گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

عرب سرخی: مایوس سازی مردم «پروژه» یک جریان خاص است/ اینکه رئیس‌جمهور مجبور است با کنایه حرف بزند، نشان دهنده بخشی از محدودیت‌هاست

یک فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: مخالفین دولت کاری با آنچه اتفاق افتاد یا می افتد، ندارند. مبنای آنها مخالفت با دولت یا تضعیف و تحریف آن است و هر روز با تمام قوا این کار را انجام می دهند.

پایگاه خبری جماران، سعید گیتی آرا: در گیر و دار انتقادها از دولت، آنچه بیش از پیش خودنمایی می کند، تلاش جریانی است که در صدد مایوس کردن و ناامیدسازی مردم از رأی‌شان است. این جریان که بنابر نظر تحلیل گران، مشتمل بر جریان مقابل دولت و طیفی از براندازان قسم خورده است، امروز بدون آنکه میثاقی میان‌شان به امضا رسیده باشد، منافع مشترکی از به زمین زدن دولت برایش وجود دارد. 

در همین راستا، یکی از فعالین سیاسی اصلاح طلب معتقد است: «گرایشی در کشور وجود دارد که اعتقادی به قانون، انتخابات و رای مردم ندارد. این گرایش در بسیاری از نهادها و ارکان نظام وجود دارد. از فرصت حضور خودش استفاده و تلاش می کند چنین به جامعه القاء کند که رای مردم هیچ تاثیری در سرنوشت کشور ندارد. به طور مشخص می خواهد به مردم بگوید روحانی چه 24 میلیون رای داشته باشد چه 40 میلیون، اگر آنها اراده نکنند و اگر آنها با فردی که انتخاب می شود، موافق نباشند. رای مردم به سرانجام نخواهد رسید.»

 

مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با « فیض الله عرب سرخی» در ادامه می آید:

 

آقای عرب سرخی! ضمن تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، وضعیت دولت روحانی را پس از اتفاقاتی چون فیلترینگ تلگرام، به خطر افتادن موقعیت برجام چگونه ارزیابی می کنید؟

موضوعاتی که در عرصه‌های مختلف جریان دارد، به مرور و با انواع مداخلات اشکال مبهم‌تری به خود می‌گیرند. برای نمونه، در موضوعی مانند «فیلتر تلگرام»، جامعه ما نمی داند که با دولت روبروست یا شورای عالی فضای مجازی یا با دستگاه قضایی مواجه است؟ این مسأله باعث می شود تا موضوعات مختلف، شکل مبهمی پیدا کنند.

این درحالیست که در روزهای اخیر، 8 نفر از 12 عضو شورای عالی فضای مجازی، نامه ای به قوه قضائیه نوشتند و خواستار رفع فیلتر دو شبکه اجتماعی شدند. اگر شورای عالی فضای مجازی و کمیته تعیین مصادیق، مرجع تصمیم‌گیری هستند، برای جامعه مفهوم این موضوع قابل پذیرش نیست که دستگاهی در کنار این مراجع، اقدامی یک جانبه انجام دهد. زیرا معنای این اتفاق این است که آن شورا منحل شده و دیگر تصمیم گیر نیست.

در وضعیت فعلی، مهم ترین کاری که دولت می تواند انجام دهد «شفاف سازی» است. اگرچه دولت نمی تواند در موضوع فیلترینگ، اقداماتی مبتنی بر مواضع خویش انجام دهد، اما می تواند در این زمینه توضیحات روشن کننده ای به جامعه ارائه دهد تا اگر جامعه می خواهد به صورت مطالبه، تقاضایی مطرح کند، بداند که این تقاضا را باید از کدام ارگان، نهاد یا سازمانی بخواهد.

این بحث برای بسیاری از موضوعات دیگر هم مطرح است. یعنی شرایط گنگی پدید آمده و ما دیگر نمی توانیم از دستگاه هایی که تاکنون در یک حوزه مشخص مسئول می شناختیم، سوال کنیم. برای نمونه، مشخص نیست که آیا مسأله ورود کالا به کشور، محصور به اختیارات دولت است؟ و در بین نهادهای دولتی، آیا  تنها این گمرک است که در قبال مسأله ورود کالا به کشور مسئولیت دارد یا دستگاه ها و نهادهای دیگری نیز در این موضوع نقش دارند؟

به همین دلیل حرف هایی که در مورد اسکله های غیرقانونی در کشور مطرح می شوند، حرف های گنگ و مبهمی است. متاسفانه یک عده آمار قاچاق ارائه می دهند و دولت هیچ اظهارنظر روشنی در قبال آن ندارد. توضیحی وجود ندارد که آیا این ها از طریق مبادی مشخصی هستند یا خیر؟ اگر مشخص است چرا جلوی آن گرفته نمی شود؟ و اگر مبادی نامشخص هستند،  این اعداد و ارقام دقیق از کجا احصاء می شوند؟ این نقد در قبال برجام هم مصداق دارد.

