گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران مطرح کرد؛

ابتکار: تسخیر سفارت آمریکا استثنایی است که نمی تواند قاعده شود/ تکرار نباید بشود و تکرار شدنی نیست چرا که شرایط آن تکرار نمی شود/ اگر دولت موقت فعالیت سفارت را به حالت نیمه تعلیق در می آورد از حمله به سفارت پیشگیری می شد

کسی حق ندارد تنها ظاهر دو پدیده را در دو مقطع تاریخ متفاوت و بدون توجه به بسترهای متفاوت آن دو در کنار هم قرار دهد. این نوع قیاس کردن جز سوء استفاده از تاریخ نیست. یک شبیه سازی کاریکاتوری حاصل آن می شود. نمونه ای از کارهای سخیفی که در حمله به سفارت انگلیس و عربستان رخ داد، مثل عکس پاره کردن را در این حرکت نمی بینید؛ مثلا این که بروند بالای یک چیزی بشینند و عکس بگیرند. کوکتل مولوتف پرت کنند؛ یا چیزی از اموال سفارت خارج کنند اصلا این حرف ها نبود، کار کاملا غیرمسلحانه و بسیار منظم بود.

پایگاه خبری جماران، امین کریم الدینی:  نتیجه گیری های غلط، از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا یکی از چالش های نسل امروز است. طراحان برخی حرکت ها و تصمیمات رادیکالی که سیاست خارجی را با بحران هایی بزرگ مواجه ساخته است؛ امروزه مدعی آن هستند که از حرکت دانشجویان در 13 آبان 57 الهام گرفته اند. اما آیا نسبتی میان حمله به سفارت انگلیس و عربستان در دهه 90 و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در دهه 50 و  8 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی وجود دارد؟ دکتر معصومه ابتکار عضو دانشجویان پیرو خط امام در سال 57، در  گفت و گوی خود درباره تسخیر سفارت آمریکا به پرسش های ما در این باره پاسخ داده است که در ادامه تقدیم خواهد شد. 

 با دکتر ابتکار پرسش هایی درباره حوزه تحت مسوولیت ایشان در مقام معاون امور زنان و خانواده انجام گرفته که به زوری منتشر خواهد شد.

 

خلاصه:

* تسخیر سفارت آمریکا استثنایی است که نمی تواند قاعده شود.
* تکرار نباید بشود و تکرار شدنی نیست چرا که شرایط آن تکرار نمی شود.

* این استثناء، هرگز نمی تواند قاعده رفتاری جمهوری اسلامی تلقی شود.

* «خطر کودتا»، «جنگ های داخلی» و «وقایع تروریستی و نقش آمریکا در آن ها»، «وضعیت ناپایداری پس از انقلاب و پیش از تأسیس نظام جدید»، و «موج حمایت های کم نظیر مردمی» ویژگی هایی استثنایی تسخیر سفارت بود که در هیچ حرکت دیگری دیده نخواهد شد.

* تسخیر سفارت محصول انسداد باب گفت و گوست.

* در واقع دانشجویان به دنبال به رسمیت شناخته شدن واقعی و عملی انقلاب اسلامی مردم ایران توسط آمریکا، عدم پذیرش شاه و عدم مداخله آمریکا در امور داخلی کشور بودند. 

* اطلاعاتی در اسناد سفارت بود که از جمله به کودتای بسیار خطرناک نقاب که امروزه به اشتباه کودتای نوژه شناخته می شود اشاره داشت.

* دسته ای از اسناد اشاره به ارتباطات و روابطی داشت که در تحریک اقوام و گروه های خاص  موثر بود.

* همچنین اسنادی وجود داشت که هیچ گاه ما امکان رمزگشایی از آن ها را نیافتیم.

* شباهت بسیار زیادی میان اسناد لانه جاسوسی آمریکا در سال 57 و اسناد منتشر شده از سوی آرشیو ملی آمریکا درباره کودتای 28 مرداد می بینم.

* استقرار منطقی دیدگاه دانشجویان این است که وقتی امکان گفت و گو پدید می آید و یک دولت مستقر و مقتدر سرکار می آید  پس باید گفت و گو، و گفت و گوی تمدن ها محوریت یابد.

* جز با سوء استفاده و تحریف تاریخ و معنای حرکت های تاریخی به هیچ وجه نمی توان با استناد به منطق تسخیر سفارت آمریکا، مذاکرات ایران و آمریکا در برجام یا منطق گفت و گوی تمدن های آقای خاتمی را تخطئه کرد.

* عده ای از جمله نماینده وقت دانشگاه تربیت معلم آقای سید نژاد و نماینده وقت دانشگاه علم و صنعت آقای احمدی نژاد گفته بودند که ما نه تنها همراهی نمی کنیم بلکه می رویم لو می دهیم، این موضوع هم باعث شده بود که دانشجویان در پیاده کردن طرح خود تسریع کنند.

* جریان هایی که در ایران مخالف گفت و گوی تمدن ها بودند؛ اعلام کردند که حرکت دانشجویان را لو می دهند و در عصر گفت و گوی تمدن ها برای انسداد فضای گفت و گو به سفارت انگلستان و عربستان حمله کردند.

*  ما زیاده خواه نبودیم، به شرط های ایران در گفت و گو با آمریکا برای آزادسازی گروگان ها توجه کنید. ما با اسلحه و حمله انتخاری و روش های خشونت آمیز متعارف دنیای امروز عمل نکردیم. حتی یک سنگ یا کوکتل مولوتوف پرت نکردیم، سیل جمعیت دانشجویی و بعد هم سیل حمایت میلیونی مردمی بود که این حرکت را ایجاد و ماندگار کرد.

* همه می گفتند همان الگوی انقلاب باید دنبال شود. امام، انقلاب را با خشونت و درگیری پیش نبردند و در واقع یک انقلاب فرهنگی بود شعارهای مردم همه حال و هوای معنوی و فرهنگی داشت. این حرکت هم اینچنین بود. با اسلحه و حتی چوب و سنگ سراغ سفارت نرفتند. همه هم از دیوار بالا نرفتند. چند نفر بدون هیچ گونه اسلحه ای بالا رفتند در را باز کردند و بقیه رفتند داخل.  

* بیانیه الجزایر که محصول توافق غیرمستقیم ایران و آمریکا برای آزادسازی گروگان ها بود؛ چیزی جز این نیست که خواستار تضمین آمریکا به عدم مداخله سیاسی و نظامی در ایران و آزاد کردن تمامی امول و سرمایه های توقیف شده ایران می شود.

* شاید اگر فعالیت سفارت به حالت نیمه تعلیق در می آمد و تحت ملاحظات ضد جاسوسی و امنیتی قرار می گرفت  از حمله به سفارت پیشگیری می شد.

* ما با نقصان مدیریت بحران مواجه بودیم، برای همین بسیاری بر این باورند که بازرگان فرد بسیار مفید و محترمی بود؛ اما در شرایط نامناسب بحران روی کار آمد و اگر در فضایی که نظام مستقر شده و گفت و گو جواب می داد روی کار آمده بود می توانست بسیار مفید باشد.

* نمونه ای از کارهای سخیفی که در حمله به سفارت انگلیس و عربستان رخ داد، مثل عکس پاره کردن را در این حرکت نمی بینید؛ مثلا این که بروند بالای یک چیزی بشینند و عکس بگیرند. کوکتل مولوتف پرت کنند؛ یا چیزی از اموال سفارت خارج کنند اصلا این حرف ها نبود، کار کاملا غیرمسلحانه و بسیار منظم بود.

