پایگاه خبری جماران: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، متن کامل پرسش و پاسخ ایشان با دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در اول آذرماه 1378 را بازنشر کرده است.

به گزارش جماران، مشروح این پرسش و پاسخ در پی می آید:

 سؤالی راجع به بحث «عدالت اجتماعی» دارم. علی‌رغم بیانات شما در چند سال گذشته، این بحث درگیر بازیهای سیاسی گردید و به آن غایتی که جناب‌عالی فرموده بودید، چندان نزدیک نشد. آیا زمان آن نرسیده است که به طریق اصولی به این بحث بنگریم و داراییهای افراد را مورد بررسی قرار دهیم و این امر را از دولتمردان آغاز کنیم و به مرور در جامعه تسری دهیم؟
این حرفِ بسیار خوبی است که گفتنش آسان است، اما عمل کردنش بسیار بسیار مشکل مینماید. به مجرد این‌که به سمت بعضی از مسؤولان دست دراز شود، طبعا اولِ گله و شِکوه و فریاد آنهاست. یک وقت میبینید که در اصل کار هم مانع‌تراشی میشود و انجام نمیگیرد! من یک عقیده جدی دارم که بحث «عدالت اجتماعی» باید تعقیب شود -شکی در این نیست و بارها هم این را گفته‌ام- منتها آن کسی که باید تعقیب کند، بنده نیستم؛ دستگاههای قضایی و دستگاههای دولتی هستند که بایستی دنبال کنند. یک مقدار از این قضیه باید به برکت قوانینِ خوب حل شود؛ یک مقدار باید به برکت اجرا حل شود؛ یک مقدار هم باید به برکت بازرسی دستگاههای برتر و بالاتر حل شود؛ یعنی دستگاههای دولتی، نسبت به بخشهای زیرمجموعه خودشان. به‌هرحال، من نسبت به این قضیه، با نویسنده این نامه همعقیده‌ام و امیدوارم که پیش برود.

البته کارهایی هم میشود؛ نه این‌که هیچ کاری نشود. بنده چندی پیش در همین زمینه از قوه قضاییه سؤالی کردم. گزارشهایی دادند و کارهایی هم انجام میگیرد؛ لیکن روند کار طوری نیست که بنده را هم راضی کند؛ چه برسد شما را که جوان و آرمانخواه هستید.

 راه‌حل عملی برای حل مشکل اقتصاد کشور -مشکلاتی نظیر اشتغال و مسکن و غیره- چیست؟ آیا چیزی به نام «اقتصاد اسلامی» وجود دارد؟ اگر ممکن است، توضیح بفرمایید.
بله، مقوله‌ای به نام «اقتصاد اسلامی» هست و درباره‌اش کتاب هم نوشته شده است. برخی از اقدامات اقتصادىِ دولتی هم که از اولِ انقلاب تا به‌حال انجام گرفته -مثل فعالیتهای بانکی و برخی از فعالیتهای دیگر- بر اساس همان «اقتصاد اسلامی» است. به نظر من، مشکل اقتصاد کشور، قابل حل است و برنامه‌های قابل قبولی هم در این زمینه فراهم شده است. سال گذشته، آقای رئیس جمهور به کمک جماعتی، بعد از تلاش زیاد، برنامه‌ای را فراهم کردند که به نام «برنامه ساماندهی اقتصادی» معروف شد. برنامه خوبی بود؛ آن را پیش من هم آوردند و بنده هم آن را تأیید کردم. اگر همان برنامه اجرا شود، البته نتایج خوبی خواهد داشت. منتها آن برنامه را در همین برنامه پنج‌ساله گنجانده‌اند. اگر برنامه پنج‌ساله با آن سیاستهایی که ما به طور مشخص و با مشورت فراوان و کار زیادی که روی آن شده و اعلام هم کرده‌ایم، تطبیق کند، من شک ندارم که در طول پنج سال، اثر محسوسی دیده خواهد شد. نمیگویم به‌کلی همه مشکلات حل میشود؛ اما یقینا اثر محسوسی دیده خواهد شد. مشروط بر این‌که آن سیاستها دقیقا رعایت شود. البته ما، هم به خود دولت و هم به مجلس سفارش کردیم که مراقبت کنند تا آن‌جایی که عملی است -که فکر هم میکنیم همه‌اش یا نزدیک به همه‌اش عملی است- این سیاستها در مواد برنامه‌ها دیده شود.

