گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

حسین علیزاده: اصلی‎ترین دغدغه سیاسی و فرهنگی شیخ مصطفی رهنما مسئلة حمایت از مردم مظلوم فلسطین بود

قبل از انقلاب هم گویا با مرحوم آیت‎الله هاشمی رفسنجانی سر قضایای مبارزان خارج از کشور همکاری و ارتباط نزدیکی داشت و کتاب سرنوشت فلسطین را که آیت‎الله هاشمی ترجمه کرده بود، ترویج و تبلیغ می‎کرد. به هر حال یکی از اصلی‎ترین و مهم‎ترین دغدغه‎های سیاسی و فرهنگی ایشان مسئلة اسرائیل و حمایت از مردم مظلوم فلسطین بود.

به گزارش جماران، حسین علیزاده استاد دانشگاه، پژوهشگر در حوزه مسائل اسلامی و نویسنده مقالات متعددی درباره ریشه های انقلاب اسلامی، در گفت و گو با نشریه «حریم امام» به توصیف شخصیت مرحوم حجتالاسلام والمسلمین شیخ مصطفی رهنما پرداخت.

در ابتدا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید که چگونه و در چه سالی با مرحوم شیخ مصطفی رهنما آشنا شدید؟

بنده حسین علیزاده، معلم ادبیات و معارف اسلامی در دانشگاه و پژوهشگر حوزة مسائل اسلامی و فرهنگی هستم. همچنین در دانشگاه از دهه‎های گذشته درس‎ ریشه‎های انقلاب اسلامی را به‎طور مکرر تدریس کرده‎ام و مقالاتی در زمینة تاریخ معاصر و تاریخ انقلاب نوشته‎ام. در دهة شصت با مرحوم شیخ مصطفی رهنما دیدار و در همین زمینه گفت‎وگوهایی داشته‎ام. چندی قبل از پیروزی انقلاب، وقتی هنوز دانش‎آموز بودم از طریق روشنگری‎ها و فعالیت‎های مطبوعاتی مرحوم مصطفی رهنما با ایشان آشنا شدم و دانستنم که وی یکی از فعالان سیاسی مبارزه با اسرائیل در میان روحانیون ایران است و در همین راستا سفرهایی به خارج از کشور داشت. البته در نجف مشغول تحصیل و طلبگی بود؛ اما به لبنان و سوریه و الجزایر هم سفر کرده بود و به نهضت مقاومت فلسطین از چند طریق کمک می‎کرد و حمایت‎های خود را می‎فرستاد. جمع‎آوری کمک مالی، افشاگری و سخنرانی‎های تبلیغاتی در جهت محکومیت اسرائیل و آمریکا و حمایت از مردم فلسطین از جمله فعالیت‎های سیاسی اثرگذار ایشان بود. وقتی یاسر عرفات در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به ایران آمد و از طرف حضرت امام و یاران ایشان مورد استقبال قرار گرفت، یکی از زمان‎های اوج فعالیت‎های ایشان بود. قبل از انقلاب هم گویا با مرحوم آیت‎الله هاشمی رفسنجانی سر قضایای مبارزان خارج از کشور همکاری و ارتباط نزدیکی داشت و کتاب سرنوشت فلسطین را که آیت‎الله هاشمی ترجمه کرده بود، ترویج و تبلیغ می‎کرد. به هر حال یکی از اصلی‎ترین و مهم‎ترین دغدغه‎های سیاسی و فرهنگی ایشان مسئلة اسرائیل و حمایت از مردم مظلوم فلسطین بود.

مختصری شخصیت ایشان را برای ما معرفی بفرمایید.

در خاطرات خود مرحوم شیخ مصطفی رهنما آمده است که ایشان از اوایل جوانی و طلبگی تحت تأثیر فدائیان اسلام، جذب مبارزه ضد رژیم پهلوی شد و همزمان مبارزه با استعمار خارجی، مشخصاً آمریکا و انگلستان را که مدافع حکومت مستبد پهلوی بودند، آغاز کرد. همچنین ایشان بسیار تحت تأثیر مبارزات مردم فلسطین و سازمان آزادی‎بخش فلسطین بود که خود آن‎ها هم در آن زمان تحت تأثیر نهضت اخوان المسلمین مصر بودند؛ بنابراین ایشان هم از طریق جریانات مبارز داخلی به رهبری امام خمینی(ره) تحت تأثیر قرار گرفته بود و هم از طریق جریانات مبارزات خارجی به رهبری اخوان المسلمین.

