«از رباتها برای تقویت مواضع سیاستمداران و یا برای سرکوب مخالفان از آن استفاده می شود تا فضایی ایجاد شود که کسی جرات نکند، حرفی بزند و اگر حرفی زده شود، با انواع و اقسام تهدیدها و توهین ها و حملات مواجه می شود و از این طریق، تصور ایجاد اجماع را فراهم می کنند. رباتها بدون نیاز به مدیریت انسانی، محتوای جعلی ایجاد می کنند. پروپاگاندای رایانشی در خدمت دولتها ، گروه های و سازمانهای سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد و در رویدادهای مشخص سیاسی، نقش مهمی ایفا می کند.»

در پانل «اعتراض، روان و رسانه»، همایش علمی سلامت روان و رسانه تاکید شد: در سالیان اخیر نقش خود حقیقی افراد، تحت تاثیر نقش رسانه ها قرار گرفته است و در واقع در بسیاری از موارد، واجد عاملیت کاذب و ناعاملیت هستیم.

به گزارش جماران، دکتر هادی خانیکی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی که در پانل دوم سیزدهمین همایش علمی سالانه سلامت روان و رسانه با موضوع «اعتراض، روان و رسانه» سخن می گفت، با بیان اینکه برجستگان حوزه ارتباطات، از جمله کاستلز، مطرح می کنند که امروز ما با جامعه ای سروکار داریم که ارتباطات عمودی خود را به ارتباطات افقی داده است، اظهارداشت: در این جامعه به جای اینکه از بالا اداره شود، ارتباطات شبکه است که منجر به تشکیل جامعه شبکه ای شده است که در آن افراد به صورت هم فرد و هم جمع، در ارتباط جدیدی قرار می گیرند. اعتراض در چنین جامعه ای با اعتراض در وضعیت غیرشبکه ای تفاوت پیدا می کند.

وی که با عنوان «جامعه شبکه ای شده، اعتراض و گمشدکی گفت و گو» سخن می گفت، ادامه داد: منظور از اعتراض، خواست برای تغییر شرایط زندگی برای فرد و جامعه است به گونه ای که از یک طرف، نوعی بحران مشروعیت برای هر کسی که می خواهد آن را اداره کند، چه در خانواده، جامعه و چه در سطح حکمرانی شکل می گیرد و این نوعی خودمختاری را برای فرد و جامعه شبکه ای شده به وجود می آورد تا خود وضعیت را اداره کند.

این استاد دانشگاه توضیح داد:  در چنین شرایطی است که اعتراض ها به صورت محتلف از جمله با جنبشهای اجتماعی شکل می گیرد و در مطالعات جدید ارتباطی گفته می شود کنش فردی یا جمعی به حوزه روان پیوند می خورد به گونه ای که در مطالعات جدید مفهوم عصب پژوهی اجتماعی مطرح می شود.

وی با بیان اینکه کاستلز می گوید معمولا اعتراضات از شش هیجان اصلی ترس، نفرت، شگفتی، اندوه، شادی و عصبانیت سرچشمه می گیرد و در اینجا بحث هوش هیجانی در سیاست مطرح می شود، با اشاره به اینکه در برابر خشم، ترس را برای کنترل خشم ایجاد می کنند، افزود: در جامعه، کنشهای جمعی، ترس را کم می کند و اینجا بحث ارتباط میان حوزه روان کاوی و سیاسی و ارتباطات مطرح می شود.

خانیکی با بیان اینکه کنش ارتباطی را روی مساله گفت و گو متمرکز کرده است و درباره امکان گفت و گو در شرایط خشم و ترس توضیح داد و اظهاداشت: در جامعه ایران، موقعیتهای اعتراضی از وضعیت خطی به وضعیت سیال نزدیک شده اند، اعتراض و جنبشهای مبتنی بر اعتراض در ایران، گونه متناقض نمایی پیدا کرده است و به مرحله نهفتگی رفته که باید این مرحله را مورد بررسی قرار داد. معمولا در شرایط اعتراضی، امکان گفت و گو دور و یا سلب می شود و گفت و گو یا بد فهمیده می شوند یا اساسا سراغ آن نمی روند. گفت وگو تلقی به وسط بازی و دیده نشدن حقوق شهروندی دیگر می شود. این مشکل امروز است، در حالی که گفت و گو کنش است و در این جور موارد باید از کنش گفت و گویی صحبت کرد.

