سخنان آقای پمپئو با عنوان استراتژی جدید آمریکا در قبال ایران در بنیاد هریتچ واشنگتن و در ترسیم «شدیدترین تحریم های تاریخ» علیه ایران عریان ترین ادبیات برای دامن زدن به «تنش حداکثری» بود. پیش از این بارها شاهد  ادبیات تنش آفرین و تنزل سطح دیپلماسی  از سوی هیئت حاکمه فعلی آمریکا بوده ایم٬ ادبیاتی که هدف از آن  کنترل قدرت ها و حریاناتی است که از نظر آمریکا مطلوب تلقی نمی شود.  سخنرانی «التیماتوم گونه» و یا «اعلام جنگ گونه» امروز وزیر خارجه آمریکا  نمونه  رویکردی است که  از اوایل قرن بیستم، مولد تنش هایی بزرگ در جهان بوده است.

این سخنان یادآور ادبیات آلمان هیتلری و همچنین نشان از بی توجهی هیات حاکمه آمریکا به اصول اخلاقی و حقوقی و سیاسی گفت و گو با ملت های مستقل داشت. همچنین  اعلام باید ها و نبایدهای استکباری و نژاد پرستانه که حتی اگر ملتی ذلیل و کوچک تن به پذیرش آن دهد در ۲۰ سال آتی هم مفاد آن محقق نخواهد شد، نشان از افراط و خیال پردازی آمریکا نسبت به قدرت خود و بی خبری مفرط آنها از قدرت ملت های بزرگ و متمدن دارد. اگر آمریکا چنین قدرتی داشت در ۴۰ سال گذشته اثری از ملت ایران باقی نمانده بود و همین سخنان اعلام شکست سیاست های آمریکا در ۴۰ سال گذشته است. اگر آمریکا چنین قدرتی داشت دست دولت های دیگر در انتخاباتش هویدا نبود و دولت های کوچکی چون امارات و عربستان مدعی نقش آفرینی در عزل وزیر خارجه ی قبلی اش آقای تیلرسون نمی شدند. آری آمریکا می تواند آغاز گر تنش های پر هزینه ای در منطقه باشد و خسارت هایی نیز به ایران وارد کند اما به اهداف خود نخواهد رسید. پمپئو مگر نمی داند که آمریکا در تحقق بسیاری از اهداف خود در افغانستان و عراق و سوریه شکست خورده است؟ مگر نمی بیند ائتلاف ده کشور عربی با حمایت اطلاعاتی اسرائیل وتسلیحات و مشاوره نظامی آمریکا از پس حوثی های یمن بر نیامده است؟ او اگر قبل از اعلام باید ها و نباید هایش بیشتر می اندیشید می دانست که چنین تحکم هایی از سوی دولت های اروپایی نیز به رسمیت شناخته نشده است و انان را به ستوه آورده است. او باید بداند، تشدید فشارهای خارجی و هم پیمانان آمریکا در منطقه که بر طبل جنگ افروزی می کوبند،عزم ملی برای تقویت سطح دفاع  استراتژیک و موشکی را فزونی می بخشد و همگرایی داخلی که لازمه مقابله با چنین شرایطی است را فراهم می آورد. همچنان که آمریکا بر سر قدرت دفاعی اش با کسی مذاکره نمی کند،  در ایران نیز هر شخصیتی اعم از اصلاح طلب و اصول گرا، ملی و مذهبی و موافق و مخالف داخلی، از آزاد و محصور و مظلوم بر سر کار باشد، کسی بر سر تمامیت ارضی و قدرت دفاعی خود مذاکره نمی کند. بلکه این دیدگاه را تقویت می کند که چه بسا اگر سلاح هسته ای و یا موشک های قاره پیما در اختیار بود امروز آمریکا جرات چنین فشارهایی را به ایران نداشت. عهد شکنی خروج آمریکا از برجام، باب های مذاکره با آمریکا را برای سالیان طولانی در ایران بست و درستی ارزیابی حضرت امام و رهبری انقلاب از ماهیت آمریکا را ثابت کرد.  از سوی دیگر رویکرد ۱۲ بندی تخیلی اعلام شده از سوی وزیر خارجه آمریکا نیز دیدگاهی را در ایران که معتقد است پاسخ « تنش حداکثری»، تنها «تنش حداکثری» است و نه تنش زدایی رونق بیشتری می دهد و ممکن است اشتباه محاسباتی آمریکا از واکنش ایران، موجب شکل گیری تنشی واقعی و فراگیر در منطقه و حتی فراتر شود.