جالب اینکه از همان ابتدا جذب کارهای تحقیقاتی و نگارشی بود و با مطبوعات دینی همکاری می‎کرد و بعدها خودش به خاطر عشق به مبارزه و روشنگری و آگاهی بخشی به مردم و طلاب جوان شروع به نوشتن مقالاتی در نشریات مختلف می‎کند و سپس نشریه‎ای با محوریت مبارزه با اسرائیل و دفاع از مردم فلسطین منتشر می‎کند.

در آن سال‎ها، یعنی در دهة سی و دهة چهل، مشخصاً بعد از کودتای 28 مرداد جریانات مبارزان چپ و مبارزات مسلحانه در دنیا، به ویژه در خاورمیانه بسیار مطرح بودند و یکی از مهم‎ترین آن‎ها سازمان مبارزات فلسطین به نام الفتح به رهبری یاسر عرفات بود. در ایران هم در میان روشنفکران و مخالفین رژیم شاه، مسئلة فلسطین جزو مسائل اصلی و یکی از بهانه‎های مهم مقابله با رژیم شاه بود؛ چون رژیم شاه جزو هم‌پیمانان آمریکا و اسرائیل بود و در زمان جنگ اعراب و اسرائیل که عرب‎ها نفت را برای اسرائیل تحریم کرده بودند، رژیم شاه از این نظر به فروش نفت به اسرائیل ادامه داد و عملاً در جبهة او بود. هر چند به ظاهر با اعراب مسلمان رسماً رابطه داشت، اما عملاً در جبهة مقابل قرار گرفت و در تشکیل ساواک و تقویت ارتش ایران هم مشخص بود که کارشناسان اسرائیل در کنار مستشاران آمریکایی فعال هستند. کسانی مانند شیخ مصطفی رهنما که به عنوان طلاب روشن و اهل قلم و سیاست این مسائل را می‎دانستند، طبیعی بود که حساس بشوند و مقابلة اساسی و ریشه‎ای با رژیم شاه را مقابله با عوامل اصلی این حکومت دست نشانده بدانند و پیکان اصلی مبارزة خودشان را متوجه آمریکا و هم‌پیمان او در منطقه کنند.

این جنبه و جنبة دیگری که نشان دهندة گرایش فراملی و جهانی و انترناسیونالیستی مبارزان مسلمان بود، موجب شد که به اتحاد جماهیر اسلامی روی بیاورند و معتقد باشند کشورهای اسلامی پیرو طرح و ایدة سید جمال، با همدیگر متحد بشوند و یکی از اهداف اصلی آن‎ها هم طبیعتاً آزادسازی بیت‎المقدس و جلوگیری از پیشروی و تجاوز صهیونیست‎ها و بلکه شکست رژیم اسرائیل باشد. همان چیزی که آرمان مبارزان الفتح و مبارزان فلسطینی بود. ایشان در این راه به گرمی از چند دهه قبل از پیروزی انقلاب وارد مبارزه شد و تا زمان پیروزی انقلاب در صحنه حضور داشت. همین امر موجب شد که به‎طور مکرر دستگیر و بازجویی بشود و به زندان بیفتد و به نوعی زندگی در آوار‎گی و فرار و اختفا را تجربه کند؛ چون عملاً مقابلة مسلحانه با آمریکا و اسرائیل با رژیم دست نشاندة آن‎ها در ایران، از جمله حساسیت‎های شدیدی برای رژیم شاه به شمار می‎آمد و طبیعی بود که این افراد را زندانی کند و لذا مرحوم شیخ مصطفی رهنما از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب بود که چگونگی دستگیری و زندانی شدن خود را در کتاب خاطراتش منعکس کرده است.

