هاشمی شیفته تمدن غرب نیست اما هرگز این ادبیات را به کار نمی برد؛ نه اینکه نقاط ضعف را نبیند ولی جرأت و جسارت دیدن نقاط قوت را هم دارد. حکومت دینی از نظر او الگویی برگرفته از تحجرات امثال سید قطب و افراطی گری های امثال اخوان المسلمین نیست.

یک استاد حوزه و دانشگاه گفت: برخی اظهار می کنند که هاشمی دوره های مختلف فکری را پشت سر گذاشت و تغییراتی در او به وجود آمد. هر انسانی در گذشت زمان تجربیات جدیدی کسب می کند. ولی اعتقاد من این است که هاشمی حتی در همان 19 دی ما سال 1395 شاکله اصلی فکری اش همان شاکله فکری سال 46 بود.

به گزارش خبرنگار جماران، آیت الله محمد سروش محلاتی در مراسم دومین سالگرد رحلت آیت الله هاشمی با اشاره به اینکه یکی از جنبه های شخصیت هاشمی مربوط به نگرش فقهی ایشان است، اظهار کرد: آیت الله هاشمی رفسنجانی به لحاظ تفکر اسلامی با دیگر علما و بزرگان حوزه تفاوت هایی دارد که نمز توان انکار کرد؛ ولی باید دید منشاء چیست و محور این تفکرها کدام است.

این استاد حوزه و دانشگاه افزود: در موضوع تشکیل حکومت اسلامی دو نگاه در میان حوزویان متعارف است. نگاه اول بحث حکومت را با شایستگی های ولیّ آغاز می کند و اسلامی بودن حکومت را به آن می دانند که یک فقیه عادل در رأس حکومت قرار گیرد. پس از آن نظام را اسلامی می دانند و سایر امور برای آنها اهمیت چندانی ندارد. نگاه دوم این است که به جای تمرکز بر فرد، باید بررسی کرد که آیا حکومت، شریعت را به خوبی اجرا می‌کند؟ بر این اساس حکومت اسلامی حکومتی است که دنبال اجرای شریعت است. این حکومت مطلوب است حتی اگر در رأس آن فقیه جامع نباشد. این نگاه هم طرفداران زیادی در میان حوزویان دارد.

وی با بیان اینکه هاشمی نگاه سومی دارد که طرفداران زیادی ندارد، تصریح کرد: از نگاه ایشان، دینی بودن و مشروعیت حکومت را با ضابطه سومی باید ارزیابی کرد؛ یعنی بررسی شود آیا حکومت به آرمان ها و اهدافی که باید پایبند است؟ اگر به این اهداف پایبند باشد، آن حکومت اسلامی است؛ حتی اگر یک حکم اسلامی را به دلیل مشکلات اجرا نکند. مگر خود امیرالمؤمنین(ع) به خاطر مشکلات برخی احکامی که باید را تعطیل نکرد؟! پس به جای تمرکز بر اجرای تمام احکام شرعی، باید دنبال اجرای اصول و اهداف باشیم و اگر شرایط جامعه فراهم است، احکام اسلامی دیگر هم اجرا شود.

این استاد حوزه و دانشگاه با تأکید بر اینکه مبنای این تفکر همان اصولی است که از امیرالمؤمنین در نهج البلاغه درج است، تصریح کرد: امام علی (ع) به مالک اشتر توصیه می کند که  حاکم اسلامی باید مسئولیت مالیات، جهاد با دشمن، عمران و آبادی و خوب زندگی کردن مردم را دنبال کند. حکومتی که در انجام این وظایف موفق شود اسلامی است. با این تفکر هاشمی رفسنجانی سراغ امیرکبیر می رود و با شجاعت اعلام می کند که او حاکم اسلامی بود. امیرکبیر دارالفنون ساخت و خیلی خدمات دیگر داشت. شگفت آور است که یک روحانی که از یک روستای دور افتاده به قم آمده در سن حدود سی سالگی کتاب امیرکبیر می نویسد.

وی با اشاره به اینکه در آن زمان دو جریان در حوزه علمیه فعال بود، افزود: یک جریان جوانان پرشوی انقلابی بودند که آثار سید قطب را ترجمه و به نسل جوان ارائه می کردند. یکی از این آثار «ادعانامه ای علیه تمدن غرب» است. تصویری که در این کتاب از تمدن غرب ارائه می شود کاملا سیاه است جالب است که سید قطب می گوید من آمریکا را دیده ام، مبادا جوانان ما گول تبلیغات آنها را بخورند. هاشمی شیفته تمدن غرب نیست اما هرگز این ادبیات را به کار نمی برد؛ نه اینکه نقاط ضعف را نبیند ولی جرأت و جسارت دیدن نقاط قوت را هم دارد. حکومت دینی از نظر او الگویی برگرفته از تحجرات امثال سید قطب و افراطی گری های امثال اخوان المسلمین نیست. او می گوید جدا اعتقاد دارم اگر مجتهد هم بر سر کار باشد همان کارهای امیرکبیر را می کند و دلیل می آورد.

سروش محلاتی گفت: آن زمان که هاشمی رفسنجانی در سال 46 این موضوع را مطرح می کرد کمتر کسی بود که در حوزه های علمیه چنین سخن بگوید. ایشان می گوید «من در تعجبم که وقتی می خواهند دینداری امیرکبیر را مطرح کنند سخن از دعا و زیارت و نافله او می گویند؛ در حالی که همه اصلاحات امیرکبیر دینداری بود. او تأسیس دارالفنون را هم دینداری می دانست و با همین تفکر در انقلاب اسلامی حضور پیدا کرد. عده ای خیال می کنند نوشتن این کتاب از شغل اصلی من روحانی خارج است ولی معتقدم که این طرز فکر از خواسته های استعمارگران است. من امیرکبیر را نه فقط به عنوان یک رجل سیاسی لایق می ستایم، بلکه به عنوان یک انسان متدین و مصلح بزرگ علمی و اجتماعی و یک زمامدار اسلامی، که درست انجام وظیفه کرده است، ستایش می کنم.»

وی تأکید کرد: هاشمی رفسنجانی با این نگاه آرمان حکومت اسلامی را می شناخت و حکومت اسلامی را تبیلغ می کرد و قدم در راه مبارزه گذاشت. برخی اظهار می کنند که هاشمی دوره های مختلف فکری را پشت سر گذاشت و تغییراتی در او به وجود آمد. هر انسانی در گذشت زمان تجربیات جدیدی کسب می کند. ولی اعتقاد من این است که هاشمی حتی در همان 19 دی ما سال 1395 شاکله اصلی فکری اش همان شاکله فکری سال 46 بود. سال 46 امیرکبیر را ستوده بود ولی همین جمله را هم نوشت که او همیشه شاه را مظهر قدرت و فعال ما یشاء معرفی می کرد. با این روش میدان دادن به مردم سازگاری ندارد و باعث دیکتاتوری می شود که منشأ فلاکت های کشور است.

این استاد حوزه و دانشگاه در پایان اظهار داشت: ما گلایه ای از کسانی که امروز با هاشمی در افتاده اند نداریم. امیرکبیر هم که دست به اصلاحات زد، منتقدینی داشت. ما از اینکه برخی از این افراد که از نسل همان افراد هستند در برابر هاشمی قرار بگیرند و اتهام بزنند هیچ ناراحت نیستیم. اصالت راه هاشمی در همین است. این اختلاف دیدگاه چیز تازه ای نیست.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.