در صفحات تقویم که نگاه کنیم سوم شعبان روز میلاد امام حسین(ع)، عنوانی دیگر را هم با خود دارد؛ «روز پاسدار».

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، سپاه پاسداران به عنوان نهادی برامده از متن انقلاب از ابتدا با حضور جوانان مخلص و پرشوری که دل در گرو امام خمینی داشتند تشکیل شد و در کوران حوادث و خصوصا دفاع مقدس نقشی پررنگ در دفاع از کیان ایران و نظام جمهوری اسلامی ایفا کرد.

پیوند عاطفی عمیقی که میان امام و پاسداران برقرار بود را می توان در خاطرات و عکس های به جا مانده از آن دوران یافت؛ امامی که خود آرزو داشت یک پاسدار بود:

«شما باید خدا را شکر کنید که این عملیات اسلامی به دست شما اجرا می‏شود، هر کس توفیق این عمل را ندارد. امروز صبح بعد از ملاقات با تنی چند از پاسداران به این فکر افتادم که ای کاش من هم یک پاسدار بودم، اینها چه می‏کنند و من چه کار. آنها می‏روند با دشمن اسلام می‏جنگند و من در اینجا هستم و نمی‏توانم. شما قدر خودتان را بدانید. خداوند به شما عنایت داشته است که شما را مهیا کرده تا قرآن کریم و اسلام عزیز و میهن اسلامی را حفظ کنید. نظام الهی مقرر کرده است تا شما برای خدمت به اسلام انتخاب شوید و این پیش خدا ثبت است و ملائکة‏اللّه‏ و خداوند پشتیبان شماست و دلتان قوی باشد. هر قدمی که برای اسلام برمی‏دارید قدمی است الهی که خدا برای شما پیش آورده است. شما روی تدبیر و فکر عمل کنید، دیگر نه از کشتن بترسید و نه از کشته شدن. عمده این است که قصدتان خالص باشد که بحمداللّه‏ هست. روحیۀ قوی این جوانان بیست ساله از اموری است که انسان را به تعجب وامی‏دارد. مقصد امروز ما این است که این کشور آفت زده، غربزده و سلطنت‏زده را به اسلام برگردانیم و غرضی غیر از این نداریم». (صحیفه امام، جلد 15، ص 496)

به مناسبت روز پاسدار گفت و گوی کوتاهی را با حاج شعبان رفاعی از پاسداران قدیمی بیت امام در قم و تهران انجام دادیم.

او روایت می کند که «ما و عده ای از دوستان که هنگام پیروزی انقلاب سرباز فراری بودیم ، پس از انقلاب این افتخار را داشتیم که ادامه سربازی خود را در قم و محلی که به «اقامتگاه» معروف بود در کنار امام بگذرانیم. وقتی خدمت مان تمام می شد و گروه گروه خدمت امام می رفتیم و می گفتیم که خدمت مام تمام شده است، ایشان می گفتند خدمت مگر تمام شدنی است؟ خدمت تمام ناشدنی است! سپس فرمودند شما تا هستید، باید سرباز باشی»..

حاج شعبان یکی از آن کسانی بود که به این توصیه امام عمل کرد و به گفته خودش «بعد از سربازی با نذر و نیاز به عضویت سپاه درآمد؛ به گونه ای که تمام دوره آموزشی پاسداری را روزه گرفت تا به آرزوی خویش برسد.

حاج شعبان رفاعی بعدها با عزیمت امام به تهران و اقامت در جماران، در سپاه جماران به عنوان یکی از محافظان بیت امام به ادامه خدمت پرداخت.

او خاطرات فراوانی از آن روزها و سالها داردف اما به تناسب روز پاسدار، روایتی را از رابطه امام با پاسداران بیان می کند:

« جای شما خالی، در روزهایی که حضرت امام ملاقات حضور داشتند پاسدارهای بیت خدمت ایشان می رسیدند. همچنین معمولا رزمندگانی که می خواستند به جبهه اعزام شوند نیز به دستبوسی می آمدند و در فضایی خودمانی با ایشان احوالپرسی می کردند. تنها چیزی که رزمندگان در آن ملاقات ها به امام می گفتند این بود که «دعا کنید شهید شویم» و امام هم با لبخند پاسخ می دادند که «ان شاء الله پیروز شوید». این مکالمه و لبخند رزمندگان با امام انگار رمزی بین آنها بود که همیشه تکرار می شد.