مشخصاً مبارزات ایشان در چه سطحی بود و چرا یکمرتبه پس از پیروزی انقلاب اسلامی مبارزات خود علیه رژیم اسرائیل را ادامه نداد؟

پس از پیروزی انقلاب شاهد فعالیت‎ها و کارهای فرهنگی و تبلیغاتی مستمر ایشان بودم. جمعی از هم‎نسلان و خویشاوندان من به دفتر ایشان با نام جمعیت حمایت از فلسطین رفتند و ثبت‌نام کردند. ایشان با همکاری سفارت فلسطین این دفتر را تأسیس کرد و جمعیتی هم به آنجا مراجعه و ثبت‌نام می‎کردند تا آموزش‎های لازم را ببینند و به لبنان اعزام بشوند و برای مبارزه علیه اسرائیل شرکت کنند. در آن روزها، یعنی اوایل انقلاب این فضا بسیار شور داشت و جوانان بسیاری برای ثبت‌نام به آنجا می‎رفتند. البته رفته رفته مسائل و مشکلات داخلی ایران پیش آمد؛ از جمله فعالیت‎های گروهک‎های ضد انقلاب در مناطق مختلف و آغاز جنگ ایران و عراق. این‎ها باعث شد که قضیة فلسطین و فعالیت‎هایی که امثال مرحوم رهنما انجام می‎دادند، تحت شعاع قرار بگیرد. ایشان در اوایل آن‌قدر مطرح و با رهبران انقلاب اسلامی مرتبط بود که بعضی از جلسات شورای انقلاب را هم شرکت می‎کرد. گزارش‎ها و طرح‎هایی در جلسات شورا ارائه می‎داد و خواهان حمایت و کمک بیشتر نیروهای انقلاب به مردم فلسطین بود. با این حال رفته رفته فعالیت‎های ایشان به خاطر عللی افول کرد. در اواخر دهة شصت که ایشان را می‎دیدم، تنها مانده بود و نشریه و جمعیتی که تأسیس کرده بود، یک تنه اداره می‎کرد. آن جو مبارزاتی علیه اسرائیل آن‌قدر مطرح نبود و روشنفکران از این قضیه کنار کشیدند و مبارزان داخلی کشور اولویت‌های دیگری پیدا کردند. در خارج از کشور هم به‎خصوص مبارزان فلسطینی اختلافات شدیدی به وجود آمد و یاسر عرفات هم به راه سازش کشیده شد و با اسرائیل مذاکرات و پیمان‎هایی داشت و به آن‎ها قبولاند که فلسطینی‎ها دولت خودگردانی را داشته باشند. از سویی متهم به سازش شد و به هر حال در موضوع فلسطین و مبارزه با اسرائیل تغییراتی به وجود آمد که کسانی مانند مرحوم رهنما آن‌چنان رسانه‎ای نشدند و نتوانستند فعالیت‎های سابقه خود را داشته باشند. به هر حال سن ایشان هم بالا رفته بود و رفته رفته منزوی شدند.

مایلم عنوان مطالبی را که خدمت شما عرض کردم، افول یک مبارز بگذارم. این عنوانی است که قبلاً گروه جناب مهندس میثمی به مبارز قدیمی به نام دکتر مظفر بقایی دادند. چون آقای مظفر بقایی یک زمانی بسیار فعال بود و رفته رفته منزوی شد و تنها ماند. البته تفاوت عمده‎ای میان امثال شیخ مصطفی رهنما با مظفر بقایی وجود دارد. چون مظفر بقایی به سازش با رژیم شاه کشیده شد و بعد از پانزدهم خرداد افول کرد؛ اما جناب شیخ مصطفی رهنما و بعضی دیگر از مبارزان افول کردند چون شرایط منطقه و شرایط داخل کشور تغییر کرد و راه و رسم و شیوة آن‎ها در مبارزه کهنه شده بود و دیگر جواب نداد.

شیوه و رویکرد مبارزاتی ایشان از نظر شما صحیح بوده یا خیر؟ اگر نقدی به شیوة مبارزاتی ایشان دارید، بیان بفرمایید.

