موج سوم انقلاب تکنولوژی !

​اینترنت باز هم در حال تغییر است. در طی دهه‌ی گذشته، خدمات اینترنتی بیش‌ از پیش به‌سوی تمرکزگرایی سوق پیدا کرده‌اند.تعداد انگشت‌شماری از شرکت‌ها بر پلتفرم‌هایی که ما برای جستجوی اطلاعات، ذخیره‌ی داده‌های شخصی، مدیریت هویت آنلاین خودمان و نیز روابط عمومی و خصوصی از آنها استفاده می‌کنیم نظارت دارند.

لینک کوتاه کپی شد

در طی دهه‌ی گذشته، خدمات اینترنتی بیش‌ از پیش به‌سوی تمرکزگرایی سوق پیدا کرده‌اند.تعداد انگشت‌شماری از شرکت‌ها بر پلتفرم‌هایی که ما برای جستجوی اطلاعات، ذخیره‌ی داده‌های شخصی، مدیریت هویت آنلاین خودمان و نیز روابط عمومی و خصوصی از آنها استفاده می‌کنیم نظارت دارند. همزمان، گروهی از فناوری‌های به‌ظاهر غیرمرتبط از پیام‌های رمزنگاری‌شده گرفته تا پول دیجیتال در حاشیه‌ی فناوری در حال توسعه هستند. در این جامعه‌ی بی‌قاعده، نسل سوم وب (web 3.0) مفهومی است که می‌تواند چشم‌اندازی از یک اینترنت جدیدتر و بهتر را به ما عرضه کند. اینترنتی که در آن پرداخت‌ها و پول به‌صورت دیجیتال هستند، برنامه‌های کاربردی غیرمتمرکز با برنامه‌های متمرکز رقابت می‌کنند و کاربران کنترل بیشتری روی هویت و داده‌های خودشان دارند.

بااین‌حال، ما تلاش می‌کنیم معنا و مفهوم واقعی این چشم‌انداز را توضیح دهیم. نسل سوم وب چگونه می‌تواند از دوره‌های پیشین اینترنت متفاوت باشد؟ تمرکززدایی چیست و چرا اهمیت دارد؟ این فناوری‌های جدید واقعا چه کاربردی می‌توانند داشته باشند؟ سال‌هاست تلاش می‌کنیم زیرساخت‌هایی را ایجاد کنیم که بلاک چین را مقیاس‌پذیرتر کند. اما واقعا چه کسی و برای چه منظوری از این زیرساخت استفاده خواهد کرد و اصلا چرا باید کسی به آن اهمیت بدهد؟

در این مقاله می‌خواهیم با بیانی روشن و ساده، مفهوم نسل سوم اینترنت را توضیح دهیم. ابتدا به ایده‌ی اصلی بسیاری از پرو‌ژه‌هایی که نسل سوم وب را شکل می‌دهند خواهیم پرداخت و در ادامه سه روند اساسی آن را بررسی خواهیم کرد.

 

قرار نیست این مطلب چیزی را درباره‌ی آینده پیش‌بینی کند.

اصلا آینده مشخص نیست: ما باید برای رسیدن به دنیای مطلوب‌مان انتخاب‌های درست انجام دهیم. آینده‌ای که کاملا مقرون‌به‌صرفه و ارزشمند باشد. آینده‌ای که راه را برایمان روشن کند تا بدانیم باید از کدام مسیر حرکت کنیم.

اصلاحات در نسل سوم وب

اینترنت تا به‌امروز نسل‌های چشمگیری را پشت‌سر گذاشته است. در گذار از نسل اول و دوم، عملکرد، ویژگی‌ها و مقیاس اینترنت گسترش یافت. از وب‌سایت‌های متنِ ساده به سرویس‌های پخش ویدیو رسیدیم. صفحات وبِ استاتیک جای خودشان را به برنامه‌های کاربردی با ویژگی‌های عالی دادند. پیام‌رسان‌های معمولی به شبکه‌های اجتماعی جهانی با سیاست و فرهنگ نوین تبدیل شدند.

هر چه وب بالغ‌تر شد، ما نیز همپای آن بیشتر از قبل پیشرفت کردیم تا اینکه در حال حاضر فقط به تعداد کمی از شرکت‌های بزرگ مانند گوگل و فیسبوک وابسته هستیم. گوگل سریع‌ترین و راحت‌ترین موتور جستجو را ایجاد کرد و کنترل بیش از ۷۴% کل ترافیک جستجو را در اختیار دارد. فیسبوک نیز محبوب‌ترین شبکه‌ی اجتماعی را ایجاد کرد و کنترل هویت آنلاین بیش از ۲/۲ میلیارد نفر را به‌دست گرفت.

