پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

میزگرد دانشجویی درباره اعتراضات دی ماه 96

موضع امروز ما با ادوارمان تفاوت چشمگیری ندارد

 

پایگاه خبری جماران، سید محمدرضا متقی: حوادث و اعتراضاتی در دی ماه 96 رخ داد که تحلیلگران سیاسی و اجتماعی نگاه های مختلف و متفاوتی را نسبت به آن ارائه دادند. جریان های دانشگاهی نیز در این خصوص به اتخاذ مواضع مختلفی پرداختند که با ادبیات های متفاوت در سه چیز با هم همراه بود، پذیرش حق اعتراض، تصدیق وجود مشکلات و نهایت نفی خشونت و رفتارهای براندازانه. بر این اساس در میزگردی به سراغ نائمه علینژاد دبیر انجمن اسلامی پیشرو تربیت مدرس، افشین هزاوه، دبیر مجمع اسلامی امیرکبیر و سینا نریمان، دبیر انجمن اسلامی ترقی خواه امیرکبیر رفتیم تا به شرح مواضعشان نسبت به حوادث اخیر بپردازند.

تحلیلی نسبت به جنبش دانشجویی وجود دارد که این جریان به جامعه خط دهی می کند و نسبت به آن همیشه پیشرو است و جامعه را پیرو خود به پیش می کشد. چه در حوادث پیش از انقلاب و چه وقایعی که در پس از انقلاب رخ داد. اما آن چیزی که در شرایط امروز جامعه شاهد آن هستیم و بیشتر بروز و ظهور دارد جنبش و جریان دانشجویی از فضای جامعه عقب افتاده و اکنون جامعه است که آن را راهبری می کند و کنش های دانشجویی عملا واکنش هایی به جریان های نهفته در جامعه هستند. در حوادث و اعتراضات دی ماه 96 نیز این شرایط را به صورت کامل مشاهده کردیم. نظر شما نسبت به این انگاره چیست؟

هزاوه: من شخصا قائل بر این هستم که هیچگاه جنبش دانشجویی مرجعیت اجتماعی نداشته و اصولا جریان ساز نبوده است. حداقل آنقدر که من روند تاریخ جنبش دانشجویی را خوانده ام اصولا یک جریان در جامعه به وجود آمده است و بعدا جنبش دانشجویی له یا علیه آن پا به میدان گذاشته و آن را تقویت یا تضعیف کرده است. از ملی شدن صنعت نفت بگیرید تا انقلاب اسلامی، تا جنگ تحمیلی و جریانات و حوادث دولت اصلاحات. حتی در حوادث کوی دانشگاه در سال 78 هم این دانشجوها نیستند که جریان ساز می شوند بلکه واکنشی نسبت به حوداث جاری کشور در بزنگاه توقیف روزنامه سلام است و نمی توان آن را تصمیمی دانشجویی تلقی کرد. حال امروز هم اگر بخواهیم دانشگاه خود راسا جریان ساز باشد بر اساس پیشینه تاریخیش منطقی نیست. از جانب دیگر جامعه در شرایط فعلی خود اساسا مرجع بردار نیست. در توضیح این مسئله باید گفت با دسترسی گسترده همه افراد جامعه به منابع اطلاعاتی و نخبگان، چه در فضای حقیقی و چه مجازی حتی مرجعیت بسیاری از چهره های سیاسی نیز بسیار کمتر از ادوار پیش شده است. حتی جناح های سنتی سیاسی ما نیز در لایه های جوان تر خود به آن شکل و سیاق مرجع بردار نیستند. امروز جامعه ایران خود را صاحب فکر و نظر می داند و همین مسئله باعث می شود نه دانشگاه که هیچ نهادی دیگر نمی تواند مرجع بردار باشد. اما اگر مرجع را بازتعریف کنیم و بگوییم مردم به آن ها نگاه می کنند و برایشان موضع آن ها مهم است، مشخصا دانشگاه هنوز مورد توجه مردم هستند و برایشان موضع دانشگاه ها اهمیت بسیاری دارد. در همین اعتراضات 96 نیز همین مسئله دیده می شود. دانشگاه ها این بار عاقلانه عمل کرده و تحت تاثیر فضا قرار نگرفتند و سعی کردند مطالبات را منطقی کنند. اکثر ساکنان کشتی جنبش دانشجویی معتقد بودند اصل اعتراض کردن حقی طبیعی برای هر شهروند است. اساس اعتراضات را نیز به حق می دانست و حتی خشم مردم را قابل درک می دیدند اما نوع عملشان که گاهی به شکل شورش پدید می آمد و موجب تخریب ها و شعارهای ساختارشکن می شد را محکوم می کردند. جالب آنکه بر خلاف اختلافاتی که در بدنه جنبش دانشجویی وجود دارد و حتی برخی از آن ها ریشه ای می دانند، اما در این اعتراضات شاهد آن بودیم که جنبش به صورت کاملا منسجم عمل کرد و از جو زدگی دوری جست.

