دولت به‌عنوان متولی اصلی ورزش در کشور اصلی‌ترین جایی است که می‌توان مشکلات و چالش‌ها و سایر مسائل مربوط به ورزش را در آن کنکاش کرد اما با نگاهی به عملکرد دولت‌ها درمی یابیم که ورزش سهم بسیار اندکی در برنامه دولت‌ها داشته است. مرور این گذشته تلخ تا به امروز به خوبی نشان می‌دهد که ورزش ایران در چه شرایط سختی قرار دارد.
شاید تا به حال نام حسین شاه‌حسینی، مصطفی داوودی، اسماعیل داوودی شمسی و احمد درگاهی را نشنیده باشید، حق دارید، اینها روسای سازمان تربیت بدنی ایران در اول انقلاب تا سال های پایانی جنگ تحمیلی بوده اند که تمام تلاششان صرفا جهت سرپا نگه داشتن ورزش بوده است و شرایط، اجازه پیاده کردن تحولی نو در ورزش را به آنها نمی داد به همین دلیل نسل امروز حتی نام آنها را هم نمی داند.
اما تا بخواهید با نام حسن غفوری فرد، مصطفی هاشمی طبا، محسن مهرعلیزاده و البته محمد علی آبادی و علی سعیدلو آشناست، اینها روسای سازمان تربیت بدنی بعد از جنگ بودند و از وقتی که محمود احمدی نژاد این سازمان را ملغی و وزارت ورزش و جوانان را به راه انداخت نام محمد عباسی به عنوان اولین وزیر حک شد و محمود گودرزی و مسعود سلطانی فر وزرای دوم و سوم لقب گرفته اند.
هر کدام از این افراد خشتی بر روی خشت ورزش کشور نهاده اند و البته بودند کسانیکه با بی تدبیری نه تنها قطار توسعه را از حرکت متوقف کردند بلکه با تصمیمات عجیب و غریبشان سنگی در چاه انداختند که سالها طول کشید تا جانشینانشان آن را از چاه بیرون آورند.
دولت اول حسن روحانی هم که وظیفه این مهم (یعنی بیرون آوردن سنگ های دولت قبل از چاه را بر عهده داشت) شیوه ای نو در اداره ورزش کشور در پیش گرفت، این دولت اعتقاد داشت باید نقش مداخله گرانه را در ورزش کم کند و مسئولیت نظارتی داشته باشد. اتفاقی که حالا برای تیم های قرمز و آبی پایتخت و خیلی از فدراسیون های ورزشی و حتی کمیته ملی المپیک رخ داده است. دولت فقط در بزنگاه ها ورود می کند و نظر حکومتی می دهد و بیشتر سعی در نظارت دارد.
اگرچه به خاطر فشارهای مجلس دلواپس قبلی، این مسیر دو سه سالی دیرتر شروع شد اما حالا تیم سلطانی فر و داورزنی دقیقا همین مسیر را پیش می برند. مسیری که به نظر می رسد طبق شعارها و سخنرانی های دوران تبلیغات دکتر حسن روحانی در چهار ساله بعد نیز با تاکید بیشتر بر خودکفایی تیم های اصلی ورزش و البته توجه دوچندان به ورزش برای همه و ورزش بانوان، به پیش خواهد رفت.
اما در این بین فرمان باید دست چه کسی باشد؟
قطعا با لوایحی که به مجلس رفت دیگر وزارت ورزش و جوانان نخواهیم داشت، سازمان ملی جوانان دیر یا زود احیا خواهد شد و از مسعود سلطانی فر وزیر فعلی ورزش و جوانان به عنوان یکی از گزینه های جدی ریاست آن سازمان نام برده می شود، دکتر حسن روحانی هم همانطور که در برنامه تبلیغاتی خود گفته بود در تعیین وزرا اساس را بر شایسته‌سالاری و توانمندی متمرکز کرده است و بحث جناح یا دسته‌بندی را مطرح نمی داند.
حتی معتقد است در کابینه جوان یا غیرجوان بودن هم خیلی مطرح نیست؛ اما با این حال تاکید می کند سن کابینه کمتر خواهد شد. وی گفت: برنامه ما این است که پنج سال سن مدیریت را جوان‌تر کنیم. وی حتی گفت: دوست بودن یا نبودن افراد در سمت گرفتن خیلی مطرح نیست منتهی افرادی که در گذشته سابقه همکاری داشتیم و آشنایی داریم، بیشتر جایگاه دارند.
حال یکی از این افرادی که در گذشته سابقه همکاری با شخص روحانی را داشته است محسن مهرعلیزاده است که البته سابقه ریاست سازمان تربیت بدنی را هم در کارنامه دارد از همین رو این روزها نامش بارها بر زبان رانده شده تا دیگران چشم طمع به این وزارتخانه نداشته باشند.
ظاهرا تنها کسی که با نقش مداخله گرانه دولت در ورزش، همراه با دولت روحانی است شخص مهرعلیزاده هست و این فرد هم از نقش نظارتی دولت بر این بخش استقبال خواهد کرد.
2007
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.