 

نسل سوم وب با همه‌ی نسل‌های گذشته تفاوت دارد. هدف اصلی نسل سوم وب، افزایش سرعت، بهبود عملکرد یا راحتیِ بیشتر نیست. اتفاقا برعکس، بسیاری از برنامه‌های کاربردی این نسل (حداقل تا به‌امروز) سرعت و راحتی کمتری نسبت به محصولات موجود دارند.

به‌جای آن، نسل سوم وب به قدرت توجه دارد. مسأله‌ی اصلی در نسل سوم این است که چه کسی (یا کسانی) بر فناوری‌ها و برنامه‌های کاربردی که ما هر روز از آنها استفاده می‌کنیم نظارت خواهد کرد. نسل سوم وب می‌خواهد روند پویایی را که دهه‌ی گذشته‌ی اینترنت را شکل داده است (تلاش برای ایجاد تعادل بین راحتی در استفاده و نظارت) متوقف کند. ما چنان به این پویایی عادت کرده‌ایم که به‌نظر می‌رسد دوری از آن اجتناب‌ناپذیر است. البته این درست است که استفاده از اینترنت در اصل به منزله‌ی تحت کنترل قرار گرفتن است و عضویت در شبکه‌های اجتماعی درواقع فرقی با فروختن اطلاعات شخصی به تبلیغ‌کنندگان یا حتی بدتر از آنها ندارد. اما مگر راه دیگری هم برای آن هست؟

 

نسل سوم وب این فرضیه را رد می‌کند. چرا ما نتوانیم از مزایای نوعی از اینترنت بهره‌مند شویم که در آن نیازی به دادنِ بیشترین قدرت به تعداد محدودی از شرکت‌ها نباشد؟ این روند پویا فقط محصول فناوری کنونی و انتخاب‌هایی است که ما در این مسیر انجام داده‌ایم؛ بنابراین چیزی نیست که نتوان آن را تغییر داد.

نسل سوم وب حرکت به‌سوی ایجاد فناوری‌های متفاوت و انتخاب‌های بهتر است. ما تصمیم نداریم آن را جایگزین وب کنیم، بلکه می‌خواهیم همان وب را با تغییر در ساختار بنیادین آن عرضه کنیم. این یک انقلاب نیست، نوعی اصلاحات است.

پروژه‌های نسل سوم وب ممکن است متفاوت باشند، اما به‌هرحال همه‌ی آنها زمینه‌ای مشترک را ارائه می‌کنند. نسل سوم وب از گروهی از فناوری‌هایی تشکیل شده است که ساختار نظارت بر اینترنت را از نو تنظیم می‌کنند. این فناوری‌ها شامل پروژه‌های مالی (ارزهای دیجیتال)، فناوری‌های ارتباطات اساسی (پیام‌های رمزنگاری شده)، پروژه‌هایی که کاربردهای عمومی‌تر برای کاربران دارند و واسطه‌ها را حذف می‌کنند (شبکه‌های اجتماعی باز و بازارهای همتا به همتا) و زیرساخت حیاتیِ اینترنت (DNS غیرمتمرکز) هستند.

نسل سوم وب بسیار فراتر از ارزهای دیجیتال، بلاک چین‌ها و محصولات دیگر اقتصاد رمزپایه است و هر فناوری که به اصلاح شدن اینترنت متمرکز کمک کند را دربر می‌گیرد. به‌کمک این اینترنت جدید، کاربران می‌توانند روی زندگی دیجیتال‌شان کنترل بیشتری داشته باشند. بااین‌حال ما بر این باوریم که این فناوری‌ها مهم‌ترین و بیشترین سهم را در روند کنونی نسل سوم وب دارند و به‌همین‌دلیل در این مقاله روی آنها تمرکز خواهیم کرد.

سه روند برای نسل سوم وب

در این مطلب سه روند نسل سوم وب را بررسی می‌کنیم. این بررسی نشان خواهد داد که این روندها چگونه ممکن است با گذشت زمان توسعه یابند. این سه روند به شرح زیر هستند:

اول، پول ماهیتی کاملا اینترنتی خواهد داشت.دوم، برنامه‌های کاربردی «غیرمتمرکز» به کاربران خدماتی جدید ارائه خواهند داد.سوم، کاربران روی هویت و داده‌های دیجیتال‌شان کنترل بیشتری خواهند داشت.

