بگوید.

شخصیت مرحوم آیتالله میرزا حبیبالله رشتی را توصیف بفرمایید و اینکه ایشان همعصر کدام یک از بزرگان بنام حوزه بود؟

حضرت آیت‎الله العظمی حاج میرزا حبیب‎الله رشتی، قدس الله نفسه الزکیه، از علمای بزرگ و بنام حوزة علمیة نجف اشرف و ‎معاصر با مرحوم آیت‎الله میرزای شیرازی و از شاگردان اعظم شیخ انصاری بود.

گفته می‎شود که مرحوم آخوند خراسانی نزد ایشان و میرزای شیرازی تلمذ می‎کرد.

میرزا حبیب‎الله رشتی در علم و فقاهت، دقیق و جامع و این فضایل علمی با تقوای ایشان مقارن بود.

اگر بخواهیم حوزة علمیة نجف را به جهان اسلام معرفی کنیم، باید از میرزا حبیب‎الله رشتی هم نام ببریم. ایشان یکی از بزرگان حوزة علمیة نجف اشرف بود. علاوه بر علم و دقت نظر در مباحث فقهی و علمی، در زهد و تقوا هم زبانزد بود.

میرزا حبیب‎الله اهل دنیا و شهرت‎طلبی نبود؛ به همین خاطر است که حتی حوزویان ما امروز کمتر نام میرزا حبیب‎الله به گوششان خورده و جای تأسف است که یک شخصیت علمی و بنام و از شاگردان شیخ اعظم انصاری این‎گونه ناشناخته باقی بماند و فقط خواص ایشان را بشناسند. به‌طور کلی اگر بخواهیم بزرگان حوزة علمیة نجف را نام ببریم، نمی‎توانیم از شخصیت بزرگی همچون میرزا حبیب‎الله رشتی چشم‌پوشی کنیم.

فرمودید که مرحوم آخوند خراسانی شاگرد میرزا حبیبالله رشتی بود؟

بله؛ هر چند مرحوم آخوند خراسانی بیشتر نزد میرزای شیرازی تلمذ کرده است.

مرحوم والد شما چطور؟ آیا شاگرد میرزا حبیبالله رشتی بود؟ نظرشان دربارة مقام علمی و تقوای عملی ایشان چه بود؟

مرحوم والدم شاگرد مرحوم آخوند خراسانی و میرزای نائینی بود و این دو از شاگردان میرزا حبیب‎الله رشتی بودند. در واقع مرحوم والدم با یک واسطه شاگرد میرزا حبیب‎الله رشتی بود. والدم از میرزا حبیب‌الله رشتی خیلی تعریف می‎کرد و از دقت نظر زیاد و علمیت و به‎خصوص تقوای ایشان می‎گفت. وقتی تقوا در انسان ملکه باشد، روشنایی در انسان حاصل می‎شود که می‎تواند به حقایق عالم دست پیدا کند. ما می‎بینیم که در فتاوای میرزا حبیب‎الله رشتی انحرافی وجود ندارد.

چه عاملی در تربیت شخصیت علمی میرزا حبیبالله رشتی تأثیر مستقیم داشت؟

به قول شاعر:

چشم دل باز کن که جان بینی

آنچه نادیدنی است، آن بینی

گر به اقلیم عشق روی آوری

همه آفاق گلستان بینی

کسانی که روحیه و نفسانیت عالی دارند، واقعاً همه آفاق را گلستان می‎بینند و بهتر به واقعیتِ مسائل علمی دست پیدا می‎کنند. امروزه این مسئله باید برای حوزه‎های علمیه درس بزرگی باشد. مسئلة اخلاق، مسئلة بسیار مهمی برای حوزة علمیه است. تقوا، در حوزه‎های علمیه اساس است. ما می‎بینیم نظرات مراجع بزرگ ما، به‌خصوص حضرت امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه که اضافه بر کمال علمی، تقوای زیادی داشت، نظرات جامع، دقیق و بکر هستند؛ همة این‎ها به خاطر تقوای زیاد این بزرگان است. خوف از خدا و عباداتی که انجام می‎دادند، اثر واقعاً وضعی بر آنان داشت. در این صورت است که در روح و روان انسان روشنایی پدید می‎آید که می‎تواند به عمق معارف برسد و با دقت نظر، رأیش صائب باشد. میرزا حبیب‎الله رشتی از این دست افراد بود. ایشان و میرزای شیرازی شاگردان شیخ انصاری بودند. همان‎طور که می‎دانید شیخ اعظم انصاری هم قله‎های علم و تقوا را فتح کرده بود. بزرگانی که اهل زهد و تقوا بودند، از آثارشان مشخص است که نظراتشان به حقیقت نزدیک‎تر است. ممکن است دو نفر در مقام علمی در یک مرتبه باشند، اما اگر یکی از آنان تقوای بیشتری داشته باشد، نظراتش هم با دیگری متفاوت و به حقیقت نزدیک‎تر می‎شود؛ چون تقوا در اندیشة آدمی تأثیر مستقیمی دارد.

هر کسی که اندیشه‎ای در باب یک مسئلة علمی داشته باشد، میزان تقوایش در آن اندیشه تأثیر مستقیم می‎گذارد. مرحوم میرزا حبیب‎الله رشتی به جهت تقوای زیادی که داشت، غالب نظریاتش صائب بودند.

میرزا حبیب‎الله رشتی دقت خاصی در مبانی علمی داشت و این دقت نظر در ایشان حاصل نمی‎شد، مگر با تقوای زیاد. اعتقادم بر این است میزان دقت نظر علمی شخصیت‎ها به میزان تقوای آنان بستگی دارد. وقتی انسان در مبانی فکری برخی بزرگان غوطه‎ور می‎شود و آن‎ها را با آرای دیگران می‎سنجد، تفاوت خاصی را مشاهده می‎کند و این مسئله به تقوای صاحب نظریه برمی‎گردد. من این قضیه را در آثار مرحوم حضرت امام خمینی مشاهده می‎کنم. آثار علمی امام وجوه خاصی نسبت به سایرین دارد که مطمئن هستم از وجوه همان تقوای شدید ایشان نشأت می‎گیرد.

در پایان برای طلبههایی که میرزا حبیبالله رشتی را نمیشناسند و از مقام علمی و معنوی ایشان اطلاعی ندارند، چه توصیهای دارید؟

به روحانیت معظم توصیه می‎کنم همان‎طور که به کسب علوم و معارف اسلامی اهمیت می‎دهند، در کنار آن به تقوا هم اهمیت بدهند. به حوزویان حوزة علمیة قم که امروز چشم جهان اسلام است، توصیه می‎کنم بزرگانی همچون مرحوم میرزای شیرازی و مرحوم میرزا حبیب‎الله رشتی را الگوی خودشان قرار بدهند. این قبیل بزرگان فقط در پی کسب علوم و معارف نبودند؛ بلکه علاوه بر علم، به تهذیب نفس می‎پرداختند و تقوا را ملکة شخصیت خودشان قرار می‎دادند. این بزرگان نهایت دقت را در مسائل علمی به خرج می‎دادند و علاوه بر آن، تقوای زیادی داشتند. تقوا علی‎رغم اینکه خود نوعی تکامل نفس به شمار می‎آید، در اندیشه و حُسن انتخاب مسائل تأثیر می‎گذارد. در این عمر هفتاد و چهار ساله، دوران نجف را به‌خوبی به یاد دارم. از میان اساتید ما در نجف اشرف، کسانی که به شدت اهل تقوا بودند، علمیت‎ جامع و دقت نظر وافری به مسائل داشتند. حوزه‎های علمیه واقعاً باید به این مسئله اهمیت زیادی بدهند. ما امروزه در حوزه‎های علمیه نیاز به شخصیت‎هایی مانند شیخ اعظم انصاری، میرزای شیرازی، میرزا حبیب‎الله رشتی، آخوند خراسانی و... داریم. در آن دوران که در نجف تحصیل می‎کردم، از این سنخ شخصیت‎ها در حوزة نجف حضور داشتند. در ایران هم شخصیت‎هایی مانند حضرت امام خمینی را داشتیم. مشاهده می‎کردم ایشان هر وقت می‎خواست روایتی یا مسئله‎ای را بررسی کند، به حقیقت آن می‎رسید و این امر ممکن نبود مگر با تقوا. تقوا، نوری در دل انسان می‎بخشد که می‎توان به حقیقت مطالب دست پیدا کند. حوزویان ما هم باید به این مسئله اهمیت زیادی بدهند. فقط مسائل علمی را در نظر نگیرند. تقوا و عبادتِ خدا و دوری از محرمات تأثیری جدی در اندیشة انسان می‎گذارد که آن انسان همیشه رأیش صائب باشد. البته حوزه‎های علمیة شیعه، اعم از نجف، قم، مشهد و... حوزه‎های پُرفضیلتی هستند و علاوه بر دقت و درایت علمی، به مسئلة تقوا هم اهمیت می‎دهند.‎ ان‎شاءالله که حوزویان ما هم به این مسئلة اهمیت وافری بدهند تا در آینده شاهد ظهور و بروز شخصیت‎هایی در تراز میرزا حبیب‎الله رشتی باشیم.


ناصر‌الدین انصاری قمی

ناصر‌الدین انصاری قمی: از مرجعیت و ریاست دست کشید

حجت الاسلام والمسلمین ناصر‌الدین انصاری  مدرس حوزه علمیه قم، در این گفت‌وگو ضمن معرفی اساتید و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا حبیب‌الله رشتی،‌ارتباط آن مرحوم با میرزای شیرازی و سفرهای ایشان به ایران و سجایای اخلاقی وی را بیان کرد.