 ویژگىِ یک روزنامه خوب چیست؟ کدامیک از نشریات فعلی را با این ویژگی نزدیک میبینید؟
اولا این توقع خوبی نیست که بنده فلان روزنامه را برای شما اسم بیاورم و مثلا بگویم بنده فلان روزنامه را به این ویژگیها نزدیک میبینم؛ باید خودتان انتخاب کنید. من گمان نمیکنم که این مسؤولیت سنگینی بر دوش دانشجو باشد که بگردد و روزنامه خوب را انتخاب کند. ما روزنامه‌های خوب هم داریم. البته نوشته‌اند که ویژگیهایش چیست؟ معلوم است؛ روزنامه‌ای که هدفش اطلاع‌رسانی سالم، تحلیل سالم، تحلیل خوب، ارائه مطالب قوی و پرداختن به دغدغه‌های عمومی یا اکثر مردم، همراه با روشهای هنری باشد. این روزنامه به نظرم روزنامه خوبی خواهد بود. بعضی از روزنامه‌های ما این‌طور هستند؛ بعضی هم نیستند؛ بعضی هم خیلی بدند!

در مورد دادگاه ویژه روحانیت و جایگاه آن توضیح بفرمایید.
دادگاه ویژه روحانیت، دادگاهی است درست، بجا، قانونی و لازم. البته جنجال میکنند و اشکالاتی میگیرند که اشکالات وارد و درستی نیست. این دادگاه، بجا و بموقع به وجود آمده و کارهای مهم و اساسیای هم کرده است. قشر روحانی مثل همه قشرهای دیگر، قشر آسیب‌پذیری است. از طرفی خصوصیت و جایگاه این قشر طوری است که ایجاب میکند دادگاهی وجود داشته باشد که این جرأت و گستاخی و توانایی را در خود ببیند که یک روحانی را به پای میز محاکمه بکشد و از او سؤال کند و جواب بخواهد. آن طرف وقتی که خودش روحانی است -هرچه این بلد باشد، او هم بلد است- طبیعتا بهتر میتواند او را محاکمه کند. همه اینها ملاحظه شده است. بعضیها میگویند که در زمان امام این دادگاه نبوده است. بیخود میگویند؛ این مربوط به زمان امام است و ایشان این دادگاه را تشکیل دادند و برای این دادگاه اهمیت قائل میشدند. این دادگاه کارهای بزرگی کرده است؛ بنابراین دادگاه خوبی است و جایگاهش هم جایگاه قانونی است. البته بدیهی است که یک وقت امام نه درباره این دادگاه، که درباره کل قوه قضاییه میگفتند: قوه قضاییه و دادگاههای قوه قضاییه از خصوصیاتشان این است که حداقل نیمی از مردم از اینها ناراضیند؛ چون نیمی از مراجعه‌کنندگان کسانی هستند که یا محکومند؛ یا طرفدار آن محکومند؛ بالاخره ناراضی میشوند. دادگاه ویژه روحانیت هم از این قبیل است.

آیا عملکرد دادگاه ویژه روحانیت را عادلانه میدانید؟
عملکردش قانونی است. من نمیتوانم واقعا درباره هر دادگاهی قضاوت داشته باشم که اینها صددرصد عادلانه عمل میکنند یا نه؛ ولی علیالظاهر ما چیز غیرعادلانه‌ای از اینها ندیده‌ایم. کارکردشان، کارکرد بدی نیست. اگر موردی نشان داده شود که خلاف قانون یا خلاف عدالت رفتار کرده باشند، البته قابل پیگیری است؛ اما تا آن‌جا که من میدانم، نه؛ کار غیر عادلانه‌ای از اینها مشاهده نکرده‌ام.

آیا وجود چنین دادگاهی با قانون اساسی سازگاری دارد؟
بله؛ کاملا با قانون اساسی تطبیق میکند. البته جای توضیحش در پاسخ به این سؤال نیست؛ اما اگر این‌طور نبود، در طول سالهای طولانی -الان شانزده، هفده سال است که این دادگاه مشغول کار است- مطمئنا امکان ادامه کار پیدا نمیکرد.