به‌خاطر داشته باشید که هر یک از این روندها بر پایه‌ی حدس و گمان هستند. نسل سوم وب به‌ناچار فناوری‌ها و برنامه‌هایی را دربرمی‌گیرد که غیرقابل پیش‌بینی هستند و تقریبا می‌توان گفت تصور آنها در حال حاضر کمی برایمان مشکل است.

پول !

 

پول در نسل سوم وب کاملا اینترنتی خواهد شد.

در گذشته، اینترنت برای نظام مالی سنتی آفلاین چیزی بیشتر از یک پورتال (درگاه) نبود. اما ارزهای دیجیتال همان‌طور که از نام آنها برمی‌آید، دیجیتال هستند. بنابراین برای انجام یک تراکنش ارز دیجیتال، نیازی به ارتباط با سیستم‌های آفلاین نیست و فقط ارسال یک پیام اینترنتی کافی است.

بیشتر بخوانید: به‌زودی ما در دنیایی زندگی خواهیم کرد که در آن پول فقط به اینترنت نیاز خواهد داشت

در حال حاضر ارسال و دریافت تراکنش‌ها کاری است که فقط با یک نرم‌افزار به‌راحتی انجام می‌شود. اما با تعمیم آن، هر فرد می‌تواند با اتصال به اینترنت و داشتن یک تلفن این کار را انجام دهد.پرداخت دیجیتال مدل‌های جدیدی از کسب‌وکار را ارائه می‌کند که در گذشته عملا امکان‌پذیر نبود. این مدل‌ها هزینه‌های برخی از تراکنش‌ها را کاهش خواهند داد (مانند انتقال پول به اقصی نقاط جهان)، کاربردهای جدیدی را ارائه خواهند کرد (مانند پرداخت پول از طریق دستگاه‌های پرداخت) و در انبوهی از بازارهای جدید در دسترس مردم خواهند بود (برای افرادی که در گذشته نمی‌توانستند به نظام‌های مالی سنتی دسترسی داشته باشند.)اصلی‌ترین عملیات مربوط به امور مالی (مانند وام‌دهی، فعالیت‌های مشتقه و مبادلات) الزامات برنامه‌های مالی پیچیده‌تری را به شیوه‌ای فراهم می‌کند که هرکسی می‌تواند از آن استفاده کند.همچنان‌که فناورها به اکتشاف در فضای طراحی‌شده‌ی اقتصاد رمزپایه مشغول هستند، انواع جدیدی از پول را ایجاد خواهیم کرد. البته در حال حاضر فقط شروع به بررسی احتمالاتی مانند توکن‌های پروتکل و دارایی‌های دیجیتال غیر قابل جایگزینی کرده‌ایم.

ساتوشی ناکاموتو روشی را اختراع کرد که در آن شبکه‌ای از ارزها و پرداخت‌ها به نظارت از سوی یک نهاد مرکزی نیاز نداشته باشد، به‌همین دلیل ارز دیجیتال به‌وجود آمد. بیت کوین به‌این دلیل غیرمتمرکز است که افراد و نهادهای مختلفی از شرکت‌های ماینینگ بزرگ گرفته تا اپراتورهای اعتبارسنج فردی و توسعه‌دهندگان اصلیِ پروتکل آن را کنترل می‌کنند. همه‌ی آنها به روش‌های مختلف و در درجات مختلف بر این شبکه تأثیرگذار هستند، اما هیچ‌یک از آنها قدرت انحصاری ندارد.

تمرکززدایی مفهوم اصلی نسل سوم وب است، اما بیشتر شبیه یک شعار است تا یک توصیف فنی دقیق. تمرکززدایی به طیف گسترده‌ای از امکانات اشاره می‌کند. آیا پلتفرمی که از سوی ۲۰ نهاد کنترل می‌شود غیرمتمرکز است؟ ۱۰۰ نهاد چطور؟ ۱۰,۰۰۰ نهاد چه؟ اصلا ما از چه نوع تمرکززدایی صحبت می‌کنیم؟

 

تمرکززدایی یک مفهوم باینری نیست. می‌توان آن را به خطی جهت‌دار در امتداد طیفی از امکانات تشبیه کرد. گفتن اینکه یک سامانه باید غیرمتمرکز باشد کمی شبیه این است که بگوییم می‌خواهیم یک پل روی یک رودخانه بسازیم و می‌خواهیم «بزرگ» باشد. مشکلی در این جمله وجود ندارد، اما آیا این اطلاعات کامل و مفید هستند؟ مسلما نه. برای ساخت این پل، باید این را هم بدانیم که روی کدام رودخانه و با چه وسعتی باید ساخته شود و نیز تا چه ظرفیتی از بار را باید تحمل کند.