سخنان آقای پمپئو نشانگر این بود که سیاست خارجه آمریکا بیش از هر زمان اسرائیلی شده و  به جای صیانت از منافع ملی آمریکا به صیانت از منافع اسرائیل تنزل و سقوط کرده است. چند روز پیش جهانیان شاهد بودند که در روز تن دادن آمریکا به آرزوی ۵۰ ساله صهیونیست ها در انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس، چگونه نظامیان اسرائیل قلب مردم بی دفاع و غیر مسلح غزه را با خونسردی هر چه تمامتر می شکافتند و در این حال دولت آمریکا به حمایت از جنایت علیه بشریت برخاست.  در چنین شرایطی دغدغه آمریکا نه موضوع هسته ای است و نه حتی قدرت دفاعی است بلکه مشکل آن موجودیت هر کشور بزرگ مسلمان و مستقل است. حضور دو جریان افراطی و دست راستی در آمریکا و اسرائیل و پیروی مطلق  آمریکا از سیاست های اسرائیل سبب شد تا از مدت ها قبل بتوان افزایش تنش آمریکا با ایران را  پیش بینی کرد.  امروز به روشنی مشخص شد تا این هیات حاکمه در آمریکا بر سر کار است و تا منطقه گرفتار افرادی چون نتانیاهو است، شاهد تنش و تهاجم به عنوان راهبرد اصلی آنان در منطقه خواهیم بود به ویژه که سیاست آمریکا در قبال کره شمالی، موجب طمع هایی در آنها شده است.

ممکن است گفته شود که تفاوتی بین هیئت حاکمه فعلی و حکمرانان قبلی آمریکا وجود ندارد. در عین پذیرش این نگاه در موضوعاتی خاص اما به طول کلی نمی توانیم اوباما را با ترامپ، نتانیاهو را با شیمون پرز و ملک عبدالله را با بن سلمان در همه جهات یکی بدانیم. همین تفاوت های کوچک و ظریف است که می تواند مجالی برای تحرک دیپلماتیک و و مقابله با تهدیدات فراهم آورد. اروپایی ها٬ روس ها و چینی ها ٬ به عنوان مثال٬  در جست وجوی منافع خود هستند. آن چنان که دست روس ها و چینی ها در تصویب قطعنامه های قبلی سازمان ملل علیه ایران کاملا آشکار است. یا آنکه می دانیم که روسیه نیز متهم است نمی خواهد همسایه ای قدرتمند داشته باشد و  هم در منطقه دو دوزه عمل می کند و هم در صدد نفوذ به ارکان کشور برای تاثیر گذاری در کشور است. روسیه می داند  که برای همیشه همسایه ایران است و حاضر نیست همسایه ای بسیار قدرتمند را تحمل کند. با علم به این واقعیت ها،  اما می دانیم حداقل در شرایط فعلی میزان رقابت، بد عهدی، ستیزه گری و تنش افزایی روسیه و چین و سپس اروپا در قبال ایران با آمریکا و اسرائیل یکسان نیست. همچنان که دولت های عربی خلیج فارس در قبال ایران یکسان عمل نمی کنند. در جهان کنونی با حکمت و دقت هوشمندانه بر سر همین تفاوت ها می توان توازن های منطقه ای و جهانی ایجاد کرد و تنش های مخرب حتی با عربستان که تضعیف کننده کل جهان اسلام است را تا حایی که ممکن است، حداقلی نگاه داشت. می دانیم هم آمریکا و اسرائیل، هم برخی دولتمردان سعودی و هم برخی جریانات مشکوک داخلی در اندیشه باز کردن پای سعودی به تنش سخت با ایران هستند.  در این شرایط اتخاذ استراتژی سیاست خارجی فعال، حکیمانه، سرشار از عقلانیت و روبه جلو برای تنظیم ارتباط با همه دولت ها غیر از گروه ترامپ و اسرائیل می تواند کمک موثری باشد