شما تا کی میخواهید در برابر وحدت‌زدایی جناحهای سیاسی سکوت کنید؟ البته میدانم که به آنها تذکر میدهید؛ ولی حالا که به لطف خدا رئیس جمهور محترم توانسته چهره صلح‌دوستی ایران را به جهانیان نشان دهد، آیا بهتر نیست در کشور نیز فضایی ایجاد کنیم تا دولت خدمتگزار بتواند برنامه‌های خود را اجرا کند؟ اگر ما مسلمانیم، اگر جناحهای ما برای ایران دل میسوزانند، آیا بهتر نیست به‌جای تضعیف همدیگر، به تقویت توان اسلام بپردازیم؟
این حرفِ بسیار درستی است. باید به این برادر یا خواهرمان که این سؤال را نوشته‌اند، بگوییم: «جانا سخن از زبان ما میگویی». البته من خوشبختانه در آن موردی که شما اشاره کردید، سکوتی نکرده‌ام و نمیکنم. من بارها نه فقط به خود این جناحهای سیاسی و مجموعه‌های سیاسی، بلکه در جلساتی که مخصوص خود آنها بوده، و یا گاهی در بعضی از جلسات مشترک از چند گروه از آنها، به آنها گفته‌ام. همچنین برای این‌که بیشتر وادار به عمل شوند، در مجامع عمومی -مثل نماز جمعه و خطابه‌های عمومی- گفته‌ام، تا احساسات مردم، فشاری برای اینها باشد که به سمت وحدت و یکپارچگی و همکاری بروند. البته وحدت که میگوییم، نه این‌که همه یک مجموعه شوند؛ نه، بلکه منظور این است که همکاری کنند و نسبت به یکدیگر کارشکنی نکنند؛ پیش بروند. من میبینم که این دوست دانشجویمان هم این احساس را دارد؛ اتفاقا من هم همین را میخواهم. من میخواهم که همه همین احساس مطالبه را از مجموعه‌های سیاسی داشته باشند. به نظرم قدمهایی برداشته شده و کارهایی هم کرده‌اند که بد هم نبوده است؛ ان‌شاءالله پیشتر بروند.

نظر شما در مورد محاکمه یاران واقعی انقلاب چیست؟ [در این‌جا دو نفر را اسم آورده‌اند که من اسمها را اصلا نخواهم خواند؛ چه به نیکی و چه به بدی یاد شده باشند.] آیا روند فعلی، شایسته نظام اسلامی است؟
ببینید، این حرف که چون کسی جزو یاران انقلاب بوده، نباید محاکمه شود، حرف غیرمنطقی است. کسی که جزو یاران انقلاب است، باید کاری کند که از نظر قوانین همین انقلاب، جرم محسوب نگردد، تا به دادگاه کشانده نشود و اگر یک وقت در دادگاه هم رفت، تبرئه شود، والا اگر فرض کردیم یک نفر یار واقعی انقلاب است، اما جرمی هم مرتکب میشود. نمیشود بگوییم چون یار واقعی انقلاب است، پس او محاکمه نشود. این منطق درستی نیست. حالا این دو نفری که این آقا اسم آوردند، آیا وضعشان چطوری است؛ یاران واقعی انقلاب هستند، بودند، حالا هم هستند یا نیستند؛ یا بعضیشان هستند، بعضیشان نیستند، من کاری به آن ندارم؛ لیکن اگر فرض کنیم کسی جزو یاران انقلاب است، این نباید مانع شود از این‌که در هنگامی که به‌نظر دستگاه قضایی خطایی از او سر میزند، دست قضا به سمت او هم دراز شود.