در ابتدا بیوگرافی مختصری از میرزا حبیبالله رشتی ارائه بفرمایید؛ اینکه در چه سالی به دنیا آمد و تحصیلات خود را در کجا و نزد چه کسانی گذراند؟

مرحوم آیت‌الله میرزا حبیب‌الله رشتی یکی از اعیان تلامذه شیخ اعظم انصاری بود.  ایشان در 1234 به دنیا آمد و در 18 سالگی به قزوین رفت و چند سالی در درس شیخ عبدالکریم ایروانی که از بزرگان و شاگردان شریف العلما بود، شرکت جست. مبانی فلسفه و حکمت را نزد ملأ یوسف حکمی قزوینی به مدت 7 سال آموخت. در سال 1263 وارد حوزة علمیة نجف اشرف شد و چند سالی در درس صاحب جواهر شرکت کرد. پس از وفات صاحب جواهر در سال 1266 در درس شیخ اعظم انصاری حاضر شد. به‌قدری مورد توجه شیخ انصاری قرار گرفت که آن جناب بر بالای منبر می‌فرمود من برای سه نفر مباحثه می‌کنم: میرزا حبیب‌الله رشتی، میرزا حسن شیرازی و آقا حسن تهرانی نجم‌آبادی. مرحوم میرزا حبیب‌الله رشتی در درس شیخ انصاری اوج گرفت و خوش درخشید و پس از وفات شیخ انصاری در سال 1281 امر تدریس در حوزه نجف به میرزا حبیب‌الله رشتی و میرزا حسن شیرازی تفویض و محول شد. این دو بزرگوار اداره امور حوزه علمیه نجف از لحاظ تدریس و تأمین معیشت طلاب را بر عهده گرفتند. وقتی میرزای شیرازی در سال 1291 به سامرا مهاجرت کرد، امر تدریس و زعامت حوزة علمیة نجف منحصراً بر عهدة میرزا حبیب‌الله رشتی قرار گرفت شاگردان بسیاری از حوزة درسی میرزا حبیب‌الله رشتی برخاستند. کسانی همانند مرحوم آقا سید محمدکاظم یزدی (صاحب عروة)، مرحوم میرزای نائینی، مرحوم آقا ضیاء عراقی، مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم شیخ فضل‌الله نوری، مرحوم شیخ عبدالله مازندرانی، مرحوم شیخ شعبان گیلانی، مرحوم شیخ محمدباقر بیرجندی، مرحوم شیخ عبدالنبی نوری، مرحوم سید ابوالقاسم دهکردی، مرحوم شیخ الشریعه اصفهانی، مرحوم سید احمد کربلایی، مرحوم شیخ محمدرضا مسجد شاهی، مرحوم سید سعید حبوبی، مرحوم حاج‌آقا حسین قمی، مرحوم حاج‌آقا احمد طباطبایی قمی، مرحوم سید عبدالله قمی، مرحوم سید صادق قمی، مرحوم ملأ غلامرضا قمی، مرحوم میرزا ابوالفضل کلانتر تهرانی، مرحوم شیخ علی‌اکبر نهاوندی، مرحوم شیخ محمدباقر بهاری همدانی، مرحوم شیخ محمدرضا تنکابنی و... .

 شیخ محمدرضا تنکابنی پدر مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین حاج‌آقا فلسفی واعظ معروف بود. عموی ما نقل می‌کرد: «یک زمانی شیخ محمدرضا تنکابنی می‌خواست به نجف مشرف بشود. ما خدمت مراجع نجف رفتیم؛ از جمله آیت‌الله محسن حکیم، آیت‌الله خویی، آیت‌الله شاهرودی، سید عبدالهادی شیرازی و ... به آنان گفتیم این شیخ محمدرضا تنکابنی قصد دارد به نجف اشرف مشرف بشود. خوب است که شما برای استقبال از ایشان درس‌ها و حوزه را تعطیل کنید. این بزرگواران فرمودند: مگر شیخ محمدرضا تنکابنی چه خصوصیتی دارد که ما درس‌های حوزه را برای استقبال از ایشان تعطیل کنیم؟! ما گفتیم: ایشان تنها بازمانده و یادگار شاگردان میرزا حبیب‌الله رشتی است. به مناسبت شاگردی شیخ محمدرضا تنکابنی از محضر میرزا حبیب‌الله رشتی تمام حوزة علمیة نجف تعطیل شد و همة حوزویان به استقبال و دیدار ایشان رفتند.» بنابراین میرزا حبیب‌الله رشتی چنین عظمتی داشت که وقتی سال‌ها بعد یکی از شاگردانش برای زیارت به نجف اشرف رفت، تمام حوزه به احترام ایشان تعطیل شد. مراجع بزرگ شیعه از شاگردان میرزا حبیب‌الله رشتی بودند؛ از جمله سید محمدکاظم یزدی، میرزای نائینی و آقا ضیاء عراقی که هر کدام از این بزرگان صاحب مکتب بودند.

حدود 400 الی 500 نفر در درس میرزا حبیب‌الله رشتی شرکت می‌کردند. بعد از ایشان امر زعامت و ریاست حوزه به شیخ عبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی رسید. البته سندی هم در دست نداریم که مرحوم آخوند خراسانی شاگرد میرزا حبیب‌الله رشتی بوده باشد یا خیر.

برخی بر این باورند که میرزای شیرازی اعلم شاگردان شیخ اعظم انصاری بود و برخی دیگر میرزا حبیبالله رشتی را اعلم شاگردان شیخ انصاری میدانند. نظر شما در این باره چیست؟

میرزای رشتی به غیر از درس شیخ اعظم انصاری، از درس صاحب جواهر هم چند سالی بهره برد؛ اما عمدتاً از سال 1266 تا 1281 به مدت پانزده سال در درس شیخ انصاری شرکت کرد و در طول این سالیان اوج گرفت و جلوه‎گر شد. خود آن مرحوم می‎فرمود: «شیخ انصاری از دنیا رفت و علم خود را به من و سیاست و تدبیر امور را به میرزای شیرازی داد و زهدش را با خودش به گور برد.» با اینکه میرزا حبیب‎الله رشتی از زهد و ساده‎زیستی اعجوبه‎ای بود، اما خود را از این نظر هم‎تراز شیخ اعظم انصاری نمی‎دید. البته در شرح حال ایشان مطالبی ذکر شده که در ادامه بیان خواهم کرد. میرزا حبیب‎الله به‌قدری در زهد و تقوا و ورع اوج گرفت که کسی در زمانة خودش به آن مرتبه نرسیده بود؛ با این حال می‎گفت که شیخ اعظم انصاری زهدش را با خودش به گور برد! آیت‎الله آقاموسی شبیری زنجانی این نقل را نادرست می‎داند و می‎فرماید: «این مطلب از میرزا حبیب‎الله رشتی درست نقل نشده است؛ چون شاگردان میرزای شیرازی هم کمتر از شاگردان میرزا حبیب‎الله رشتی نبودند و بلکه بر آن‎ها مقدم بودند. کسانی همچون میرزا محمدتقی شیرازی، سید محمد فشارکی، سید اسماعیل صدر و... از شاگردان میرزای شیرازی بودند.» بنابراین شاگردان میرزای شیرازی هم بسیار بلندمرتبه و والا قدر شناخته می‎شدند. به هر حال میرزای شیرازی و میرزا حبیب‎الله رشتی دو ستاره در آسمان پرفروغ نجف بودند که تا حدود سی سال محیط علمی نجف و جهان تشیع را در ید قدرت خودشان گرفته بودند. ناگفته نماند که عموم شاگردان میرزای شیرازی، شاگردان میرزا حبیب‎الله رشتی هم بودند؛ بعضی‎ها منحصر و مختص میرزا حبیب‎الله رشتی بودند؛ مانند سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ الشریعة اصفهانی و آقا ضیاء عراقی. این بزرگان دنبال میرزای شیرازی به سامرا نرفتند. به هر حال ما باید تاریخ این دو بزرگوار را که همسان یکدیگر بودند، با هم در نظر بگیریم. در ولادتشان فقط چهار سال اختلاف سن وجود دارد. در وفات هم هر دو متوفای 1312 بودند. عمر و زندگی‎ و درس و بحث‎ و زعامت و ریاستشان بر حوزة علمیه با یکدیگر بود. ما در میان تاریخ تشیع به مانند این دو بزرگوار کم دیده‎ایم که این‎گونه با یکدیگر رفیق شفیق و در تمام سوانح و ادوار زندگی با هم بودند. هر دو شاگرد صاحب جواهر و شیخ اعظم انصاری بودند؛ هر دو بر مسند تدریس در حوزه تکیه زدند و شاگردان هر دو با یکدیگر مشترک بودند. وقتی که میرزای شیرازی به سامرا رفت، عدة بسیاری از تلامذة میرزا رشتی هم به دنبال میرزای شیرازی به سامرا رفتند.

کیفیت ارتباط میرزای شیرازی با میرزای رشتی به چه صورت بود؟

میرزا حبیب‎الله رشتی و میرزای شیرازی به‌قدری با هم رفیق صمیمی بودند که در تمام ادوار زندگی پشت و پناه و یار و مددکار هم بودند. حتی یک بار از میرزا حبیب‎الله رشتی سؤال شد که از چه کسی تقلید کنیم؟ ایشان فرمود: «از کسی که امروز عَلَم اسلام به دست اوست؛ از میرزا حسن شیرازی.» مرجعیت ایشان را به این‎گونه تأیید می‎کرد و حتی به احترام میرزای شیرازی امور زعامت و مرجعیت را نپذیرفت. حتی از کسی وجوهات قبول نمی‎کرد و تمام وجوهات را به میرزای شیرازی حواله می‎داد. ایشان فقط کار خود را مختص به درس و تدریس کرده بود. حتی فتوا نمی‎داد و وجوهات هم قبول نمی‎کرد و اجازة اجتهاد به کسی هم نمی‎داد و می‎گفت تمام این امور به دست میرزای شیرازی است و به ایشان مراجعه کنید.

مهمترین آثار علمی میرزا حبیبالله رشتی را ذکر کنید.

از جمله آثار ایشان که امروز در دست ما می‎باشند، عبارت‎اند از: 1. کتاب القضاء و الشهادات؛ 2. بدایع الافکار؛ 3. کاشف الظلام فی حل معضلات الکلام.