به گزارش جماران، در ادامه، دکتر محمد رهبری، دانش آموخته جامعه شناسی سیاسی، نیز در بخشی دیگر از این پانل، به تشریح «نسبت میان پروپاگاندا و خطاها و ناهماهنگی های شناختی در شرایط اعتراضی» پرداخت و گفت: مساله پروپاگاندا، مربوط به دوران جدید نیست و چندین دهه است که به آن توجه می شود. پروپاگاندا، مجموعه ای روشها است که توسط یک گروه سازمان یافته اعم از دولت یا غیر آن به کار می رود که می خواهد از طریق دستکاری روان شناختی، باعث ایجاد مشارکت فعالانه یا منفعلانه در فعالیتهای روی افراد شود. بنابراین جنبه روان شناختی پروپاگاندا مهم است.

وی ادامه داد: پروپاگاندا تلاشی هدفمند، برای پنهان کردن آن سوگیری، ارائه دروغ ها به عنوا حقایق، ارائه حقایق به صورت ناقص یا خالی از زمینه اصلی آنها، برای دور کردن ذهن از فرایندهای عقلانی است. این تلاشها می توانند شامل اطلاعات غلط، ناقص یا دستکاری شده باشد. ناهماهنگی شناختی زمانی اتفاق می افتد که فرد یا دو فکر متضاد روبرو می شود و بنابراین مردم انگیزه می گیرند تا تعارض را کاهش دهند یا ناهماهنگی را برطرف کنند.

این پژوهشگر علوم سیاسی، با بیان اینکه روزانه در معرض اخبار و اطلاعاتی هستیم که تصمیم می گیریم که آنها را بپذیریم یا خیر، ناهماهنگی شناختی، سوگیری تائیدی، سوسوزدن توجه در اثر ورودی های سریع اطلاعات که تفکر انتقادی را تضعیف می کند، ادعای پرتکرار، منبع ادعای مطمئن و انتشار ادعای بدون تکذیبیه را از جمله عوامل روان شناختی عنوان کرد که منجر به باور یک ادعا می شود.

رهبری ضمن تشریح مفهوم پروپاگاندای رایانشی، اظهارداشت: هدف بخشی از الگوریتها، قطبی سازی و هدایت مکالمات است. رباتها با قابلیت جریان سازی سیاسی برای دستکاری افکار عمومی ساخته می شوند و فضایی برای ما می سازند که گویا یک مساله ای پرطرفدار است و یا مساله دیگری، منفور است. براساس پژوهشی، یک سوم کاربرهای توئیتر ربات هستند. 10 درصد از کل فعالیتهای پلتفرمهای رسانه های و شبکه های اجتماعی را رباتها ایجاد کرده اند. پروپاگاندای رایانشی با کمک الگوریتهای شبکه های اجتماعی، ممکن می شود. این پروپاگاندا مکالمات عمومی را هدایت و قطبی سازی می کند.

وی با بیان اینکه اکنون با پیشرفت هوش مصنوعی، نقش رباتها هم اهمیت بیشتری پیدا کرده است، تصریح کرد: از رباتها برای تقویت مواضع سیاستمداران و یا برای سرکوب مخالفان از آن استفاده می شود تا فضایی ایجاد شود که کسی جرات نکند، حرفی بزند و اگر حرفی زده شود، با انواع و اقسام تهدیدها و توهین ها و حملات مواجه می شود و از این طریق، تصور ایجاد اجماع را فراهم می کنند. رباتها بدون نیاز به مدیریت انسانی، محتوای جعلی ایجاد می کنند. پروپاگاندای رایانشی در خدمت دولتها ، گروه های و سازمانهای سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد و در رویدادهای مشخص سیاسی، نقش مهمی ایفا می کند. همانطور که اکنون این نگرانی وجود دارد که روسیه از این ابزارهای محاسباتی برای تغییر باورها و تصویر رای دهندگان آمریکایی، در انتخابات آمریکا استفاده کند.