چه دلیلی وجود دارد که با اشرافیگرىِ ایجاد شده در بسیاری از مقامات کشوری، برخورد قاطع صورت نمیگیرد؟ چرا اصل قانون اساسی در مورد بررسی اموال اشخاص حکومتی به‌طور دقیق اجرا نمیشود؟
البته این‌که اموال مسؤولان کشور را به طور دقیق رسیدگی کنند، چنین چیزی در قانون اساسی نیست. فقط در مورد تعدادی از مقامات -مثل رهبری، ریاست جمهوری و بعضیهای دیگر- هست که اینها اولِ مسؤولیتشان باید گزارش موجودی مال خودشان را بدهند؛ از مسؤولیت هم که کنار رفتند، باز بایستی صورت موجودیشان را بدهند، تا معلوم شود که در این مدت چه‌چیزی گیرشان آمده و چه چیزی اضافه کرده‌اند. البته این اصل هم اجرا میشود. بنده خودم به مناسبت شروع مسؤولیت ریاست جمهوری و پایانش و نیز مسؤولیت بعدی، بارها این ورقه را پُر کردم و برای قوه قضاییه فرستادم. دیگران هم این کار را میکنند؛ منتها این سؤال راجع به اشرافیت، سؤال بسیار درستی است. اگر واقعا من احساس کنم که این سؤال و این مطالبه و این گرایش، در مجموعه جوانان دانشجو هست، حقیقتا خدا را شکر میکنم. شما بدانید که گرایش اشرافی‌گری، آن چیزی نیست که بشود با قانون و با دادگاه و با بازجویی و با امثال اینها علاجش کرد؛ خیلی سخت‌تر از این حرفهاست. این از جمله مقولاتی است که بایستی فضای عمومی کشور -احساسات مردم، خواست مردم و به تعبیر رساتر، فرهنگ عمومی مردم- آن را دفع کند تا این علاج شود. آن کسانی که به اشرافی‌گری گرایش دارند و دلشان برای زندگی اشرافی لک میزند -یعنی خوردن و پوشیدن و زندگی کردن و مشی کردن به سبک اشراف و دور از زندگی متوسط مردم- یکی از کارهایی که میکنند، این است که این دید و ذهنیت را در مردم به‌وجود آورند که این چیز خوبی است و ارزش است؛ کمااین‌که قبل از انقلاب این‌گونه بود. قبل از انقلاب، مسؤولان حکومت، هرچه بیشتر با تشریفات و جاه و جلال و تکبر و تفرعن و لباسهای فاخر ظاهر میشدند، یک عده از عوام مردم بیشتر خوششان میآمد! فرهنگ عمومی را این‌گونه شکل داده بودند. بعد از انقلاب بعکس شد. لذا کسانی هم که اهل کارهای اشرافی‌گری بودند، از ترس گرایش مردم، اجتناب میکردند؛ اما امروز بتدریج میخواهند کار را بعکس کنند. به نظر من، اشرافی‌گری برای یک کشور آفت است؛ اشرافیگرىِ مسؤولان، آفت مضاعف است؛ به‌خاطر این‌که اگر اشراف عالَم از مال خودشان -حالا حلال و حرامش به عهده خودشان- خرج میکنند، از مال خودشان اشرافی‌گری میکنند؛ اما اگر مسؤولان اشرافی‌گری کنند، از مال مردم خرج میکنند؛ مال خودشان که نیست. این اشرافی‌گری، با احساس عمومی مردم، با نوشتن، با گفتن و با ترویج این فکر، درست خواهد شد. این باید به یک فرهنگ تبدیل شود؛ کاری نیست که بشود به‌صورت دادگاه ویژه و محاکمه و امثال اینها درستش کرد.

آیا حمایت حضرت‌عالی از دولت و شخص آقای رئیس جمهور، به معنای قبول داشتن سیاستهایی است که دولت و شخص رئیس جمهور به آن اعتقاد دارند و اجرا میکنند؟
من از رئیس جمهور حمایت کرده‌ام و خواهم کرد. این وظیفه‌ای برای من است و لازم است این کار را بکنم. از مجموعه دولت هم حمایت میکنم. البته در بین اعضای دولت، کسانی هستند که من روشها و سیاستهایشان را نمیپسندم. خود آنها و مسؤولان دولت هم میدانند. ممکن است مردم ندانند -لزومی هم نداشته که مردم بدانند- لیکن آنها که باید بدانند، میدانستند. انتقادهایی داشته‌ام؛ انتقادها را هر وقت لازم بوده، به آنها گفته‌ام. اگر در جایی ایجاب میکرده و لازم بوده، سختگیری هم کرده‌ام و شدت عمل هم به خرج داده‌ام که اصلاح شود؛ لیکن این سؤال که میپرسید آیا حمایت شما از دولت و رئیس جمهور، به معنای قبول داشتن سیاستهایی است که دولت و رئیس‌جمهور به آن اعتقاد دارند، من نمیدانم که این «اعتقاد دارند» چیست! آن چیزی که ما مشاهده میکنیم، همین عملکردهاست؛ همین روشی است که من از آنها هیچ‌گونه ایرادی به نظرم نمیرسد؛ آنها کارشان را انجام میدهند. البته انسانها در یک اندازه نیستند. ضعفها و قوتها و قدرتها و تواناییها در افراد متفاوت است؛ کمااین‌که سلایق شخصی متفاوت است؛ کمااین‌که روشهای گفتن هم متفاوت است. بعضیها هستند از حقیقتی دفاع میکنند و طوری حرف میزنند که با حرف زدن آن دیگری -که او هم از همین حقیقت دفاع میکند- فرق دارد. انسانِ دقیق، بایستی آن مغز مطلب را پیدا کند و از پوستها فراتر برود. اگر اینها را توجه کنید، به نظر من مشکلی وجود ندارد.