 

نکته دیگر این است که در آمریکا نباید نقش لابی های مخالف ترامپ را کم اهمیت تلقی کرد. تلاش برای فعال کردن این لابی ها می تواند فضایی برای مانور سیاست خارجی ایران را فراهم سازد. جهت بهره برداری از اختلافات طبقه حاکمه آمریکا ضرورت دارد تا  از اقدامات عجولانه و نادرست پرهیز کرد و بهانه ای به  دست دیگران به هر شکل نداد. آثار بلند مدت تهاجم به برخی سفارت خانه ها یا اظهارات هزینه ساز و بی فایده  و همچنین برخی دستگیری ها و سیاست های داخلی از جمله احساسات گرایی برخی چهره ها از جمله برخی ائمه جمعه و تریبونهای دیگر که بهانه سازی کرده و چهره ایران را مشوه می کند نمونه هایی از این دست اقدامات است که باید از آن ها به شدت دوری کرد. می دانیم که جریان محافظه کار و دست راستی در آمریکا به دنبال ایجاد  اخلال  حداکثری در روابط ایران با سایر کشورهاست تا یارگیری بیشتری داشته باشد. توجه به این حاشیه ها شاید از متن مهم تر باشد.  سیاست آمریکا تحمیل شرایط خود با تضعیف کشورو افزایش نارضایتی داخلی تحت تحریم های همه جانبه، علاوه، تحریک کشورهای منطقه به تنش نظامی و حتی مداخله مستقیم نظامی در صورت امکان است. چه بسا آنها در این اندیشه باشند که اگر بتوانند حتی در آستانه یا حین جام جهانی که توجهات معطوف به این «ابر رویداد» ورزشی است، اقداماتی ولو محدود به انجام برسانند.  لذا راهبرد کاهش تنش منطقه ای و حفظ آمادگی همه جانبه ملی در قبال تنش خارجی یک ضرورت اساسی برای عبور از تهدیدات فعلی است.

 

نکته آخر اینکه تنها با انسجام ملی  و همصدایی سران کشور است که در روابط و قراردادهای فی مابین با کشورها و قدرتها می توان نتیجه مناسب کسب کرد . برجام علاوه بر مخالفت آمریکا گرفتار تنش ها و درگیری های حزبی و سیاسی داخلی و شکاف در حاکمیت شد به گونه ای که سران کشور هر کدام مسیری  جداگانه را در قبال آن درپیش گرفتند. این نمونه روشنی است که  چگونه اختلافات داخلی می تواند همان حداقل منافع را نیز از کشور عزیزمان سلب کند. همین گونه بی قانونی ها، بی عدالتی ها، فساد داخلی و گسترش نارضایتی ها و خودکامگی ها و شکاف ها است که طمع بیگانکان را بر می انگیزد. در قبال فشارها و تهدیدات خارجی چاره ای جز افزایش قدرت ملی،  و اتکا به سرمایه ها وتوانمندی های علمی و تکنولوژیک داخلی نیست و این مهم تنها از مسیر اتکاء همه جانبه سیاسی و اقتصادی به مردم شریف ایران و پاسخ مسئولانه به نارضایتی ها، پرهیز از خودکامگی ها، باز کردن فضای مشارکت برای همه مردم و به رسمیت شناختن آزادی های حقیقی از جمله باز کردن فضای رسانه ای کشور و امکان بهره وری از دیپلماسی عمومی، رفع هر چه سریعتر حصر ها و محدودیت ها ی وفاق شکن، مبارزه با فساد و تبعیض و تلاش برای حاکمیت عدالت به همراه نگاه استراتژیک به سیاست خارجی حکیمانه و در یک کلام اصلاحات واقعی و حکمرانی خوب  در سایه اجرای بی تنازل قانون اساسی می گذرد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.