نریمان: جریان دانشجویی به این معنا جامعه که به آن رجوع کند، به خاطر گستردگی فضای مجازی و شبکه ای شدن جامعه مثل قبل نیست و دسترسی به روشنفکران به همین شکل طبیعی وجود دارد. در خصوص اعتراضات اخیر همین که جنبش دخالت نکرد و فقط بر حق اعتراض تاکید کرد را می توان به دلیل بی هدفی و بی رهبری آن دانست. مشکل مهم این اعتراضات به نظر من انکار کامل پیشینه سیاسی و اجتماعی کشور بود. حتی باید گفت انقلاب اسلامی ما نیز در مسیر اصلاحات پیشین قرار داشت و زمانی که دریافت که دیگر حکومت شاه حاضر به پذیرش خواست اکثریت مردم نیست، لاجرم آن را سرنگون کرد. اما این بدین منظور نیست که هر چه در گذشته اتفاق افتاده را می خواهد نابود کند و این کار را نیز نکرد. اما این اعتراضات به نظر من نگاه اشتباهی داشت و آن انکار همه دستاوردهای پیشینی خود بود. همین مسئله باعث شد جنبش دانشجویی به آن نپیوندد. نکته ای مهم اینجا وجود دارد و آن مقوله پیشگام بودن جنبش دانشجویی است. اسلاف ما هم امروز می گویند اساسا این پیشگام بودن مفید نبوده و نیست. اینکه جوانانی کم تجربه و کم سن بخواهند نبض جامعه را در دست بگیرند خود مثبت نبوده و نمی توان آن را دوره طلایی دانست. چون این اتفاق باعث می شد که جنبش جامعه را متشنج کند و این تشنج اجتماعی باعث دور شدن از راه اصلاح شود.

علینژاد: طبیعتا در دوره قدیم و حداقل پیش از این، دانشجویان قشر مرجعتری محسوب می شدند. البته هیچ وقت مرجع اصلی و حتی کنشگر اصلی نیز نبودند و اصولا نسبت به وقایع واکنش نشان می دادند. اما چیزی که امروزه وجود دارد بقاء بخشی از این مرجعیت است که به شکل های دیگری نمود پیدا می کند. برای توضیح این صحبت، شما وارد یک جامعه ای می شوید به اسم دانشگاه و هر فردی که از آن خارج می شود نماینده قشر دانشجو است. طبیعتا نمی توان این شبکه را از جامعه جدا کرد و آن را مجزا از کلیت جامعه دانست. یعنی آن را مجموعه ای بودن زیرمجموعه دانست. نمی توان نقش دانشجویان و تاثیراتشان در انتخابات ریاست جمهوری 96 و انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا را نادیده گرفت. به هر ترتیبی چه بخواهیم و چه نخواهیم این جامعه توانسته است که بخشی از اعتماد مردم را به خود جذب و سرمایه اجتماعی قابل توجهی کسب کند. دانشجویان به عنوان قشری متمرکز می تواند نیازهای جامعه را از بدنه به راس حکومت منتقل کند و این مسئله می تواند اهمیت جنبش دانشجویی را نمایان سازد. اما اینکه ما چقدر توانسته ایم در این مهم موفق باشیم بحث دیگری است. ما متاسفانه در جامعه ای زندگی می کنیم که تشکل مشخصی در آن وجود ندارد و همین عدم وجود تشکیلاتی مانند اصناف و احزاب باعث شده است وزن همه این ها بر دوش جنبش دانشجویی قرار بگیرد. همه این مسائل از خلاء هایی ناشی می شود که نهایتا مسئولیت های جنبش دانشجویی را افزایش می دهد. بنابراین از نظر مرجعیت ما در دوره ای به سر می بریم که بدنه جامعه نسبت به قشر فرهیخته در بی اعتمادی به سر می برد و عملا ما یکی از محدود رابطان این دو مهم با هم هستیم. همان طور که دوستان گفتند آنچه که در این اعتراضات کاملا مشخص بود عمیق بودن آلام مردم است، اما این قشر جامعه دیگر به حرف نخبگان اجتماعی گوش نمی دهد و حتی بی اعتمادی خود را از آن ها ابراز می کند. این شرایط به حدی است که ما وقتی مردم را به آرامش دعوت می کنیم برخی از دانشجویان ما را به سازشکاری متهم می کنند. به نظر من آن چیزی که امروز مهم بوده آن است که باید جنبش دانشجویی روندی را طی کند که منجر به اعتمادسازی با اقشار مختلف جامعه باشد.

