روایت انقلابی که ۴۰ ساله شد-۴۲

حرم حضرت معصومه(س) و اعلامیه هایی که نزدیک بود لو برود

برای پخش اعلامیه در حرم حضرت معصومه(س) رفته بودند که ماشینشان با پسربچه دوچرخه سواری برخورد کرد و پای پلیس به میان آمد...

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: موقع تحویل سال، مردم در صحن مطهر حضرت معصومه(س) و سایر مرقدهای ائمه اطهار(ع) یا اولادشان جمع می شدند لذا بهترین موقع برای پخش تراکت بود. ما از طرف بچه های گروه اولیه موتلفه، ماموریت داشتیم اعلامیه هایی را در صحن مطهر حضرت معصومه(س) پخش کنیم. نرسیده به صحن حضرت معصومه(س)، نزدیک میدان، کمی قبل از کلانتری که دست راست بود ـ نمی دانم الان کلانتری هست یا نیست - یک پسرکی که سوار دوچرخه بود با ماشین ما تصادف کرد و یک کم جراحت برداشت. پلیس آمد و بررسی کرد و عباس آقا را با ماشین به کلانتری بردند. می گفتند ولیِ پسربچه باید بیاید اگر خواست رضایت بدهد. چیزی هم نشده بود، خیلی هم آسیبی ندیده بود؛ الحمدلله به خیر گذشته بود اما رها نمی کردند و می گفتند: ولیِ بچه باید بیاید. من آدرس خانه شان را گرفتم و به منزلشان رفتم. گفتند پدرش نیست و به مزرعه رفته است - پدرش در اطراف قم کشاورز بود - با سختی فراوان پدرش را پیدا کردیم. بالاخره او را آوردیم آنجا و یک مبلغی به او پرداخت کرده و رضایتش را گرفتیم. موقع برگشت عباس آقا گفت خوب شانس آوردیم اگر بازرسی می کردند همه اعلامیه ها لو می رفت. فشار خاصی آن روز به ما وارد شده بود ولی الحمدلله به خیر گذشت و کار هم با موفقیت انجام شد.

 

برشی از کتاب مقلد روح الله؛ ص 34-35؛ چاپ اول (1397)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج. خاطره نقل شده از احمد ناطق نوری.

دیدگاه تان را بنویسید