به گزارش جماران؛ عباس عبدی در کانال تلگرامی خود نوشت:

«این روزها و در پی درخواست پناهندگی یک روزنامه‌نگار شاغل در رسانه‌های اصول‌گرا از کشور سوئد، سر و صدای زیادی در ایران پیش آمد و برخی اصلاح‌طلبان فرصت را غنیمت شمرده و برای حال‌گیری از طرف مقابل، او را اصول‌گرا معرفی کردند بویژه این که مورد اعتماد برخی از اصولگرایان تندرو بود. یک روزنامه اصولگرا هم سعی کرد که با ارائه شواهدی از گذشته ثابت کند که او اصلاح‌طلب است!

از سوی دیگر اقدام وی که با گروه روزنامه‌نگاران همراه وزیر امور خارجه به این سفر رفته بود با اعتراض شدید روزنامه‌نگاران مواجه شد. منتقدین معتقد بودند که این رفتار، سوءاستفاده از موقعیت حرفه‌ای است. او می‌توانست پاسپورت بگیرد و از کشور خارج شود و هر کاری که دوست داشت انجام دهد، نه اینکه دو رویی پیشه کند و از یک امکان رسمی که برای تهیه گزارش خبری فراهم می‌شود در جهت منافع شخصی استفاده کند و موقعیت حرفه‌ای سایر روزنامه‌نگاران را با خطر مواجه نماید. بدون اینکه او را هیچ خطری تهدید کند.

ولی از این مسأله گذشته دعوای اصلی این بود که آیا او اصول‌گرا هست یا خیر؟ به نظر بنده این مسأله محل اصلی نزاع نیست. من هم مثل نویسنده روزنامه کیهان معتقدم که او نمی‌توانسته اصول‌گرا باشد. حداقل زمانی که به خارج رفته قطعاً اصول‌گرا نبوده است. زیرا با تعریف اصول‌گرایی و نیز اصلاح‌طلبی چنین رفتاری غیر قابل قبول است. بویژه برای کسی که به صورت عادی در سطوح معمولی کار و فعالیت می‌کرده و مشکلی نیز برای کار خود نداشته است. حتی اگر مشکلاتی هم داشته باشد، قطعاً یک انسان با معیارهای شناخته شده اصول‌گرایی نمی‌تواند چنین رفتاری را کند.

محل نزاع در جای دیگری است. اینکه چرا یک نفر که اصول‌گرا نبوده و نمی‌توانسته اصولگرا هم باشد، ولی به راحتی می‌تواند که نزد این جماعت خود را اصول‌گرا جا بزند و به زندگی ریاکارانه خود ادامه دهد؟ مسأله مهم ظرفیت پذیرش دو رویی و ریاکاری در یک جناح است! این مسأله خطرناک‌تر از این است که وی صادقانه اصول‌گرا بوده و حالا مرتکب خطایی شده است. 

اگر او اصولگرا بوده و اکنون پناهنده شده این فقط یک انحراف فردی است ولی اگر او نفوذی بوده در این صورت با یک انحراف نظام‌مند مواجهیم. این نشان می‌دهد که آن جناح یا حداقل بخشی از آنان، این ظرفیت را دارند که افراد در آنان نفوذ کنند و با ظاهرسازی از نعمت‌های حضور در آنجا بهره‌مند شوند و در موقع مناسب نیز ماهیت خود را نشان دهند. 

پیدا شدن جاسوس نیز در این وضعیت خیلی محتمل است. اخباری که این روزها به صورت غیر رسمی شنیده می‌شود ولی هیچ‌گاه به صورت رسمی درباره جزییات آن سخنی نمی‌گویند، حاکی از این است که افراد زیادی تحت پوشش‌های مناسب نفوذ و در سطوح مهمی جاسوسی کرده‌اند و تعداد قابل توجهی از آنان نیز دستگیر شده‌اند. البته اگر در میان غیر خودشان بود خیلی سر و صدا راه می‌انداختند. متاسفانه رسانه‌ای کردن چیزی تحت عنوان پروژه نفوذ که آن را پر سر و صدا مطرح کرده‌اند، در واقع پوششی است برای دیده نشدن نفوذ اصلی که اخبارش درز نکند.