بیشتر صحبت ها به اعتراضات اخیر کشیده شد. آن چیزی که در موضعگیری های انجمن ها نسبت به اعتراضات اخیر شاهد آن بودیم پذیرش حق اعتراض برای مردم از جانبی و محکوم کردن تخریب ها و رفتارهای ساختارکشن از جانب دیگر بود. جالب آن که عملا همه جریان های در چهارچوب نظام همین رویکرد را پیش گرفتند. این اتفاق و این تلاقی نشانه چیست؟ این را می توان نشان از نزدیک شدن قرائت جریان های دانشجویی با قرائت های رسمی دانست و سوال مهمتر؛ آیا این اتفاق باعث دوری جریان دانشجوی از لایه های اجتماعی نیست؟

نریمان: ما می دانیم که مشکلات مردم زیاد است. ما صد سال مطالبات فروخورده داریم و نمی توان آن ها را انکار کرد. همه این ها باعث می شود که اعتراضات شکل بگیرد. اما اینکه چرا تشکل ها دانشجویی ورود نکردند و سعی کردند به مسیری بروند که آن را صلاح می دانند، آن بود که انتخاب ما، انتخاب اصلاحات است. ما می خواهیم در چهارچوب ساختار پیش برویم نه حرکت هایی ساختارشکن انجام دهیم. این رویکرد ما نیز درسی بوده که از گذشتگان خود گرفته ایم. من می توانم به جرات بگویم فضای دانشگاهی می توان این رویکرد ما را درک کند و ما نیز می توانیم آن را توجیه کنیم. اما فضای جامعه بحثی مجزا است. فضای مجازی این اعتراضات را به صورتی توجیه می کند اما معتقد هستم در بلند مدت آحاد مردم هم دلیل این رویکرد ما را درک خواهند کرد.

علینژاد: قبل از هر چیز باید گفت توده، بیعت سیاسی با هیچ جناحی نکرده است. اگر چه فضای دانشجویی هم این بیعت را نداشته و خود را متعلق به جامعه می داند، اما چیزی که هست اگر قرار بر آن است که به عنوان یک نهاد به آگاه سازی جامعه بپردازیم و سردمدار یک جریان در کشور باشیم. باید بپذیریم کنش و واکنش ما باید یک تفاوت با بدنه داشته باشد. اگر ما هم بخواهیم صرفا دنباله رو باشیم پس چه فرقی با توده داریم؟ من می گویم اگر قرار است صرفا تبدیل به یک قطب اعتراضات بشویم بحث فرق می کند اما اگر می خواهیم در مسیر درست گام برداریم باید اصول خود را هیچگاه و به هیچ دلیلی کنار نگذاریم. همه ما قبول داریم که نابه سامانی هایی وجود دارد، از عدم آزادی بیان و اندیشه تا مشکلات و فسادهای بزرگ اقتصادی. مشخصا این اتفاقات در کنار هم می تواند باعث اعتراض گسترده شود و بر شکاف میان دولت و ملت بی افزاید. اما نباید فراموش کرد که اعتراض لوازمی دارد و باید آن ها را در نظر گرفت. ما اعضای جریان دانشجویی ثابت کردیم که معتقد به حرکت گام به گام هستیم و نه برخوردهای احساسی با موضوع. ما یک هویت سیاسی و اجتماعی داریم و این هویت ما به ما می گوید رفتارهای این چنینی برای کشور مفید نیست و حتی می تواند به آن خسارت های جدی بزند.

