در این مطلب آمده است: «شنوندگان عزیز توجه فرمایید، شنوندگان عزیز توجه فرمایید، خونین شهر، شهر خون آزاد شد.» این پیامی بود که سوم خردادماه سال 61 از رادیو در اقصی نقاط ایران شنیده شد و دل میلیون ها ایرانی را شاد کرد. خبری که برای مردم مهم و پیام آور آزادی و عظمت ایران و ایرانی بود که از جان دستگاهی کوچک بیرون آمد و جزو ماندگارترین پیام ها شد. آن روزها برخی افراد در خانه های شان اگر تلویزیون نداشتند، رادیو داشتند و به وسیله آن می توانستند از اخبار مهم دنیا با خبر شوند اما سال های دورتر از آن که هیچ گونه وسیله ارتباطی میان مردم نبود، دنیای کوری را تجربه می کردند و از احوال مردم سرزمین شان و کشورهای دیگر بی اطلاع بودند تا این که جعبه جادویی پا به عرصه ظهور گذاشت. جعبه ای سحر آمیز و پر رمز و راز که با صداهای مختلف، هوش و حواس آدم های آن روزگاران را می برد. وقتی به بازار آمد، برخی افراد کنجکاو شده بودند تا بدانند این وسیله چیست و چگونه از آن صدا در می آید؟ برای آن هایی که تا آن روز چنین وسیله ای ندیده بودند تازگی داشت و پر از ابهام بود. با این که آن روزها بازار روزنامه در زاهدان خیلی داغ نبود اما باز هم تعداد افراد روزنامه خوان زیاد بود، زمانی که رادیو وارد زاهدان شد، توانست جای خودش را در میان خانواده ها به خوبی باز کند. چنان که یک پژوهشگر فرهنگ عامه بیان می کند: از افتتاح رادیو تهران در تاریخ چهارم اردیبهشت 1319 تا رسیدن صدای سحرانگیز گویندگان آن به زاهدان، چند سالی طول کشید. «احسان حصاری مقدم» با بیان این که نخستین رادیوها با نفت سفید کار می کرد، می افزاید: انرژی تولید شده، سبب می شد دارندگان این وسیله تا حدی عجیب ساعت ها شنونده خبر و موسیقی رادیو تهران باشند، افرادی که در مناطق بدون برق و روستاها زندگی می کردند، بیشترین متقاضیان رادیوهای ساخت اروپا بودند که به باتری یا «قوه» نیاز نداشت. وی اظهار می کند: آن موقع داشتن چند لیتر نفت، ضمانتی برای شنیدن موسیقی بی نظیر «کلنل وزیری»، استاد «صبا» و صدای گرم و دلنشین استاد «بنان» بود. وی ادامه می دهد: وقوع حوادث سیاسی، مانع از آن نشد که خریداران رادیو، برای اطلاع یافتن از اوضاع جهان که برنامه های فارسی رادیوهای خارجی، در رقابتی نفس گیر خبر رسانی می کردند به سراغ شهربانی ، برای دریافت مجوز داشتن رادیو نروند! ورود رادیو به زاهدان خالی از حاشیه و مخالفت برخی از بزرگان نبود. این پژوهشگر در این باره می گوید: برخی پدران که پخش موسیقی و تصنیف را در زیر سقف خانه شان نمی پسندیدند تا سال ها بر سر آشتی با این وسیله کوچک اما جادویی از نگاه آن ها، در حال مجادله با خود بودند زیرا با گوش خود، تغییرات شگرف برنامه های رادیو در هنگام رسیدن ماه رمضان و محرم و روزهای سوگواری مسلمانان را می شنیدند اما داشتن اش را خالی از عیب نمی دانستند. وی داشتن رادیو را در اولین سال های ورودش به زاهدان، وسیله ای گران قیمت می داند و می گوید: تهیه رادیو در آن زمان برای همگان میسر نبود اما کم کم مردم برای خرید آن رغبت پیدا کردند.
