چنانچه نگاه عمیق تری به جریان زندگی در شهر داشته باشیم به درمی یابیم در میان بلند مرتبه سازی ها و خیابان کشی های مستقیم شهر انسان ها فراموش شده اند و گویی شهرها به گونه ای ساخته می شوند که ماشین ها به راحتی تردد کنند، جایی برای توقف داشته باشند و به هرجا که می خواهند نفوذ پیدا کنند و انسان ها تنها به موجوداتی بدل شده اند که بی تفاوت از درون همان ماشین ها از کنار هم می گذرند.
آنچه امروزه در شهرها از آدمی ربوده شده آرامشی است که در گذشته نه چندان دور آن را می شد در پیچ و خم گذرها و خنکای سایه ساباط ها پیدا کرد. میدان ها و چهار سوق ها نه فقط بخشی از بازار، بلکه مکانی برای تجدید دیدار بودند و به این ترتیب مردم واری در جای جای شهر جا خوش کرده بود.
نفوذ جریان های نوگرایی در سبک ساختمان و معماری، سیمای شهرها را به سرعت تغییر داد و متاسفانه اشاعه این تفکر، نوعی دلزدگی از هر آنچه قدمت داشت را به وجود آورد.
بافت های تاریخی که نمادی از هویت و اصالت شهر می باشند و در سال های اخیر مورد بی مهری قرار گرفته اند و با برچسب فرسودگی و وعده نوسازی به یکباره از پیکره شهرها محو شدند.
حکایت بی مهری به بناهای تاریخی این بار گریبان بقایای حصار تاریخی شهر (بارو) قدیم چالش تر را گرفته است و نگاه برخی مسئولان به آن نه تنها حفاظتی نیست بلکه بوی تخریب از آن به مشام می رسد.
بقایای خشتی و آجری این بارو سال هاست که مظلومانه در گوشه ای به حال خود رها شده اند و تن خود را به باد و باران سپرده اند و نه تنها دستی از سر محبت و حافظت بر سر و روی آنها کشیده نمی شود بلکه هر بار تیغه بلدوزری به گوشه ای از آنها می ساید و این پیکر پاره پاره را زخمی تر از پیش می کند.
چالش تر روزگاری مرکز حکومتی سرزمین چهارمحال بود و آوازه آن به بسیاری از بلاد دور و نزدیک رسیده بود.
این شهر کوچک و پرطمطراق در میان برج و باروی قطور و پرصلابت شهر مأمن گرفته بود و مردمان آن با خیالی آسوده از هجمه غارتیان و راهزنان زندگی می کردند.
کمتر کسی را می توان یافت که 22 برج و باروی سر به فلک کشیده این شهر را دیده باشد و از آن یاد نکرده باشد، چنانچه مسعود میرزا معروف به ظل السلطان، فرزند ارشد ناصرالدین شاه و حاکم و والی اصفهان دو بار به چالش تر سفر می کند و هربار از شکوه بسیار این شهر و حکام آن یاد می کند و این قلعه آجری را «ثانی ارگ کریم خانی» می داند.
این برج و باروهای خشتی که برخی قدمت آن را در حدود 400 سال تخمین زده اند، در زمان حاج محمدضا خان در عهد قاجار مرمت شده و یک لایه آجری به قطر یک متر بروی آنها کشیده می شود.
چهار دروازه شهر در طول شب بسته می شده و نگهبانان در پس کنگره برج ها به نگهبانی می پرداخته اند. پس از برقراری نظم و امنیت در کشور توسط حکومت مرکزی، کم کم شهر در بیرون از قلعه گسترش پیدا کرد و دیگر استحکامات دفاعی شهر از جمله برج و بارو، کارایی خود را از دست دادند.
به مروز زمان افرادی که منازلشان در مجاورت بارو بود، در و پنجره هایی را در داخل بارو ایجاد کردند.
با وجود تمام این تغییرات این پیکره دفاعی شهر گویی از حیات جدید خود هم خشنود بود تا اینکه متاسفانه بخش عمده ای از آن در دهه 60 و از سر ناآگاهی و در پی برخی جریان های ضد تاریخی، به عمد تخریب شد.