اصول ایشان به‌قدری اوج گرفت که همگان از هر طرف برای بهره‎گیری به سویش می‎رفتند. در فقه هم کتاب‎های جامع و ارزشمندی دارد؛ از جمله: کتاب الطهارة، الحاشیة علی المکاسب، کتاب الزکاة، کتاب الاجارة، الالتقاط و کتاب العضب. ای‌کاش کتاب‎های فقهی ایشان پیدا می‎شد و از گوشة کتابخانه‎ها درمی‎آمد و به چاپ می‎رسید. کتاب اصول ایشان یک چاپ سنگی قدیمی است و چاپ جدیدی از آن منتشر نشده است. اگر مجموع تألیفات میرزا حبیب‎الله رشتی به چاپ برسند، شاید قریب به هفتاد الی هشتاد جلد کتاب بشوند. متأسفانه در این زمینه کسی همت نکرد و ما امیدواریم که پس از دویست سال صاحب همتی پیدا بشود و کتاب‎های ایشان را پیدا کند و به چاپ برساند.

شخصیت اخلاقی میرزا حبیبالله رشتی را برای ما ترسیم کنید؛ مهمترین ویژگی ایشان را چه میدانید؟

در باب شخصیت و ویژگی‎های اخلاقی ایشان از وجوه مختلفی می‎توان مطالبی بیان کرد. میرزا حبیب‎الله رشتی خیلی حق‌گزار اساتید بزرگ خود بود. گفته می‎شود هنگامی که از خانه بیرون می‎رفت، سورة یس را قرائت می‎کرد تا اینکه به مقبرة شیخ انصاری می‎رسید. در آنجا می‎ایستاد و سورة یس را تمام می‎کرد و آن را به شیخ انصاری اهداء می‎فرمود. خود را وامدار شیخ می‎دانست و تا پایان عمر شیخ را فراموش نکرد. ایشان در تواضع به‌قدری شهره و ضرب‎المثل بود که در مقابل معاصر خود میرزای شیرازی اظهار کوچکی و تواضع می‎کرد و از مرجعیت و ریاست دست کشید و همه را به جناب میرزای شیرازی حواله می‎داد.

البته میرزای شیرازی هم کمال احترام میرزا حبیب‌الله رشتی را داشت. با اینکه میرزای شیرازی مقید بود که در طول شبانه‌روز فقط یک وعده غذا  میل کند، اما وقتی که میرزا حبیب‌الله رشتی برای زیارت به سامرا می‌رفت و مهمان میرزای شیرازی می‌شد میرزای شیرازی به احترام ایشان در هر سه وعده غذا  میل می‌فرمود.

 میرزای حبیب‌الله رشتی بسیار منظم بود و این خیلی مهم است. آنان که موفق شدند و به جایگاه رفیعی دست پیدا کردند، در زندگی خود نظم داشتند. ایشان سر ساعت می‌خوابید و سر ساعت بیدار می‌شد و سر ساعت مطالعه می‌کرد و سر ساعت تدریس می‌کرد و سر ساعت عبادت می‌کرد.

ماجرای سفر میرزای رشتی به ایران چه بود؟

یکی از ماجراهای میرزا حبیب‌الله رشتی سفر ایشان به ایران است. ایشان در زمان ناصرالدین‌ شاه برای زیارت حضرت امام رضا علیه‌السلام از نجف به مشهد رفت. وقتی به ایران رسید، مورد استقبال گسترده و عموم طلبه‌ها قرار گرفت. آمد و رفت ایشان موجی در ایران پدید آورد. اعتمادالسلطنه در المآثر و الآثار می‌نویسد: «میرزا حبیب‌الله رشتی از اجلای تلامذة شیخ مرتضی انصاری است. تبحرش در فقه و اصول، ممالک عرب و عجم را فرا گرفته است. به چند سال قبل از این، بر نیت زیارت مشهد مقدس رضوی به دارالخلافه عبور داد. از جانب دولت و ملت تشریفات عظما در حقش به ظهور رسید و هم در جمیع شهرهای بزرگ و مراکز ایالات واقعه در خط عبور وی، ذهاباً و ایاباً محض تعظیم شعائر شریعت کافة طبقات متنوعه شیعه از خواص و عوام پذیرایی و بدرقة او را ازدحام تمام کردند. امروز از مجلس تدریس و تحقیق و افاضت او در علم اصول فقه کافة طلبه مجاورین نجف اشرف منطبع می‌گردد.»

شاهان قاجار به چه نیت و انگیزهای از سفر علمایی همچون میرزا حبیبالله رشتی به ایران استقبال میکردند؟

معمولاً هر وقت یکی از علمای بزرگ نجف به ایران می‌آمد، شاهان قاجار به دیدارش می‌رفتند. وقتی میرزا حبیب‌الله رشتی به ایران آمد، ناصرالدین ‌شاه هم به دیدارش رفت و بسیار مورد استقبال رجال دولتی و مملکتی و علمای اعلام شهرهای مختلف قرار گرفت و پس از زیارت مشهد الرضا، به نجف برگشت.

وقتی شیخ عبدالکریم حائری یزدی در قم، حوزة علمیه را تأسیس کرد، احمدشاه بلند شد و با سرداران خود برای تبریک و شادباش از تهران به قم آمد. وقتی میرزا ابوالحسن اصفهانی و میرزای نائینی به قم تبعید شدند، دوباره احمدشاه با محمدحسن میرزا به قم آمد. بالاخره وقتی علما از نجف به ایران می‌آمدند تمام شاهان و تمام رجال حکومتی به دیدارشان می‌آمدند. این سنت همیشه در میان شاهان صفوی و شاهان قاجار برقرار بود. فتحعلی شاه چندین بار از تهران برای دیدار با میرزای قمی به قم آمد. سالی دو بار از تهران به قم می‌آمد.

پس علت اینکه نجفیها ایشان را از سفر بعدی به ایران منع میکردند، چه بود؟

میرزا حبیب‌الله رشتی بار دیگر قصد آمدن به ایران کرد؛ اما چون آمدن ایشان مواجه با تعطیلی حوزة نجف می‎شد، طلاب حوزة علمیة نجف تجمع کردند و مانع از رفتن ایشان به ایران شدند. در واقع نمی‎خواستند که درس و بحثشان تعطیل بشود. نزد جناب شیخ محمدحسن ممقانی رفتند و درخواست کردند تا ایشان نگذارد میرزا حبیب‎الله رشتی به ایران برود. شیخ محمدحسن ممقانی سر درس میرزا حبیب‌الله رشتی رفت و در جلسه درس شرکت کرد و بعد از درس میرزا را صدا کرد. میرزا با تعجب به ایشان گفت که شما اینجا هستید؟! شیخ محمدحسن ممقانی گفت: «بله آقا، ما در درس شما شرکت کردیم و استفاده کردیم. شنیدم که شما می‎خواهید به ایران تشریف ببرید.» میرزا حبیب‎الله رشتی گفت: «بله، دلم هوای زیارت حرم امام رضا علیه‌السلام را کرده است.» شیخ محمدحسن ممقانی به ایشان گفت: «آقا، زیارت مستحب است؛ اما بودن شما در نجف واجب است. شما باید در اینجا بمانید.» میرزا حبیب‌الله رشتی فرمود: «من شما را مجتهد مطلق و متقی می‎دانم. آیا شما حکم می‎کنید که به ایران نروم؟» مرحوم شیخ محمدحسن ممقانی فرمود: «بله، من حکم می‎کنم به شما که در نجف بمانید.» میرزا حبیب‌الله رشتی فرمود: «حالا که شما حکم می‎کنید، من در نجف می‎مانم.» لذا از این سفر دوم به ایران منصرف شد.


آیت‎الله سید احمد مددی

آیت‎الله سید احمد مددی: میرزا حبیب‎ الله رشتی بیست و دو سال حوزة علمیة نجف را اداره کرد

* صفا و سادگی میرزا حبیب‎ الله رشتی زبانزد همگان بود

* بعد از میرزای شیرازی ایشان شخصیت اول نجف اشرف شد

* قصد اصلی ایشان این بود که مقام مرجعیت حفظ بشود و به آن خدشه‎ای وارد نشود

آیت الله سید احمد مددی دانش‌آموخته نجف‌اشرف، از سرآمدان علم رجال و از اساتید مطرح حوزه علمیه قم است. ایشان در این گفت‌وگو با تشریح مقام علمی و اخلاقی میرزای رشتی از سیره عملی آن مرحوم و نیز تکفیر شیخ محمد هادی تهرانی توسط میرزای رشتی سخن به میان آورد.

چرا از میان شاگردان شیخ اعظم انصاری، میرزای شیرازی به مقام مرجعیت رسید و میرزای رشتی چندان کانون توجه قرار نگرفت؟

روایت‎های زیادی در این باره بیان شده است. یک روایت این است که بعد از فوت شیخ اعظم انصاری، شاگردان ایشان منحصراً نزد سه نفر به تحصیل می‎پرداختند: میرزای شیرازی، میرزا سید حسین کوه‎کمره‎ای (معروف به سید حسین ترک) و میرزا حبیب‎ الله رشتی. میرزا حبیب‎ الله گفت: «من از هر دوی شما اعلم هستم.» میرزای شیرازی گفت: «من توان اداره کردن حوزه را دارم.» میرزا حبیب‌الله رشتی گفت: «بله من با اینکه اعلم از شما هستم، اما شما برای اداره کردن حوزه تواناتر هستید.» از این جهت زعامت حوزة علمیة نجف پس از فوت شیخ انصاری به میرزای شیرازی محول می‎شود. حدود ده سال زعامت حوزة علمیة نجف بر عهدة ایشان بود.

در نجف وقتی تحصیل می‎کردیم، از ساده‎زیستی و سادگی میرزا حبیب‎ الله رشتی می‎شنیدیم. این احتمال هست که این سادگی ساختگی باشد تا ایشان را در مقابل میرزای شیرازی مطرح کنند و از فراگیری فتوای حرمت تنباکو میرزای شیرازی بکاهند. طبیعتاً موفق هم نشدند که ایشان را در مقابل میرزای شیرازی قرار بدهند.