مایلم نگاه انتقادی به نسلی از مبارزانی که یکی از نمادهای آن‎ها مرحوم رهنما بود، داشته باشم. می‎توان بعضی از کسانی که هنوز هم زنده هستند نام برد؛ مانند جناب آقای ابوحنیف که از یاران آقای محمد منتظری و همراه با آقای جلال‎الدین فارسی بود که به لبنان و سوریه رفته بودند. همچنین می‎توان مبارز دیگری به نام سید محمدکاظم موسوی بجنوردی، رئیس حزب ملل اسلامی اشاره کرد که اکنون رئیس دائره‌المعارف بزرگ اسلامی است. در خاطرات جناب موسوی بجنوردی این را می‎بینیم. شاید هم اگر کسی با ایشان گفت‎وگوی جدیدی انجام بدهد به این مسئله هم بپردازد. آفت بزرگی که در دهة چهل و پنجاه همواره دامن‌گیر مبارزان سیاسی بود، نداشتن استراتژی کامل و تبیین و شناخت عمیق از مسائل دینی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی داخل و خارج از کشور بود. این ضعفی را بسیاری از مبارزان چپ در آن دوره داشتند؛ به‎خصوص کسانی که مبارزة مسلحانه داشتند از این ضعف و کمبود رنج می‎بردند. آقای بجنوردی جوان هجده یا نوزده ساله بود و حزبی را تأسیس کرد که فقط عنوان حزب را داشت. اگر چه این حزب افرادی و تشکیلاتی داشتند، اما در تشکیلات خود بزرگنمایی می‎کردند. برای مثال خود ایشان می‎گفت که شماره‎هایی برای بعضی از افراد داده بودیم و آن شماره‎ها را از 4000 به بعد می‎دادیم تا رژیم شاه بترسد و در این گمان باشد که ما بیش از چهار هزار نیرو داریم. اسم تشکیلات خود را حزب مسلحانه ملل اسلامی گذاشته بودند که هدفشان برقرار اتحاد جماهیر اسلامی بود. همة این‎ها تحت تأثیر تبلیغات مبارزان چپ و مذهبی و خارج از کشور و مشخصاً نهضت‎های مقاومت فلسطین و اخوان المسلمین و در داخل تحت تأثیر فدائیان اسلام بودند. از این نظر گمان می‎کردند با جمع‎آوری تعدادی اسلحه و تعداد جوان و با ترور بعضی از اشخاص می‎توانند حکومتی را که تا بن دندان مسلح و مورد حمایت قدرت‎های خارجی بود و در داخل هم امکانات گسترده‎ای داشت، آن را از بین ببرند یا گمان می‎کردند بدون داشتن برنامه جامع و تبیین صحیح و تشکیلات درست می‎توانند با رژیمی مثل اسرائیل مبارزه کنند. در واقع طرح‎های بلندپروازانه‎ داشتند. البته نمی‎خواهم خدای‌نکرده اهانتی به مبارزان پاک‌باز آن دوره کنم؛ چون همة آن‎ها فداکار بودند و بعضی‎ها جان را در این راه گذاشتند و بعضی‎ها سال‎ها تبعید و شکنجه را تحمل کردند. با این حال به نظرم این قبیل احزاب شباهت زیادی با داستان دن کیشوت دارند که در ذهن به مبارزه با غول‎ها در آمده بودند اما در واقع آسیاب بادی‌هایی بیش نبودند. یا مانند دایی جان ناپلئون بودند که بدون داشتن تشکیلات درست و تبیین صحیح می‎خواستند کارهای بزرگی در سطح جهانی انجام بدهند و این برخاسته از توهم و خود بزرگ‎بینی بود؛ چون متأسفانه در روحیة بعضی از مبارزان از نظر روانشناسی، چنین بلندپروازی‎هایی و آرمان‎گرایی‎های دور از واقعیت وجود دارد.

مرحوم شیخ مصطفی رهنما از این آفت خالی نبود. ایشان بدون اینکه کادرسازی دقیقی انجام داده باشد و نیروهای آموزش‎دیده و زبده‎ای در اطراف خودش داشته باشد و اساساً بدون داشتن تشکیلات و امکانات لازم و بدون داشتن تبیین عمیق و کافی از شرایط ملی و جهان و منطقه‎ای، سنگ بزرگی را برداشته بود.