اکنون بقایای این بارو که دوران پرفراز و نشیبی را طی کرده ، به علت کافی نبودن حمایت های قانونی، از گزند آسیب ها و تخریب های به ناگاه در امان نمانده است. غفلت ارگان های متولی از حفاظت و مرمت این بقایا و سامان دهی دیگر بخش های این بافت و از سوی دیگر از اصرار برخی نهادها برای تخریب این بقایا، تهدید بزرگی برای این بخش از میراث شهر محسوب می شود و متاسفانه تخریب بخشی از آن در روزهای اخیر نیز زخم عمیق دیگری بر پیکره آن وارد کرد.
متاسفانه نگاه سرسری به معماری خشت و گل و تفکر نوگرایی در شهرسازی ضربه های جبران ناپذیری را به بافت های تاریخی شهرهای کشور وارد کرده است و باید از مسئولین و مردم این سوال پرسیده شود که در آینده به فرزندان خود در رابطه با این اقدامات خود چه پاسخی خواهید داد؟
آیا همین مردم چالش تر که هنوز از واژه «دم دروازه» برای آدرس دادن استفاده می کنند، نمی خواهند شاهدی از وجود حصار تاریخی و جایگاه دروازه را برای آیندگان خود به یادگار بگذارند؟ آیا پاسخ قانع کننده ای برای تخریب های گسترده دهه های پیشین خود دارند و یا همچنان با یادآوری آنها عرق شرمساری را از جبین خود پاک می کنند؟
آیا بهتر نیست که دست به دست هم داده و برای بازسازی این حصار و حفاظت آثار تاریخی برجای مانده تلاش نموده و این بلاد را به قطب گردشگری استان تبدیل کرد؟
اکنون با گذشت سال ها زندگی در شهرهای آشفته با معماری مدرن که در بسیاری از موارد با فرهنگ و اقلیم سرزمین ما همخوانی نداشتند، اهمیت حفظ بقایای تاریخی شهرها بیش از پیش احساس می شود.
توجه مسئولین و مردم (به ویژه مالکان محدوده برج و باروی چالش تر)، به تجربه دیگر کشورها در حفاظت و باززنده سازی بافت های تاریخی، می تواند تاثیر شایان توجهی در تغییر رویکرد نسبت به این گنج های پنهان داشته باشد.
در بسیاری از کشورهای توسعه یافته بافت های تاریخی نه تنها فرسوده و ناکارآمد خوانده نمی شوند بلکه به قلب تپنده شهر تبدیل شده و به اعیان نشین شهر مبدل گشته اند.
امروزه تجارب جهانی نشان داده است که بافت های تاریخی چنانچه سامان دهی شده و مورد توجه قرار گیرند، نه تنها به مثابه یک مدرسه الگوهای اصیل معماری و شهرسازی را به ما آموزش خواهند داد، بلکه می توانند به یک پایگاه اقتصادی و منبع درآمد نیز تبدیل شوند.
نباید این نکته فرمواش شود که تاریخ به آدمی هویت می بخشد و هویت به زندگی معنا می دهد. تغییر در نگرش مسئولین به بقایای تاریخی شهر و کمک به بازآفرینی ارزش های تاریخی آن گامی در راستای پاسداشت و هویت اصالت است که با همراهی مردم فهمیم چالش تر میسر خواهد.
از طرفی در روزگاری که شرایط ناموزون اقتصادی و مساله اشتغال معیشت خانواده ها را خدشه دار کرده است، توجه به پتانسیل های گردشگری به عنوان یکی از مهم ترین راهکارهای اقتصادی در دنیا، بتواند آینده جوانان چالش تر را متحول کند، همانطور که آثار مثبت و تجربه موفق مرمت و احیای عمارت ستوده (قلعه چالش تر) نیز مؤید آن می باشد.
به امید آنکه همکاری و همیاری در این راستا صورت پذیرد.
* کارشناس ارشد مرمت و احیای بناهای تاریخی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.