پس علت اینکه میرزای شیرازی به سامرا هجرت کرد چه بود؟

یک بار از آیت‎الله بجنوردی شنیدم که احتمالاً ایشان از مشایخ نجف این مطلب را شنیده است: «گویا دعوای در نجف میان ترک‎ و فارس صورت می‎گیرد. ترک‎ها طرف آیت‎الله سید حسین کوه‎کمره‎ای و فارس‎ها طرف میرزای شیرازی را گرفته بودند. دعوا خیلی شدید می‎شود به حدی که نزدیک بود با همدیگر گلاویز بشوند. شب هنگام، میرزای شیرازی به‎طور ناگهانی به‌طرف سامرا حرکت کرد. به همین خاطر شعلة دعوا میان ترک‎ها و فارس‎ها خاموش شد.» ندیدم این مسئله را جایی نقل کنند و من آن را از آیت‎الله بجنوردی شنیدم. در واقع میرزای شیرازی با رفتنش به سامرا جلوی خون‎ریزی را گرفت.

از میان شاگردان شیخ اعظم انصاری، کدام یک اعلم بود؟ میرزای رشتی یا میرزای شیرازی؟

مرحوم ملاعلی کنی انسان ثروتمند و تنها آخوند تهران بود که حتی گاهی ناصرالدین‌شاه به منزل او می‎رفت. معروف است که ناصرالدین‌شاه در سفر اولش به فرنگ، وقتی به ایران برگشت، قبل از رسیدن به تهران، کسی را فرستاد تا ببیند ملاعلی کنی با آمدنش مخالفت می‎کند یا خیر. همین مسئله اهمیت و نفوذ فوق‎العادة ملاعلی کنی را نشان می‎دهد. میرزا باقر زنجانی از علمای تراز اول تهران برای من نقل می‎کرد: «در زمان مرحوم جد ما (میرزای آشتیانی)، یک بار مرحوم ملاعلی کنی بیمار می‎شود. مرحوم جدمان، عموی ما را به عیادت ایشان می‎فرستد. عموی ما نقل می‎کند که به دیدار ملاعلی کنی رفتم. دیدم که در بستر خوابیده و رجال مملکتی به دیدنشان آمدند. وقتی همه رفتند، ملاعلی کنی مرا نگه داشت. پس از گفت‎وگو به من گفت: وقتی ما در نجف درس می‎خواندیم، با شیخ مرتضی انصاری، استاد میرزای شیرازی، درس صاحب جواهر می‎رفتیم. وقتی از درس بیرون می‎آمدیم، شیخ انصاری از من سؤال درسی و علمی می‎کرد. یعنی استادِ مرجع تقلید مطرح فعلی، از من استفادة علمی داشت. با این حال الان چون مرجعیت به نام او هست، من وقتی نامه‎ای برایش می‎نویسم، خطاب مرجعیت به او می‎دهم!» منظورش این است که من نه فقط از مرجع تقلید فعلی، بلکه از استاد او هم اعلم هستم.

نجفی‎ها می‎گفتند اگر میرزا حبیب‎ الله رشتی دورة اصول را به همین ترتیبی که می‎گفت ادامه می‎داد صد و بیست سال طول می‎کشید. ایشان در علم اصول شخصیت فوق‎العاده‎ای بود و دقت عجیبی داشت. خود میرزای شیرازی هم در بیانات علمی دقت عجیبی داشت. نجفی‎ها اصطلاحی داشتند و می‎گفتند میرزای شیرازی عقل مجسم است؛ یعنی اگر عقل شکل خارجی پیدا کند، شبیه میرزای شیرازی می‎شود. تا این حد این مرد با تدبیر بود. یکی از چهره‎های خیلی مطرح در زمینة سیاست و تدبیر در امور ادارة حوزه علمیه، میرزای شیرازی بود.

از زهد و تقوای مشهور شیخ اعظم انصاری بگویید و اینکه از میان شاگردان وی کدام یک زاهدتر بود؛ میرزای رشتی یا میرزای شیرازی؟

از زمان صاحب جواهر به بعد وضع سهم امام بهتر شد. تا قبل از آن وضعیت سهم امام خیلی به‌هم‌ریخته بود و در زمان شیخ انصاری به اوج خود رسید. چون شیخ انصاری مظهر زهد و تقوا بود و وجوهات و خمس از سوی مردم برای ایشان سرازیر می‎شد. اعتمادالسلطنه در کتاب المآثر و الآثار می‎نویسد: «سالیانه دویست هزار تومان پول برای شیخ انصاری می‎رفت و شیخ در کمال زهد زندگی می‎کرد.» این مبلغ در آن زمان خیلی زیاد بود.

این داستان را از آقای ادیب شنیدم: «یک بار مادر مرحوم شیخ انصاری به میرزای شیرازی گفت: شیخ پولی که به من می‎دهد خیلی کم است. من پیرزنی هستم و گاهی نیاز دارم غذای مقوی بخورم. میرزای شیرازی به شیخ انصاری گفت: آقا، مادرتان ناراحت است و نیاز به پول بیشتری دارد. شیخ به میرزای شیرازی گفت: من بیشتر از این نمی‎توانم به او بدهم. شرعاً همین مقدار در توان من هست. میرزای شیرازی اصرار می‎کند و می‎گوید: یا شیخ، ایشان مادرتان هست! شیخ در جواب می‎گوید: من شما را مجتهد عادل می‎دانم. پول را به شما می‎دهم اگر حسب اجتهادتان صلاح می‎دانید مقدار بیشتری به مادرم بدهید.» نمی‎دانم این داستان تا چه اندازه صحت دارد؛ اما با روحیات و زهدی که از شیخ انصاری در کتاب‎ها نقل می‎کنند، چنین سخنانی از ایشان بعید نیست.

این داستان را هم از مرحوم پدرم شنیدم. ایشان می‎گفت: «مرحوم میرزای شیرازی نامه‎ای از سامرا به یکی از وکلای خودش نوشت و در آن نامه گفته بود که شما در پرداخت وجوهات دقت بیشتری داشته باشید. البته من نمی‎خواهم اشکالی به شما کنم، اما چون در پرداخت وجوهات باید احتیاط بشود، عرض کردم. اخیراً در سامرا در خواب دیدم که به من گفتند حضرت بقیه‎الله در حرم هستند و فرمودند که دفتر وجوهات را بیاور. خدمت ایشان رسیدم و دفتر را باز کردم. فرمودند بخوان! صورت‎حساب‎ها را برای آقا خواندم. از میان ده مورد، هشت مورد را قبول نمی‎کرد! به ایشان عرض کردم که آقا، هر آنچه در توانم بود، انجام دادم و غیر از این مقدورم نیست. اگر صلاح می‎دانید امر مرجعیت را وا نهم و دفتر پرداخت وجوهات را به کسی دیگری بسپارم. حضرت به من فرمود: دفتر نزد خودت باشد؛ اما بیشتر احتیاط کن!»

این ماجرا که میرزا حبیب الله رشتی یکی از محققان آن دوره را تکفیر کرد، چقدر صحت دارد؟

شیخ محمدهادی تهرانی از محققان و از شاگردان شیخ اعظم انصاری بود. نقل است که به خاطر اهانت به علما، از سوی میرزا حبیب‎ الله رشتی تکفیر شد. به همین خاطر از او با عنوان «شیخ هادی مکفر» یاد می‎کنند. یکی از علما نقل می‎کرد که به منزل میرزای شیرازی رفته بودم و شیخ محمدهادی تهرانی را دیدم که نزد میرزا گریه می‎کند و به ایشان می‎گوید که مرا تکفیر کردند. میرزای شیرازی هم به او می‎گفت: «تقصیر خودت هست. زبانت را نگه نداشتی تا اینکه تکفیرت کردند.»

خودم از آیت‎الله بجنوردی هم شنیدم که شیخ محمدهادی تهرانی الفاظ زشتی را به علما نسبت می‎داد. هر گاه نام یکی از علما برده می‎شد، به وی نام یکی از حیوانات را لقب می‎داد و به آنان اهانت و جسارت می‎کرد؛ آن هم به علمای تراز اول آن دوره.

همچنین نقل است که وقتی میرزا حبیب‎ الله رشتی به رحمت خدا رفت، شیخ محمدهادی تهرانی گریه کرد. به او گفتند: «چرا گریه می‎کنی؟ میرزا حبیب‎ الله همان است که تو را تکفیر کرد.» شیخ محمدهادی گفت: «تا وقتی زنده بود، کسی به بزرگی از او یاد نمی‎کرد. حال که فوت کرده همه او را شخصیتی بزرگ می‎نامند و این برای من بد است. چون می‎گویند که این شخصیت عظیم با این مقام علم و تقوا، شیخ هادی را تکفیر کرد!»

چرا میرزای رشتی بر خلاف میرزای شیرازی چندان به مسائل سیاسی ورود نمیکرد؟

میرزا حبیب‎ الله رشتی به خاطر برخی مسائل سیاسی مشی سادگی را دنبال می‎کرد و چندان به امور سیاسی نمی‎پرداخت و اساساً منش و روش ایشان در حوزة علمیة نجف، مانند میرزای شیرازی نبود. قصد اصلی ایشان این بود که مقام مرجعیت حفظ بشود و به آن خدشه‎ای وارد نشود.

آیا مرحوم آخوند خراسانی شاگرد میرزای رشتی بود؟

بله؛ یکی از شاگردان میرزا حبیب‎ الله رشتی، مرحوم آخوند خراسانی، صاحب کفایه بود.

حوزة علمیة نجف پس از هجرت میرزای شیرازی به سامرا چه موقعیتی پیدا کرد؟

وقتی میرزای شیرازی به سامرا هجرت کرد، ادارة امور حوزة علمیة نجف بر عهدة میرزا حبیب‎ الله رشتی افتاد؛ یعنی ایشان حدود بیست و دو سال حوزة علمیة نجف را اداره کرد. البته عدة بسیاری از بزرگان با هجرت میرزای شیرازی، به سامرا رفتند. از آن به بعد حوزة علمیة سامرا هم پُرارزش شد و انصافاً حوزة فوق‎العاده‎ای بود. بعضی از علمای معاصر ما هم اصرار دارند وانمود کنند که حوزة سامرا با دیگر حوزه‎های علمیة شیعه متمایز است. مطالبی که در باب غیبت امام زمان نوشته شده، مربوط به همان دورة رونق گرفتن حوزة سامرا است. تا قبل از آن اکثریت مردم سامرا سنی بودند. میرزای شیرازی به‎طور ناگهانی وارد سامرا شد و چون شخصیت بسیار اجتماعی داشت، حتی بزرگان اهل سنت با ایشان با احترام خاصی برخورد می‎کردند. ما نه قبل و نه بعد از میرزای شیرازی، عالمی را نداشتیم که تشیع جنازه‎اش از سامرا تا نجف جمعیت زیادی حضور داشته باشد و کل این مسیر را عزاداری کنند. در طول مسیر همین‎طور عشایر به جمعیت عزادار اضافه می‎شدند و تا نجف جنازه را تشییع می‎کردند. چنین پدیده‎ای بسیار عجیب و بی‎سابقه بوده است.

