به گزارش ایرنا، شهید عبدالغفور ضعیفی ششم فروردین سال 46 در بندرعباس به دنیا آمد، پدرش خواربارفروشی داشت و وضعیت معیشتی مناسبی برای خانواده فراهم کرده بود.
وی تحصبلات ابتدایی را در دبستان 'نمونه' کنار 'مسجد امام' در بندرعباس سپری کرد و دوران راهنمایی در مدرسه شهید 'سایانی' به پایان برد و برای گذراندن مقطع متوسطه وارد دبیرستان 'شهید ذاکری' شد.
شهید عبدالغفور دانش آموزی که عاشق جبهه بود و جبهه را جزو وظایف اصلی خود می دانست.
وی مدت ها تلاش کرد تا موفق به اعزام شود و پس از گذراندن آموزش اولیه نظامی به برادر بزرگ ترش عبدالرسول که چهار سال از او بزرگ تر بود در واحد تخریب لشکر 41 ثارالله محلق شد و پس از آن نیز همراه با برادر، در سنگر جنگ و جهاد بود.
ایده و تفکر شهید عبدالغفور از سن و سالش جلوتر بود؛ توصیه های مکررش به دیگران در خصوص صیانت از انقلاب و احساس تعهد به جبهه و جامعه اسلامی به خصوص تاکید بر پشتیبانی از ولایت فقیه نمونه بارز این تفکر بود.
وی مدام درحال حلالیت طلبیدن از دیگران بود و حساسیت داشت که ناخواسته کسی را از خود نرنجاند.
شهید عبدالغفور ضعیفی سرانجام 18 مرداد سال 62 در منطقه قلاویزان بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
وی وصیت نامه اش را این چنین آغاز کرده؛ وصیتم را با نام الله، پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام به پیشگاه یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و با درود به نایب کبیرش امام خمینی آغاز می کنم.
در بخش دیگری از وصیت شهید ضعیفی آمده است؛ از مادر گرامی ام می خواهم که اگر در راه خدا کشته شدم، در مرگ من نگرید، زیرا همان طور که خداوند می فرماید کشته شدگان در راه الله مرده نیستند و در نزد خدا روزی می خورند.
شهید عبدالغفور ضعیفی متن پایانی وصیت نامه اش را این چنین بیان کرده است: همه دوستان مرا حلال کنند، وصیتم به شما این است که همواره راه شهدا را ادامه دهید و از حالت بی تفاوتی به درآیید که فردای قیامت بی جواب نمانیم.
همواره پشتیبان ولایت فقیه باشید و امام خمینی را تنها نگذارید،ایشان به گردن ما حق زیادی دارد.
9887/2094
انتهای پیام وی تحصبلات ابتدایی را در دبستان 'نمونه' کنار 'مسجد امام' در بندرعباس سپری کرد و دوران راهنمایی در مدرسه شهید 'سایانی' به پایان برد و برای گذراندن مقطع متوسطه وارد دبیرستان 'شهید ذاکری' شد.
شهید عبدالغفور دانش آموزی که عاشق جبهه بود و جبهه را جزو وظایف اصلی خود می دانست.
وی مدت ها تلاش کرد تا موفق به اعزام شود و پس از گذراندن آموزش اولیه نظامی به برادر بزرگ ترش عبدالرسول که چهار سال از او بزرگ تر بود در واحد تخریب لشکر 41 ثارالله محلق شد و پس از آن نیز همراه با برادر، در سنگر جنگ و جهاد بود.
ایده و تفکر شهید عبدالغفور از سن و سالش جلوتر بود؛ توصیه های مکررش به دیگران در خصوص صیانت از انقلاب و احساس تعهد به جبهه و جامعه اسلامی به خصوص تاکید بر پشتیبانی از ولایت فقیه نمونه بارز این تفکر بود.
وی مدام درحال حلالیت طلبیدن از دیگران بود و حساسیت داشت که ناخواسته کسی را از خود نرنجاند.
شهید عبدالغفور ضعیفی سرانجام 18 مرداد سال 62 در منطقه قلاویزان بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
وی وصیت نامه اش را این چنین آغاز کرده؛ وصیتم را با نام الله، پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام به پیشگاه یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و با درود به نایب کبیرش امام خمینی آغاز می کنم.
در بخش دیگری از وصیت شهید ضعیفی آمده است؛ از مادر گرامی ام می خواهم که اگر در راه خدا کشته شدم، در مرگ من نگرید، زیرا همان طور که خداوند می فرماید کشته شدگان در راه الله مرده نیستند و در نزد خدا روزی می خورند.
شهید عبدالغفور ضعیفی متن پایانی وصیت نامه اش را این چنین بیان کرده است: همه دوستان مرا حلال کنند، وصیتم به شما این است که همواره راه شهدا را ادامه دهید و از حالت بی تفاوتی به درآیید که فردای قیامت بی جواب نمانیم.
همواره پشتیبان ولایت فقیه باشید و امام خمینی را تنها نگذارید،ایشان به گردن ما حق زیادی دارد.
9887/2094
کپی شد