دولت برجام را به امضا رساند، اما آیا واقعاً تمامی نهادها و ارگان های جمهوری اسلامی، در موضوع سیاست خارجی زیر نظر دولت و وزارت خارجه کار می کنند؟ اگر مسئول سیاست خارجی دولت نیست، پس حالا که برجام به این نقطه رسیده، این وضعیت محصول عملکرد دولت به تنهایی نیست. لذا ما نباید تنها دولت را در قبال آن مسئول بشناسیم.

امروزه در بسیاری از مسائل، اتفاقاتی در حوزه سیاست خارجی می افتد که دولت از آنها بی خبر است. بنابراین، کاری که دولت موظف به انجام آن است، شفاف سازی و ارائه گزارش دقیق به مردم است. برای اینکه مردم بدانند دولت در چه زمینه هایی اجازه اعمال اختیارات خود را پیدا می کند و در چه زمینه هایی نمی تواند اختیارات خود را اعمال کند و اساساً اگر اختیاری از دولت گرفته شده، به کدام نهاد و دانشگاه داده شده است و اگر مشکلی پیش می آید، هر کسی بتواند نسبت به مسئولیتی که دارد پاسخگو باشد.

ما نمی توانیم رئیس جمهور را بر اساس قانون اساسی، به عنوان نفر دوم کشور داشته باشیم، اما در اجرا و عمل به گونه ای رفتار کنیم که انگار رئیس جمهور هیچ کاره است. این موضوعی است که ما در فضای رسانه ای و مجازی به شکل پررنگی می بینیم. در هفته های اخیر، ما شاهد بودیم که رئیس مجلس خبرگان در حیطه کار دولت اظهار نظر می کند و از رئیس جمهور می خواهد تا بابت برجام از مردم عذرخواهی کند.

کجای مجلس خبرگان و رئیس آن، ارتباطی به سیاست خارجی دارد که این اظهار نظر صورت می گیرد؟ هنوز مشخص نیست! متاسفانه حدود و ثغور و مرزهای دستگاه ها و مسئولیت ها مخدوش شده و دولت باید در این زمینه شفاف سازی کند تا جامعه بداند که دولت چه امکاناتی دارد و در کدامین موارد امکان و اقتدار لازم را برای اعمال مسئولیت هایش دارد.

طبعاً روشن شدن این حدود و ثغور، کمک می کند تا دستگاه هایی که خارج از حیطه اختیار خود عمل می کنند، در مقابل افکار عمومی پاسخگو شوند. شفاف سازی و تجدید مرزبندی ها می تواند کمک کند تا جامعه امیدوارانه تر و شفاف تر با مسائل برخورد کرده و در مقام انتخاب کننده و رای دهنده بتواند تصمیمات درست تری اتخاذ کند.

چه شرایطی باعث می شود تا مردمی که با هزار امید در یک فعالیت سیاسی نظیر انتخابات شرکت می کنند و شور و هیجان بالایی از خود نشان می دهند. پس از گذشت یکسال، وضعیتی مشابه امروز پیدا می کنند؟ حتی دیده می شود برخی اصلاح طلبانی که جزو رای دهندگان به حسن روحانی بودند، در فضای مجازی اعلام پشیمانی می کنند، تحلیل شما در این باره چیست؟

گرایشی در کشور وجود دارد که اعتقادی به قانون، انتخابات و رای مردم ندارد. این گرایش در بسیاری از نهادها و ارکان نظام وجود دارد. از فرصت حضور خودش استفاده و تلاش می کند چنین به جامعه القاء کند که رای مردم هیچ تاثیری در سرنوشت کشور ندارد. به طور مشخص می خواهد به مردم بگوید روحانی چه 24 میلیون رأی داشته باشد چه 40 میلیون، اگر آنها اراده نکنند و اگر آنها با فردی که انتخاب می شود، موافق نباشند. رای مردم به سرانجام نخواهد رسید.