این پژوهشگر جامعه شناسی سیاسی، با یادآوری اینکه پژوهشهای بین المللی اعلام کرده اند که در ایران، روسیه، چین، آمریکا، اسرائیل، امارات و عربستان، بیشترین استفاده از ابزارهای محاسباتی پروپاگاندا می کنند، ادامه داد: این کشورها، نه تنها درون خود، بلکه در قبال کشورهای دیگر هم از این ابزارهای محاسباتی استفاده می کنند. امارات خودش جمعیتی ندارد اما در قبال کشورها دیگر این کار را انجام می دهد. در ایران، سال 2019، دولت و اینفلوئنسرها از این ابزارها استفاده می کنند.

وی با بیان اینکه شرکتهای خصوصی  جامعه مدنی، از پروپاگاندای رایانشی برای اثرگذاری بر ذهن مخاطب استفاده می کنند، اضافه کرد: حمله به مخالفان، پرت کردن حواس، حمایت، ایجاد تفرقه و سرکوب و ارعاب رفتارهایی است که رباتها آنها را انجام داده اند. در جریان بحرانهای سیاسی و انتخابات و اعتراضها، برای اینکه تصویر ما از واقعیت را تغییر کند، همه ابزارهای محاسباتی برای پروپاگاندا به کار گرفته می شوند.

به گزارش جماران، در ادامه این نشست، دکتر فاطمه علمدار، جامعه شناس نیز که با عنوان نقش شیوه بازآفرینی خاطرات جمعی در صورت بندی اعتراضات سخن می گفت، با اشاره به تاثیر احساسات بر شکل گیری و ایجاد یک خاطره، اظهارداشت: تکرار مدام و پرهیجان آن خاطره، آن راتبدیل به احساس جمعی و پس از آن تبدیل به یک قصه می کند نسل به نسل منتقل می شود.

وی ادامه داد: این خاطرات که روی اعتماد افراد تاثیرگذار هستند، فقط به تاریخ بشر بسط داده نمی شوند، بلکه اتفاقات چند سال گذشته مانند رفتارهای دولت هم بر شکل گرفتن خاطرات اثرگذار هستند. پس حافظه جمعی ، مساله ای مربوط به چند هزار سال نیست بلکه ممکن است ظرف چند سال تغییر کند. حافظه جمعی برای مردم نقشه ذهنی طراحی می کند که بر اساس آن رفتار کنند.

این جامعه شناس با بیان اینکه حافظه ابزار قدرتمند مبارزه است و کسی که بتواند حافظه مردم را کنترل کند، می تواند همه پویایی های آنها را کنترل کند، گفت: مفهوم رشد انفجاری حافظه با تولد رسانه های جدید و ایجاد فرهنگ گرایی شکل گرفت. در واقع گویا رسانه ها هستند که به ما می گویند چه چیزی را به یاد بیاورد و چه چیزی را فراموش کند.

علمدار در ادامه به تشریح مفاهیم شکل گرفته در حافظه ایرانیان در خصوص تالاب میانکاله و مهاجرت سالانه پرندگان از یک سو و تلاشها برای ایجاد واحد پتروشیمی در آن منطقه و مخالفتهای شدید رسانه ها و فعالان محیط زیست پرداخت و با اشاره به انتشار اخبار مربوط به کتک خوردن یک خبرنگار از سوی یکی از مسئولان این واحد پتروشیمی، اضافه کرد: مجوز ایجاد این واحد ظاهرا لغو شده است اما جامعه خبر کتک خوردن آن خبرنگار را بسیار برجسته تر دید.

