خانواده، آموزش و پرورش، رسانه‌ها و سایر نهادهای اجتماعی تفکر غالب را اشاعه می‌دهند و برخی کلیشه‌های تربیتی مانند کلیشه‌ها‌ی جنسیتی از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد. توقعات اجتماعی واکنش فردی و جمعی را تحت سلطه می‌گیرد. جنسیت‌زدگی از طفولیت توسط والدین القا و به صورت اکتسابی در بخش آموزش به اوج و تا محیط کار، دوست‌یابی و تشکیل خانواده ادامه دارد و این تسلسل نگرش در خصوص «شکاف جنسیتی» مهارت صحیح ارتباط را متزلزل می‌کند.
در این یادداشت قصد آن نیست که افکار را محکوم یا تبرئه و جامعه را به دو گروه مردانه و زنانه تبدیل کنیم و شعار زنان بدون مردان راه بیندازیم. چون با این هدف خودمان به جنسیت‌زدگی دامن زده‌ایم. هدف نگاه گذرا به میزان تحقق شعار'حضور زنان' و ' شایسته‌سالاری' در جامعه است. اگر زنان و مردان را یک واحد انسانی ببینیم و متر و معیار را انسانیت و شایستگی و شایسته‌سالاری بدانیم، سهم زنان از شعار شایستگی و شایسته‌سالاری تاکنون چقدر بوده است؟ آیا جامعه امروز تحمل عدالت جنسی را پیدا کرده است؟ یا اساساً چنین دغدغه‌ای دارد؟
شکی نیست که فرهیخته بودن زنان در هر کشوری نشانه‌ای از توسعه‌یافتگی است. ذات وجود زن پرورش است. زنان تعلیم‌دیده، کودکانی را پرورش می‌دهند که از لحاظ روحی سالم‌ترند. لذا هر میزان محیط خانواده توسط زن پالایش شود، کار آموزش و پرورش سهل و در پی آن آسیب اجتماعی و ناهنجاری‌ها نیز در جامعه کمتر خواهد بود.
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.