لطیف کار مطلب خود را چنینی آغاز کرده است که هروقت از جلوی این مغازه رد می‌شوم، بی‌اختیار پایم سست می‌شود. نمی‌دانم تماشای کسی‌که یک لحظه هم حاضر نمی‌شود سرش را بلند کند، چه لذتی دارد؟ اما همان که گفتم، به اختیار خودم نیست!
با این‌که نزدیک ورودی میدان گنجعلیخان مغازه دارد، حتم دارم هر روز عکاسان زیادی که از آن‌جا گذر می‌کنند، از او تقاضای عکس هم می‌کنند، نمی‌دانم چرا او از عکس گرفتن خوشش نمی‌آید! راست‌اش را بخواهید این عکس را دزدکی از او نگرفته‌ام؛ این دفعه تقریبا زود راضی شد، اما مثل همیشه حاضر نشد چهره‌اش را در قاب دوربین بگذارد، و تمام!
شاید هم او نگران فرشی است که روی دست‌اش دارد، و مشتری هم منتظر اوست.
کاری که این که این رفوگر انجام می‌کند، این‌روزها به یک خدمات کمیاب تبدیل شده است. «رفوگری» هیچ کم از یک کار هنری نیست. هرچه باشد این فرش‌های نازنین که هرکدام حالا چندین میلیون قیمت دارند؛ خواه ناخواه بعد از مدت مدیدی سوراخ، یا نخ‌نما می‌شوند. آن وقت است که اگر در کرمان زندگی می‌کنی، پس از این‌که متوجه شدی که فرش زیرپایت سوراخ شده است، باید همه‌ی شهر را زیرپا بگذاری تا به این رفوگر کاربلد و تمیزکار برسی؛ و فرش قیمتی خود را به او تحویل بدهی.
کلام آخر این‌که؛ من مانده‌ام چطور او این همه فرش را بدون ثبت مشخصات آن‌ها، از یکدیگر تشخیص می‌دهد؟!
دریافت و انتشار : بهنام احمدی *5054
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.