وی با بیان اینکه توقف اجرای این طرح، به چشم جامعه مدنی موفقیت و رسیدن به مطالبات دیده شد، ادامه داد: مساله این است که ما این خاطرات را چگونه می سازیم و رسانه های چه نقشی در آن دارند. آیا آنچه که به ما منتقل می شود، در ما حس توانستن ایجادمی کند یا نتوانستن و احساس درماندگی! بنابراین یک جامعه، وقتی می تواند در مسیر تغییر خود حرکت کند که یک چرخه تکاملی را طی کرده باشد و از باورهای منفی عبور کند. در واقع اعتماد ساخته فرهنگ نیست، بلکه در نتیجه تجربه واقعی آدمها از نهادهایی است که با آنها برخورد می کنند. اعتماد می تواند با تغییر تجربیات، تییر نخبگان و استراتژیهایشان تغییر کند و جبر تاریخی نیست.

به گزارش جماران، در ادامه این نشست، دکتر علی نیکجو، روان پزشک و پژوهشگر حوزه رسانه، که با عنوان «اعتراض در میانه ساختار متصلب و رسانه رویا فروش» سخن می گفت، با بیان اینکه ما  در جامعه ای زندگی می کنیم که پوست آن به شدت سوخته و مکانیسم های دفاعی اش به شدت در حال از بین رفتن است، خاطرنشان کرد: ما امروز شاهد سر ریز تمام مسائل سیاسی و اجتماعی در اتاقهای درمان هستیم. اینکه فکر کنیم در این جامعه می شود درباره روان گفت اما به مسائل سیاسی و اجتماعی توجهی نداشت، خبط بزرگی است.

وی با بیان اینکه عاملیت و فاعلیت فردی و اجتماعی افراد توسط ساختار متصلب حاکم و ابررسانه ها قیچی می شود و افراد تنها تصور می کنند که عاملیت دارند، ادامه داد: در سالیان اخیر نقش خود حقیقی افراد ، تحت تاثیر نقش رسانه ها قرار گرفته است و در واقع در بسیاری از موارد، واجد عاملیت کاذب و ناعاملیت هستیم.

نیکجو با اشاره به مفاهیم خود حقیقی و خود کاذب و تحت تاثیر قرارگرفتن خود حقیقی از آنچه که دیگران از او می خواهند و در سالیان اخیر، پررنگ شدن اهمیت کنش افراد در رسانه های اجتماعی، لایکها و دیس لایکها و تعداد کامنتها و محتوای آنها، اضافه کرد: آنجا که میل خود را برای اشتیاق دیگری قربانی می کنیم، راه را بر ایجاد خود کاذب باز می کنیم. حتی به جای اینکه بپردازیم که خود حقیقی چه می خواهد، به این می پردازیم که دیگری منفور چه می خواهد و ما برخلاف آن عمل کنیم. این مساله ای است که امروز در جامعه ما بسیار دیده می شود که افراد، بدون توجه به اینکه خود چه می خواهند، خلاف خواسته رسانه یا چهره های خاص سیاسی و اجتماعی و فرهنگی که خوشایندشان نیستند، عمل می کنند تا فقط خلاف خواسته باشند. بنابراین در اینجا، آنچه که اهمیت ندارد این است که خود حقیقی من چه می خواهد. ما شاهد این مساله درخصوص مواضع افراد نیست به مسائل سیاست خارجی و اقتصادی و فرهنگی هستیم. برخی از واکنشهای اجتماعی در واقع نمادین هستند.

این روانپزشک، با تاکید بر اینکه متاسفانه خود کاذب در این جامعه مدام در حال فربه تر شدن و خود حقیقی در حال لاغرتر شدن است، گفت: خود حقیقی، استقلال، خلاقیت دارد و اهل گفت و گو و کلمه است. تجربه راستینی از بودن، احساس یگانگی و میل به تاثیرگذاری دارد. اما خود کاذب، انقیاد مطلق در برابر بزرگ دیگری و یا مخالفت با بزرگ دیگری منفور و تجربه تصنعی، دروغین بودن و تهی بودن از معنای شخصی و احساس یگانگی نشان می دهد. اینها عاملیت اثرگذار نیستند.