هدف نسل سوم وب این نیست که همه‌ی سامانه‌ها را تا جایی‌که امکان دارد غیرمتمرکز کند. منظور از تمرکززدایی در نسل سوم وب این است که بتوانیم در امتداد این طیف، اهداف دیگری را هم کشف کنیم. اینکه چه درجه‌ای از تمرکززدایی مفید یا ضروری است، به کاربردهای آن بستگی خواهد داشت. به‌عنوان یک نمونه، بیت کوین تا اندازه‌ای غیرمتمرکز است که سانسور پرداخت‌ها و نیز تغییر پارامترهای اساسی در آن بسیار دشوار می‌شود. این یک سیاست پولی ضد تورمی (deflationary monetary policy) است که در آن مقدار کل بیت کوین به‌شکل دائمی محدود در نظر گرفته شده است. دیگران نیز تلاش خواهند کرد ارزهای جهانی مشابهی که از ویژگی تمرکززدایی بهره می‌برند ایجاد کنند. به‌عنوان مثال می‌توان از کوین‌هایی مانند Dai نام برد که تلاش می‌کنند مشکل بی‌ثباتی را حل کنند.

 

از آنجایی‌که بیت کوین اولین ارز دیجیتال بوده است، اغلب به‌عنوان تنها طراحی ممکن برای ّارز دیجیتال در نظر گرفته می‌شود. در نتیجه، می‌توان گفت «ارز دیجیتال» دیدگاه‌های سیاسی خاص درباره‌ی پول (مانند مزایای ارزهای ضدتورمی) را دربرمی‌گیرد.

طراحی‌های ممکن زیادی برای یک ارز دیجیتال وجود دارد که ممکن است به‌دردِ اهداف متفاوتی بخورد و نباید از اهمیت این موضوع غافل شد. علاقه‌مندان به بیت کوین بر این باورند که هدف ارز دیجیتال پیاده‌سازی سیاست پولی موردنظر آنها است. چنین تفسیری شاید بیش‌ازحد خودبینانه باشد. اما برخی دیگر کمی فروتنانه‌تر آن را تفسیر می‌کنند و می‌گویند نوآوری اصلی ارزهای دیجیتال این است که افراد می‌توانند هر رویداد دلخواهی را در سیاست پولی که برایشان انتخاب شده است برگزینند. تنها چیزی که بدان نیاز دارند اتصال به اینترنت و تلفن است.

برنامه‌ها و خدمات غیرمتمرکز

محصولات و خدمات اینترنتی امروزی از سوی شرکت‌های خصوصی تولید و کنترل می‌شوند. بیشتر برنامه‌های کاربردی اینترنتی که استفاده می‌کنید، از سوی یک نهاد قانونی کنترل می‌شوند. این نهادها افرادی را استخدام می‌کنند تا روی این برنامه‌ها کار کنند، خودشان تصمیم می‌گیرند که کدام ویژگی‌های این برنامه‌ها اولویت دارند، سرورهایی را که داده‌های این برنامه‌ها روی آن قرار دارند کنترل می‌کنند و آن‌دسته از کُدهایی را که باید در محصول نهایی قرار گیرد تعیین می‌کنند.

نسل سوم وب به ما نوید می‌دهد که ممکن است گزینه‌های دیگری نیز وجود داشته باشد. شاید ما بتوانیم محصولات و خدماتی را ایجاد کنیم که توسط هیچ شرکتی کنترل نمی‌شوند، اما در مقایسه با همتایان متمرکز همچنان مفید واقع می‌شوند. همان‌طور که درباره‌ی بیت کوین دیدیم چگونه این محصولات غیرمتمرکز می‌شوند، هرچند دلایل منطقی این تمرکززدایی و مزایایی که ارائه می‌دهد ممکن است بسیار متفاوت باشد.

 

برای نمونه می‌توانید یک «پلتفرم غیرمتمرکز» را در نظر بگیرید. این پلتفرم می‌تواند یک پلتفرم اجتماعی باشد؛ مانند توییتر یا مدیوم که برای کاربرانش این امکان را فراهم می‌کند که محتوایی را به اشتراک بگذارند، در مورد آن نظر بدهند و به محتوایی که می‌پسندند رأی بدهند.

