پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

مدیرکل اسبق مطبوعات و رسانه های داخلی وزارت ارشاد:

به امام خیلی ظلم شده است

جماران: نقش مطبوعات و رسانه در نگاه امام و این که نگرش امام نسبت به پوشش اخبار چگونه بوده است و رسانه ایده آل در نظر امام چگونه رسانه ای است؟ موضوعاتی است که با سعید تقی پور مدیرکل اسبق مطبوعات و رسانه های داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در میان گذاشته ایم. بررسی تاثیر مطبوعات و رسانه ها در پیروزی انقلاب اسلامی و سیر تحول رسانه ها از بدو تأسیس جمهوری اسلامی تا به امروز از دیگر محورهای گفت و گوی ما با وی بود. سعید تقی پور اکنون مسوولیت سردبیری روزنامه جهان اقتصاد را عهده دار است.

به نظر شما جایگاه و کارکرد رسانه و مطبوعات کشورمان نسبت به قبل انقلاب اسلامی چه تفاوتی کرده است؟

به نظر می رسد که این موضوع کلی تر و کلان تر از آن است که بتوان آن را در یک یا دو جلسه بررسی کرد. شاید در یک یا دو جلسه یکی از بعدهای آن را بتوان مورد بررسی قرار داد. اما با نگاهی اجمالی می توان گفت که در قبل انقلاب افراد و اصحاب رسانه، دست اندرکاران، نویسنده ها روزنامه ‌نگاران یک نگاهی داشتند و بعد انقلاب نگرش متفاوتی داشتند. سرمایه‌گذاران نشریات و مطبوعات و مجلات در قبل انقلاب با بعد انقلاب متفاوت بود. حتی این موضوع در دهه های اول اتقلاب با سال های اخیر فرق کرده است. که بخشی از آن مربوط به تغییر فضای سیاسی و بخشی از آن مربوط به رشد و توسعه تکنولوژی است. از هر جنبه ای اگر بخواهیم وارد شوم بحث مفصلی را شامل خواهد شد. قبل از انقلاب ما سه چهار روزنامه بیشتر نداشتیم. یک خبرگزاری دولتی داشتیم و تعدادی مجله که بخشی از آنها مجلات عامه پسندی بودند که توسط چند شرکت و موسسه بزرگ مطبوعاتی منتشر می شدند و مدیران همه آنها هم از آدم‌های داخل نظام و مدیران سطح بالای کشور بودند که در چارچوب منافع نظام سلطنتی حرکت می کردند. تعداد انگشت شماری نشریه هم داشتیم که نماینده فضای روشنفکری آن موقع بود. آن موقع، هم تنوع تعداد زیادی از مجله و نشریه به غیر از آنهایی که در چارچوب حاکمیت بود، نداشتیم. البته در قم مجلاتی مذهبی منتشر می شد و در جاهایی دیگر اندک مجلاتی داشتیم ولی اینکه بگوییم طیفی مؤثر و تاثیر‌گذار باشند نبود. تاثیر آنها صرفا در کنار سایر فعالیت های سیاسی اجتماعی تعریف می شد. یعنی نمی شد به عنوان رکن رسانه‌ای از آنها نام برد. مجله ها و نشریاتی که با حاکمیت فاصله داشت و منتقد وضعیت آن زمان بود، معدود نشریات طیف روشنفکر آن دوره بود.