هزاوه: جریان دانشجویی همیشه منتقد است اما درون نظام گام بر می دارد. حتی به خاطر ندارم تحکیم وحدت هم بحثی درباره خروج از نظام و یا براندازی داشته باشد. ما باید بازی با واژگان را کنار بگذاریم. در علوم سیاسی سه جنس حرکت وجود دارد، یکی مقوله انقلاب است، یکی اصلاح طلبی و دیگری محافظه کاری و تلاش برای حفظ شرایط موجود. در این اتفاقات نیز شاهد بودیم که جریان دانشجویی نقش یک جریان اصلاح طلب، منتقد و آگاهی بخش را بازی کرد که همیشه وظیفه خود را آن تبیین کرده بود. البته جریاناتی در دانشگاه تهران به معترضین پیوستند اما چیزی که دیدیم آن بود که حداقل شهر تهران به این اعتراضات نپیوست. جالب آنکه همان که فضا به سمت براندازی حرکت می کند مردم هم به خانه های خود بازمی گردند. حال نه تنها اصلاح طلبان، نه تنها جنبش دانشجویی که حتی بسیاری از عقلای نظام درک کردند احتمال فروپاشی اجتماعی بسیار زیاد است و برای مقابله با آن باید گام برداشت. به همین دلیل معتقدم جریان دانشجویی همراه کلیت جامعه حرکت کرد، یعنی تایید حق اعتراض، پیگیری مطالبات و فاصله گرفتن از مشی براندازانه که به کشور آسیب جدی می زند. بخاطر همین دلایل معتقد هستم بدنه دانشجویی نه از بدنه اش فاصله گرفت و نه از آرمان هایش.

به نظر شما اگر نیمه دوم دهه هفتاد و نیمه اول دهه هشتاد بود، یعنی در دوره اوج گیری قدرت تشکل های دانشجویی، و این اعتراضات اتفاق می افتاد، این تشکل ها چه موضعی نسبت به آن ها می گرفتند؟

علینژاد: این را نمی توان به صورت صریح گفت، اما معتقد هستم نمی توانست با موضع گری الان ما تفاوت چندانی داشته باشد. البته این مسئله ارتباط مستقیم به واکنش حکومت هم قاعدتا داشت. نمی شود که یک طرفه به مسئله نگاه کرد. امسال حکومت با استفاده از تجربه حوادث و اعتراضات سال 88 برخورد عاقلانه تری انجام داد و توانست منطقی تر با خشم مردم برخورد کرد. اینک باید پرسید آیا حکومت هم بیست سال پیش تجربه امروز را داشت؟ هر دو طرف ماجرا تجربه بیشتری دارند و همین به نظر من هزینه ها را کاهش داد.

هزاوه: سوال سختی است. ما امروز بیست سال تجربه داریم که آن ها، آن سال ها نداشتند. تصور من این است که شاید آن روزها کمی هیجانی تر عمل می کردند اما در کل موضعشان با موضع امروز ما تفاوت چندانی نمی کرد. باید دانست جریان دانشجویی اصولا با رفتارهای کور و بدون ساختار همراهی نمی کند و این جنبش اصولا آگاه تر از بقیه جامعه است و اساسا درگیر اعتراضات تخریبی صرف نمی شود.

نریمان: به نظر من هم بعید بود که این تشکل ها به جریان های برانداز می پیوستند اما به احتمال زیاد مواضعشان نسبت به ما تندتر می شد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.