چنین پلتفرمی با سازوکارهایی که دارد، کاربران را تشویق به مشارکت می‌کند. کاربران به جای اینکه فقط مطالب منتشر شده را تأیید کنند یا برای آنها کامنت بگذارند، می‌توانند از این پلتفرم‌ها برای ارسال یا دریافت مبالغ خُرد برای یکدیگر یا حتی حمایت مالی از تولیدکنندگان محتوا استفاده کنند

بهترین کاربران توییتر یا نویسندگان مدیوم به‌شکل مستقیم از طریق همین پلتفرم درآمدشان را دریافت می‌کنند و مجبور نیستند به‌دنبال روش‌های دیگری برای کسب درآمد از شبکه‌ی بزرگ دنبال‌کنندگان‌شان باشند.

حتی اگر کاربران برای هر رأی فقط چند سنت پرداخت کنند، باز هم این شیوه بهتر از شیوه‌ی کار پلتفرم‌های متمرکزی مانند یوتیوب است که برای هر یک میلیون بازدید فقط چند هزار دلار به سازندگان ویدیو پرداخت می‌کنند. در این پلتفرم‌های غیرمتمرکز، هیچ نهاد مرکزی وجود ندارد که از کاربران برای پول‌هایی که به یکدیگر پرداخت می‌کنند کارمزد دریافت کند و از این‌طریق برای خودش درآمدی داشته باشد. این پلتفرم حتی می‌تواند از بودجه‌ی جمع‌آوری‌شده از کاربران پاداش‌هایی را درنظر بگیرد و بین برترین پست‌های هر روز توزیع کند.

قوانین اصلی که خدمات غیرمتمرکز را مدیریت می‌کنند در یک پروتکل متن باز تعریف می‌شوند. کاربران با استفاده از نرم‌افزار انتخابی خودشان با آن پروتکل تعامل برقرار می‌کنند. به‌عبارت‌دیگر، اپلیکیشن‌های متعددی می‌تواند وجود داشته باشد که با اینکه توسط توسعه‌دهندگان مختلف ساخته شده‌اند اما همه‌ی آنها به یک شبکه‌ی اجتماعی  مشابه متصل هستند. این نرم‌افزارها ممکن است ویژگی‌های مختلفی را ارائه دهند، اما همه‌ی آنها با یک پروتکل اشتراکی سازگار هستند. درست مانند نرم‌افزارهای ارسال ایمیل که حتی اگر تفاوت‌های جزئی داشته باشند، باز هم از استانداردهای مشابهی برای ارسال و دریافت پیام استفاده می‌کنند.

کاربران می‌توانند از هر نرم‌افزار دلخواه استفاده کنند و این نرم‌افزارها می‌توانند ویژگی‌های متفاوتی داشته باشند یا اینکه خدمات طرف سوم (third party) را ارائه دهند. از آنجایی‌که این نرم‌افزارها روی یک پروتکل غیرمتمرکز قرار می‌گیرند، نیازی نیست توسعه‌دهندگان آنها از هیچ شرکت مرکزی کسبِ اجازه کنند و می‌توانند بدون نگرانی از اینکه روزی دسترسی API آنها لغو شود محصولات‌شان را ایجاد کنند. کاربران مجبور نیستند منتظر توییتر بمانند تا ویژگی‌های ضد هرزنامه یا ضد مزاحمت جدید اضافه کند، کافی است از یک نرم‌افزار ارائه‌دهنده‌ی خدمات استفاده کنند. اکوسیستم خدمات روی پروتکل باز توسعه می‌یابد و به کاربران اجازه می‌دهد هر چیزی که می‌توانند امروز با توییتر انجام دهند را در اختیار داشته باشند و حتی به چیزی فراتر از آن هم دسترسی داشته باشند.

 

این موضوع نشان‌دهنده‌ی مزایای پلتفرم‌های غیرمتمرکز است: اکوسیستم پایدار خدمات طرف سوم. توسعه‌دهندگان برنامه‌های کاربردی با خیال راحت می‌توانند محصولاتی سودمند را روی یک پروتکل غیرمتمرکز ایجاد کنند، زیرا هیچ شرکتی وجود ندارد که بتواند روزی دسترسی API آنها را لغو کند. این پلتفرم می‌تواند بی‌طرف باقی بماند، یعنی یک شبکه‌ی بزرگتر از توسعه‌دهندگان وقت و پول خود را به‌منظور راه‌اندازی کسب‌وکارها روی آن سرمایه‌گذاری خواهند کرد. کریس دیکسون در مقاله‌ای با عنوان چرا تمرکززدایی مهم است (Why Decentralization Matters) این بحث را عمیق‌تر بررسی می‌کند.