این گرایش از تمام ابزارهای خود برای القاء این تصور به مردم استفاده می کند. این جریان در سطح وسیعی، رسانه ها، نهادها و اهرم های اقتصادی را در اختیار دارد و رسماً با سیاست های اقتصادی در کشور مقابله می کند. تمامی این اقدامات به خاطر این است که به جامعه بگوید؛ این که شما رای دادید موثر نیست.

متاسفانه یک عده اجازه نمی دهند که دولت کارش را انجام دهد، در چنین حالتی، بحث درستی یا عدم درستی عملکرد دولت جای خود را به این می دهد که آیا آنها می خواهند دولت کار خود را ادامه دهد یا خیر؟ من معتقدم «مایوس سازی» مردم یک «پروژه» است.

 

شما می بینید که با تمام ظرفیت علیه دولتی که هنوز کابینه خود را به مجلس معرفی نکرده است، کار تخریبی صورت می گیرد. آنهم از طریق رسانه ملی و رسانه هایی که با پول مردم اداره می شوند. همچنین وزیری که هنوز یک ماه از روی کارآمدنش نگذشته از سوی اقلیتی در مجلس استیضاح می شود.

طرح استیضاح از وزیری که هنوز یک ماه از روی کار آمدنش نگذشته چه مفهومی جز ناامیدسازی مردم دارد؟ ناامید کردن مردم، محصول برنامه ای طراحی شده است. البته این بدان معنا نیست که دولت ضعفی ندارد. بی تردید دولت نقاط ضعفی دارد و باید نسبت به آن موضع انتقادی داشت. اما موضع انتقادی نسبت به دولت، جدای از تخریب تمام عیار ارکان مختلف دولت است و با اینکه اساساً اجازه استقرار هیچ آرامشی برای اجرای برنامه ها را ندهیم، متفاوت است.

آنچه امروز در حال اتفاق افتادن است با شروع به کار دولت و حتی زودتر از آن کلید خورده است. چرا که جریاناتی می گویند؛ این دولت نمی تواند بیشتر از شش ماه ادامه دهد. کسانی هم چنین مطرح می کنند که این دولت باید استیضاح شود و عده ای هم عنوان می کنند که باید انتخابات زودرس برگزار شود و در این میان کسانی هم از ورود یک رئیس جمهور نظامی به عرصه حمایت می کنند.

جالب‌تر آنکه چنین  مسائلی را در ابتدای دولت آقای روحانی مطرح می کنند و ما امروز در سال آخر دولت نیستیم که بگوییم فضایی انتخاباتی شکل گرفته است. این ها برنامه هایی است که نسبتی با مصالح و منافع کشور و رای مردم ندارد. دولت 3 سال فرصت دارد تا با اجرای وعده ها و برنامه هایی که قول آنها را به مردم داده است، خودش را در معرض قضاوت افکار عمومی قرار دهد.

متاسفانه یک عده اجازه نمی دهند که دولت کارش را انجام دهد، در چنین حالتی، بحث درستی یا عدم درستی عملکرد دولت جای خود را به این می دهد که آیا آنها می خواهند دولت کار خود را ادامه دهد یا خیر؟ من معتقدم «مأیوس سازی» مردم یک «پروژه» است.

اخیراً آقای رئیس جمهور اشاره ای به برخی وزرا یا مدیران دولتی کردند که قادر نیستند همگام با دولت در مسیر برنامه ها گام بردارند، از این سخنان ایشان به عنوان احتمال تغییر کابینه یاد می شود، نخست اینکه تغییر در کابینه تا چه اندازه می تواند در افزایش امید مردم به دولت موثر باشد؟ و دوم اینکه تا چه اندازه کنایه ها و سخنان دو پهلوی رئیس جمهور، قادر است به تحقق شعارهای انتخاباتی و وعده های ایشان آسیب زند؟

وزرا و اعضای کابینه دو مسئولیت دارند. نخست مسئولیت محدود به مدیریت یا اداره یک وزارت خانه، دوم مسئولیت تصمیم گیری جمعی از طریق کابینه و دولت، آنچه کمتر شاهدش هستیم، نمودی است که باید از مسئولیت جمعی وزرا داشته باشیم. طبیعتاً وزرا در ارتباط با برنامه رئیس جمهور انتخاب شدند. بدین معنا که مثلا وزیر خارجه ما مسئول اجرای برنامه سیاست خارجی دولت است. لذا از وی انتظار می رود، تا درباره مسائلی که در حوزه سیاست خارجی می گذرد، با اظهارنظرهای خود به دولت و جامعه کمک کند.