خود حضرتعالی مقام علمی میرزا حبیب الله رشتی را چگونه ارزیابی میکنید؟

در هر علمی ریزه‎کاری‎هایی وجود دارد. بعضی‎ها خیلی به دنبال این ریزه‎کاری‎ها می‎روند. میرزا حبیب‎ الله را باید از این منظر نگاه کرد. بعضی‎ها هم چندان دنبال ریزه‎کاری‎های علمی و دقت معرفتی نیستند و از افق بازی به قضایا نگاه می‎کنند. مرحوم میرزای نائینی این‎طور بود. برای مثال اگر از دستة دوم سؤال بشود که سیب چگونه پدید می‎آید؟ جواب می‎دهند که نهال درخت سیب رشد می‎کند و تنومند می‎شود و بعد بارور می‎شود و میوه‎ای به نام سیب می‎دهد. اما اگر همین سؤال را از دستة اول سؤال کنید، در پاسخ به تفصیل از ریشه‎ها و دانه‎ها و ناسازگاری دانه‎ها با نوع خاک‎ها و آب و هوا و... مطالبی بیان می‎کنند؛ یعنی به جزئیات مسائل ورود می‎کنند. میرزا حبیب‎ الله رشتی در درس اصول این‎گونه بود و با جزئیات زیادی وارد مسائل می‎شد. نجفی‎ها نقل می‎کنند که ایشان به مدت شش ماه در درس خود، فقط این مسئله را بحث می‎کرد که مقَدمه بخوانند یا مقِدمه؟ (اولی با فتحه و دومی با کسره)!

میرزا حبیب‎ الله این‎گونه وارد جزئیات می‎شد. در قم مرحوم شیخ کاظم تبریزی این‎طور بود. به همین خاطر درسش طول می‎کشید. بعضی از طلاب ایشان نقل می‎کردند که شیخ کاظم تبریزی چندین جلسه فقط در باب ضبط صحیح نام مرحوم شیخ کلینی صحبت می‎کرد. بعضی‎ها وارد این سنخ از بحث‎ها نمی‎شوند. ورود به جزئیات بحث‎ها را طولانی و البته دقیق‎تر می‎کند. مرحوم میرزا حبیب‎ الله رشتی از این سنخ علما بود و مسائل را با جزئیات کامل و دقیق دنبال می‎کرد.

نظر ما این است که وارد این جزئیات شدن چندان ثمره‎ای ندارد. البته همین اقوال و مباحث طولانی موجب می‎شود که با اقوال بزرگان علما و پیشینیان آشناتر بشویم.

در پایان اگر نکتهای دربارة شخصیت میرزای رشتی باقی مانده، آن را بهعنوان حُسن ختام گفتوگو بیان کنید.

صفا و سادگی میرزا حبیب‎ الله رشتی زبانزد همگان بود. بعد از میرزای شیرازی طبیعتاً ایشان شخصیت اول نجف اشرف شد. از سال 1291 که میرزای حسن شیرازی به سامرا رفت تا سال 1312 ه.ق امور حوزة علمیة نجف بر دوش میرزا حبیب‎ الله رشتی افتاد. اغلب مراجع و بزرگان بعدی نجف، از جمله مرحوم آقا ضیاء عراقی، مرحوم میرزای نائینی، مرحوم آخوند خراسانی و... از شاگردان ایشان بودند.

 


رضا مظفری: عدالت خصوصیت بارز محقق رشتی است

* میرزای رشتی راه را برای قدرت بخشیدن به میرزای شیرازی هموار ‎کرد

حجت الاسلام والمسلمین رضا مظفری امام جمعه سابق املش و مدرس حوزه علمیه تهران با ارائه گزارشی از برگزاری همایش نکوداشت میرزا حبیبالله رشتی در املش، از خاندان آن مرحوم  سخن به میان آورد.

 

چه شد که به فکر برگزاری بزرگداشت میرزا حبیبالله رشتی افتادید؟

بنده متولد شهر املش هستم. شهری که در کوهپایه‎های زیبای گیلان قرار دارد و البته در تاریخ پُرافتخار این شهر، شخصیتی همچون آیت‎الله العظمی میرزا حبیب‎الله املشی، مشهور به محقق رشتی زاده شده بود. اینکه شخصیت علمی میرزای رشتی توجه من را جلب کرد، چند دلیل داشت: دلیل نخست این بود که از شانزده سالگی به امر پدر مرحومم، به پژوهش پیرامون دانشمندان، فقیهان و مشاهیر گیلان مشغول بودم. در آن مجموعه که تقریباً به هزار تن از شخصیت‎های استان گیلان پرداخته شده، میرزا حبیب‎الله رشتی هم از جملة ستارگان مجموعه بود. دوم اینکه در زمانی که در حوزة علمیه مشغول تحصیل بودم، در پژوهشکدة باقرالعلوم با جمعی از نویسندگان عزیز نشست‎هایی داشتم. تقسیم‎کاری بین فضلای حوزه در آن پژوهشکده به‌عنوان دیدار با ابرار شده بود. از بنده هم خواسته شد که پیرامون زندگی محقق رشتی کتابی را بنویسم و این کار بیش از یک سال به طول انجامید. ما آن کتاب را با اختصاص وقتِ بسیار زیادی به سرانجام رساندیم و چند بار هم با عنوان حدیث پارسایی چاپ و منتشر کردیم. این کتاب شرح زندگانی میرزا حبیب‎الله رشتی است. چکیدة آن کار در گلشن ابرار به قلم خودم آمده است. وجه دیگر توجه به محقق رشتی، در دورانی بود که بنده توفیق امامت جمعة شهرستان املش را داشتم. شهر املش پیشینة فرهنگی درخشانی داشت. در شمار این پیشینة درخشان، نام میرزا حبیب‎الله رشتی هم به روشنی می‎درخشید. لذا تصمیم گرفتیم که یک کنگره‎ای را برای بزرگداشت میرزا حبیب‎الله رشتی بنا بگذاریم و این کنگره در همان دوره کار خودش را آغاز کرد و به‌عنوان مقدمه هم همایشی را در املش برگزار کردیم که به شخصیت میرزا حبیب‎الله پرداخته بود. این مجموعه‎ای است از آنچه ارادت مرا نسبت به این شخصیت عظیم لحظه به لحظه بیشتر کرد و در آینده هم بیشتر خواهد کرد.

از همایشی که برای بزرگداشت شخصیت میرزای رشتی برگزار کردید، برای ما بگویید.

چون دبیرخانة ستاد در دفتر امام جمعه مستقر بود، طبیعتاً استمرار کار باید در آنجا انجام می‎شد؛ ولی بعد از اینکه همایش را برگزار کردیم، نمایندة ولی‌فقیه در استان، آیت‎الله قربانی که در آن زمان امام جمعة رشت هم بود، با ما در این باره صحبت کرد. ما هم بر اساس پژوهش‎هایی که داشتیم، زندگینامة ایشان را برای مردم بیان کردیم. خانواده و بازماندگان و خاندان میرزا حبیب‎الله رشتی هنوز در مناطق ما حضور دارند. استمرار این کار نیازمند به یک عزم جدی است و آنچه من در نظر دارم این است که با استفاده از توان علمی اندیشمندان و علاقة بسیار مردم همان منطقه به این شخصیت، بتوانیم ستاد کنگره را به شکل جدیدی دوباره راه‎اندازی کنیم. فعلاً در حال برنامه‎ریزی هستم و ‎ان‎شاءالله گفت‎وگوهایی با مدیران علمی استان و مدیران مذهبی استان داشته باشم و ان‎شاءالله بتوانیم این کار را ادامه بدهیم. شاید این کار حدوداً دو سال زمان نیاز داشته باشد تا ما بتوانیم بخشی از آثار میرزا را هم در آستانة نشر قرار بدهیم.

مختصری از زندگینامه و خاندان میرزا حبیبالله رشتی بگویید و اینکه ایشان تحصیلات مقدماتی را در کجا گذارند؟

نخستین نکته‎ای که باید یادآور بشویم، زادگاه و خاندان میرزای رشتی است؛ چون بدون توجه به خانواده ممکن است تحلیل‎ها گاهی ناقص دربیاید. پدر میرزا از خان‎های بزرگ منطقة شرق گیلان و غرب مازندران بود که به خوانین صوفی معروف بودند. البته پدر ایشان شخصیت مذهبی هم بود و این‎طور نبود که به امور شرعی بی‎تفاوت باشد. ایشان هم خان بود و هم انسانی متدین و متشرع که پسرش را برای تحصیل علوم دینی به قزوین و نجف فرستاد و از او پشتیبانی هم کرد. البته در خاندان صوفی شخصیت‎های علمی دیگری هم بودند. ولی میرزا حبیب‎الله بر اساس خوابی که پدرش پیش از تولدش دیده بود، در مسیر تحصیل حوزة علمیه قرار گرفت. ابتدا به قزوین رفت و بعد برای مدت کوتاهی حدود چهار سال بعد از اجتهاد، به املش برگشت؛ اما اتفاقی افتاد که باعث شد ایشان به نجف برود. حوزة نجف در آن دوره با حضور شیخ اعظم انصاری، جایگاه ویژه‎ای داشت. خود میرزا نقل می‎کند و می‎فرماید: «من با اینکه از نظر علمی نیازی به تحصیل نزد شیخ اعظم نداشتم، اما درس‎های ایشان را به نشانة احترام حاضر می‎شدم.» البته این مسئله در زوایای اخلاقی این عالم بزرگ قابل توجه است.