اما بعد از انقلاب اتفاقی که افتاد مجلاتی با رویکردهای انقلابی منتشر شدند و از همان اوایل بحث‌های جناح‌های سیاسی مطرح شد. چون فضای آزاد رسانه ای فراهم شده بود. طیف هایی بودند که مخاطب های محدودتری داشتند و در حقیقت گروه های سیاسی بودند که هر کدام طرفدار یک حزبی بودند و آن حزب هم نشریه ای داشت که مرام و مسلک خودشان را ترویج می کردند. به خاطر شرایط اوایل انقلاب فضا هم آزادتر از این بود که کنترل شدیدی روی آنها باشد. الان بعد از 35 سال می توان گفت یک رشد فصلی بود. اما وقتی روی مدار انضباط قرار گرفتیم معلوم شد که نمی شود هر چیزی را نوشت و هر چیزی را در روزنامه به هر کسی نسبت داد . البته من اکنون نمی توانم بگویم همه آن چیزهایی که نوشته می شد غلط بود یا درست بود با حتی برخوردی که با آنها شد درست بود یا غلط بود. اما به هر حال بیشترشان کارکردهای فصلی داشتند و به دلایل مختلفی مجموعهای از آنها کنار رفتند. اما مجموعهای از آنها بودند که می توان گفت مربوط به گروه های اجتماعی بودند که می توان تعبیر جناح های سیاسی را برای آنها به کار برد. بنی صدر و همفکرانش که گروهی سیاسی بودند روزنامه ای داشتند به نام انقلاب اسلامی و طیف آیندگان و غیره هم بودن که همراهی می کردند. و از طرفی دیگر مهندس موسوی هم روزنامه ای برای حزب جمهوری اسلامی راه انداخته بود با عنوان جمهوری اسلامی. این ها نقطه مقابل هم بودند. نهضت آزادی روزنامه میزان را داشت. یعنی هر طیف مؤثر سیاسی برای خودش تریبون داشت و چالشی که بین طرفداران این طیف ها در سطح جامعه وجود داشت در صفحات روزنامه ها به سهولت دیده می شد. هر کسی می توانست آرا و اخباری که می خواست را انتخاب کرده و بخواند و در موردش فکر کند. به نظر من آن دوران یکی از دوره های شکوفایی مطبوعات بود که البته تحت تاثیر فضایی که در آن سطح التهاب که نه رونق سیاسی بالا بود و باعث می شد که مسائل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی تحت الشعاع قرار بگیرد. در حالی که رسانه میتوانست به خیلی از این ها بپردازد مثلا ما امروزه بسیاری از این مشکلاتی که در حوزه اقتصاد داریم مربوط به ضعف ساختاری نهادها است. آن موقع که نهادها داشتند شکل می گرفت خوب به این ها نپرداختیم. اگر آن موقع بجای اینکه همه اش به سیاست بپردازیم به فرهنگ می پرداختیم وضعیت این نبود. دیگر خیلی از این مشکلات اقتصادی را نداشتیم. چون من ریشه بسیاری از مسائل را در فرهنگ می دانم. این ها چیزی نیست که یک روزه و دو روزه بشود تغییر داد. همان روزهای اول آن انرژی که پشت انقلاب بود می آمد و باعث اصلاح رفتارهای اجتماعی مردم می شد. آن وقت وضعیت رانندگی مان بهتر از آنی بود که الان در سطح شهر می بینیم. یا مثلا در اقتصاد، ما که پایگاه های ارزشی داریم، به مساله حلال و حرام توجه کافی می کردیم. فرهنگی را به مردم منتقل می کردیم و در بین آنها رواج می دادیم که حلال و حرام این قدر مهم است. نباید ما یک جاهایی چشممان را به حلال و حرام میبستیم، به طوری که این مسئله ریشه بکند و امروز با این مواجه شویم که چرا حلال و حرام اهمیتش را از دست داده است. البته آن شور و هیجان از بعد سیاسی خیلی خوب بود ولی به سایر جهات خوب نپرداختیم و بیشتر انرژی مان را صرف یک محصول کردیم. از این بعد ما اشتباه کردیم چون می توانستیم به سایر جهات نیز بپردازیم. در دوره های بعد سیر حیات رسانه ها هم همین طور ادامه پیدا کرده و شاید سخت ترین دوره همین 8 سال اخیر بود که البته در این دوران هم صدای طیف های منتقد هیچ موقع به معنای مطلق خاموش نشدند. این تفاوت عمده ای است که ما با قبل از انقلاب داشتیم.