یا اگر دولت تعهداتی دارد که مجرای آن وزارت کشور است. مانند بحث مربوط به احزاب، گروه ها و توسعه سیاسی در جامعه، این وزارت کشور است که باید در جهت اهداف دولت گام بردارد. همچنین وزارت ارشاد در قبال مسائل فرهنگی و هنری، کتاب و مطبوعات مسئولیت دارد. امروز هرکدام از وزرا با موانعی مواجه هستند. اگر آنها جامعه را از عملکردها و موانع کمتر مطلع کنند، به گونه ای که رئیس جمهور مجبور شود در بسیاری از موارد خود شخصاً ورود کند، کم کاری و کوتاهی اعضای کابینه است و معلول رویه ای بوده که اتفاق افتاده است.

وقتی ما رئیس جمهور را تحت فشار می گذاریم که از نیروهای خاص استفاده کند یا بخش هایی از نیروها را تحت عناوینی مختلف از دسترس رئیس جمهور خارج می کنیم، آثار و تبعاتش عیان است. ما نمی توانیم بگوییم که در اینجا رئیس جمهور کاملاً بی تقصیر است یا عملکرد کاملاً قابل دفاعی دارد، اما وقتی نفر بیست و سوم لیست رئیس جمهور برای یک وزارت خانه انتخاب می شود، باید دید که این محدودیت ها از کجا و چگونه به رئیس جمهور تحمیل شده است؟

بعضی می گویند در چنین حالتی رئیس جمهور استعفا دهد. در حالی که من می گویم بدون شک استعفا دادن کاری ناصحیح است. رئیس جمهور به مردم برنامه هایی معرفی کرده و امروز اجرای آن برنامه ها با موانعی مواجه است، لذا در این شرایط رئیس جمهور و اعضای کابینه اش باید با جامعه شفاف باشند و به مردم گزارش دهند.

اگر قانون اساسی میثاق ملی ما نیست، جریانی که در اختیارات رئیس جمهور مداخله می کند، رسماً اعلام کند که آن قانون جایی در تئوری و برنامه ها ندارد. اما اگر میثاق ملی ماست، پس این میثاق است که باید به عنوان فصل الخطاب قلمداد شود. اما اینکه رئیس جمهور نمی تواند واضح حرف بزند و مجبور است با کنایه حرف بزند، نشان دهنده بخشی از محدودیت هایی است که در سوال قبلی به آن اشاره کردم.

بعد از خروج آمریکا از برجام، ما شاهد موجی از هجمه ها علیه وزیرخارجه در فضای مجازی  بودیم. ارزیابی شما از ریشه های این هجمه ها چیست؟

برجام به عنوان یک توافق میان ایران و جامعه جهانی، صحیح ترین اقدامی بوده که می توانست اتفاق بیفتد. بنابراین امضای آن توافق و به نتیجه رساندنش مهم ترین کاری است که دولت آقای روحانی انجام داده. اجرای کامل آن توافق، می توانست آثار بسیار بیشتری از آنچه تاکنون اتفاق افتاده، داشته باشد. اما همانطور که ما در داخل با پدیده هایی مواجهیم که رای مردم، قانون و منافع ملی برایشان اهمیتی ندارد. در بیرون از ایران نیز مخالفینی هستند که به هیچ کدام از قواعد شناخته شده پایبند نیستند.

کسانی که می گویند برجام دستاوردی نداشته، عامدانه نمی خواهند گام مهمی که دولت برداشته را تایید کنند. چه کسی است که نداند پیش از برجام، روند فروش نفت ما نزولی بود و به زیر یک میلیون رسیده بود. درحالی که امروز با تمام ظرفیت ها نفت خود را می فروشیم و از درآمد آن استفاده می کنیم.

 

به این جهت که در کشوری مانند آمریکا، دولتی روی کار بوده و آن توافق را امضا کرده، اما امروز دولتی در آن کشور روی کار آمده که نه تنها با برجام مخالف نیست، بلکه با بسیاری از اصول و قواعد پذیرفته‌شده بین المللی مخالف است. از این رو، دولت ترامپ در گام اول از موافقت نامه پاریس خارج شد. در همین راستاست رفتار امروز دولت اشغالگر قدس که هیچ مرزی برای بی قانونی در منطقه نمی شناسد و وقیحانه از کشتن غیرنظامیان دفاع می کند.