* مهم این است که شما حق ندارد تنها ظاهر دو پدیده را در دو مقطع تاریخ متفاوت و بدون توجه به بسترهای متفاوت آن دو در کنار هم قرار دهید. این نوع قیاس کردن جز سوء استفاده از تاریخ نیست. یک شبیه سازی کاریکاتوری حاصل آن می شود.

* در صحبت های امام تا قبل از این تاریخ بحث درباره آمریکا را خیلی نمی شنوید. گویی که او فرصتی می دهد تا ببیند آمریکایی ها می توانند با انقلاب ایران کنار بیایند یا خیر؟

* تصویر ها و فیلم هایی از حمله مسلحانه به سفارت، در فضای مجازی پخش می شود که در آن ها نظامیان هم سعی می کنند با گفت و گو آن ها را از این حرکت باز دارند؛ مربوط به دانشجویان پیرو خط امام نیست و در واقع تصویر حمله گروه های چپ به سفارت آمریکا است.

* روایت هایی که از تصویرها و فیلم ها می شود بسیار اشکال دارد؛ چنانکه به طور کلی روایت از تسخیر سفارت بسیار مشکل دار است. در این روز ها ما ماجراها داریم تصویر خانم رجایی فر را که با اسلحه ایستاده است منتشر می کنند و می گویند عکس من است. دانشجویان اصلا دنبال حرکت مسلحانه نبودند. اگر اسلحه ای به دست می گیرند، بعداز اشغال سفارت و در مقام حفاظت از آن است.

* گفته می شود ابتکار تنها زن حاضر در بین دانشجویان پیرو خط امام بوده، در حالی که حدود 200  دانشجوی خانم و بیش از 200 دانشجوی آقا بودند. می گویند خانم ابتکار از دیوار سفارت بالا رفته است، در حالی که اصلا من سه روز بعد از این حرکت و برای ترجمه اسناد به سفارت رفتم.

معصومه+ابتکار (1)

متاسفانه یکی از مسائل امروز ما این است که به خطا از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا یک برداشت و ایدئولوژی خطرناک ساخته شده است که مشروعیت بخش حرکات نابخردانه ای چون حمله به سفارت عربستان و انگلیس می شود. در واقع تسخیر لانه جاسوسی، به بهانه ای برای توجیه رادیکالیزم یا تخطئه برجام و مذاکرات تیم دکتر ظریف تبدیل شده است و این گونه نتیجه گرفته می شود که این حرکت قاعده رفتاری جمهوری اسلامی ایران است. قبل از آنکه خواسته باشیم به تحلیل و قضاوت درباره اصل این حرکت بپردازیم؛ نخستین پرسش این است که آیا این قاعده است یا یک استثناء؟

قطعا اسثتثناء بود. این نکته خیلی مهم است که ما با تعصب درباره سفارت صحبت نکیم. خیلی ها ممکن است بگویند کاری که کردید این عوارض را داشته، حتما هم عارضه و هزینه داشته این هم یک واقعیت است. من این را قبول ندارم که این موضوع را در یک هاله ای ببریم که اصلا قابل بحث نباشد. اما باید درباره آن واقعی صحبت کرد. و من معتقدم که اگر به طور واقعی به آن نگاه کنیم این حرکت یک استثناء بوده و هرگز نمی تواند و نباید تکرار شود.

چه دلیل وجود دارد که بگوییم قاعده نیست؛ برخی می گویند اتفاقا تصویر واقعی و قاعده رفتاری جمهوری اسلامی ایران همین است؟

برای این که اساسا قابل تکرار  و تکرار شدنی نیست چرا که شرایط آن تکرار نمی شود. کاری که نمی تواند تکرار شود؛ نمی تواند قاعده باشد.

اما همه بحث این است که حمله کنندگان به سفارت انگلیس و عربستان اتفاقا مدعی اند که همان حرکت را تکرار کرده اند؟

فهمیدن خطای فهم یا ادعای آن ها به ما کمک می کند که بدانیم این حرکت قاعده رفتاری جمهوری اسلامی نیست.

برای فهم تفاوت های میان این دو نخست باید زمینه های آن دو را بررسی کنید. تسخیر سفارت آمریکا زمانی رخ می دهد که هشت ماه است از انقلاب اسلامی گذشته، کشور به ثبات نرسیده. دولت موقتی وجود دارد که چند بار استعفا داده بود. شورای انقلاب به جای مجلس تصمیم گیر است. هنوز قانون اساسی تصویب نشده است. نه مجلس و قوه مقننه شکل گرفته و نه رئیس جمهور انتخاب شده است.

هر کسی ممکن است شرایط خود را استثنایی فرض کند.

اما شرایطی که تنها 8 ماه از یک انقلاب گذشته، ساختار نظام سیاسی به کلی شکل نگرفته، هیچ یک از قوای نظام وجود ندارد؛ آیا دوباره قابل تکرار است؟ این در واقع یکی از متزلزل ترین دوران های جوانی انقلاب اسلامی است. زمانی که به سفارت انگلیس حمله کردند، ما یک نظام سیاسی مقتدر و رسمی داشتیم.

مستقر بودن و نبودن یک نظام دلیل مشروعیت بخشی به یک حرکت  و استثناء بودن و نبودن آن می شود؟

  شما زمانی می توانید اهمیت فقدان یک نظام باثبات و رسمی در آن دوران درک کنید که توجه کنید؛ مسأله تنها این نیست که کشور در حال انتقال و در شرایط ناپایداری حاکمیتی بود؛ بلکه علاوه بر آن مسأله این هم بود که ما همزمان با خطر یک کودتا مواجه بودیم و در شرایط ناپایداری شدید امنیتی نیز قرار داشتیم.

اگرچه بار حقوقی چنین اقدامی در یک نظام سیاسی مستقر، به مراتب بیشتر است. اما دقت کنید؛ هیچ گاه منطق دانشجویان این نیست که چون دولت رسمی شکل نگرفته مسوولیتی متوجه ما نیست؛ بلکه منطق آن ها این است که  از سویی ساختار اداره امور عمومی کشور شکل نگرفته است، و از سوی دیگر با توجه به قرائن موجود، انقلاب هشت ماهه هر لحظه با خطر کودتا فروپاشی مواجه است.

دستگاه امنیتی در آن دوران کجاست؟ نیروهای امنیتی ما آیا اصلا می دانستند که چه اتفاقاتی ممکن  است پشت پرده رخ دهد؟ و آیا احتمال این که دوباره کودتایی رخ دهد وجود دارد؟ اساسا ما دستگاه امنیتی و ضد جاسوسی نداشتیم. چنانکه به طور کلی ارتش و نهادهای امنیتی ما با بحران مواجه بودند. تنها کمیته های بخشی از امنیت را در خیابان ها عهده دار بودند.

زمانی که به سفارت انگلیس و عربستان حمله شد ما نظام اطلاعاتی مقتدر و رسمی، نیروهای قدرتمند سپاه، ارتش، نهادهای ضد جاسوسی و امنیتی فعال داشتیم. در حالی که هنگام تسخیر سفارت آمریکا ما در نقاط مختلف کشور بحران های خشونت آمیز، تروریستی و جنگ های داخلی مواجه بودیم. یعنی از هر سمت و سویی کشور با چالش هایی روبروست. هر دقیقه در کردستان، و ترکمن صحرا، سیستان و بلوچستان، و خوزستان یک خشونت و واقعه مسلحانه رخ می داد. ما عملا در کردستان درگیر جنگی داخلی شده بودیم. امروز بعید می دانم با توجه سابقه چند ده ساله امنیت در کشور ما معنای جنگ داخلی برای شما به راحتی قابل درک باشد.