البته ما هنوز هم از محصولات و خدماتی که شرکت‌های متمرکز ایجاد کرده‌اند استفاده می‌کنیم. اما این شرکت‌ها می‌توانند کنترلی را که روی محصولات‌شان دارند کمی محدودتر کنند و بخش بیشتری از آن را به خودِ کاربران بسپارند.

این قابلیت در حال حاضر در اپلیکیشن‌های پیام‌رسان رمزنگاری‌شده مانند سیگنال که محصول شرکت نرم‌افزاری Open Whisper Systems (با علامت اختصاری OWS) است وجود دارد. به‌دلیل همین قابلیت این پیام‌رسان‌ها هرگز ارتباطات بین کاربران را نمی‌بینند و اطلاعات آنها را نگه نمی‌دارند. آنها با طراحی چنین اپلیکیشنی که از سیستم رمزنگاری بسیار قوی استفاده می‌کنند به‌عمد کنترل خودشان را روی کاربران‌شان محدود کرده‌اند.

 

در حالی‌که استارتاپ‌های اینترنتی به آرمان «بد نباش» پایبند بودند، شرکت‌های نسل سوم وب هدفی بالاتر را دنبال می‌کنند و سعی می‌کنند اطمینان حاصل کنند که «اگر بخواهند هم نتوانند بد باشند». حداقل انواع خاصی از بدی در آنها وجود نداشته باشد. نسل سوم وب شامل فناوری‌هایی است که به توسعه‌دهندگان این امکان را می‌دهد با رد کردن بخشی از قدرتی که دارند، در وهله‌ی اول کنترل خودشان را روی مشتریان محدود کنند. البته منظور این نیست که به‌هیچ‌عنوان به شرکت‌های متمرکز اعتماد نخواهیم داشت، بلکه بدان معناست که می‌توانیم کمتر از قبل به آنها تکیه داشته باشیم.

کاربر می‌تواند هویت و اطلاعات شخصی‌اش را مدیریت کند

در نسل سوم وب، کاربران می‌توانند روی هویت و اطلاعات‌شان کنترل بیشتری داشته باشند.

امروزه بسیاری از هویت‌های آنلاین ما متعلق به دیگری است، مانند نشانی جیمیل یا حساب کاربری فیس‌بوک که از سوی یک شرکت بزرگ مدیریت می‌شود. نسل سوم وب می‌خواهد زمینه‌ای را فراهم کند که کاربران شخصا روی هویت‌های آنلاین خودشان کنترل داشته باشند.

این امر تا حدودی نتیجه‌ی زیرساختی است که برای ارزهای دیجیتال ایجاد شده است. داشتن ارز دیجیتال نیازمند داشتن کلیدهای خصوصی است و میلیون‌ها نفر از برنامه‌های مختلفی برای انجام این کار استفاده می‌کنند. اما مردم با استفاده از همین فناوری می‌توانند هر نوع داده‌ی مبتنی بر بلاک چین از جمله هویت شخصی‌شان را مدیریت کنند. اینکه ما این برنامه‌ها را «کیف پول» می‌نامیم امری تصادفی نیست، در آینده همین کیف پول‌ها نه تنها پول شما که ID شما را نیز در خود نگهداری خواهند کرد.

 

اما نسل سوم وب چگونه به کاربران این امکان را می‌دهد تا شخصا روی اطلاعات و داده‌های خودشان کنترل داشته باشند؟ اول اینکه وقتی کاربران خودشان از هویت شخصی‌شان استفاده کنند، نیازی به طرف سومی مانند فیس‌بوک و نظایر آن نیست. این امر سبب می‌شود توانایی ارائه‌کنندگان هویت مانند فیس‌بوک برای دسترسی به اطلاعات کاربر محدود شود. دوم اینکه با روی‌کارآمدنِ خدمات غیرمتمرکز دیگر شرکت یا نهاد متمرکزی وجود نخواهد داشت که داده‌ها و اطلاعات شخصی کاربران را جمع‌آوری و ذخیره کند یا به فروش برساند. بنابراین هنگامی‌که از رسانه‌های اجتماعی استفاده می‌کنید، یک آپارتمان اجاره می‌کنید یا حتی وسیله‌ی نقلیه خریداری می‌کنید اطلاعات‌تان فقط تحت مدیریت خودتان خواهد بود. به‌طورکلی، بیشترین استفاده‌ی ما از اینترنت از طریق پلتفرم‌ها و سامانه‌هایی صورت خواهد گرفت که نمی‌توانند اطلاعات ما را جمع‌آوری کنند.