اجازه دهید که نمونه دیگری از این ظرفیت پذیرش ریاکاری را نشان دهم. بنده تلویزیون ندارم و نمی‌بینیم. ولی برحسب پیگیری اخبار، بعضی از ویدیوهای مرتبط با اخبار را می‌بینم. از جمله برخی از قطعات عصر جدید که واقعاً حال به هم زن و چندش‌آور بود را دیدم.

چندش‌آور نه به دلیل حضور جوانان بااستعداد که تردید ندارم همه آنان بااستعداد بوده‌اند و بیش از آنان هم افراد بااستعداد در این جامعه هستند که امکان بروز استعدادشان فراهم نمی‌شود و یا در حال رفتن هستند. این را هم می‌دانم که تعداد زیادی از شهروندان آن برنامه را می‌دیدند و لذت می‌برند و این سلیقه آنها نیز محترم است. 

چندش‌آور از این جهت که برخی افراد با شعارهای ضد آمریکایی و ضد غربی، بهترین برنامه‌های خبری و تحلیلی و گزارشی رسانه‌های غربی را محکوم کرده و نادیده می‌گیرند در مقابل سطحی‌ترین برنامه‌های سرگرمی غربی‌ها را مو به مو کپی‌برداری می‌کنند، بعد می‌خواهند از این طریق خود را خلاق و رسانه خود را پربیننده و در عین حال ملتزم به ارزش‌های اصولگرایانه نشان دهند.

تا اینجای کار هم مسأله مهمی نیست و فقط یک برداشت شخصی و عادی است. ولی هنگامی که توییت یکی از اصول‌گرایان را دیدم که، این برنامه را نوعی از ظرفیت‌سازی راه ایران فردا دانسته و مقایسه‌ای کرده میان یک خانم ضدحجاب و خانم نقاشی که نفر اول این برنامه شده و آن را رفراندوم میان برهنگی مورد تبلغ او و عفت نقاشی‌های زنانهـدخترانه این خانم نقاش دانسته و در پایان پرسیده چه کسی پیروز شد؟ پس از دیدن این توییت حساس شدم تا قدری بیشتر برنده اصلی این برنامه را بشناسم .

هنگامی که فیلم مسابقه پایانی این خانم را در برنامه عصر جدید دیدم که بسیار زیبا نقاشی می‌کرد، قدری تعجب کردم چون خانم‌های محجبه به طور معمول از چنین حجاب جذابی استفاده نمی‌کنند. یک سرچ ساده در گوگل نشان می‌دهد که رفتار و پوشش عادی این افراد هیچ تناسبی با تصویری که در تلویزیون دیده می‌شود ندارد و حجاب بیشتر آنان مثل بسیاری از زنان و دختران این جامعه عادی است. از اینجا به بعد نیز ماجرا روشن شد، حتی نقاشی‌های زنانه ـ دخترانه ایشان بازتابی بود از تقاضای کارفرما که طبعاً تناقضی با نمایش هنر نقاشی ایشان نداشت.

این وضعیت را پیشتر درباره برخی از مجریان صداوسیما نیز دیده‌ایم و طشت دورویی و ریاکاری آن بارها از بام جام جم بر خیابان ولی‌عصر سقوط کرده است. این امر را در آرای کارکنان صداوسیما نیز در انتخابات می‌توان دید که چگونه با تمام قوا برنامه‌های آنان اصول‌گرایانه است ولی آرای کارکنان به شدت مغایر با آن است.

مسأله نهادهای اصول‌گرا، وجود جاسوس یا پناهنده یا فاسد و یا حتی منحرف در آنها نیست، بلکه مساله اصلی وجود ظرفیت زیاد آنان برای حضور افراد غیر اصول‌گرا در پوشش اصول‌گرایی است. چون گذاشتن ریش و سفت کردن روسری و بستن دگمه یقه و بکاربردن کلماتی مجیزگونه برای پوشیده ماندن ماهیت واقعی آنان کافی است و البته این ریاکاری برای افراد منافع زیاد و هزینه‌های کم به همراه دارد.»

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.