اگر اشکالی در سیاستها و عملکردها باشد، آیا باید آن را ابراز کرد؟ چگونه میتوان این کار را کرد که متهم به مخالفت با فرمایش شما در حمایت از دولت نشویم؟
من البته هیچ‌وقت جلوِ انتقاد را نگرفته‌ام و کسی را منع نکرده‌ام. انتقاد صحیح و دلسوزانه ضرری ندارد؛ اما این انتقاد بایستی به تخریب نینجامد. بعضیها طوری انتقاد میکنند که تخریب است؛ این مصلحت نیست. کسی که مسؤولیت سنگینی در کشور بر دوشش هست و از او توقع داریم که فلان کار را بکند -اقتصاد را درست کند و...- اگر ما او را تقویت نکنیم؛ اگر یک وقت ضعفی هم پیدا شد، آن را نپوشانیم؛ آیا میتوانیم چنین توقعی داشته باشیم؟ باز هم میتوانیم امیدوار باشیم که آنچه که ما میخواهیم، انجام خواهد گرفت و آنچه که وظیفه اوست، انجام میگیرد؟ به نظر من، وظیفه همه است که به مسؤولان کشور کمک کنند و آنها را یاری نمایند؛ البته تا وقتی که در خط مستقیم اسلام و امام حرکت میکنند. اگر کسی از خط مستقیم اسلام و امام منحرف شود -هر کسی باشد- او درخور حمایت نیست. این فرق هم نمیکند؛ از بالا تا پایین همه یکسان هستند؛ خود من هم همین‌طور هستم. اگر خدای نکرده من هم از آن خط صحیحِ اسلام تخطی کنم، بر مردم واجب نیست که از من حمایت یا تبعیت کنند. البته احیانا یک وقت اشتباه و اختلاف سلیقه‌ای وجود دارد. این اختلاف سلیقه نباید موجب شود که ما مسؤولان کشور و مسؤولان بخشهای گوناگون را از حمایت خودمان محروم کنیم؛ نه، باید آنها را حمایت کنیم.

شما هم بدانید عزیزان من! امروز این کشور اقتدارش به همین است که دولت و ملت به هم وصلند. هیچ جای دنیا هم این‌گونه نیست. این را که عرض میکنم، با علم و اطلاع میگویم؛ یعنی حتی در کشورهای دمکراتیک، این حالتی را که شما در این‌جا مشاهده میکنید -و خوشبختانه نظایر آن در این کشور زیاد است که یک مسؤول بنشیند و با مردم، صمیمی و خودمانی حرف بزند؛ نه آنها از او احساس وحشت کنند، نه او از آنها احساس وحشت و بیگانگی کند- وجود ندارد. این هم به برکت دین و به برکت اسلام است، والا آن حکومتهای به خیال و به ادعای خودشان مردمی -که بی‌دین و ملحد بودند- حجابهایشان از مردمشان، خیلی خیلی قطورتر از دیگران هم بود! بنابراین، این اتصال دولت و ملت، به برکت دین و اسلام است. این را نباید از دست داد؛ این چیز خیلی مغتنمی است. این ارتباط بین مسؤولان دولتی و مردم، حمایت اینها از آنها، علاقه و دلسوزی آنها به اینها، چیز بسیار با ارزشی است.