در نهایت، قابلیت‌های جدیدی که توسط فناوری‌های نسل سوم وب ارائه خواهد شد (یعنی کنترل روی هویت‌ها و داده‌ها و همچنین دسترسی به شبکه‌ی پرداخت جهانی) به کاربران کمک می‌کند شرکت‌های رسانه‌های اجتماعی کنونی را به کسب‌وکارهای میلیارد دلاری تبدیل کنند.

در نسل سوم وب کاربران خودشان صاحب این متاع ارزشمند خواهند شد. حتی اگر روزی تصمیم بگیرید اطلاعات مربوط به عادت‌های جستجوی شخصی خودتان را به‌فروش برسانید، حداقل می‌دانید پولش به‌جیب خودتان خواهد رفت نه به جیب فیس‌بوک! همان‌طور که ما سازوکارهای جدیدی را برای مالکیت دارایی‌های دیجیتال‌مان تجربه می‌کنیم، کاربران نیز به روش‌های مختلف می‌توانند بخشی از فناوری را که هر روز از آن استفاده می‌کنند در اختیار داشته باشند؛ فرصتی که تابه‌امروز فقط برای کارآفرینان، سرمایه‌گذاران خطرپذیر و سرمایه‌گذاران معتبر در دسترس بوده است.

آیا ظهور نسل سوم وب حتمی است؟

 

شاید گفتن اینکه ظهور نسل سوم وب اجتناب‌ناپذیر است چندان ساده نباشد. توصیفاتی که در بالا از آینده‌ی احتمالی ارائه کردیم با موانع زیادی روبروست. برخی از این موانع ممکن است هرگز برطرف نشوند. برخی مشکلات حل نشده در نسل سوم وب به شرح زیر هستند:

آیا کارآفرینان واقعا برای ایجاد اپلیکیشن‌های غیرمتمرکز انگیزه دارند؟ چه‌کسی آنها را تأمین خواهد کرد؟ درحال‌حاضر مسیر سودآوری این اپلیکیشن‌ها نامشخص و ریسک‌پذیر است، در حالی‌که مدل کسب‌وکار «متمرکز» سنتی اطمینان‌بخش‌تر است.آیا اپلیکیشن‌های غیرمتمرکز بدتر از همتایان متمرکزشان خواهند بود؟ یا شاید بهتر خواهند بود؟ محصولی که از سوی یک شرکت نظارت می‌شود، ممکن است از نظر تولیدی حالت منسجم‌تری داشته باشد و به‌سرعت با ویژگی‌های جدیدش هماهنگ شود. محصولات متمرکز ممکن است همیشه تجربه‌ی کاربری بهتر و راه‌اندازی ساده‌تری داشته باشند.آیا اجزای رمزنگاری اپلیکیشن‌های غیرمتمرکز برای بسیاری از کاربران چالش‌برانگیز خواهد بود؟ کاربران چگونه می‌توانند کلیدهای خصوصی‌شان را به‌روشی مدیریت کنند که بازیابی آن ایمن‌تر باشد؟ آیا این کار بدون ارجاع به برخی شکل‌های خدمات متمرکز امکان‌پذیر است؟آیا اپلیکیشن‌های غیرمتمرکز هزینه‌بر خواهند بود؟ به‌منظور کارآمدی بیشتر، باید لایه‌های زیادی به سامانه‌هایی که از سطح پایین تمرکززدایی برخوردار هستند (مانند ذخیره‌ی فایل، محاسبات و پیش‌گویی‌ها) افزوده شود. آیا این لایه‌ها اپلیکیشن‌های غیرمتمرکز را بیش‌ازحد پرهزینه نخواهند ساخت؟آیا اپلیکیشن‌های غیرمتمرکزی که با «قراردادهای هوشمند» ایجاد می‌شوند اصلا معنی خواهند داشت؟ آیا امکان نوشتن کدهایی «غیرقابل‌تغییر» که نیازهای یک اپلیکیشن را برای همیشه برآورده کند وجود دارد؟ اگر باید قراردادهای هوشمند را ارتقا دهیم، چه کسی باید درباره‌ی آنها تصمیم بگیرد؟ در این‌صورت دیگر چه فرقی بین این برنامه‌ها با برنامه‌های متمرکز وجود دارد؟سامانه‌های غیرمتمرکز چگونه مدیریت خواهند شد؟ مسلما تصمیم‌گیری توسط شرکت‌های متمرکز که کنترل کامل را در اختیار دارند، ساده‌تر از ایجاد اجماع (توافق عمومی) بین گروهی از افراد است که منافع و اولویت‌های متفاوتی دارند. چگونه از بین ایدئولوژی‌های سیاسی و فرهنگ‌های مختلف می‌توان لایه‌های اساسی این سامانه‌ها را مدیریت کرد؟آیا اکثریت مردم به حریم خصوصی، کنترل شخصی هویت یا دسترسی به خدمات مالیِ آزاد اهمیت می‌دهند؟ آیا اصلا اهداف نسل سوم وب برای کسی مهم هست؟حکومت‌ها و قانونگذاران چه واکنشی دربرابر نسل سوم وب نشان خواهند داد؟ فناوری‌هایی که به مردم توانایی‌های جدید ارائه می‌کنند، تمایل و کشش اجتناب‌ناپذیری در آنها ایجاد می‌کنند. نسل سوم وب فناوری‌هایی را دربرمی‌گیرد که از سانسور و نظارت به‌دور هستند و به‌منظور کنارگذاشتن مقررات مالی و قوانین اجرایی به‌کار می‌روند.آیا بلاک چین‌های لایه‌ای که در اپلیکیشن‌های نسل سوم وب استفاده می‌شوند می‌توانند برای همیشه به میلیون‌ها یا میلیاردها کاربر خدمات‌رسانی کنند؟