رسانه ها و مطبوعات قبل از انقلاب تا چه اندازه در پیروزی انقلاب اسلامی نقش داشتند؟

ما یک وقت سخن از مدیریت مطبوعاتی داریم و یک وقت صحبت جامعه مطبوعاتی را داریم. قبل از انقلاب اعتصاب مطبوعات و رایدو و تلوزیون خیلی کمک کرد. و باعث شد صدایی را که آنها فکر می کردند دارند مدیریت می کنند و می توانند آنچه که در انظار عمومی منتشر می شود را مدیریت کنند به وسیله اعتصاب خبرنگاران شکسته شد. به هر حال خبرنگاران و جامعه مطبوعاتی با بدنه جامعه ارتباط داشتند و با مردم همراهی کردند. البته فشارها بود اما مردم حتی تحت این فشارها راه خودشان را برای اطلاع رسانی می توانستند پیدا کنند . این نمی شود که همه یک حرف را تکرار کنند الان هم اگر شما یک حرف واحد را از همه جا بشنوید، نهایتا به این نتیجه می رسید که این صدای یک عده سرباز است که توسط فرمانده شان به آن ها دیکته شده است. مردم علی رغم یک صدایی ای که مطلوب رژیم بود؛ تنوع دسترسی را مهیا می کردند تا به تشخیص درستی برسند که رسیدند. در حقیقت الان فضا را نمی شود خیلی با آن دوره مقایسه کرد.

به نظر شما تا چه اندازه اندیشه امام آن طور که بوده است در رسانه ها منعکس شده است؟ امامی که توسط رسانه ها معرفی شده و می شود چه قدر واقعیت اندیشه و شخصیت امام خمینی(س) را منعکس کرده است.