هر تحلیل گر سیاسی می پذیرد انقلابی که درگیر جنگ های داخلی و اختلافات قومی خشونت آمیز شده است در شرایط ناپایداری به سر می برد و این شرایط کاملا استثنایی است. آیا زمانی هم که به سفارت انگلیس حمله شد؛ ما در شرایط ناپایداری به سر می بردیم؟

حمله به سفارت عربستان که خیلی بدتر از حمله به سفارت انگلیس بود. در شرایطی که حاکیت با تمام قدرت هم داخل و هم در مرزهای کشور و هم با نفوذ و قدرتی گسترده در منطقه عمل می کرد؛ این حمله چه توجیه داشت؟ اصلا قابل قبول نبود. این حرکت رسما دهن کجی یک جریان به تمام تعهدات و مناسبات دوجانبه و بین المللی ایران بود.

هنگام تسخیر سفارت آمریکا، در شرایط ناپایداری شدید حاکمیتی و امنیتی به سرمی بردیم. تسخیر سفارت آمریکا استثنا بود به دلیل آن که دانشجویان در چنین شرایطی، از میان بردن سرحلقه های یک کودتای قریب الوقوع را دنبال می کردند و اسناد کشف شده در سفارت درستی این تحلیل آن ها را اثبات می کرد. اما آیا در سفارت عربستان یا انگلیس کودتایی علیه ایران طراحی شده بود؛ یا دولت ایران در شرایط متزلزلی همچون شرایط یک انقلاب بدون قوه مقننه و مجریه و قضائیه و فاقد نهادهای امنیتی و ضدجاسوسی قرار داشت؟

معصومه ابتکار

ممکن است که حمله کنندگان به سفارت انگلیس هم بگویند؛ انگلیس در کشور ما جاسوسی می کرده است. امروز ثابت شده که آمریکا در کشورهای اروپایی هم جاسوسی می کرده است.

ما به سفارت آمریکا لانه جاسوسی می گوییم؛ اما واقعیت این است که منظور ما این نیست که آنجا صرفا یک جاسوس خانه بوده است.

یک بار بحث درباره جمع آوری اطلاعات، یا تحلیل شرایط است؛ که طبیعی است خیلی از سفارت ها این کار را می کنند. حتی گاه شناسایی و ارتباط گرفتن با افراد است. اما اسناد سفارت نشان می دهد که حرف از طراحی برای مداخلات نظامی و تروریستی، ایجاد ناامنی و مداخله در سطح فروپاشی انقلاب است. هر چند جاسوسی های آمریکا در اروپا یک رسوایی بزرگ برای این کشور بود و بخشی از بی اخلاقی های آمریکا را در نادیده گرفتن تعهدات بین المللی نمایان می کرد؛ اما آیا در آنجا آمریکا برنامه ای برای فروپاشی دولت آلمان را دنبال می کرد؟

بنابراین اگر شما فکر کنید دانشجویان فقط به این دلیل که در سفارت امریکا جاسوسی می شود؛ سفارت را تسخیر کرده اند، روشن است که کاملا اشتباه کرده اید. ادبیات آن ها ممکن است همین باشد؛ اما منظور و تحلیل آن ها این بود؛ جاسوسی ای بود که ختم به طراحی برای مداخله می شود. در سفارت طراحی برای مداخله صورت می گیرد. بدون دستیابی به اسناد سفارت و از قبل هم شواهد این طراحی وجود داشت.

چه شواهدی؟

شواهدی از نقش آمریکا در جنگ های داخلی ایران وجود داشت. علاوه بر این  و فراتر از آن کودتای 28 مرداد علیه دولت دکتر مصدق یک توهم نبود، اتفاق افتاده بود. آن موقع پدر من مرحوم دکتر تقی ابتکار در جریان نهضت ملی و مسئله کودتای 28 مرداد لحظه به لحظه اش را برای من تعریف کرده بود و من یک تصویر دست دوم از وقوع این کودتا داشتم. من می دیدم که پدر من و کسانی که نگران ایران بودند؛ چه حس درد و رنجی از مقطع 28 مرداد و شکستی که با دخالت آمریکا و از طریق یک کودتا به مردم ایران تحمیل شد داشتند. دانشجویان احساس می کردند که کاری در پشت پرده اتفاق می افتد، کشور آشفته است و دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی اساسا وجود ندارند. این قوی ترین عاملی بود که دانشجویان را به این نتیجه رساند که سفارت را تسخیر کنند.

البته امروز به راحتی تاریخ را تحریف می کنند حتی در تریبون ها رسمی! من یک بار به طور اتفاقی در یک برنامه تلویزیونی دیدم که تلویزیون می گوید جمعی از دانشجویان داشتند رد می شدند یکباره تصمیم گرفتند و رفتند سفارت. این طوری نبود که عده ای یک دفعه هیجان زده بشوند.

چه روند تصمیم گیری ای ختم به این نتیجه شد؟ چگونه دانشجویان به این ارزیابی رسیدند که با تهدید کودتا و فروپاشی انقلاب توسط آمریکا مواجه هستند؟

آن روزها فضای بحث های سیاسی بسیار توسعه یافته و رشد یافته و آزادانه بود. در مباحث بسیار چالشی و در فضایی که تریبون های آزاد دانشجویی برای گروه های مختلف سیاسی چپ و راست و مذهبی و غیر مذهبی برقرار بود، دائما این موضوع مورد تحلیل قرار می گرفت که «چرا انقلاب های ضدامپریالیستی شکست خوردند؟»، مثلا چپ ها مثال دکتر آلنده را در انقلاب شیلی می زدند. مذهبی ها به بررسی کودتای 28 مرداد در ایران و چرایی شکست نهضت ملی جمال عبدالناصر می پرداختند. جنگ ویتنام و مداخلات آمریکا در نقاط مختلف دنیا، مسائل فلسطین، هر یک به طور جدی تحلیل می شد. آمریکا در بیش از 40 کشور جهان مداخله نظامی و ایده کودتا برای متوقف کردن انقلاب ها را دنبال کرده بود.

آشکارترین آن دخالت های نظامی ای بود که در آسیای جنوب شرقی داشت که باز هم آشکارترینش جنگ ویتنام و جنایت هایی بود که آمریکا در آنجا انجام داده بود. این همه، حاکی از آن بود که سیاست خارجی آمریکا، سیاستی مداخله جویانه است.

 همین الان شما می توانید نقش آمریکا را در کودتایی که علیه انقلاب مردم مصر علیه مبارک انجام گرفت دنبال کنید. این واقعا یک انقلاب مردمی بود که در عرض مدت کوتاهی سرنوشت آن با یک کودتا به ناکامی انجامید و همه چیز به روز نخست بازگشت.

انقلاب اسلامی مردم ایران به شکل شگفت انگیزی به نسل جوان یک احساس مسوولیت و خودباوری داده بود و در این شرایط دانشجویان احساس می کنند که با تحلیلی که دارند؛ کشور در وضعیت خطرناکی قرار دارد. تحلیل دانشجویان بخشی اش برآمده از سخنان امام و بخشی اش برآمده از شواهد موجود بود .

10 ابان 57 امام خمینی  در سخنرانی ای می گویند:

«بر دانش‏آموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام، حملات خود را علیه امریکا و اسرائیل گسترش داده و امریکا را وادار به استرداد این شاه مخلوع جنایتکار نمایند و این توطئه بزرگ را بار دیگر شدیداً محکوم کنند»(صحیفه امام، ج‏10، ص: 412)

باید به این نکته بسیار ظریف دقت کنید. این خیلی مهم است که در صحبت های امام تا قبل از این تاریخ بحث درباره آمریکا را خیلی نمی شنوید. گویی که او فرصتی می دهد تا ببیند آمریکایی ها می توانند با انقلاب ایران کنار بیایند یا خیر؟

 من وقتی با خیلی از خبرنگاران و آمریکایی ها و مقامات اروپایی در این باره گفت و گو می کنم؛ می گویم که منطقی ترین رویکرد این بود که آمریکا با انقلاب ایران کنار می آمد. بالاخره انقلاب اسلامی ایران، بسیاری از اصول و مبانی بنیادین انقلاب آمریکا را نمایندگی می کرد. در واقع دمکراسی، آزادی و استقلال همان چیزهایی بود که آن ها در انقلاب خودشان همین ها را می خواستند. بیانیه استقلال آمریکا شباهت بسیاری با خیلی از مواضع و آرمان های انقلاب دارد.