آیا محروم شدن شهروندان از حق طبیعی انتخاب شدن به‌وسیله نظارت استصوابی، باعث بیاعتماد شدن مردم به پایه‌های نظام نمیشود؟
جواب من این است که نه، نمیشود؛ چون نظارت استصوابی یک قانون است و نبایستی کسی از عمل به قانون گله‌ای داشته باشد. این نظارت شورای نگهبان، طبق قانون و متکی به قانون اساسی است. پایه‌ها و ریشه‌هایش در قانون اساسی است و در قانون عادی هم همان تأیید شده است و وجود دارد. این نظارت هم برای شهروندان عادی و معمولی نیست؛ این برای آن است که یک آدم ناباب، یک آدم مضر و یک آدم بد، به این مرکزِ حساس وارد نشود. این نظارت استصوابی مخصوص مجلس که نیست؛ در مورد ریاست جمهوری هم هست. حالا شما ببینید یک آدم حرافِ پشت‌هم‌اندازی که از خارج هم حمایت شود و پول فراوانی هم داشته باشد و خودش را به شکلهای گوناگونی بیاراید و این‌جا بیاید و کاندیدا شود و اکثریتی را هم ببرد و رئیس جمهور شود، تکلیف مملکت چه میشود؟! نظارت استصوابی برای همین است که جلوِ آدمهایی که بر طبق قوانین کشور، صلاحیت آمدن به این منصبِ حساس را ندارند -چه مجلس، چه ریاست جمهوری و چه در بقیه جاهایی که این نظارت وجود دارد؛ مثل مجلس خبرگان و دیگر جاها- گرفته شود و اینها نتوانند وارد این مراکز حساس شوند. نظارت استصوابی چیز خوبی است؛ چیز بدی نیست. آنهایی که انتقاد میکنند و ایراد میگیرند، ادعایشان این است که شورای نگهبان رد و قبولش بر اساس گرایشهای سیاسی است. البته این واقعیت ندارد. خودِ آقایان شورای نگهبان هم همیشه انکار کرده‌اند؛ بنده هم تا آن‌جا که از نزدیک شاهد کار آنها بوده‌ام، چنین احساسی نکرده‌ام. حالا ممکن است کسی یک وقت یک جایی را درست نفهمد و غلط بفهمد که آن بحث دیگری است؛ اما مبنا، مبنای قانونی است.

مدتی است که بحث در مورد اصول و سلیقه‌ها مطرح شده است و در این زمینه مغلطه‌هایی رخ میدهد. لطفا بفرمایید معیار و ملاک برای جدایی و مرز اصول و سلیقه‌ها چیست؟ اصول را چگونه میتوان تشخیص داد؟
اصول، با سلیقه‌های گوناگون در زمینه‌های مختلف، با هم اشتباه نمیشود. اصول، پایه‌های فکری یک نظام و یک اساس حکومتی است. اسلام، از اصول است؛ استقلال، از اصول است؛ نظام دینی، از اصول است؛ رعایت قوانین اسلامی، از اصول است؛ جهتگیرىِ عمومی ملت و کشور به سمت متدین شدن و جامعه را به سمت جامعه اسلامىِ کامل کشاندن، از اصول است. اصول از این قبیل است. سلیقه‌ها این است که یک نفر با زید خوب است، با عمرو بد است؛ یکی از آن خوشش می‌آید، آن دیگری از آن خوشش نمی‌آید. در زمینه‌های اقتصادی، از سلیقه هم بالاتر هست؛ اما اصول نیست. فرض بفرمایید که یک نفر معتقد به سیاست «تعدیل اقتصادی» است، یکی هم مخالف این سیاست است؛ مثلا معتقد به سیاست نوع دیگر است. اینها از سلیقه هم بالاتر است؛ اما با اصول نباید اشتباه شود. آن کسی که دارای این سلیقه‌ی سیاسی و این روش سیاسی است، وقتی که مسؤولیتی داشته باشد، بر طبق همان عمل میکند؛ آن دیگری می‌آید و برطبق چیز دیگر عمل میکند؛ اما اصول همیشه محفوظ است. الان شما ملاحظه بفرمایید؛ از زمان ریاست جمهوری بنده، که آن‌وقت رئیس دولت کسی بود، بعد رئیس دولت کس دیگری شد؛ و زمان بعد از ریاست جمهوری بنده، که رئیس دولت کس دیگری شد؛ با این‌که سلایق سیاسی و اقتصادی تفاوتهای گوناگونی کرده، اما درعین‌حال همواره در این مدت، آن پایه‌های فکری -یعنی اعتقاد به اسلام، اعتقاد به امام، اعتقاد به نظام اسلامی، اعتقاد به مردمی بودن جامعه- همه سر جای خود محفوظ است. این اعتقادها چیزهایی نیست که حتی با آمدن و رفتن دولتها عوض شود. بنابراین قابل اشتباه نیست.