بنابراین، ما تنها در داخل با بی اعتقادی به قانون، رای و منافع ملی مواجه نیستیم، بلکه بیرون از ایران نیز در محدوده هایی این روند جریان دارد. اما امروز هم همان بخش هایی که از برجام اجرا می شود، برای ما مفید است. کسانی که می گویند باید از برجام خارج شویم، صادقانه اعتراف کنند که وقتی از برجام خارج شدیم، چه اتفاقی می افتد؟

لغو برجام، یعنی بازگشت ایران به ذیل فصل 7 منشور ملل متحد و بازگشت ایران به جایگاهی که خروج از آن، مهم ترین دستاورد برجام بوده است. بنابراین ما امروز باید در برجام بمانیم و همه تلاش و همت خود را برای اجرایی کردن تمامی ابعاد آن قرارداد بکار ببندیم.

ما زمانی برجام را امضاء کردیم که آمریکا و جامعه جهانی در مقابل ما قرار داشتند. اما امروز آمریکا در حالی از برجام خارج شده که  ایران و جامعه جهانی در مقابل آن هستند. فضای جهانی امروز بر این تصور است که آمریکا کار غیرمنطقی کرده است. بنابراین ما باید همچنان در برجام بمانیم، زیرا برجام با تمامی محدودیت هایی که دارد،  یک گام مثبت و قابل قبول بوده است.

کسانی که می گویند برجام دستاوردی نداشته، عامدانه نمی خواهند گام مهمی که دولت برداشته را تایید کنند. چه کسی است که نداند پیش از برجام، روند فروش نفت ما نزولی بود و به زیر یک میلیون رسیده بود. در حالی که امروز با تمام ظرفیت ها نفت خود را می فروشیم و از درآمد آن استفاده می کنیم. کدام یک از منتقدین برجام معتقد است که این اتفاق نیفتاده. اما آنها رسماً اعلام می کنند که تحریم ها همگی بیشتر از میزانی که در گذشته بوده، بازگشته است.

مخالفین دولت کاری با آنچه اتفاق افتاد یا می افتد، ندارند. مبنای آنها مخالفت با دولت یا تضعیف و تحریف آن است و هر روز با تمام قوا این کار را انجام می دهند. لذا ما باید با تمامی توان خود، پای برجام بایستیم و همراهی کشورها را با خود داشته باشیم. زیرا تنها با ماندن در برجام است که می توانیم با آمریکا مقابله کنیم و اگر از آن خارج شویم، به دلیل از دست دادن متحدانمان امکان مقابله با آمریکا را نیز نخواهیم داشت.

در آخر اگر قرار باشد که در مسیر ایجاد انسجام و وحدت بیشتر در جامعه، بزرگان و شخصیت های مورد وثوق جریان های سیاسی در قدرت حاضر شوند، این مسأله تا چه حد می تواند راه گشا باشد؟

باور من این است که بزرگان اصلاح طلب، خیرخواهانه هر کاری که از دستشان بربیاید به نفع کشور انجام داده و باز هم انجام خواهند داد. آنها توجهی به برخوردهای تخریبی که علیه آنها صورت می گیرد، نخواهند داشت. وقتی آقای مهندس موسوی در حصر با آن شرایط دشوار، مردم را دعوت به رای دادن می کند و آقای احمدی نژاد در حالی که مورد حمایت تمامی ارکان نظام بود، امروز بدترین رفتارها را با نظام می کند و بازهم هیچ محدودیتی برایش وجود ندارد و مردم را عملاً به عدم مشارکت دعوت می کند، نشان می دهد که خدمت به مردم تنها یک ادعا از سوی این فرد بوده است.

آقایان خاتمی، موسوی، کروبی و خانم رهنورد و همه کسانی که به نوعی با فاصله های کمتر یا بیشتر به جریان اصلاح طلبی و اعتدال تعلق دارند، در عمل نیز دلبستگی های ملی خود را گاه در عمل و گاه در موضع گیری های خود نشان دادند. این حاکمیت است که باید قدر این ظرفیت های خود را بداند.

زیرا اشخاصی مانند آقای خاتمی و آقای موسوی در سنّی نیستند که دغدغه بازگشت به مناصب حکومتی را داشته باشند، بلکه دغدغه کشور، منافع ملی و تخریب نظام را دارند و اگر حرفی می زنند در این چارچوب است. آقای خاتمی در سه دور انتخابات گذشته، جایگاه مشخصی در جامعه پیدا کرده است. ایشان همیشه سعی کرده تا از این جایگاه برای تقویت نظام جمهوری اسلامی استفاده کند.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.