اما به هر حال تضاد منافع و این که به نوعی آمریکا یکی از زیرمجموعه های خود را در منطقه از دست داده بود و هزینه هایی که این کشور برای کودتا و 25 سال سلطه بر ایران کرده بود، از دست رفته بود، باعث شد که آن ها، این واقعیت ها را نادیده بگیرند.

در آن دوره تحلیل دانشجویان ایران بود که آمریکا با یک کودتا، دولت و مردم ایران و تمام منابع کشور را 25 سال به گروگان گرفته است. این یک واقعیت بود؛ وقتی امروز در مجامع بین المللی با خیلی از شخصیت های بین المللی  صحبت می کنیم، هیچ کس این موضوع را  انکار نمی کند. اسناد منتشر شده آرشیو ملی آمریکا و عذرخواهی رسمی مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه دولت کلینگتون به روشنی

احساس دانشجویان آن دوره این بود که دانشجویان حق دارند یک حرکت اعتراضی، بدون کاربرد روش های مسلحانه و نسبتا مسالمت آمیز که هیچ کس در آن آسیبی ندید نسبت به این موضوع داشته باشند.

در چنین شرایطی گفته امام و خودباوری و نیرو و نشاط جوانی که انقلاب به دانشجویان بخشیده بود آن ها به این نتیجه می رسند که باید خود وارد عمل شوند.

معصومه ابتکار

 فیزیک این سفارت چه اهمیتی برای دانشجویان داشت؟

بعدها ثابت شد سفارت سنگر اصلی مداخلات آمریکا بود؛ ایستگاه  CIA آن ها داخل سفارت بود. اگر تسخیر لانه جاسوسی آمریکا نبود؛ آمریکا حتما به انقلاب ایران آسیب های بنیادینی وارد می کرد. در این که آن ها برنامه هایی برای مداخله در امور مختلف برای تضعیف انقلاب داشتند تردیدی نیست.

مداخله هاشان بیشتر در کجاها بود؟

در جنگ های داخلی و ایجاد اختلاف بین اقوام و بین گروه ها و افراد بود و برنامه ریزی برای کودتا. افرادی خاص نه تنها به عنوان منبع اطلاعاتی عمل می کردند بلکه مأموریت هایی نیز به ویژه در جنگ های داخلی و اختلافات قومی می یافتند.

شما اسنادی برای طراحی کودتا در آنجا کشف کردید؟

اطلاعاتی در اسناد سفارت بود که از جمله به کودتای بسیار خطرناک نقاب که امروزه به اشتباه کودتای نوژه شناخته می شود اشاره داشت. دسته ای از اسناد اشاره به ارتباطات و روابطی داشت که در تحریک اقوام و گروه های خاص  موثر بود.

البته  اگر بگویید که ما در آنجا نقشه کامل و تمام عیار یک کودتا پیدا کردیم، مسلما نبود و نمی بایست باشد چرا که اولا کودتا خود نیازمند طی کردن فرآیندی است، ثانیا ما به همه اسناد در سفارتی که قبل از تسخیر آن توسط دانشجویان پیرو خط امام دو بار به آن حمله شده بود، دست پیدا نمی کردیم؛ بخشی از اسناد به کلی معدوم یا از ایران خارج شده بود و همچنین اسنادی وجود داشت که هیچ گاه ما امکان رمزگشایی از آن ها را نیافتیم. به طور مثال متن هایی بود که جملات آن تک به تک معنا دارد بود؛ اما کل معنای کل متن هرگز قابل فهم نبود و ما امکان انتشار آن ها را نیافتیم.

کودتا نیازمند طی کردن فرآیندی است. امروز وقتی روند انتشار اسناد آرشیوهای ملی آمریکا و ویکی لیس را درباره کودتای 28 مرداد،  دنبال می کنید؛ مشاهده می کنید که آن ها مرحله به مرحله اسنادی را منتشر یا افشا می کنند. در مرحله اول همه اطلاعات را ندادند؛ در مرحله بعدی اطلاعات بیشتری دادند. در مرحله سوم که همین چند ماه پی بود، اطلاعات خیلی بیشتری دادند، اما بازهم با این که 64 سال از وقوع آن می گذرد، بخش هایی از اطلاعات کودتای 28 مرداد افشا نشده است. من پیشنهاد می کنم که به صورت تخصصی روی این اسناد کار شود و دقت کنید که آمریکا چقدر دقیق در این باره کار کرد. از چهار، پنج ماه قبل روی اقشار مختلف، شناسایی افراد، شناسایی روابط، شناساسی ارتباطات، و این موضوع کار می کنند که چگونه با چه کسی می توان چه کارهایی انجام داد، چه آدم هایی تعیین کننده هستند و از طریق چه افرادی می توانند به کانون های تصمیم گیری و قدرت نفوذ پیدا کنند. این گونه متوجه می شوید که  آمریکایی ها در آن زمان چقدر دقیق و چگونه اطلاعات را جمع آوری می کردند. در حالی که در آن زمان این شنودها و دوربین ها نبود. الان که گویی خیلی از اطلاعاتشان آنلاین است.

در خوانش سندهای کودتای 28 مرداد هم  باید توالی آن ها را دنبال کنید تا بتوانید به نتیجه برسید؛ البته آن جا به عملیات آژاکس اشاره مستقیم دارد. یعنی مستقیما این اصطلاح تکرار می شود. اما تحلیل و ترجمان جمعی 72 جلد اسناد سفارت، نشان می دهد که فعالیت های آن ها در سال 57، هم جمع آوری اطلاعات است و هم تحلیل و هم برقراری ارتباطات و هم طراحی برای مداخله است.

چند ماه کار من  تطبیق ترجمه ها بود. یعنی عده ای از دانشجویان ترجمه می کردند و من در مرحله نهایی ترجمه ها را با اصل تطبیق می دادم.

من شباهت بسیار زیادی میان اسناد لانه جاسوسی آمریکا در سال 57 و اسناد منتشر شده از سوی آرشیو ملی آمریکا درباره کودتای 28 مرداد می بینم، اسنادی بود که ارتباط به کودتا پیدا می کرد و به راحتی می توانست برای یک کودتا مورد استفاده قرار گیرد.

پس در یک جمع بندی می توانیم بگوییم «خطر کودتا»، «جنگ های داخلی» و «وقایع تروریستی و نقش آمریکا در آن ها»، «وضعیت ناپایداری پس از انقلاب و پیش از تأسیس نظام جدید»، ویژگی هایی است که شما معقتدید انحصاری تسخیر لانه جاسوسی است و نشان می دهد که این حرکت به کلی متفاوت از حمله به سفارت های انگلیس و عربستان است.  