در زمان حضور میرزا در نجف، قاجاری‎ها بر ایران حکومت می‎کردند و فضای عمومی ایران، معطوف به فضای پیش از مشروطه می‎شد؛ یعنی باید فضای پیش از مشروطه را در نظر بگیریم. با این حال میرزا حبیب‎الله با توجه به کیاست و دقت خاصی که در امور داشت، ضمن اینکه خودش به مرور زمان از نظر علمی رشد کرد و به اجتهاد رسید و حوزة درسی بسیار قدرتمندی را در نجف تشکیل داد و بیش از سیصد مجتهد در درسش حاضر می‎شدند، اما از نظر سیاسی بسیار زیرکانه عمل می‎کرد و مسیری را طی نمود تا به وحدت امت اسلامی ختم بشود.

بفرمایید که چرا از میان شاگردان برجستة شیخ اعظم انصاری، میرزای شیرازی مرجعیت شیعه و مدیریت امور حوزة علمیة نجف را بر عهده گرفت؟ آیا ایشان از میرزای رشتی اعلم بود؟

یکی از درس‎آموزترین دوره‎های حوزه‎های علمیه به ویژه در بخش تعیین مرجع به همین دورة بعد از وفات شیخ اعظم انصاری برمی‎گردد. با توجه به اشارات و تصریحاتی که شیخ اعظم انصاری نسبت به جایگاه تعداد محدودی از شاگردان خودشان به‌خصوص محقق رشتی داشت، پس از وفاتش توجه علمای بزرگ نجف به محقق رشتی جلب شد. البته نکته‎ای را عرض کنم و آن تفاوت سبک مرجع شناسی یا اعلم شناسی در حوزة نجف و در حوزة قم است. در حوزة نجف ظاهر امر این بود که پس از رحلت هر مرجعی علمایی که در حد مجتهد بودند به دیدار علمایی که در مظان مرجعیت بودند، می‎رفتند؛ یعنی مباحثات علمی بین آن‎ها در می‎گرفت و بعد از این مباحثات به یک نقطه‎ای می‎رسیدند که مرجع بعدی را بر اساس یک نوع وفاق اعلام کنند. البته تشخیص اعلم هم در همین مباحثات ظاهر می‎شد. چون بحث تشخیص اعلمیت، بحث بسیار پُردامنه‎ای در تشخیص مرجعیت است و معمولاً هم به راحتی قابل احراز نیست. برای مثال اگر ده شخصیت علمی در تراز مرجعیت قرار می‎گرفتند، پیدا کردن اعلم آنان بسیار دشوار می‎شد. در حوزة علمیة قم، مناط و معیار قابل ملاحظه‎ای برای این امر وجود نداشت؛ مگر شهرت. ولی در حوزة نجف، علما به احراز این امر می‎پرداختند. کسانی که خودشان مجتهد بودند یا اینکه در حد مرجعیت بودند، گاهی نسبت به مقام مرجعیت چشم‎پوشی می‎کردند و آن را به دیگران واگذار می‎کردند. بعد از وفات شیخ اعظم انصاری، ظاهراً اجماعی حاصل شد و دوران امر بین میرزای شیرازی و میرزای رشتی ایجاد شد. اجماع و اتفاق بر اساس محور اعلمیت حول میرزای رشتی بود. علما به دیدار میرزا حبیب‎الله رشتی رفتند و ایشان علما را متوجه شخصیت میرزای شیرازی کرد. به آنان گفت که شما به منزل میرزای شیرازی بروید و از ایشان بخواهید تا مرجعیت را بپذیرد. آنچه من تحقیق کرده بودم، مبتنی بر این بود که ظاهراً رفت و آمد میان منزل محقق رشتی و میرزای شیرازی سه بار اتفاق افتاد؛ یعنی علما ابتدا به منزل میرزای رشتی رفتند و ایشان فرمود که من مرجعیت را نمی‎پذیرم و شما به منزل میرزای شیرازی بروید. همان جمع به منزل میرزای شیرازی رفتند و ایشان هم فرمود که میرزای رشتی از من اعلم است و بهتر است ایشان را مجاب کنید و بخواهید تا مرجعیت را بپذیرد. این رفت و آمد میان منزل میرزای رشتی و منزل میرزای شیرازی دو یا سه بار تکرار می‎شود. آخرین باری که به منزل میرزای رشتی رفتند، ایشان فرمود: «سلام مرا به میرزای شیرازی برسانید و به ایشان بفرمایید که اگر شما مرا اعلم می‎دانید، پس حکم من از نظر شما باید لازم‌الاجرا باشد. من حکم می‌کنم که شما مرجعیت را بپذیرید.» تعبیری که از میرزا رشتی به کار رفته چنین است. به هر ترتیب علما به منزل میرزای شیرازی رفتند و مسئله را بازگو کردند و ظاهراً میرزای شیرازی با گریه مرجعیت را پذیرفت؛ یعنی به راحتی زیر بار مرجعیت نرفت. این زهد مثال‌زدنی و تقوای نورانی که در این علما بود، موجب شد که حتی از این مناصب معنوی هم به‎گونه‎ای پرهیز می‎کردند. در هر صورت به نظرم این واقعه باید به‌عنوان یک نقطة برجستة اخلاقی در تاریخ مرجعیت ثبت بشود و بسیار هم این گفتار زیبا و دلربا است.

آیا این صحت دارد که سادگی بیش از حد میرزای رشتی باعث شد که ایشان را شخصیتی سیاسی نشمارند و میرزای شیرازی را از این جهت بر وی ترجیح بدهند؟

معمولاً حکومت‎ها به حسب اعتباری که علما نزد مردم دارند، تلاش می‎کردند تا از علما به نحوی برای تثبیت قدرت خودشان استفاده کنند. نکتة جالبی که در باب میرزا حبیب‎الله رشتی اتفاق افتاد، نوعی زیرکی ایشان بود که به واسطة دریافت نادرست بعضی‎ها، به سادگی ایشان تعبیر شد. البته آن‎ها که چنین تعبیری داشتند، در بیان تحلیل نبودند و فقط مسائل را توصیف کردند؛ یعنی ما نمی‎خواهیم آن‎ها را متهم کنیم؛ اما به هر صورت، از جمله تلاش‎هایی که میرزای رشتی داشت، حمایت تمام قد از میرزای شیرازی بود. یک جمله از ایشان معروف شد و آن اینکه: «امروز پرچم مبارزه با استکبار بر دوش میرزای شیرازی است و همه باید از او حمایت کنند.» این جملة ویژه‎ای از سوی شخصیت فقهی  است که بر قلة فتوا نشسته بود و تقریباً همه ایشان را در نجف به‌عنوان مرجع تقلید و زعیم حوزة علمیه می‎شناختند. میرزای رشتی برای تحکیم قدرت میرزای شیرازی این مسیر را طی می‎نماید و راه را برای قدرت بخشیدن به میرزای شیرازی هموار ‎کرد.

آثار میرزای رشتی را معرفی کنید و از سبک قلمی ایشان بگویید.

شخصیت علمی میرزا حبیب‌الله رشتی در مباحث فقه و اصول و کلام در حوزه علمیه شناخته شده است.  یکی از مشهورترین کتاب‌های ایشان که مورد استفاده اکثر فقها بوده، کتاب القضاء است. شاید هیچ مرجع و مجتهدی خودش را بی‌نیاز از این کتاب ندیده باشد. اغلب علما تلاش کرده‌اند که از این کتاب بهره ببرند. البته میرزا کتاب‌های فقهی دیگری هم دارد؛ از جمله: حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری، کتاب الطهارة، کتاب الزکاة، کتاب الاجارة، الالتقاط، کتاب العضب، الوقوف و الصدقات، رسالة فی اللباس المشکوک، حاشیة علی منهج الرشاد، حاشیة علی نجاة العباد، حاشیة علی النخبة و…. در زمینة تفسیر هم یک کتاب تألیف کرده و آن حواشی بر تفسیر جلالین است. در علم کلام هم کتاب‌های الامامة و کاشف الظلام فی حل معضلات الکلام را تألیف کرده است. کتاب‌های ایشان در علم اصول عبارت‌اند از: رسالة فی الضد و اقتضاء الامر بشیء النهی عنه و عدمه، التعادل و التراجیح، بدایع الافکار، اجتماع الامر و النهی، رسالة فی مقدمة الواجب، رسالة فی المشتق و التقریرات. کتاب بدایع الافکار هم از نظر علما بسیار کتاب ارزشمندی است. من نسخ خطی میرزا را دیده‎ام. در یک مراسمی به مناسبت بزرگداشت میرزا حبیب‌الله رشتی که حدود بیست و پنج سال پیش در قم برگزار شد، مرحوم آیت‎الله محمدی گیلانی نکته‎ای فرمود و آن اینکه: «آثار قلمی میرزا در منزل یکی از نوادگان ایشان در تهران بود. نوة ایشان به نام مهندس شمس‌الدین غروی متأسفانه در تهران طی حادثه‎ای به قتل می‎رسد. بعد از قتل ایشان نگران آثار قلمی میرزا شدم؛ با وصی مرحوم غروی همان موقع تماس گرفتم و خواستم که از آثار میرزا بازدید کند. در منزل مرحوم غروی سی و پنج اثر خطی به قلم خود میرزا حبیب‎الله رشتی دسترسی پیدا کردیم. این آثار را که از اهمیت بسیاری برخوردار بود، به قم آوردیم و ثبت کردیم و تحویل کتابخانة آیت‎الله العظمی مرعشی نجفی (ره) دادیم. با فرزند مرحوم آیت‎الله العظمی مرعشی، هماهنگ کردیم و این مجموعه الان در کتابخانه موجود است.» نکتة جالب اینکه در همة صفحاتی که میرزا در آن‎ها مطالبی نوشته بود، در سمت راست و بالای صفحه «بسم الله الرحمن الرحیم» و در سمت چپ صفحه «یا ولی‌الله ادرکنی» نوشته است. این دو عبارت در همة صفحات تکرار شده است. این مسئله برای من بسیار حائز اهمیت و مورد توجه و درس‎آموز بوده است.