ما باید آرمان‎گرایی را با واقع‎بینی آشتی بدهیم و نه لزوماً با واقع‎گرایی. چون واقعیت را باید دید و سنجید. باید شناخت و تئوری صحیحی از شرایط داشته باشیم. بعضی از جریانات مبارز، مثل حزب توده، البته با پشتیبانی قدرت‎های خارج این ویژگی را داشتند و توانستند بسیاری از به سمت خودشان، حتی از روشنفکران و خانواده‎های مذهبی همراه کنند. از قشرهای مختلف افرادی جذب تشکیلات خود کرده بودند؛ اما فدائیان اسلام، اگرچه رعب و وحشتی در دل رژیم شاه با ایجاد ترورهای سیاسی ایجاد کرده بودند، اما تشکیلات منسجم و قوی نداشتند و افکارشان بسیار سطحی و بلندپروازانه بود. مرحوم شیخ مصطفی رهنما از این قاعده خارج نبود و شخصاً ایشان را فردی دیدم که از شرایط منطقه و جهان اطلاعات دقیق و صحیحی ندارد و نتوانسته که از تشکیلات و سرمایة خود به خوبی استفاده کند و با دستان خالی می‎خواست وارد جنگ بزرگی بشود. البته روی کار آمدن جمهوری اسلامی، یکی از آرمان‎های ایشان بود که تحقق پیدا کرد و ایشان بار مبارزه با اسرائیل را بر دوش جمهوری اسلامی می‎دید. شاید هم به همین خاطر دیگر موفق نشد که تشکیلات خودش را گسترش بیشتری بدهد. با این حال از جذب نیروهای جوان و آموزش و توجیه آن‎ها فرو ماند و نتوانست ادامه بدهد. امثال شیخ مصطفی رهنما نسلی بودند که باید نگاه عمیق‎تر و جامع‎تری نسبت به اوضاع منطقه و جهان می‎داشتند. باید از نظر تئوریک کارهای بیشتری انجام می‎دادند و از نظر تشکیلاتی هم باید از سازمان‎های موفق دیگر بیشتر الهام می‎گرفتند. در واقع باید به کار فرهنگی اصالت بیشتری می‎دادند. اشکال مرحوم امام خمینی به مبارزان مسلح همین بود و نظرشان بر این بود که باید کار تبلیغی و فرهنگی بیشتری داشته باشند. به صرف داشتن چند تعداد جوان و چند اسلحه نمی‎توان با رژیم‎های مانند حکومت شاه مبارزه کرد؛ بلکه باید نهضت را فراگیر و اقشار مختلف را درگیر مبارز کرد. به نظرم این تجربة مهمی است و با مثال‎هایی که گفتیم باید این انتقاد را پس از چهل سال نسبت به این قبیل سازمان‎های مبارز بپذیریم. باید به چهار دهه عقب‎تر برگردیم و بازنگری جدی‎تری داشته باشیم. اگر امروز هم بخواهیم با اسرائیل و آمریکا مبارزه کنیم، راهش آن احساسات و عواطف و شعار و فریاد نیست؛ بلکه راه آن کادرسازی و برنامه‎ریزی و تبیین صحیح از شرایط است. حتی اگر توان نظامی بالایی برای برخورد با اسرائیل هم داشته باشیم، اگر بنیة اقتصادی قوی نداشته باشیم، برای ما ضعف بزرگی است. برای مبارزات بزرگ جهانی باید بنیه و توان و به تعبیر قرآن، استطاعت را فراهم کنیم.

 ما استقلال قوی اقتصادی نداریم و وابسته به نفت هستیم. با داشتن اقتصاد ضعیف، حتی با وجود داشتن توان نظامی بالا نمی‎توانیم با آمریکا و قدرت‎های منطقه‎ای، به ویژه اسرائیل پنجه در پنجه بشویم. اسرائیل اقتصاد قدرتمندی دارد و ما نیز باید به آن جایگاه برسیم. ما بدون داشتن دیپلماسی فعال و فرهنگ قوی نمی‎توانیم سنگ‎های بزرگ را برداریم و مبارزات جهانی را به ثمر برسانیم؛ همان‎طور که تاکنون با صرف هزینه‎ها توانسته‎ایم ضرباتی به آمریکا و اسرائیل وارد کنیم؛ اما در داخل زمینه‎های فرهنگی و اقتصادی و منطقه‎ای بسیاری را از دست داده‎ایم. نباید مانند دن کیشوت به جنگ آسیاب‎های بادی برویم و خیال کنیم غول‎های جهانی را از این طریق از پا در بیاوریم. به‎طور خلاصه اینکه مبارزه با توهم سازگار نیست و در راه مبارزه باید واقع‎بین بود و آرمان‎ها را در حد امکان و در حد ظرفیت خودمان مطرح کنیم. شعارها باید واقع‎بینانه باشند و بلندپروازانه و توهمی و خیال‎پردازی نباشند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.