و نشان می دهد که این حرکت استثنایی است، قابل تکرار نیست و هرگز نمی تواند قاعده رفتاری جمهوری اسلامی تلقی شود. نباید تکرار شود چرا که چنین شرایطی تکرار نمی شود. برای فهم تفاوت های مورد بحث علاوه بر این باید دقت کنید که دانشجویان پیرو خط امام در واقع افکار عمومی آن روز را نمایندگی می کردند؛ وقتی که تسخیر سفارت رخ داد؛ موج حمایت و همراهی و همدلی مردمی ای که از نخستین ساعات پس از موفقیت دانشجویان رخ داد همه را شوک زده کرده بود. اطراف سفارت تا ماه ها مملو از جمعیت بود. هرگز حمله به سفارت عربستان و انگلیس مشروعیت و تأیید مردمی را نداشت بلکه کاملا وضعیت برعکس بود. در هنگام ورود به سفارت، درست همان طور که مردم در انقلاب با دست خالی و بر پایه راهپیمایی و تظاهرات و تجمع عمل می کردند؛ در این جا هم عمل می کنند.

درباره تسخیر سفارت روایت های تحریف آمیز فراوانی طرح می شود؛ اساسا این حرکت از بنیاد شکلی مشابه شکل انقلاب داشت. یعنی کسی اسلحه یا حتی کوکتل مولوتف نداشتند.

معصومه ابتکار

همه می گفتند همان الگوی انقلاب باید دنبال شود. امام انقلاب را با خشونت و درگیری پیش نبردند و در واقع یک انقلاب فرهنگی بود شعارهای مردم همه حال و هوای معنوی و فرهنگی داشت. این حرکت هم اینچنین بود. با اسلحه و حتی چوب و سنگ سراغ سفارت نرفتند. همه هم از دیوار بالا نرفتند. چند نفر بدون هیچ گونه اسلحه ای بالا رفتند در را باز کردند و بقیه رفتند داخل.

تصویر ها و فیلم هایی از حمله مسلحانه به سفارت در فضای مجازی پخش می شود که در آن ها نظامیان هم سعی می کنند با گفت و گو آن ها را از این حرکت باز دارند؛ مربوط به دانشجویان پیرو خط امام نیست و در واقع تصویر حمله گروه های چپ به سفارت آمریکا است.

روایت هایی که از تصویرها و فیلم ها می شود بسیار اشکال دارد؛ چنانکه به طور کلی روایت از تسخیر سفارت بسیار مشکل دار است. در این روز ها ما ماجراها داریم تصویر خانم رجایی فر را که با اسلحه ایستاده است منتشر می کنند و می گویند عکس من است. دانشجویان اصلا دنبال حرکت مسلحانه نبودند. اگر اسلحه ای به دست می گیرند، بعداز اشغال سفارت و در مقام حفاظت از آن است. گفته می شود ابتکار تنها زن بوده، در حالی که حدود 200  دانشجو خانم و بیش از 200 دانشجوی آقا بودند. می گویند خانم ابتکار از دیوار سفارت بالا رفته است، در حالی که اصلا من سه روز بعد از این حرکت دعوت دانشجویان را پذیرفتم و برای ترجمه اسناد به سفارت رفتم.

شما نمونه ای از کارهای سخیفی که در حمله به سفارت انگلیس و عربستان رخ داد، مثل عکس پاره کردن را در این حرکت نمی بینید؛ مثلا این که بروند بالای یک چیزی بشینند و عکس بگیرند. کوکتل مولوتف پرت کنند؛ یا چیزی از اموال سفارت خارج کندد اصلا این حرف ها نبود، کار کاملا غیرمسلحانه و بسیار منظم بود و همین هم بسیاری را شگفت زده کرده بود؛ چنانکه این موضوع بسیار اهمیت دارد که حتی رفتار بدی با گروگان ها صورت نگرفت.

 نمی خواهم در این باره اغراق کنم؛ بالاخره آنها اذیت شدند، گروگان بودند، خیلی ترسیده بودند، دانشجویان هم گاهی تهدید می کردند و مواضع محکمی طرح می کردند و فکر می کردند شاید اگر محکم بگویند اتفاقی در ارتباط با شاه بیافتد.

اما نباید تاریخ تحریف بشود. آرگو یک تحریف اشکار تاریخ بود. تا چند سال پیش 40 و اندی کتاب درباره این واقعه در آمریکا چاپ شده است. در حالی که در ایران انگشت شمار کتاب جدید منتشر شده است. کتاب انگلیسی ما که فقط «تسخیر» است. آن ها فیلم ساختند؛ آرگو را ساختند در حالی که ما تا الان ما فیلمی که بتواند تاریخ را به خوبی روایت کند نساخته ایم؛ تا نسل امروز بتواند تحلیل هایش را بر اساس واقعیت ها ارزیابی کند، کلیشه های تحریف شده را کنار بگذارد و تسخیر سفارت آمریکا را با شبیه سازی های کاریکاتوری مثل حمله سفارت انگلیس اشتباه نگیرد.

 در حمله به سفارت انگلیس کاغذ ها را پاره و پخش می کردند؛ دانشجویان این اسناد را واقعا مثل اسناد ملی حفظ می کرد. یک کار خیلی تخصصی بود و دانشجویان اسناد را در 70 جلد گردآوردند. بر خلاف تصویری که در حمله به سفارت انگلیس می بینید؛ در تسخیر سفارت آمریکا کار دانشجویان حفاظت از این اسناد بود؛ آن ها تخصص این کار را نداشتند. ما هیچ کدام با اسناد آشنا نبودیم، آن هم اسناد طبقه بندی شده سری، فوق سری. اسناد اکثرا فوق سری بود، کدگذاری شده بودند حتی افراد سرشناسی مثل بنی صدر کد داشتند. ترجمه این کدها بعضا کار بسیار دشواری بود. این اسناد دنیایی از اطلاعات بود. دانشجویان یک کمیته اسناد داشتند و به سختی کار را انجام می دادند. برای آن ها مهم بود که تمام اسناد را با دقت تمام جمع آوری کنند. حتی گروهی از دانشجویان مهندسی دانشگاه تهران با طراحی مهندسی توانستند چند بشکه کاغذهای رشته شده را طبقه بندی کنند و اسناد رشته شده را بازسازی و تبدیل به کتاب کنند. تصویری که طرح روی جلد کتاب من (تسخیر)هست؛ اشاره به همین کار سخت دارد. انتشار اولین اثر سه چهار ماه طول کشید، اما آثار بعدی پشت سر هم و بافاصله کمی منتشر شد.

 از کارهای خیلی مهمی که صورت گرفت؛ نحوه سازمان دهی و تشکیلات دانشجویان بود. دانشجویان اول فکر می کردند سه روزه کار تمام می شود؛ اما بعد که استقبال بی نظیر مردم و حمایت امام را دیدند متوجه شدند که ماندگارند، سازماندهی ای که اول داشتند، موقت بود. سازماندهی رسمی و تشکیلاتی تر شد که حتی امروز هم  با تجربه های جامعه مدنی ای که ما داریم کمتر نمونه ای دارد. کمیته های تخصصی روابط عمومی، تدارکات، حفاظت، اسناد، افشاگری ایجاد شد و مدیریت بسیار منسجم، با هماهنگی بسیار بالا و تقریبا می توانیم بگوییم دمکراتیک بین جمع بزرگ دانشجویان حاکم بود.  کمیته اسناد یکی از حساس ترین بخش ها بود، بخشی از اسناد باید برای قوه قضائیه ارسال می شد، بخشی اش افشا گری می شد و بخشی اش هم طبقه بندی می شد و در اختیار مقامات قرار می گرفت.

این کار را چه کسانی انجام می دادند؟

خود دانشجویان البته افرادی هم بعدا به دانشجویان پیوستند؛ چنانکه گفتم مثلا خود من روز سوم دعوت شدم و به جمع آن ها پیوستم.

اما بچه ها اصلا دنبال این نبودند که بخواهند از این موضوع امتیازی بگیرند. این خیلی برداشت غلطی است و این ماجرا نه تنها برای کسی امتیازی نداشته بلکه آسیب هم داشته است و افرادی که هویت شان در این مساله علنی شد آسیب های فراوانی دیدند.

