دومین بازی تیم ملی فوتبال کشورمان مقابل تیم اسپانیا با همه شور و هیجان و دلهره هایش با نتیجه یک بر صفر به سود تیم مقابل به اتمام رسید اما آنچه که بیش از همه مایه افسوس بود، اشتباه در به ثمر رسیدن تنها گل این دیدار از سوی بازیکنان تیم کشورمان بود که در اصطلاح گل به خودی تعبیر می شود مانند آنچه که در بازی قبلی در مقابل مراکش بازیکن تیم مقابل در دروازه خودش گل کاشت!
هرچند که این گل ها هیچکدام از شایستگی های تیم ملی کم نمی کند و فرزندان ایران زمین نشان داده اند که دلاورانه با همه کمبودها و کاستی ها و تحریم ها و حتی نداشتن یک بازی تدارکاتی تا قبل از بازی های رسمی جام جهانی می توانند صحنه های ماندگاری در میدان رقابت ها خلق کنند، اما از آنجا که بازی فوتبال ما آینه ای از کارکردهای سیاسی دوران نیز است و از این گل به خودی ها زیاد در صحنه های سیاسی به یادگار مانده و این دیدار و خاطره آن بهانه ای شد تا به این موضوع بپردازم، تا شاید تکرار این واژگان بتواند ذهن هایمان را برای بازگشت به عقلانیت تحریک کند زیرا وقتی به پشت سر خود نگاه می کنیم، اتفاق های بسیاری را می توان ردیف کرد که نشان از همین گل به خودی دارد.
اگر از درس های نیاموخته تاریخی و گذر قرن ها تجربه در طول سالیان شکل گیری این سرزمین بگذریم، تنها همین دوران بس است برای پاسخگویی به تاریخ در خصوص رفتارهایی که از برخی سرزده است تا موجب شود منافع ملی دچار چالش گردد و مثل آنچه که در زمان مذاکرات مختلف و رایزنی های دیپلماتیک بر سر موضوعات مربوط به منافع ملی اتفاق افتاد و شاهد بالا و پایین رفتن ها از در و دیوارها بودیم و هر آنچه که رشته شده بود را پنبه کردند!
از این پنبه زنی ها که بگذریم فوتبال چیز خوبی است تا گاهی با نگاه به آنچه در یک بازی 90 دقیقه با همه حرارت هایش چه در زمین بازی و چه در زمین جامعه می بینیم، به خود می آییم تا از منظری دیگر به اوضاع و احوال بنگریم که چه سختی هایی برای رسیدن به هدف کشیده می شود و در این راه، چه انتظارات و امیدهایی شکوفه می زند و ما که دستی بر آتش داریم، باید گاهی در رفتار و گفتارمان درنگی کنیم و ببینیم آنچه منفعت کشور و نظام و مردم آن است تا شرمنده نشویم!
2007
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.