جی پلاس؛ مصطفی معدنی ثانی: به دلیل علاقه به ورزش های آبی همیشه رویای یاد گرفتن یکی از رشته های قایقرانی را در سر داشتم و بالاخره رشته روئینگ را انتخاب کردم. رشته ای سخت و پر چالش که فقط از قاب تلویزیون راحت و بی دردسر به نظر می رسد، اما سوار قایق 8 متری  با عرض نیم متر که می شوی، تازه می فهمی حفظ تعادل قایق چقدر سخت است چه برسد به راندنش و ... با اندک حرکت اشتباهی قایق به یک سمت بر می گردد و کله پا می شوی درون آب!

پس از چند جلسه کار با دستگاه ارگومتر (شبیه ساز روئینگ) با نظر مربی تیم ملی، تمرین در آب را شروع کردم. به دلیل مبتدی بودن کاملا آهسته و با احتیاط حرکت می کردم. چند جلسه ای از تمرینم در آب می گذشت. یک روز فرزین رضایی، مربی مهربان و کاربلد تیم ملی که سالهاست زحمات زیادی را برای روئینگ سواران ایران کشیده، قبل از ورودم به دریاچه گفت که بچه ها در حال رکوردگیری هستند وارد لاین های دریاچه نشوم کنار اسکله دور بزنم و برگردم.

با رعایت تمام نکات ایمنی و فنی سوار قایق شدم و حرکت کردم به انتهای دریاچه مقابل ورزشگاه آزادی که رسیدم تصمیم گرفتم طبق توصیه مربی دور بزنم و همان مسیر را برگردم. این که چه شد و چه کردم و چه مشکلاتی داشتم که دایره دور زدنم بزرگ شد را نمی دانم، فقط می دانم وقتی دور زدم پشت سرم را نگاه کردم و دیدم درست وسط لاین 5 دریاچه هستم!

تلاش کردم با پاروی بک سریع از لاین خارج شوم، اما توانم تحلیل رفته بود و باد هم شدید شده بود و هر چه می کردم از لاین خارج شوم فایده ای نداشت. با این که هوا سرد و وسط زمستان بودیم، عرق کرده بودم و دست و پایم خشک شده بود. هر چه تقلا می کردم یک متر جلو می رفتم و دو متر بر می گشتم!

در همین احوال ناگهان دیدم قایق دو نفره مهسا جاور و زینب نوروزی با سرعت به سمت من در حرکت است و مربی تیم ملی هم با دوچرخه در ساحل رکاب می زند و در حال رکوردگیری و گفتن نکات فنی است!

از آنجایی که در روئینگ حرکت قایق به سمت عقب است و قایقران طبیعتا پشت سرش را نمی بیند، استرس همه وجودم را گرفت. قایق مهسا و زینب به سرعت به سمت من نزدیک می شد و من توان خارج شدن از مسیر آنها را نداشتم. اگر به هم برخورد می کردیم، اتفاق بسیار وحشتناکی انتظارمان را می کشید.

تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که با داد و بیداد آنها را از حضور خودم در لاین مطلع کنم. با زحمت فراوان با صدایی که به زور از گلویم خارج می شد دادم زدم مهسا! نمی دانم صدایم را شنیدند یا نه اما به هر شکل به خیر گذشت و تصادفی رخ نداد. بماند که وقتی از آب بیرون آمدم، چهره مربی همیشه مهربان و خنده روی تیم ملی به قدری از کار من افروخته بود که تا آن زمان او را این گونه ندیده بودم!

نتیجه حرکت ناشیانه من خراب کردن رکوردگیری دختران روئینگ سوار بود. امروز که خبر مدال نقره تیم دو نفره مهسا جاور و زینب رضایی در بازی های آسیایی را شنیدم، ناخودآگاه یاد خاطره رکوردگیری آن روز افتادم و لبخندی زدم. کسی چه می داند شاید همان خراب شدن رکوردگیری باعث مدال امروزشان شد!

 

دیدگاه تان را بنویسید