البته تلاشی شد که حزبی تشکیل دهند، اما مخالفت کردند و موفق نشدند. تعداد زیادی از آن ها دنبال ادامه تحصیلاتشان رفتند، برخی خارج رفتند، برخی حتی آمریکا رفتند چون خیلی از آن ها اسم هاشان شناخته شده نبود. هیچ منافاتی هم نداشت، ان زمان منافاتی نداشت، اکنون که بعداز سی و اندی سال برخی مثلا پسرشان برای ادامه تحصیل رفته ایراد می گیرند. بعضی ایران درس خواندند، برخی رفتند جبهه که من فهرست شهدا را در انتهای کتاب «تسخیر»آورده ام. شهید رجب بیگی، شهید ورامینی، شهید وزوایی و شهدای بزرگواری دیگر بودند. خیلی از بچه ها جبهه رفتند، برخی جانباز شدند، برخی ابتدا جبهه رفتند و پس از آن ادامه تحصیل دادند، یا ایران یا خارج درس خواندند.

معصومه ابتکار

دانشجویان به دنبال یک حرکت نمادین بودند؛ یا در مدیریت این مسأله پس از وقوع آن و طولانی شدنش هم نقش داشتند؟

شرایط پس از وقوع تسخیر لزوما در اختیار دانشجویان نمود. پیش بینی آن ها یک جرکت نمادین بود. آن ها می خواسند اعتراض شدید ایران را به حمایت آمریکا از دیکتاتور مخلوع ایران به همه جهانیان و سازمان ملل و مراجع بین المللی برسناند و آن ها را از این حمایت ها و برنامه هایی که پشت آن هست آگاه کنند ؛ اما بعداز این که این اتفاق اقتاد حمایت مردم غیرقابل پیش بینی بود. اصلا غیر قابل تصور بود که مردم این گونه احساس کنند که خواسته شان محقق شده است.

چند روز بعد 19 آبان امام خمینی در دیدار با اسقف هانیبال بوگینینی (فرستاده پاپ، رهبر کاتولیکهای جهان) تصمیم گیری درباره 13 آبان را موکول به تصمیم گیری ملی می داند.

 ....آقای پاپ این را بدانند که مسئله، مسئله‏ای نیست که من بتوانم بالشخصه حل کنم. ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم. و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طور رأی داد ما هم از آنها تبعیت می‏کنیم. ما حق نداریم. خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم. بله ممکن است گاهی وقتها ما یک تقاضایی از آنها بکنیم؛ تقاضای متواضعانه، تقاضایی که خادم یک ملت از ملت می‏کند. لکن اساس این است که، مسئله دست من و امثال من نیست ....(صحیفه امام، جلد 11، ص 34)

در اینجا تصمیم گیری درباره موضوع از طریق امام، موکول به تصمیم گیری مجلس شد و از این پس سیر وقایع در اختیار دانشجویان نبود. به این ترتیب دانشجویان در بسیاری ازساختارها و رابط و کارها و برنامه ها تجدید نظر کردند و این تبدیل به یک کار طولانی مدت شد. اما در نوع مناسباتی که شکل گرفت فضای داخلی خود ایران خیلی اش دانشجویان نه اختیاری داشتند نه نقشی داشتند.

چه کاری اگر دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان و دکتر ابراهیم یزدی انجام می دادند؛ دانشجویان پیرو خط امام این کار انجام نمی دادند؟ در واقع آن ها چه کاری می توانستند انجام دهند که این کار اتفاق نیافتد و راه حل بهتری دنبال شود؟

من اعتقاد دارم که آقای مرحوم مهندس بازگان و مرحوم دکتریزدی صادقانه تمام تلاش خودشان را کردند، دولت بازرگان می دانست که آمریکا به دنبال سرنگونی است و به دنبال آن بود که از طریق مذاکره تصمیم آمریکا را عوض کند؛ آن ها این دیدگاه را با نیت خوب دنبال می کردند و به دنبال آن بودند که این انقلاب نوپا  بی دلیل و بی جهت دچار تنش نشود. اما مسأله این بود که آن طرف نمی شنوید.

مشکل این بود که دولت آمریکا علنا برای تغییر رژیم تلاش می کرد و رسما در مقابل انقلاب قرار داشت. واقعیت این است که آمریکا تا مذاکرات برجام در عرصه عمل دیپلماتیک نظام سیاسی ایران را به رسمیت نمی شناخت و همواره به دنبال تغییر حکومت بود.

شما هر چه نگاه کنید می بینید که دولت موقت همه تلاش خودش را برای گفت و گو و تنظیم مناسبات با آمریکا انجام داد؛ اما پاسخ آمریکا آمریکا منفی بود و شرایط متزلزل ایران به گونه ای بود که ما قدرت تغییر دیدگاه آمریکا را مثل برجام نداشتیم. شاید اگر آمریکا اجازه ورود شاه به آمریکا را نمی داد این اتفاق نمی افتاد.

من به دلیل نگارش کتاب تسخیر خیلی از تحلیل ها و کتاب های مختلفی که در این باره بود را می خواندم و این تحلیل وجود داشت که گویی فضای آماده ای بود که با ورود شاه به آمریکا، همچون معادلات و تحولاتی شیمیایی که یکباره مواد محلول در آن رسوب می کند و آشکار می شود؛ این فضای آماده بروز یافت.

اگر اسناد سفارت آمریکا ببینید متوجه می شوید که هم سولیوان سفیر و هم بسیاری از مقامات وزارت خارجه آمریکا به شدت مخالف ورود شاه به داخل خاک آمریکا بودند و پیش بینی کرده بودند که این کار منجر به برخورد مردم با سفارت آمریکا می شود.

قبلا هم سفارت یکی دوبار از جمله توسط چپ ها اشغال شده بود. آن ها عینا این سناریو را پیش بینی کرده بودند. پس دور از واقعیت نبود. اما فشار یک طیف خاص تندور و جناح راکفلر و دوستان خیلی نزدیک جریان شاه در مجموع آمریکا را به اینجا رساند که شاه را بپذیرد. این تفکر هم مطرح بود که اگر شما الان شاه را حمایت نکنید نوچه های دیگری که در منطقه دارید دلسرد می شوند و می گویند زمان تنگندستی کو و شما کجایید؟

 ما با نقصان مدیریت بحران مواجه بودیم، برای همین بسیاری بر این باورند که بازرگان فرد بسیار مفید و محترمی بود؛ اما در شرایط نامناسب بحران روی کار آمد و اگر در فضایی که نظام مستقر شده و گفت و گو جواب می داد روی کار آمده بود می توانست بسیار مفید باشد. این نکته را توضیح دهم وقتی تاریخ را تحلیل می کنیم، یکی از نقدها این است که اشغال سفارت باعث سقوط دولت بازرگان شد؛ بله این همزمانی وجود دارد! اما دولت بازرگان قبل از آن چند بار استعفا داده بود و قبل از آنکه سفارت آمریکا اشغال شده باشد؛ اصرار به رفتن داشت.

اگر فیزیک سفارت آمریکا اهمیت داشت، در این صورت اگر فعالیت های سفارت به حالت تعلیق در می آمد و مثلا دولت موقت حداقل به بهانه دوبار حمله به سفارت آمریکا که قبل از آن اتفاق افتاده بود از این کشور می خواست که فعالیت سفارت را به حالت نیمه تعلیق درآورد و فعالیت های سفارت را تحت ملاحظات ضد جاسوسی و امنیتی قرار می داد؛ به نظر شما هدف دانشجویان تأمین نمی شد و از این کار پیش گیری نمی کرد؟

می توانست پیش گیری کند.