مهمترین ویژگی اخلاقی میرزای رشتی را چه میدانید؟

یکی از خصوصیات مهم میرزا عدالت ایشان است. گمان نمی‎کنم که در جایی این مسئله نقل شده باشد. بعد از اینکه میرزا حبیب‎الله رشتی مجتهد شد، از باب اینکه انسان بعد از دورة اجتهاد باید به زادگاه خودش برگردد و مردمش را ارشاد و هدایت کند، به گیلان و شهر خودش املش برگشت؛ یعنی در همان دوره‎ای که پدرش خان و حاکم بود. پدرش از وی می‎خواهد که قضاوت مردم را بر عهده بگیرد و علاوه بر نماز جماعت و بیان احکام، در مسجد به قضاوت هم بپردازد. میرزا حبیب‎الله هم این امر را بپذیرفت. به هر حال منصب قضا هم از جمله مناصبی است که در صورت ضرورت واجب می‎شود. ایشان پذیرفت و مردم برای رفع مشکلات میان خودشان، به میرزا مراجعه می‎کردند. تا اینکه یک روزی بین پدر ایشان که خان بود و یکی از رعیت، اختلافی رخ داد و اتفاقاً پدر به پسرش، یعنی میرزا حبیب‎الله رجوع کرد. میرزا بعد از بررسی و شنیدن ادلة هر دو طرف، حکم بر ضد پدرش داد؛ یعنی حکمی که صادر کرد، به نفع آن رعیت بود و پدر خودش را در قضاوت محکوم کرد. ظاهراً پدرش چنین انتظاری نداشت که این اتفاق بیفتد؛ به همین خاطر ناراحت و عصبی می‎شود و چاقویی که در جیبش بود را به سمت پسرش، میرزا پرت می‎کند و به پیشانی ایشان می‎خورد و مقداری خون هم جاری می‎شود. از همان موقع میرزا از این منصبی که پدرش به وی پیشنهاد کرده بود، خداحافظی می‎کند و می‎گوید که اگر بخواهم قضاوت کنم، باید به عدالت قضاوت کنم و نمی‎توانم تحت حاکمیت کسی قضاوت کنم. با اینکه به پدرش از باب شرع احترام می‎گذاشت، ولی در دوران امر بین پدر و عدالت، جانب عدالت را می‎گرفت. به نظرم این ویژگی درخشانی در زندگی میرزا حبیب‎الله رشتی بود که باید در نظر گرفته بشود.

یکی دیگر از ویژگی‎های اخلاقی میرزا حبیب‎الله رشتی، دقت و توجه ایشان نسبت به شاگردانش بود. ایشان نمی‎گذاشت که شاگردانش از لباس و منصب روحانیت برای دنیا چیزی را جمع کنند. اگر کسی از میان روحانیون و شاگردانش انحرافی پیدا می‎کرد، میرزا او را به شدت طرد می‎کرد.


محمدتقی ادهم نژاد: صاحب بزرگ‌ترین کرسی تدریس در حوزه علمیه نجف بود

حجت الاسلام والمسلمین محمد تقی ادهم نژاد از مولفان کتب ستارگان حرم و گلشن ابرار، در این گفت‌وگو از ویژگی‌های درسی و اخلاقی مرحوم میرزا حبیب‌الله رشتی و نقش وی در تثبیت مرجعیت میرزای شیرازی سخن به میان آورد.

دربارة اینکه مرحوم آخوند خراسانی شاگرد میرزا حبیب الله رشتی بوده یا خیر، اختلافنظر هست. نظر جنابعالی در این باره چیست؟

یکی از پسران مرحوم میرزا حبیب‎ الله رشتی، داماد آخوند خراسانی بود. البته در بیوگرافی آخوند خراسانی ذکر نشده که شاگرد میرزا حبیب‎ الله رشتی بوده باشد؛ اما نوشته‎اند بعد از وفات مرحوم شیخ انصاری در سال 1281 ه.ق اغلب شاگردان مرحوم شیخ انصاری به‌پای درس مرحوم میرزا حبیب‎ الله رشتی رفتند و از وجود ایشان بهره بردند. با توجه به اینکه مرحوم شیخ محمدحسن ممقانی اقدم از آخوند خراسانی بود، اگر در درس مرحوم میرزا حبیب‎ الله رشتی شرکت می‎کرد، قطعاً مرحوم آخوند هم پای درس میرزا حبیب‎ الله رشتی هم حضور پیدا می‎کرد. کما اینکه سید یزدی، صاحب عروة شاگرد مرحوم میرزا حبیب‎ الله رشتی بود.

یک‌بار در آستانه خدمت آیت‎الله امینیان بودم. مرحوم حاج‌آقا فلسفی به آنجا آمد و می‎خواست که پس از آنجا به مازندران برود. ایشان فرمود: «پدرم و عمویم از شاگردان برجستة دورة اخیر میرزا حبیب‎ الله رشتی بودند... . میرزا حبیب‎ الله شاگردان زیادی داشت، اما شاگردان ایشان را باید به سه دسته تقسیم کرد: طبقة اول هم‌تراز ایشان بودند که غالباً نامشان به‌عنوان شاگرد میرزا در تراجم الرجال ذکر نشده است؛ مثل مرحوم آخوند خراسانی، مرحوم ممقانی، مرحوم فاضل شربیانی. این دسته از علما، شاگرد شیخ اعظم انصاری بودند؛ اما چون عمر شیخ چندان کفاف نداد که از ایشان استفاده علمی کنند و چون بر این عقیده بودند که میرزا حبیب‎ الله رشتی وارث علم شیخ اعظم انصاری است، از وجودش استفاده کردند. با این حال تراجم الرجال هیچ کدام از این بزرگان را به‌عنوان شاگرد میرزا حبیب‎ الله رشتی ذکر نکرده است؛ دستة دوم علما و بزرگانی هستند که بعدها مرجع تقلید یا صاحب مکتب شدند؛ از جمله: مرحوم سید کاظم یزدی، مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم آقا ضیاء عراقی، مرحوم میرزای نائینی، مرحوم سید حسن اشکوری و...؛ دستة سوم شخصیت‎های متأخر دوران حیات میرزا بودند؛ شخصیت‎هایی از قبیل مرحوم شیخ محمدرضا تنکابنی، مرحوم شیخ مرتضی آشتیانی، پدرم و مرحوم عمویم.» البته برای من جای سؤال بود که چطور مرحوم سید یزدی، صاحب عروة، از شاگردان دستة دوم میرزا قلمداد می‎شد، اما آخوند خراسانی، شاگرد ایشان به شمار نمی‎آید، یا به اصطلاح شاگرد دسته اول و هم‎تراز میرزا قلمداد می‎شود. در واقع مرحوم حاج‌آقا فلسفی معتقد بود که آخوند خراسانی شاگرد میرزا حبیب‎ الله رشتی بود؛ اما از شاگردان سری اول که نامشان به عنوان شاگرد میرزا در جایی ثبت نشده است.

نقش میرزا حبیب الله رشتی در تثبیت مرجعیت مطلق میرزا حسن شیرازی چگونه بود؟

مرحوم آیت‌الله مشکینی در مسجد اعظم در ضمن درس اخلاق خود به این مسئله اشاره کرد و گفت: «وقتی شیخ اعظم انصاری به رحمت خدا رفت اغلب شاگردان و حوزویان به در منزل میرزا حبیب‎ الله رشتی رفتند و از ایشان خواستند تا مرجعیت را در دست بگیرد و رساله‌ای منتشر کند. میرزا حبیب‎ الله رشتی، پهلوانِ شکست دادن نفس امارة خود بود. ایشان نه تنها این مسئله را قبول نکرد؛ بلکه با چند جمله مردم را به در خانة میرزای شیرازی حواله داد. به آنان گفت: علم فقط علم فقه نیست. فقیه علاوه بر علم فقه و اصول باید در سیاست هم ممارستی داشته باشد. امروزه میرزا حسن شیرازی در امور سیاسی بسیار توانا و صاحب‌نظر است. ما امروزه عَلَم را بر دوش میرزای شیرازی می‌گذاریم و همة ما باید زیر این عَلَم باشیم تا صدمه‎ای به اسلام و مکتب تشیع وارد نشود.» مرحوم آیت‌الله مشکینی از این قضیه چند درس اخلاقی نتیجه می‌گیرد که وقتی به بزرگان ما پیشنهاد مرجعیت و ریاست می‌دادند، آنان نمی‌پذیرفتند. البته خود میرزا حسن شیرازی هم با اکراه مقام مرجعیت را پذیرفت. علما اصرار کردند و گفتند بر شما واجب است که این مقام را بپذیرید و حوزة علمیه نجف را اداره کنید. از همین رو ایشان مقام مرجعیت را پذیرفت. در واقع ایشان هم مانند میرزا حبیب‎ الله رشتی در ابتدای امر مقام مرجعیت را نمی‌پذیرفت.

این مسئله را از مرحوم آیت‌الله احسان‌بخش که یک زمانی امام جمعه رشت بود، شنیدم. ایشان به من گفت: «یک آقایی به نام ملک التجار، از ثروتمندان و قدرتمندان رشت، از مقلدان میرزا حبیب‎ الله رشتی بود و چون آدم متدینی بود، سالی یک‌بار  برای زیارت به نجف اشرف می‌رفت و وجوهات خودش را به میرزای رشتی می‌داد. چند سالی از فوت شیخ اعظم انصاری گذشته بود که بار دیگر به نجف اشرف رفت تا وجوهات خودش را به نماینده شیخ انصاری، یعنی میرزای رشتی بدهد. در آن زمان میرزا حسن شیرازی به تازگی به سامرا هجرت کرده بود. وقتی وجوهات را به میرزای رشتی داد میرزا به او گفت: شما مقلد چه کسی هستید؟ ملک التجار گفت: مقلد شما هستم. میرزا به او گفت: به شما امر می‌کنم دو کار را باهم انجام بدهید: یکی اینکه این وجوهات را به سامرا ببرید و به میرزای شیرازی بدهید و سلام مرا به ایشان برسانید و دوم اینکه از این پس به جای من از میرزا حسن شیرازی تقلید کنید. من خوش ندارم که با وجود مرجعیت بزرگی به نام میرزای شیرازی کسی از من تقلید کند.» مسئله بسیار مهم این است که کسی با این شرایط با آن علم و فضیلت، دیگران را به مرجع دیگری حواله بدهد.