وی ضمن تشریح خصوصیات عاملیت و ایجاد ناعاملیت در افراد، برخورداری از خودمختاری و خودانگیختگی، قابلیا انطباق پذیری و انعطاف، ابتکار و توانایی برقراری مصالحه، تاب آوری، تاخیر و تامل در مسیر ارضای غرایز از جمله خشم، معطوف به هدف بودن و تبدیل تدریجی آرمان به هدف، آرزو، سنجیدن میل براساس آرمان و واقعیات ذهنی و عینی خود و نه براساس نفی اراده دیگری سازمان یافته بر محوریت کارکرد ایگو، کنش مندی در برابر واکنش بودن، رشد یافتگی تجربه شکست و تهدید و تعریف مستمر نسبت خود را امر واقع را از جمله ویژگی های عاملیت برشمرد و خاطرنشان کرد: در ناعاملیت ، ارتباط با واقعیت مختل می شود. تحلیلها اشتباه هستند و مدام در دو سر طیف، ایده آلیستی فکر کردن و سیاه فکر کردن و امید کاذب و یا ناامیدی فلج کننده به سر می برد. شکست برای افرادی که عاملیت ندارند، ناامیدی بسیار عظیمی ایجاد می کنند که نمی توانند از آن خارج شود.

نیکجو با بیان اینکه عاملیت همدل است اما ناعاملیت تنها می خواهد بزند و برود، توضیح داد: عاملیت متوجه محدودیتها و محذوریت ها است. متوجه است که به قول «ساموئل بکت»، ما روی زمین زندگی می کنیم و هیچ درمانی برای آن نیست.

وی اضافه کرد: در تحولات اخیر در ایران، رسانه نیازها و اشتیاقات جامعه را گرفت، برای خود کرد، آنها را منحرف و سپس به جامعه برگرداند. در حالی که رسانه باید رنج همگانی را به شعور همگانی تبدیل کند. اما در جریان این تحولات و ناآرامی ها، رسانه ها موفق نبودند.

این روان پزشک، با بیان اینکه مهم ترین عاملی که می تواند روان آدمها را از هم بپاشاند، احساس تحقیر شدگی است و این احساس را هم ساختار به طور سیستماتیک به مردم می دهند و هم رسانه ها، یادآورشد: ساختار با برکشیدن متملقین و پخمگان، خانه نشین کردن شریف مردان و شریف زنان و از حیز انتفاع خارج کردن صندوق انتخابات و وزیر بهداشت کردن کسی که نامه عدم واردات واکسن کرونا را امضا کرده بود، در تحقیر سیستماتیک نقش دارد. ابررسانه ها هم با پمپاژ اضطرات، ترس، فلاکت و بدبختی در روان آدمها، هم دست با ساختار حرکت کرده است. اعتراضی که ریشه در این نوع از تحقیرشدگی دارد ، به جای اینکه حقیقت محور باشد، هویت محور است. به جای اینکه چندبعدی باشد، تک گو و بک بعد است.

نیکجو، با بیان اینکه اگر خشونت تنها از خود حقیقی بیاید و همراه با عاملیت باشد، می تواند انسجام بخش باشد، ادامه داد: به قول کامو، به جایی رسیده ایم که مرحله بعد، یا مرگ است یا رستاخیز و ما در این شرایط قرارداریم. بنابراین مسئولیت همه دغدغه مندان این کشور که ابررسانه ها اجازه نمی دهند صدای آنها شنیده شود، این است که دهها و صدها جان پناه و ملجاء در میان مرگ و رستاخیر بگشایند. من به هیچ وجه امید خود را به انسان از دست نداده ام.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.