پس چرا دانشجویان به جای تسخیر لانه جاسوسی  چنین تقاضایی را طرح نکردند؟

نخست باید توجه کنید که گفت و گوهای دولت موقت با آمریکا وجود داشت و تحلیل خود آمریکایی ها هم این بود و می دانستند که یک دیوار بی اعتمادی هست و نباید این بی اعتمادی را با پذیرش شاه تشدید کرد و آن را به یک بحران تبدیل کرد.

دولت موفقت تذکراتی می داد و اظهار نگرانی می کرد. مرحوم آیت الله دکتر بهشتی در مذاکراتی که داشتند گفته بودند شما نتوانستید اعتماد ما و مقامات ایران را جلب کنید.

یعنی شاید اگر امکان گفت و گوی دولت موقت با امریکا بود و اگر دانشجویان احساس می کردند که دولت موقت در یک مناسبات دیپلماتیک به عنوان نماینده مردم می تواند محکم  بایستند و منافع ایران را پیش ببرند و جلوی روندهای خطرناک را بگیرند شاید به مذاکره و گفت و گو تن می دادند، اما عملکرد آمریکا دانشجویان را به این نتیجه رساند که گفت گو فایده ای ندارد، سازمان ملل هم گوش نمی دهد، آمریکا دارد کار خودش را می کند و پشتش یک برنامه هایی اتفاق می افتد. این روند ممکن است به نقطه ای برسد که دیگر کار از کار بگذرد.

دانشجویان احساس می کردند هیچ جای دیگری باقی نمانده و فقط باید رفت و این رشته تحولات را برید و قطع کرد و پیام مردم ایران را رساند.

دوم این که برای شما که رسانه هستید فهم این موضوع خیلی اهمیت دارد که یک سد عظیم ارتباطی میان مردم ایران و دنیا وجود داشت. یکی از بنیادین ترین اهداف دانشجویان از ورود به سفارت، انجام یک حرکت نمادینی بود که بتواند صدای اعتراض مردم ایران به اقدامات مداخله جویانه آمریکا و پذیرش شاه در این کشور به جهانیان برساند.

معصومه ابتکار

سوم این که ما با خطر یک کودتا مواجه بودیم؛ بنابراین موضوع هم خیلی فوری بود، در این شرایط روز اولی که تصمیم در این باره را به بحث گذاشته بودند؛ عده ای از جمله سید نژاد و احمدی نژاد گفته بودند که ما نه تنها همراهی نمی کنیم بلکه می رویم لو می دهیم، این موضوع هم باعث شده بود که دانشجویان در انجام برخورد خود تسریع کنند.

اما درباره این که چرا چنین تقاضایی به دولت موقت ارائه نشد؛ می توان با دانشجویان دیگر هم صحبت کرد. چون من در فضای مقدماتی بحث شخصا نبودم که توضیح دهم چرا به این سمت نرفتند، اما می دانم که اصلا چنین فضایی وجود نداشت و اصلا مناسبات دانشجویان این گونه نبود. توضیح دادم که دانشجویان احساس می کردند، کاری در پشت پرده اتفاق می افتد و دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی اساسا وجود ندارند. خطر کودتا و شکست انقلاب، قوی ترین عاملی بود که دانشجویان را به این نتیجه رساند.

منظورتان از این که مناسبات دانشجویان با دولت این گونه نبود چیست؟

در آن زمان تشکیلات دانشجویان پیرو خط امام وجود داشت، اما این تشکیلات با تحکیم وحدت متفاوت است. این جمع دانشجویی به خاطر این موضوع شکل گرفت و نامگذاری شد.

بنابراین این تشکیلاتی نبوده که از قبل باشد و قدرت لابی داشته بشد و بتوانند به دولت بگوید ما چنین برنامه ای داریم. رسیدند به این نقطه که فایده ای ندارد، کار از کار گذشته، شرایط خیلی بحرانی است و خطر لو رفتن موضوع هم وجود دارد. علاوه بر این که روند تصمیم گیری ها به این جا می انجامد که این حرکت به عنوان یک حرکت مردمی و مدنی دنبال شود و از در جریان گذاشتن نهادهای نیمه رسمی کشور خودداری کنند. حتی از اطلاع رسانی به امام به عنوان رهبر انقلاب قبل از ورود به سفارت خودداری می شود.

شما معتقدید که در عصر گفت و گو اصلاحات اگر بازرگان می توانست روی کار بیاید مفید بود. یعنی به نقصان مدیریت بحران او در عصر گفت و گوناپذیری اشاره می کنید و اهمیت گفت و گو را برجسته می کنید. یکی از مهمترین پرسش هایی که این روزها تکرار می شود این است، اکثر دانشجویان پیرو خط امام در طیف اصلاحات قرار داشتند، شما معاون رئیس جمهوری بودید که ایده گفت و گوی تمدن ها را مطرح کرد و به دنبال گفت و گوی سازنده ایران و غرب بود؛ اما شما و این طیف همچنان از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا حمایت می کنید؛ این رویکرد با آن سابقه چگونه همنشینی دارد؟

برای این که نتیجه منطقی گروگان گیری در سال 58 برجام است در سال 94

چگونه چنین چیزی قابل درک است؟

مگر حرکت تسخیر سفارت آمریکا چیزی جز یک اعتراض به انسداد باب گفت و گو بود؟

چراییِ این حرکت یکی از مهمترین پرسش هایی است که هم خبرنگاران و هم مقامات و وزرای خارجی برای من مطرح کردند. البته شاید در فضای امروز ریاست جمهوری ترامپ بهتر بتوانید بفهمید که چگونه آمریکا باب گفت و گو را مسدود می کند. برجام تنها دوره ای بود که آمریکا ایران را به رسمیت شناخت و حاضر به قرار گرفتن مذاکره و گفت و گوی برابر در یک موقعیت برد ـ برد شد.

مگر مطالبات آن روز دانشجویان چه بود؟ اعتراض به ورود شاه به خاک آمریکا و مداخلات سیاسی و نظامی آمریکا در ایران! بیانیه الجزایر که محصول توافق غیرمستقیم ایران و آمریکا برای آزادسازی گروگان ها بود؛ چیزی جز این نیست که خواستار تضمین آمریکا به عدم مداخله سیاسی و نظامی در ایران و آزاد کردن تمامی امول و سرمایه های توقیف شده ایران می شود.

 در واقع دانشجویان به دنبال به رسمیت شناخته شدن واقعی و عملی انقلاب ایران توسط آمریکا و عدم مداخله این کشور هستند. این مقدمه و بستر اصلی گفت و گوست. اما چون باب گفت و گو از سوی آمریکا مسدود شده است؛ وضعیت به یک حرکت اعتراضی انقلابی و البته بدون کاربرد اسلحه و حرکت های رادیکال متعارف امروز تبدیل می شود. به همین دلیل من فضای گفت وگوی تمدن ها و برجام را محصول و مدیون حرکت نمادین گروگان گیری می دانم.

چگونه میان این دو ارتباط برقرار می کنید؟

 برای این که گروگان گیری در واقع اعتراضی به نبود فضای گفت و گو و به رسمیت نشناختن یک موقعیت متعارف برای جمهوری اسلامی ایران در مناسبات دیپلماتیک بود.