با این حال چرا میرزای شیرازی پس از مدتی به سامرا هجرت کرد و در نجف در کنار میرزای رشتی نماند؟

مرحوم آیت‌الله العظمی اراکی می‌فرمود: «یکی از دلایل هجرت میرزای شیرازی به سامرا وجود و حضور میرزا حبیب‎ الله رشتی در نجف اشرف بود. در واقع صاحب بزرگ‌ترین کرسی درس در نجف اشرف، میرزا حبیب‎ الله رشتی بود. میرزا حسن شیرازی برای اینکه عظمت میرزا حبیب‎ الله رشتی شکسته نشود، به سامرا هجرت کرد.» البته وقتی میرزای شیرازی هجرت کرد، میرزا حبیب‎ الله رشتی بارها برای دیدار به سامرا می‎رفت و مهمان ایشان می‌شد. با این حال هیچ وقت میرزا حبیب‎ الله رشتی رساله نداد و همه مردم را به میرزای شیرازی حواله می‌داد.  همین امر نشان می‌دهد که میرزا حبیب‎ الله رشتی در حمایت از میرزا حسن شیرازی و در حمایت از مرجعیت ایشان قدم‌های تام و باارزش و مؤثری برداشته بود. اینکه جزئیات آن قضیه چه بود و چرا میرزای شیرازی به سامرا هجرت کرد، اطلاعات دقیقی در دست نداریم. کلیات آن همان بود که خدمت شما عرض کردم.

نقل است که حکومت وقتِ قاجار درصدد این بود که میرزا حبیب الله رشتی را در برابر میرزای شیرازی قرار بدهد و میان این دو تن تفرقه ایجاد کند. این قضیه چقدر صحت دارد و اگر صحت دارد آیا توفیقی برای حکومت قاجار حاصل شد یا خیر؟

بله. در این زمینه اظهارنظرهای متفاوتی صورت گرفته است. گویا حکومت قاجار به خاطر فتوای مشهور میرزا حسن شیرازی آسیب‌های جدی دیده بود. به همین خاطر دست به دسیسه‌هایی زد تا میرزا حبیب‎ الله رشتی را در مقابل میرزا حسن شیرازی قرار بدهد. هر چند در این زمینه هیچ توفیقی حاصل نکرد. لغو سفر میرزا رشتی به ایران در تأیید همین فرمایشات شما است. در واقع در ایران می‌خواستند دسیسه کنند و میرزای رشتی را در مقابل میرزای شیرازی علم کنند که در این زمینه توفیقی حاصل نشد. از قضا بعد از فتوای مشهور میرزا حسن شیرازی در تحریم تنباکو، میرزا حبیب‎ الله رشتی چندین بار به سامرا رفت و با میرزا حسن شیرازی دیدار و گفت‌وگو کرد و این نشان‌دهندة تأیید ایشان از مواضع سیاسی میرزای شیرازی است.

هرگاه وجوهات شرعی را به میرزای رشتی می‌دادند، ایشان آن‌ها را به میرزای شیرازی حواله می‌داد و می‌فرمود: «در حال حاضر میرزا حسن شیرازی ریاست و زعامت حوزه‌های شیعه را بر عهده دارد. زعیم همة مسلمین خود ایشان است و لذا از لحاظ مالی باید دستش باز باشد. هر کسی هر وجوهات شرعی داشته باشد باید برای خود ایشان بفرستند. من مدرسی بیش نیستم. کار اصلی من تدریس در حوزة علمیه است و مانند همة طلاب شهریه‌ای می‌گیرم و زندگی و امور معیشت خودم را می‌گذرانم.»

مهمترین آثار میرزا حبیب الله رشتی را ذکر کنید و از سبک قلمی ایشان بگویید.

از مهم‎ترین آثار ایشان بدایع الافکار است. به هر حال ایشان از شاگردان برجستة شیخ اعظم انصاری بود و شیخ انصاری هم متخصص در علم اصول بود. میرزا حبیب‎ الله رشتی هم بخشی از عمر خودش را صرف تدریس اصول کرد. آقایانی که اصولی هستند، مثل مرحوم آقا ضیاء عراقی و مرحوم میرزای نائینی عنایت ویژه‎ای به کتاب‎های اصولی مرحوم میرزا حبیب‎ الله رشتی داشتند. نوشته‎های مرحوم میرزا، به‌صورت تفصیلی هستند. مرحوم آیت‎الله شیخ محمد واصف از شاگردان میرزا هاشم آملی بود. ایشان تبحر خاصی در علم اصول داشت؛ به‌گونه‌ای که مرحوم میرزا هاشم آملی گفته بود: «ایشان مغز متفکر اصول است.» آیت‎الله شیخ محمد واصف به نقل از میرزا هاشم آملی نقل می‎کند: «در میان علمای اصولی هیچ درس اصولی به‌پای درس میرزا حبیب‎ الله رشتی نمی‎رسد.» البته مطالب کتاب‎های اصولی میرزا به تفصیل بیان شده‎اند و خیلی خوب می‎شد کسی این مطالب را منقح و مختصر می‎کرد تا برای عموم طلبه‎ها قابل استفاده می‎شدند. در واقع یکی از خصوصیات مرحوم میرزا این بود که مطالب را به‌صورت خیلی پخته و با بیانی شیوا، اما مفصل بیان می‎کرد.

آیا از میان آثار میرزا، اثری باقی مانده که تاکنون چاپ و منتشر نشده باشد؟

بله؛ تقریرات درس‎های میرزا حبیب‎ الله رشتی در دست نوة ایشان بود. نوة ایشان مرحوم مهندس شمس‎الدین غروی، پسر مرحوم شیخ اسحاق رشتی است. شیخ اسحاق رشتی در تهران مدرس حوزة مروی بود. بخش زیادی از تقریرات درس اصول و فقه میرزا نزد مهندس شمس‎الدین غروی بود. یک‌بار به آقای محمدی گیلانی زنگ زد و گفت: «برخی از نوشته‎های مرحوم جدم را در اختیار دارم و نمی‎دانم با آن‎ها چه کنم. اگر این نوشته‎ها قابل استفاده باشد، به شما می‎دهم خودتان آن‎ها را تدوین و منتشر کنید.» مرحوم محمدی گیلانی خودش در مدرسة آیت‎الله گلپایگانی اعلام کرد و گفت: «من به خاطر مشاغل زیاد اوایل انقلاب، فرصت نکردم به شمال به دیدار آقای مهندس غروی بروم و نوشته‎های میرزا حبیب‎ الله رشتی را بگیرم. فقط به او قول دادم که سرفرصت می‎آیم و تقریرات میرزا را تحویل می‎گیرم.» آقای مهندس غروی از افراد متمکن شمال بود و متأسفانه یک‌بار اشرار و دزد‎ها به منزل ایشان هجوم بردند و ایشان و خانمش را به قتل رساندند. آقای محمدی گیلانی می‎گفت: «من با مسئولین قضایی که بعد از این جریان به منزل مهندس غروی، نوة میرزا حبیب‎ الله رشتی رفتند تا از صحنة قتل و کل منزل عکس و فیلم بگیرند و آثار جرم را پیدا کنند، تماس گرفتم و گفتم که کتاب‎های آقای غروی را بدون کم و کاستی برای من بیاورید. وقتی کتاب‎های ایشان را برای من آوردند، اثری از دست‎نوشته و تقریرات مرحوم میرزا ندیدم. پس از مدتی همین قضیه را برای آیت‎الله بهجت نقل کردم. ایشان سخت برآشفت و سخت به من انتقاد کرد و فرمود: نوة میرزا از سر احساس تکلیف از تو درخواستی داشته و چند مرتبه تماس گرفته که این تقریرات میرزا را در اختیاری بگیرید و چاپ و منتشر کنی، اما تو دریغ کردی؟! به خاطر کوتاهی شما، اهل علم از ثروت عظیم علمی و معنوی محروم ماندند.» همین قضیه را من از آیت‎الله محفوظی هم شنیدم.

در پایان از عشق و ارادت میرزا به اهلبیت علیهمالسلام برای ما بگویید و اگر در این زمینه خاطرهای نقل شده، برای ما هم ذکر بفرمایید.

مرحوم میرزا علاقة عجیبی به اهل‎بیت علیهم‎السلام داشت و مجالس روضه‎ای به مناسبت‎های مختلف مذهبی برپا می‎کرد. مقید بود به افراد حاضر در مجلس خودش چای بدهد و حتی کفش‎های آن‎ها را جفت می‎کرد. نکتة جالب‎تر اینکه مرحوم کیوان قزوینی از خطبای همان زمان، از قزوین به نجف رفت و در یک مجلس روضه‎ای که میرزا هم در آنجا حضور داشت، شرکت کرد و منبر رفت. بیان شیوایی داشت و پس از سخنرانی روضه سوزناکی خواند. از جمله در آن مجلس ذکر مصیبتی از حضرت علی‌اصغر کرد. آن مجلس به‎گونه‎ای منقلب شد که مرحوم میرزا از حال رفت. وقتی میرزا به هوش آمد، به مرحوم کیوان قزوینی گفت: «حاضرم عبادت هفتاد سالة خودم را تقدیم شما کنم تا شما محبت و بزرگواری کنید و ثواب این یک روضة امشب را به من هدیه بدهید.» مرحوم کیوان قزوینی رو به مرحوم میرزا کرد و گفت: «آقاجان، ثواب هفتاد سالة عبادت مال شما، ثواب روضة امشب هم تقدیم شما.» این نشان‌دهندة تواضع و فروتنی و عشق و علاقة میرزا حبیب‎ الله رشتی به اهل‎بیت علیهم‎السلام بود.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.