ماندگار ترین عبارت ها در رادیو
وی اطلاع از رویدادهای مختلف سیاسی و اجتماعی کشور را انگیزه ای برای تهیه رادیو از سوی خانواده ها اعلام می کند و می افزاید: از جمله ماندگارترین عبارت ها درباره رادیو، خاطره ای است که هنوز از حافظه کهن سالان زاهدانی حذف نشده است. وی درباره این خاطره اظهار می کند: در شبی زمستانی که اعضای خانواده ای گرد کرسی و در زیر نور کم جان چراغ های لامپا و فانوس در حال گوش دادن به صدای گوینده بودند، پسرکی از روی احساس از پدرش می پرسد: «پدر، چرا این آقا نمی آید با ما شام بخورد!» یکی از شهروندان کهن سال هم درباره ورود رادیو به زاهدان بیان می کند: آن زمان که رادیو برای نخستین بار به زاهدان وارد شد، قیمت آن گران بود و خرید آن برای همه خانواده ها مقدور نبود، سال ها گذشت تا قیمت آن متعادل تر شد و کم کم اکثر خانواده ها این جعبه جادویی را به خانه های شان آوردند. وی که خود را «یوسفی» معرفی می کند، می افزاید: اوایل فقط اعیان و اشراف در منازل شان رادیو داشتند و حتی برخی از افراد می گویند در آن زمان یعنی حدود سال 1324 فقط هفت مغازه در تهران رادیو می فروختند. وی درباره انواع رادیوهای موجود در آن زمان اظهارمی کند: قیمت رادیوهای برقی و چوبی بزرگ آلمانی حدود دو هزار یا هزار و 500 و برخی از آن ها هزار تومان بود که در آن زمان مبلغ بسیار زیادی بود همچنین در آن اوایل هر که رادیو می خرید باید به شهربانی مراجعه می کرد و یک عکس و جواز از آن ها می گرفت و سپس فروشنده رادیو به منزل خریدار می رفت و دستگاه را نصب می کرد.
خاطراتی که از یاد نمی رود
شهروند کهن سال دیگری با اشاره به جذابیت رادیو و علاقه افراد برای خرید آن می گوید: با این که بسیاری از افراد در سال هایی که استفاده از رادیو رواج یافته بود، علاقه زیادی به خرید آن داشتند اما در برخی مناطق شهری یا بیشتر روستاها برق نبود و ناچار بودند از رادیوهایی که به وسیله باتری کار می کرد، استفاده کنند. «غلامحسینی» باتری های این رادیوها را بزرگ ذکر می کند و می افزاید: این باتری ها در خارج از جعبه رادیو قرار می گرفت و پس از خالی شدن دوباره شارژ می شد، سال ها گذشت تا این که رادیوی ترانزیستوری آمد که سبب شد قیمت رادیو کاهش یابد و خانواده های بیشتری توانستند به برنامه های آن گوش کنند. «صادقی» شهروند کهن سال دیگری که هنوز دارای یکی از رادیوهای قدیمی است، می گوید: در زمان قدیم که رادیو به بازار آمد، یکی از آن ها را به دلیل ذوق و شوق زیاد بچه هایم خریدم، زمانی که آن را به خانه آوردم همه اهل خانه دور آن جمع شدند، چندی بعد فرزندانم رفتند و بچه های همسایه را خبردار کردند که ما رادیو خریده ایم، آن ها نیز به خانه ما آمدند تا این وسیله جادویی را ببینند. وی می افزاید: امواج مختلف رادیویی را کلی بررسی کردیم تا توانستیم صدای بدون خش را بشنویم و زمانی که از این جعبه جادویی صدای موزیک و گوینده رادیو آمد، یکی از بچه ها از ترس عقب ایستاد و همه با بهت و حیرت به آن نگاه می کردند. وی با ذکر خاطره ای می گوید: در اولین روزهایی که رادیو را خریده بودیم یکی از اقوام به منزل ما آمده بود، زمانی که او حضور داشت رادیو روشن بود و هنگام خوردن ناهار رادیو را خاموش کردم که او با تعجب گفت چرا رادیو را خاموش کردی؟ آقای گوینده ناراحت می شود. وی به ذکر فواید رادیو در زمان گذشته می پردازد و می گوید: آن زمان همه از داشتن رادیو ذوق می کردند اما اکنون اطلاعات مختلف به راحتی در دسترس مردم قرار می گیرد و خاطراتی که در زمان گذشته با این وسایل داشتیم از یاد نرفتنی است.
8006**3213
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.