من فکر میکنم به حضرت امام خیلی ظلم شده است. همانطور که به پیغمبر ما ظلم شده است. شاید بعضی ها این قیاس را اشتباه بدانند. شاید خود امام هم راضی نباشد. ولی این موضوع تداعی کننده این است وقتی که پیغمبر هم از ابزار تبلیغاتی استفاده می کرد. ولی همین ابزار برای موقعی بود که ایشان با کفار می جنگیدند. اگر ما شعار دادن پیامبر را در جنگ احد بیاییم مثال بزنیم و فارغ از این باشیم که در شرایط جنگ بوده اند؛ ما یک بررسی ناقص کرده ایم. حتی اگر با حسن نیت هم بخواهیم نتیجه مثبت هم بگیریم. ولی در خقیقت سخن او را از جای خودش کندیم و آورده ایم مجددا بررسی اش کرده ایم در نتیجه هر نتیجه ای از آن بگیریم نتبجه ناقصی را بدست آورده ایم. در مورد امام هم همین طور است. ما اگر بیاییم فارغ از زمان و مکان مخصوصا برای نسل جدید، یک جمله یا یک نقل قولی را از امام باز نشر کنیم و بگوییم مثلا آقا این را فرموده اند، این در هر حال ناقص خواهد بود. کسی که می خواهد قضاوت بکند یا دریافت بکند و یا پیامی را منعکس بکند باید نهایت تلاشش را بکند که آن را با جمیع جوانب و اطرافش منتقل بکند. ما وسط یک معرکه سیاسی بودیم که به سرنوشت نظام مربوط است ما وسط معرکه جنگ بودیم؛ اکنون نمی توانیم به کسی که از مملکتش و ناموسش دفاع کرده بگوییم مثلا آدمکش. ما وقتی این جملات مربوط به امام را می بریم و در جای دیگر می چسپانیم همین قدر غیر واقعی دیده می شود. این جا است که به امام ظلم می شود. ولی بیاییم بگوییم وسط یک معرکه مشخص شما این چنین گفته اید. اول بیایید برویم وسط آن معرکه تمام فضای حاکم بر آن معرکه را حس بکنیم آن وقت ببینیم که آن طرف مقابل چه چیزی میگفت و ما چه جواب داده ایم. آن وقت است که مشخص می شود آن جمله چه باری دارد و ارزشش مثبت است یا منفی. اما اکنون اینگونه به تفسیر متن امام پرداخته نمیشود. متاسفانه شرایط هم طوری شده است که اکثر جوان های ما به عمق مطلب وارد نمی شوند. همین روزنامه ما(جهان اقتصاد) بیشتر از آن که خودش خواننده داشته باشد؛ تیترهای پیامکی اش خواننده دارد. حاضرند پول بدهند و تیترش را بخرند. می بینید این خیلی بداست. من خودم از این قضیه ناراحت هستم. با وجود اینکه این هزینه اش برای ما از لحاظ مالی کمتر است. این یک آسیب است. بنابراین الان مخصوصا نسل جدید ما می آیند به یک سری جملات بریده بریده استناد می کنند و می گویند مثلا این جمله جمله خوبی نیست. این تفسیر مثل آن است که شما تصویری از یک رزمنده یک نفر از جبهه مقابل را زده و کشته است را ارائه دهید، بدون آنکه بگویید او در حال دفاع از وطنش بوده است. مثل این است که تصویری را با مقیاس محدود به نمایش بگذاری آن وقت تصویر قادر به انتقال تمام و کمال پیام واقعی اش نیست. من واقعا غصه می خورم در مورد امام خمینی، در مورد شهید آیت الله دکتر بهشتی که تصویر درستی از آنها منعکس نشده است. به این بزرگواران ظلم می شود. برای اینکه الان هم داریم فکر می کنیم که چکیده آثار و اندیشه های امام همین جملات بریده شده و گزینش شده است در حالی که بدون در نظر گرفتن آن مقاطعی که این جملات را بیان فرموده اند نمی شود امام را شناخت. ما در این موضوع اگر نتوانیم امام خمینی(س) و اندیشه هایش را با تمام جوانب و فضای آن روزها برای نسل جدیددرست منعکس بکنیم آن وقت تصویری که از امام و سردمداران نظام در دوران حیات امام داده ایم تصویری ناقص یا تصویر نادرستی خواهد بود.

با این توصیف، سخن گفتن از امام در مطبوعات را تا چه حد نیاز امروز رسانه های ما میدانید و اگر این نیاز جدی است؛ فکر می کنید؛ چگونه باید به طرح این اندیشه پرداخت؟

ببینید ما دو مفهوم اسطوره و اسوه داریم که اسوه عبارت قرآنی اش است و اسطوره عبارت ادبیاتی اش. بالاخره امام با همه کسان دیگری که در هدایت انقلاب و در فعالیت های مبارزاتی، در مجموع آن فعالیت های انقلابی حضور داشتند متفاوت بود. نفس ایشان، بودن ایشان و حضور ایشان و بعضی نگاه هایی که ایشان داشت، دیدی که نسبت به مسائل داشتند بعدها از طرف کسان دیگر که ابتدا فکر می کردند دید جامعی نیست صحتش اثبات می شد. خوب این حضور و این تاثیرگذاری مهم بود و خلاء این حضور هم باید احساس بشود.

امام به برخی مطبوعات تذکر داده بودند که بجای اینکه هر روز عکس من را در صفحه اول روزنامه ها بزنید؛ عکس کارگر یا دهقان و کشاورز را بزنید. شما این رویکرد امام نسبت به پوشش اخبار را چگونه ارزیابی می کنید و به نظر شما این خواسته امام تا چه حد عملی شده است؟ چه در دوره ای که در قید حیات بودند و چه در زمان فعلی.

