براستی جز آنان که مجمر دل به آتش عشق لقا الله روشن داشته و بر سریر خجسته انسانیت تاج شرافت بر سر نهاده اند ، که می تواند جان به صهبای شهادت تعالی بخشد؟ علی(ع) آن یکه تاز میدان شرف بود که ادب کمر به خدمتش می بست و صمصمام به تولای عدالتش قامت می افراشت.
علی (ع)آن آشنای کوچه های غریبانه غربت بود و سایه سار کودکان بی سرپرست. خورشید وجودش در افق تاریخی بر دمید که دست تعصب و تردید ، زنجیرهای سکوت و عافیت را بر پای عدالت می بست،ابلیس می خندید و جبرئیل بال بر سایه های غم می سایید.زمان لبریز درد بردگان پابرهنه و شِکوه جانکاه کودکان گرسنه بود. میدان های نبرد چشم به راه مجاهدی بود که اشک مظلوم را بر نمی تافت و ربودن خلخال از پای دخترک یهودا را شرم داشت.
علی(ع) آمد در عصری که بشریت خسته از بیداد زمان در انتظار حضور گامهای مردی که ردای عدالت بر تن ، مسند قضاوت درکف و طغرای شهادت بر قاموس خویش داشت. روح بلندی که جان فدیه به میقات عدالت می نمود، تا مبادا حق قربانی ستمگری ها شود و دین و دانش و شرف،ملعبه مستوری صاحبان قدرت و انتصار ستمدیدگان باز ، در هیاهوی کوچه های منیّت گم شود .
علی(ع) آمد در روزگاری که کوچه های تاریخ هنوز پر از نجوای ناله دردمند مظلوم و رعشه شلاق های بیداد بود.عرش از هیاهوی آه دردمندان ستمدیده می لرزید و خورشید از شرم اشک دیده مظلوم،در سرخی شفق دامن از آسمان برمی گرفت. در چنین روزگاری ،همای عدالت بر بلندای کاخ انسانیت نشست.
شجاعت به نام مقدسش بیداد را بخَست. شرافت به حضور حضرتش شرف یافت و تقوا به خلوص عبادتش شعف. اراده استوارش ،کاروان حیرت زده بشریت را صلا زد تا هر آنکه او را مولاست به یاری مظلوم شتابد و به ایستادگی در برابر ظالم فرا خواند. او آمد تا قاب روزمرگی ها در هم شکند و غبار تعلل از چشم بسته ی وجدان ها بازگیرد. تا در روزگار وانفسایی که ناله مظلوم پشت سد های بسته ضمیر خفته ،خواب بیداری اندیشه ها می دید و رویای شنیدار در سر می پروراند ،طاغوتها را فرو ریزد و زنجیرها ی بیداد از پای مظلومان بگسلاند.
آری علی(ع) آئینه دار اندیشه ای بود که از نخستین طلوع طلیعه تاریخ ، گم گشتگان حق را وادی به وادی رهنما بود. فروغ رخساره عدالتش،شام تیره بیداد را شکست . صبح سعادت بر دمید تا پس از قرنها چشمه های زلال معرفتش ، ذخایر گرانقدر عافیت باشد و انوار بی بدیل رحمانیتش ، روشنای امید ستمدیدگان. شاهین عدالتی که با خون سرخش میزان نمود، هنوز از پس قرنها افتخار جهان تشیع است. و جویندگان خزانه های داد و پویندگان طریق انصاف از جوهره ناب عدالتش، فصل الخطاب گیرند و پژوهندگان و محققان از نسخه حیاتش،مرجع تدبیر و راد. فروغ روشن افروز کلامش،راهبر روندگان حق است و شیوه تحقق عدالتش،راهگشای قضات. و اینچنین است که حق همواره در مسیر احقاق و محِق امیدوار که اجحاف فرو ریزد و قدرت پوشالی ستمی که نائره بیداد می افروزد سست بنیاد. و علی می گوید و علی می نالد و می گوید و علی می سوزد و می نالد و می گوید:
عندی عزیز حتی آخذالحق له والقوی عندی ضعیف حتی آخذالحق منه،رضینا عن الله قضاءه و سلمنا لله امره
ناتوان ستمدیده در نظر من، عزیز است تاحقش را بگیرم و زورمند ستمگر نزد من،حقیر و ضعیف است تا حق دیگران را از اوبستانم.
براستی از او که نفس خویش را بی هیچ اغماضی به محاسبه می کشد جز این چه انتظار که تا احقاق حقوق مظلومین آرام نگیرد. دلی باید بیدار و اندیشه ای خواهد هوشیار و شجاعتی جوید علی وار تا از پس جولان ظالم و در میانه دو تردید حق الناس و بیت المال،دست تمسک به دامن مولا زند .وایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه ولاقودن الظالم بخزا مته حتی اورده منهل الحق و ان کان کارها. هم او که در بستر شهادت ،فرزند را وصیت به دشمنی ظالم و یاری مظلوم نمود. لن تقدس امة لایؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع. امتی که حق ضعیفان از زورمندان بازنستاند،هرگز روی سعادت نخواهد دید.
تنها پرورش یافته چنین مکتبی که آبدیده میدان های جهاد و صف شکن خیبر است می تواند در مکتب عدالتش ،اندیشه های ناب و ضمایر بیداری بپروراند که در تاریخ تشیع پر آوازه اند . و چگونه می توان دم از تشیع علوی زد و جرعه به نام عدالت نوشید و تکیه بر مسند قضاوتش نهاد اما بی اعتنا به سرانجام آنچه از قلمها بر سرنوشت امتها میرود،خامه به توشیح آراء رقم زد؟ اگر امروز تیشه های بیداد قامت بلند عدالت را بشکند و دشنه های زور قلبهای رنجور را بشکند و سکوت مهر عافیت بر این فاجعه تلخ زند!
در این سیلاب عبور ثانیه ها و زمانی که تعجیلِ به شتاب رفتن دارد ،در عصری که دام تعلقات دنیا ، انسان لفی خسر را به نخجیر می کشد و بندهای دل بستگی،گامها را به اسارت زنجیر ،به پیشباز میلاد نور در مشکات کعبه میرویم.بزرگ مردی که رها از هر تعلق و آزاد از هر اسارت ،دل به شکیب شجاعتش ردای قضاوت بر تن داشت.زنگار ستم را بر آئینه عدالت تاب نمی آورد .هرم نفسهایش غبار مدنیتی که حق را مکدر می نمود می زدود.
خستگی پیش اراده اش می شکست و تساهل از همت مجدانه اش می گریخت.در احیای حق نه پروای از دست دادن منزلت داشت و نه بیم به حاشیه رفتن.و عدالت واژه ای که هر روح آزاده ای را تشنه خویش میکند قرنهاست با نام علی (ع) گره خورده است و سرانجام روزی زیر سایبان حضور حضرت قائم(عج) شاهین عدالت قفلها را خواهد شکست و زنجیرها را از پای حق خواهد گسست و بشریت باز از سرچشمه های عدل علی(ع) سیراب خواهد نمود.

**نویسنده و پژوهشگر

6113/ 2027
دریافت از : نیکنام خشنودی ** انتشاردهنده: سیداحمد نجفی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.