آیا به نظر حضرت‌عالی، گاهی از ولایت، تعریف و دفاعِ بد نمیشود و آیا کسانی که داعیه طرفداری و پیروی از ولایت دارند، بد عمل نمیکنند؟
چرا؛ اتفاقا خیلی اوقات بد دفاع میشود. بعضیها بد دفاع میکنند، بعضیها هم ممکن است بد عمل کنند. این‌طور چیزی هست؛ این را نمیشود منکر شد. کمااین‌که خیلی از کسانی که طرفدار خدا هستند و جزو متدینین عالم محسوب میشوند، بد عمل میکنند. خیلی از کسانی که طرفدار دین اسلام هستند، بد عمل میکنند. این بد عمل کردنها، همه‌جا ممکن است وجود پیدا کند و وجود دارد؛ لیکن نکته اساسی این‌جاست که اگر کسی به‌عنوان طرفداری از ولایت یا از دین یا از اسلام یا از نظام اسلامی یا از فلان کس، بد عمل میکند، ما نباید این بدی را به آن حقیقتی که مورد طرفداری این شخص است، سرایت دهیم. ما بایستی بدی این شخص را آن‌جا سرایت ندهیم؛ بلکه بگوییم آن به جای خود محفوظ؛ این شخص بد عمل میکند. گاهی اوقات بعضی از کسانی که انگیزه‌های صحیحی ندارند، مشاهده میشود که این‌جا را با هم مخلوط میکنند. چون کسی طرفدار دین یا فلان حقیقت دیگر است و این بد عمل کرده، پس به آن حقیقت و به آن شیءِ مورد دفاع، گاهی از طرف اینها اهانت میشود که البته این درست نیست.

ما معمولا وقتی که در جلسه پاسخ به سؤال قرار میگیریم، آنچه را که جواب میدهیم، گاهی یکدهم آن چیزی است که جواب نداده‌ایم؛ کمااین‌که الان هم به‌نظرم همین‌طور است. الان ارائه سؤالها همین‌طور ادامه دارد و من البته میل خودم این است که بتوانم بعدا به اینها جواب دهم. در مواردی هم اتفاق افتاده که این سؤالها را برده‌ایم و بعدا جواب داده‌ایم و پخش کرده‌ایم. البته من متأسفانه مجالم خیلی کم است. اگر میتوانستم، این‌طور جلسه دانشجویی را ماهی یکبار، یا دوماهی یکبار تشکیل میدادم. منتها فرصتهای من خیلی محدود و کارها و مسؤولیتهای من خیلی سنگین است؛ لذاست که مع‌الاسف کمتر توفیق پیدا میکنم، والا دلم میخواهد که همه این سؤالات را جواب دهم. ان‌شاءالله سعی میکنیم در دفتر از چند نفر از دوستان خواهش کنیم که بنشینند و این سؤالها را نگاه کنند؛ تکراریهایش را کنار بگذارند و به غیرتکراریهایش جوابی بدهند و به نظر من برسد؛ بعد هم برگردد و دوستان دانشجو همه آن جوابها را ملاحظه کنند. به‌هرحال، از تشکیل جلسه امروز خوشحال شدم. چند دعا میکنم؛ خواهش میکنم که شما با دلهای پاک و گرم خودتان این دعاها را از خدا بخواهید و آمین بگویید تا ان‌شاءالله خداوند مستجاب کند.

پروردگارا! تو را به اسماء و صفات جلال و جمالت سوگند میدهیم، ما را، ملت ما را، کشور ما را، مشمول هدایت و رحمت خودت قرار بده. پروردگارا! دست ما را از اسلام و قرآن کوتاه مکن. پروردگارا! جامعه ما را هر روز بیش از روز قبل از آن، به اسلام و نظام اسلامی نزدیک کن. پروردگارا! به محمد و آل محمد تو را سوگند میدهیم، جوانان مؤمن و علاقه‌مند و پُرانگیزه و خوب را -جوانانی که در راه خدا و برای انجام وظایف الهی بسیج میشوند و آماده هستند برای این‌که مسؤولیتهای سنگین را در راه خدا انجام دهند- از سوی خود و با عنایت خاص خود دستگیری کن؛ آنها را ثابت قدم فرما و از شر شیاطین اِنس و جن محفوظ بدار. پروردگارا! دانشگاههای ما را روزبه‌روز آبادتر و سرشارتر و پُربرکت‌تر فرما. پروردگارا! گرفتاریهای این ملت را برطرف کن. پروردگارا! قلب مقدس ولى‌عصر ارواحنافداه را از ما راضی و خشنود کن و ما را از سربازان آن بزرگوار قرار بده.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.