حتی با چنین عدم قطعیتی باز هم نسل سوم وب، چشم‌انداز ارزشمندی برای آینده دارد. می‌توان گفت انتقادی که به علاقه‌مندان به ارز دیجیتال و بلاک چین وارد است کاملا صحیح است؛ زیرا آنها به‌جای آنکه به مشکلاتی که این فناوری‌ها می‌توانند حل کنند توجه داشته باشند، به‌شکل کوته‌بینانه فقط روی خودِ این فناوری‌ها تمرکز می‌کنند. ارزهای دیجیتال و بلاک چین‌ها خودشان اهمیتی ندارند: آنها فقط زمانی ارزشمند هستند که مشکلات را حل کنند.

 

چشم‌انداز نسل سوم وب به‌این‌دلیل سودمند است که دیدگاه ما را نسبت به مشکل تغییر دهد: اینترنت دیگر بیش‌ازحد متمرکز شده است و واقعا باید آزاد شود.

تمرکز روی چشم‌انداز نسل سوم وب به جای هر فناوری خاص دیگری، به ما کمک می‌کند خارج از سیاست‌های حزبی که بخش عمده‌ای از فضای ارز دیجیتال را تعریف می‌کند گام برداریم. نسل سوم وب کاملا درباره‌ی این است که کدام پلتفرم کاربردی‌تر خواهد بود. باید روی این موضوع تمرکز کنیم که فناوری واقعا چه کاری می‌تواند انجام بدهد و چه مشکلاتی را می‌تواند حل کند.

این احتمال وجود دارد که اتریوم یا بیت کوین در آینده با شکست مواجه شوند؛ اما حتی اگر این اتفاق رخ دهد باز هم چشم‌انداز نسل سوم وب از بین نخواهد رفت. ما می‌توانیم نسخه‌های بهتر و جدید‌تری از آن سیستم‌ها را با توسعه‌ی همین دانشی که طی ۸ سال گذشته از آن استفاده کرده‌ایم (یعنی اقتصاد رمزپایه) از نو ایجاد کنیم.

نسل سوم وب کاملا آرمانی و مطلق نخواهد بود و نباید خودمان را با این طرز فکر فریب بدهیبم. تجربه‌ی ۲۰ سال گذشته باید به ما آموخته باشد که این فناوری ابزاری سحرآمیز نیست و همه‌ی مشکلاتی که انسان‌ها در هر زمینه‌ی دیگری با آن مواجه هستند در اینترنت نیز وجود دارد. سیاست، قدرت و کنترل با اختراع وب ناپدید نشدند، فقط شکل و قالب‌شان تغییر کرد.

نسل سوم وب این نوید را می‌دهد که حداقل در شرایط کنونی، ایجاد محدودیت‌هایی در زمینه‌ی قدرت اجرایی و کنترل (در شبکه) جزو پیش‌نیازهای آن است و از همین حالا باید به‌طور جدی روی آن فکر کرد. برای اینکه اینترنت را آن‌گونه که باید باشد بسازیم فرصت دیگری داریم و تصور نمی‌شود فرصت سومی وجود داشته باشد. بنابراین بیایید با تمام قدرت از این موقعیت استفاده کنیم.

همجنین بخوانید: چرا نسل سوم وب، لرزه بر اندام غول‌های اینترنتی می‌اندازد؟

منبع: medium

 

دیدگاه تان را بنویسید