بله دو سه تا مطلب از حضرت امام درذهن من است باید فرازهایی که از ایشان داشتیم را مرور بکنیم. یکی این است که در آن ایام برای پوشش خبر نگاه به رسمیت مقام می کردند که امروزه در اصول حرفه ای دنیا هم مطرود است. حالا اگر یک مقام عالی یک حرف غیر مهم زد. تکلیف چیست. خب مقام عالی هم بشر است و دارد زندگی می کند. هر روز یک عده می آیند و می روند. بخشی از این ها کارهای روزمره است و بخشی دیگر مسائل مهم کشوری است. باید فرق قائل شد بین ارزش خبری سخنان روزمره یک مقام سیاسی با فرامین حکومتی و تصمیمات مهم آن مقام. امام به درستی تشخیص داده است و به وقتش گفته این چه کاری است که من هر کاری می کنم را تیتر می کنید. حالا از یک عده ای دلجویی میکنم با یک عده ای درد و دل می کنم یک عده ای را نصیحت می کنم. خوب اینها کارهای روزمره امام بوده است. امام به این موضوع اعتراض کردند به خصوص راجع به عکس. که این یکی از دقیق ترین هشدارها و یا به عبارتی بهتر، تذکرات امام به مطبوعات بود. امروز هم جزو اصول حرفه ای کارهای خبری محسوب می شود.

رسانه با عامه مردم سر و کار دارد. امام درباره این که رسانه جامعه را به چه سمتی سوق می دهد حساس بودند. عین عبارات و مصادیقش در ذهنم نیست. ولی این یادم است که مخالف این بودند؛ چیزهایی در رسانهها مطرح شود که مردم کشور را مایوش شوند. معادل امروزی این تعبیر سیاه نمایی است که بعدا وارد ادبیات رسانه ای شده است. روزنامه ای بود که مخالف دولت آن وقت بودند. کشور درگیر جنگ بود و عملا امام دستور داد این روزنامه را دیگر به جبهه راه ندهید. چرا؟ چون ممکن است پیش رزمنده ها این تصور پیش بیاید که ما داریم از چه دفاع می کنیم ما داریم از کشوری دفاع می کنیم که این ها در داخل دارند آن را خراب می کنند . بعد می توانستند با خودشان بگویند برگردیم داخل کشور که آنجامی توانیم بهتر دفاع کنیم از انقلاب. این یاس و ناامیدی ایجاد می کرد برای رزمندگان. همچنین برای عامه مردم. البته مثال جبهه اش مثال شدیدی بود در شرایط جنگ . و در کل می خواستند جیزی ننویسید که مردم از انقلاب و نظام و مملکت و این ها نا امید شوند. امروزه هم با این پدیده ها مواجه هستیم که البته امروز این تبدیل شده به برداشت های طیف های مختلف. یعنی یک چیزی را ممکن است من بنویسم و دیگری این را سیاه نمایی قلمداد کند و آن دیگری این را نقد.

به نظر شما مرز باریک بین نقد و سیاه نمایی چگونه قابل تشخیص است؟

یک تعبیری بگویم برای شما. مرز سیاه نمایی و نقد، مثل مرز ایمان و کفر است. مرز کفر و ایمان کجاست؟ در قلب آدم است. اینجا نیت طرف مهم است. وقتی امروز که سبد کالا توزیع می شود. این نیت من است که روشن می کند آیا من دنبال بهانه هستم برای خرده گرفتن بر دولت و برون دادن منویات درونی خودم یا واقعا دلم می سوزد و دارم نقد می کنم برای بهبود اوضاع؟! خدا و قرآن و پیغمبر دارند می گویند اگر کسی گفت :اشهد ان لا إله إلا الله رستگار شدند. حکمش این است که این مسلمان شد. بنای حاکمیت باید بر این باشد که همه این نقدها انتقاد است. بخصوص امروزه که طیف وسیعی از مطبوعات و رسانه ها از گروه های مختلف دارند کار می کنند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.