جالب است که اکثر این رزمندگان شهید می شدند و یکی از آنها داماد ما بود که حدود 3،4 روز پس از خوانده شدن خطبه عقدش توسط امام در جبهه شهید شد.

امام همیشه می گفتند شما که پاسدار هستید اول از خودتان پاسداری کنید».

معنای این روایت حاج شعبان از تعریف پاسداری در اندیشه امام را می توان در این سخنان امام یافت:

«همان طوری که انقلاب اسلامی ما وجهه‏های مختلف دارد: انقلاب برای برانداختن رژیم فاسد، و انقلاب برای بپا داشتن رژیم حق، و امید است که انقلاب برای ساختن انسان و یک مملکت انسانی[باشد]پاسداران هم باید پاسداری‏شان به طرز و شکل انقلاب باشد. تا آن وقتی که انقلاب برای شکستن سد رژیم بود، پاسداران پاسداران آن انقلاب بودند؛ یعنی آن جهت انقلابی، باید قیام کنند، و کردند و فریاد زدند و مقابله کردند با همۀ جنود ابلیسی. و بحمداللّه‏ در این جهت انقلاب پیروز شدید. لکن انقلاب یک جهتش پیروز[شد]آن هم نه تمام پیروز. بیشتر این سد از بین رفته است. ریشه‏های مختصری هم مانده است که امید است از بین برود. انقلاب برای تحقق حکومت عدل و جمهوری اسلامی که قدم بعد است، پاسدارها هم باید در این معنا پاسداری کنند. و همه باید پاسداری بکنند. همه پاسدار اسلام و حکومت حق باید باشید. در اینجا پاسداری این است که؛ این حکومت، حکومت «عدل» باشد، و «پاسداری از عدالت» باشد. پاسداری از عدالت این است که؛ پاسدار خودش موصوف به عدالت باشد تا بتواند پاسداری از عدالت کند. اگر خدای نخواسته یک پاسداری، یک گروهی، در جامعۀ ما موصوف به عدالت نیستند و همان طوری که دستگاه سابق دستگاه تعدی و ظلم و تجاوز به مردم بود، این گروه یا این پاسدار یا این جمعیت، هرکس باشد، این هم تا آن اندازه که دستش می‏رسد همان کارهای رژیم سابق را بکند، این پاسدار نمی‏تواند باشد. اگر فرض کنید که ماها مدعی هستیم پاسدار اسلام هستیم و در این انقلاب، این جهت انقلاب که برقراری حکومت عدل اسلامی است، اگر بنا باشد ما مدعی پاسداری هستیم از انقلاب ـ[در]آنجایی که خراب کردن و زدن و کشتن و کشته شدن بود درست آمدیم و به انقلابمان وفادار بودیم ـ اما در این مرحله، که مرحلۀ سازندگی یک حکومت عدل اسلامی است، ما خدای نخواسته پاسداری‏مان از یک همچو حکومت عدل اسلامی به طور صحیح نباشد، یعنی خودمان در این مرحلۀ انقلابی نباشیم، در این مرحله خودمان را نساخته باشیم که موصوف به عدالت باشیم، تا پاسدار عدالت باشیم، پاسدار یک حکومت عادلانه، چنانچه اگر حکومت ما هم یک حکومت عدل نبود، نمی‏توانیم بگوییم که این جهت انقلاب ما تحقق پیدا کرده است که جهت حکومت عدل اسلامی بود. یا اگر فرض کنید که در ادارات ما، در بازار ما، در سایر جاهای دیگری که این افراد ایرانی، نشیمن دارند و مشغول به کارهای خودشان هستند، اگر اینها هم آن عدل اسلامی که باید باشد مراعات نکنند، باز افراد انقلابی اسلامی نیستند». (صحیفه امام، جلد 8، ص 318)

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.