به گزارش ایرنا، با آغاز جنگ تکفیری های داعش علیه مردم و دولت های عراق و سوریه و حضورشان در نزدیکی مرزهای کشورمان، این گروهک تروریستی عملا زنگ خطری برای جمهوری اسلامی ایران بود.
آن روزها تکفیری های داعش با حمایت آمریکا و اسرائیل دنبال آن بودند که به مرزهای ایران نیز تجاوز کنند اما شیرمردان ایران و مدافعان حرم اجازه نزدیک شدن به مرزهای کشورمان را به این جنایتکاران ندادند.
مدافعان حرم داوطلبانه پای در میدان نهادند و از حریم مرزهای ایران دفاع کردند، آنان از آسایش و جان خود گذشتند تا چشم طمع حرامی های داعش بخشکد و دستان پلیدشان از آب و خاک این سرزمین دور بماند.
شهید ستار عباسی یکی از این شیرمردان حاضر در جبهه مقاومت و جنگ با تکفیری ها بود که جانش را داد تا اسلام و جانمان حفظ شود و دشمن ملعون فکر تجاوز به این سرزمین را با خود به گور ببرد.
پدر و همسر این شهید والامقام در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، از خاطرات ستار، ستاره درخشان آسمان زندگیشان گفتند، خاطراتی که به اعتقاد آن ها هرگز رنگ و بوی کهنگی به خود نمی گیرد.

** رد درخواست ژنرال برای پیوستن به ارتش عراق
یوسف عباسی پدر شهید ستار عباسی در ابتدای این گفت و گو، از پسرش به عنوان یک قهرمان بزرگ ملی یاد می کند و می گوید: او با افتخار درخواست یک ژنرال عالیرتبه را برای پیوستن به ارتش عراق رد کرد تا همچنان سرباز ولایت فقیه و نظام مقدس جمهوری اسلامی باقی بماند.
وی گفت: این ژنرال عالیرتبه ارتش عراق وقتی بارها رشادت پسرم در کشور و در جریان نبرد با تروریست های داعش را دیده بود به وی پیشنهاد می کند به استخدام ارتش این کشور در آید، موضوعی که حتی سردار 'قاسم سلیمانی' نیز در جریان آن قرار داشت، اما پسرم این درخواست و پیشنهاد را رد و با افتخار اعلام می کند که سرباز رهبر معظم انقلاب است.
پدر شهید عباسی می گوید: پسرم حدود 6 ماهی در عراق با تکفیری های داعش جنگید و پس از آن چند باری هم به سوریه رفت و با همه وجود در مقابل این جنایتکاران ایستاد تا از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند.
عباسی اضافه کرد: بار آخری که قرار بود به سوریه برود دلشوره عجیبی سراغم آمد، نگرانش بودم، از رفتن و بازنگشتنش می ترسیدم ولی با این حال زیاد مانع رفتنش نشدم چون هدف و آرمانش را می شناختم.
وی تصریح می کند: بار آخر با خودم می گفتم این بار هم می رود و بر می گردد اما اگر هم نیامد خیالم راحت است که مهمان سفره حضرت زینب (س) شده است و به آرزوی دیرینه اش شهادت دست یافته است و نباید مانع رفتنش بشوم.
پدر ستار در ادامه به ویژگی های اخلاقی پسرش اشاره کرد و گفت: او در بین 6 فرزندم از همه حرف گوش کن تر و مهربانتر بود، ایمان قوی داشت و بسیار اهل عبادت و مسجد و نماز بود.
الماسی تصریح کرد: از وقتی هم که به استخدام سپاه درآمد رفتارش که از قبل عالی بود عالی تر شد، به همه کمک می کرد و حتی این اواخر با خبر شدم که بخشی از حقوق و درآمدش را صرف رسیدگی به نیازمندان می کرد، موضوعی که از ما مخفی نگه داشته بود.
وی در پایان گفت: غم دوری فرزند آزارم می دهد، اما خوشحالم ستار به مرگ طبیعی از دنیا نرفت و به آرزویش که همان شهادت بود رسید و باعث آبرومندی خانواده اش شد.

** ستار، ستاره درخشان آسمان زندگیم بود
با همسر شهید ستار الماسی نیز هم صحبت شدیم، همسری که به راحتی می شد از لابه لای صحبتهایش، متوجه دلتنگی غریبانه اش شد، شاید او به این فکر می کرد که الان او هم می توانست مثل هر زن خوشبخت دیگری کنار ستار که به گفته خودش ستاره درخشان آسمان زندگیش بوده در کوچه و خیابان های شهر قدم بزند و به ساختن آینده ای زیبا بیندیشد اما وقتی لحن صحبتش تغییر می کرد، می فهمیدی که اگر ستارش بازهم زنده می شد او با رفتنش مخالفتی نمی کرده است.
مینا عباسی از خاطرات شیرین چهار سال زندگی مشترک با عباسش سخن گفت و تاکید کرد: این چهار سال یک طرف مابقی عمرم نیز یکطرف.
وی در خصوص اخلاقیات همسرش گفت: ستار عاشق اهل بیت و بویژه حضرت زهرا (س) بود، در مراسم عزاداری ائمه اطهار شرکت می کرد و از آنان توسل می جست.
خانم عباسی با اشاره به حضور همسرش در عراق، یادآور شد: ستار وقتی که می خواست به عراق اعزام شود اول من را برای رفتنش راضی کرد، می گفت دشمن می خواهد قبور اهل بیت (ع) را تخریب و به آن جسارت کند و ما نباید این اجازه را به آن ها بدهیم.
همسر شهید عباسی ادامه داد: ستار عاشق شهادت بود و حتی خواب شهادتش در خارج از مرزهای کشور را نیز دیده بود، زمانی که بحث اعزام او به عراق و سوریه پیش آمد این خوابش به یادم آمد و مدام نگرانش بود اما او برای آرام کردنم می گفت نترس خواب شهادتم در این کشورها نبوده است.
وی که انگار خاطرات روزهای واپسین بودن با ستار برایش زنده شده بود، با صدایی آکنده از اندوه و غم، تصریح کرد: نزدیک سوریه رفتنش بود، شاید حدود 10 روز قبل از اعزام بازهم خواب شهادتش را دیده بود ولی برای من تعریف نکرد، می گفت خواب خوبی دیده است اما هرچه اصرار کردم نگفت که مبادا مانع رفتنش شوم. این را بعدا از همکارش شنیدم که در آن مامویت واپسین خوابش را برای او تعریف کرده بود.
خانم عباسی ادامه می دهد: بودن در کنار ستار آرامم می کرد، حضورش قوت قلب عجیبی به من می داد و امروز در فراغش با خاطراتش سر می کنم، خاطرات شیرینی که بخش مهمی از زندگیم شده است.
وی در پایان گفت: دوری از ستار برایم بسیار سخت و آزار دهنده است ولی خوشحالم که راهی را انتخاب کرد که به سعادت و نیک نامی منجر شد و امروز در جوار اولیای الهی آرام گرفته است.
شهید ستار الماسی در 25 آبان ماه 1394 در سوریه مورد اصابت ترکش خمپاره از سوی تکفیری های داعش قرار گرفت و در سن 32 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
استان کرمانشاه تاکنون 15 شهید را در راه دفاع از حرم اهل بیت (ع) تقدیم اسلام کرده است.
گفت و گو از: مسعود اسماعیلی
7458/8066
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.