ما زیاده خواه نبودیم، به شرط های ایران در گفت و گو با آمریکا برای آزادسازی گروگان ها توجه کنید. ما با اسلحه و حمله انتخاری و روش های خشونت آمیز متعارف دنیای امروز عمل نکردیم. حتی یک سنگ یا ککتل ملتوف پرت نکردیم، سیل جمعیت دانشجویی و بعد هم سیل حمایت میلیونی مردمی بود که این حرکت را ایجاد و ماندگار کرد. در واقع آن ها به گروگان مردم ایران در آمدند، همچنانکه همه مراکز قدرت در رژیم گذشته با سیل حرکت مردمی مواجه شدند. فهم این که این موضوع بخشی از انقلاب مردم ایران و ادامه آن بود، بسیار مهم است. انقلاب برخوردها و تقابل هایی ایجاد می کند؛ اما انقلاب ایران هرگز بر پایه اسلحه و با ابزار خشونت به پیروزی نرسید و جز حضور مردم ابزار دیگری نداشت.

جریان هایی که در ایران مخالف گفت و گوی تمدن ها بودند؛ در آن زمان، اعلام کردند که حرکت دانشجویان را لو می دهند و پس از عصر گفت و گوی تمدن ها در پی تخریب فضای گفت و گو بودند و برای انسداد فضای گفت و گو به سفارت انگلستان و عربستان حمله کردند.

امروز اما همان جریانی که مخالف تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود با برجسته کردن این حرکت به تخطئه مذاکرات برجام می پردازد

مهم این است که شما حق ندارید تنها ظاهر دو پدیده را در دو مقطع تاریخ متفاوت و بدون توجه بسترهای متفاوت آن دو در کنار هم قرار دهید. این نوع قیاس کردند جز سوء استفاده از تاریخ نیست. یک شبیه سازی کاریکاتوری حاصل آن می شود.

معصومه ابتکار

در شرایطی که مذاکرات برجام اتفاق افتاد ایران کاملا  در موضع قدرت بود. ایران با اراده و برنامه و رویکرد دیپلماتیک قوی ای وارد مذاکرات برجام شد و آشکارا بر منافع ملی و حفظ حقوق مردم ایران تأکید و ایستادگی کرد. اتفاقا امروز این موضوع، نشان دهنده اقتدار ایران است که نه تنها مذاکره کرد؛ بلکه توانست یک معضل پیچیده روابط ایران و آمریکا و اتحادیه اروپا را به همگرایی و توافق ختم کند. این مضوع بسیار مهم بود؛ چون در مناسبات بین المللی اکثر این منازعاتی از این دست به درگیری های بعدی کشیده می شود، اما ایران از فصل 7 و بحث قطعنامه ها عبور کرد.

در مناسبات بین المللی، ما کمتر منازعه ای را دراین گستردگی داشتیم. منازعه ایران و آمریکا امروز هم بر روابط جهانی سایه انداخته است. منازعه ای در این سطح را آقای دکتر روحانی و تیم مذاکره آقای دکتر ظریف بدون آنکه منافع ملی ایران نادیده گرفته شود؛ به نتیجه می رسانند. اکنون آقای ترامپ معتقد است که آمریکا امتیازات زیادی داده است و برجام باید بازنگری شود و ما امتیازات بیشتری بگیریم. نمی گوید کل آن را نادیده بگیریم، می گوید اگر می شود ما بازنگری کنیم و امتیازات بیشتری بگیریم. معتقد است که خیلی امتیاز داده است. ایران اما معتقد است که این توافقی منطقی و برد ـ برد است و پایبند به توافقی است که حقوق ملت ایران در آن در نظر گرفته شده است و انتظار دارد که طرف مقابل هم دست از سرکشی و سلطه طلبی اش بردارد و در شرایط همسانی پای میز مذاکره بنشیند.

 این وضعیت نشان می دهد که ایران می تواند خیلی هوشمندانه و خوب منازعات را به یک توافقاتی منطقی تبدیل کند که همه طرفین از اوج منازعه به تفاهم برسند. این آرمان بسیار بزرگی است، تقریبا نگاه همه به مذاکرات برجام چنین است و می گویند ایران برگی را از چندجانبه گرایی و صلح و امنیت به شکل عملی ارائه داده است. چون شعار صلح را همه می دهند، اما وقتی پای منازعه می رسند، اغلب سریع به سمت تشدید درگیری می روند و این گونه، درگیری های قابل حل، تبدیل به منازعاتی تمام عیار می شود.

اتفاق مهم برجام نشان دهنده اقتدار یک کشور و مردم آن است که نه تنها توانست بعداز این سال ها موضوع را به یک چارچوب مورد توافق برساند، بلکه پایبند هم باشد و پایبندی آن را تمام ناظران بین المللی و انرژی اتمی تأیید کنند؛ چنانکه امروز آن طرفی که در حال مخالفت کردن و سرپیچی کردن از برجام است، منزوی است و این آمریکاست که با تعداد اندکی از کشورهای همسوی خودش بر نقض یا تضعیف برجام پافشاری می کند؛ در حالی که عمده جامعه جهانی کنار برجام ایستادند و برجام را به عنوان یک توافق موفق و ضروری برای جامعه جهانی می شناسند. تحلیل همه آن ها این است که ایران به دنبال حل و فصل مسالمت آمیز و منطقی اختلاف نظری بوده که ریشه تاریخی هم دارد و به گذشته روابط ایران و آمریکا بر می گردد.

جز با سوء استفاده و تحریف تاریخ و معنای حرکت های تاریخی به هیچ وجه نمی توان با استناد به منطق تسخیر سفارت آمریکا، مذاکرات ایران و آمریکا در برجام یا منطق گفت و گوی تمدن های آقای خاتمی را تخطئه کرد.

اتفاقا استقرار منطقی دیدگاه دانشجویان این است که وقتی امکان گفت و گو پدید می آید و یک دولت مستقر و مقتدر سرکار می آید ضمن دفاع از منافع ملی ایران، تأکید بر استقلال و تمام اصول و موازین انقلاب و حمایت از محرومین و آرمان ها و اصول و فلسطین همه اصول خودش را حفظ می کند، پس باید گفت و گو، و گفت و گوی تمدن ها محوریت یابد.

واقعیت این است که وقتی ماجراهای نئوکان ها در آمریکا زمینه ساز ترویج تروریزم شد، آقای خاتمی از طریق گفت و گو، حل و فصل منازعات را دنبال می کرد. گفت و گوی فرهنگی و تمدنی در مقابل جریانی که به دنبال برخورد تمدن ها بود.

 بسیار منطقی است که انقلابی که داعیه جهانی بودن از نظر مفاهیم را دارد؛ چنین منطقی را دنبال کند. انقلاب ایران از نظر این که مفاهیمش مفاهیم مشترک بشری است نه از نظر این که بخواهد دنیا را بگیرد بلکه از این منظر که با آن نگاه بلندی که امام داشتند دغدغه های مشترک بشری را دنبال می کند ادعای جهانی شدن را داشت و این ادعا جز در چارچوب منطق گفت و گوی تمدن ها نمی گنجد.

خیلی طبیعی است که بعداز طی مراحل بحرانی و رسیدن به دوره تثبیت خود از جهانیان برای گفت و گو دعوت کند نه از سر وادادگی و ضعف و ناتوانی، بلکه از سر تعقل و منطق دیپلماسی .

چه نگاه آقای خاتمی در ارتباط با گفت و گوی تمدن ها چه پیشنهاد هوشمندانه آقای دکتر روحانی که ایده جهان عاری از افراط گری و خشونت را درست قبل از به وجود آمدن داعش مطرح می کند راهنمای درک واقعی منطق انقلاب ایران است. در واقع آقای روحانی به دنیا این هشدار را می دهد در شرایطی که ممکن است دوباره ما به سمت این تهدیدات برویم؛ تمام ملل و دولت هایی  که با افراط گری و خشونت مخالفند صف آرایی و اعلام کنند که صلح، امنیت، دوستی ملل و گفت و گوی ملت ها برای ما اصل است. 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.