دغدغه‌ها و نگرانی‌های امام خمینی‌ـ۲۳

شکست هر جناحی از علما و روحانیون، پیروزی چه جریانی را تضمین می کند؟/ اختلاف به هر شکلی کوبنده است/ تاکید بر حفظ احترام میان جامعه مدرسین و طلاب انقلابی

امام خمینی در بخشی از پیام منشور روحانیت آورده: وقتی نیروهای مومن به انقلاب حتی به اسم فقه سنتی و فقه پویا به مرز جبهه بندی برسند، آغاز باز شدن راه استفاده دشمنان خواهد بود.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، نهضت امام خمینی و به دنبال آن پیروزی انقلاب اسلامی در سایه توکل و حمایت الهی، رهبری حکیمانه امام و وحدت و همدلی مردم کشور روی داد، انقلابی که می توان آن را معجزه نامید چرا که با هیچ یک از انقلاب های مردمی قابل مقایسه نبوده و نیست. مسلما پس از پیروزی در همه انقلاب ها دغدغه هایی وجود دارد که این در حکومت های دینی دوچندان شده و برای شخصیت بزرگی مانند پیر جماران که از درایت و تیزبینی خاصی برخوردار بودند، به مراتب بیشتر و بیشتر. ایشان در سخنرانی ها و پیام های مختلف به این نگرانی های خود اشاره کرده اند که با قرار گرفتن در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی به تناوب بخش هایی از این دغدغه ها را در اختیار مخاطبان قرار می دهیم.

در سوم اسفندماه سال 67 امام خمینی پیامی خطاب به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه و جماعات صادر کرد که به منشور روحانیت معروف شد. در بخشی از آن به اختلاف میان جامعه مدرسین و طلاب اشاره و گوشزد کرده است:

«ان شاء اللَّه در بین جامعه مدرسین و طلاب انقلابى اختلافى نیست، اگر باشد بر سر چیست؟ بر سر اصول یا بر سر سلیقه ‌ها؟ آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در حوزه ‌هاى علمیه بوده ‌اند- نعوذ باللَّه- به اسلام و انقلاب و مردم پشت کرده ‌اند؟ مگر همانها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیر قانونى بودن سلطنت دادند؟ مگر همانها نبودند که وقتى یک روحانى به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى کردند؟ آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانى ننمودند؟ اگر خداى ناکرده اینها شکسته شوند چه نیرویى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آیا ایادى استکبار، روحانى ‌نماهایى را که تا حد مرجعیت تقویت نموده است، فرد دیگرى را بر حوزه‌ ها حاکم نمى ‌کنند؟ و یا آنها که در توفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث کمرشکن بعد از انقلاب نه غصه مبارزه و نه غم جنگ و اداره کشور را خورده ‌اند و نه از شهادت عزیزان متأثر شده ‌اند و با خیالى راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بوده ‌اند مى ‌توانند در آینده پشتوانه انقلاب اسلامى باشند؟ راستى شکست هر جناحى از علما و طلاب انقلابى و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعه مدرسین، پیروزى چه جناحى و چه جریانى را تضمین مى ‌کند؟ جناحى که پیروز شود یقیناً روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاماً به روحانیت رو آورد، راستى به سراغ کدام قشر و تفکر از روحانیت مى ‌رود؟ خلاصه اختلاف به هر شکلى کوبنده است. وقتى نیروهاى مؤمن به انقلاب حتى به اسم فقه سنتى و فقه پویا به مرز جبهه ‌بندى برسند، آغاز باز شدن راه استفاده دشمنان خواهد بود. جبهه ‌بندى نهایتاً معارضه پیش مى‌ آورد. هر جناح براى حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعارى انتخاب مى‌ کند، یکى متهم به طرفدارى از سرمایه دارى و دیگرى متهم به التقاطى مى ‌شود که من براى حفظ اعتدال جناحها همیشه تذکرات تلخ و شیرینى داده ‌ام، چرا که همه را فرزندان و عزیزان خود مى‌ دانم البته هیچ گاه نگران مباحثات تند طلبگى در فروع و اصول فقه نبوده ‌ام ولى نگران تقابل و تعارض جناحهاى مؤمن به انقلابم که مبادا منتهى به تقویت جناح رفاه طلب بى ‌درد و نق بزن گردد.

نتیجه مى ‌گیرم که اگر روحانیون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دیر بجنبند ابرقدرتها و نوکرانشان مسائل را به نفع خود خاتمه مى ‌دهند. جامعه مدرسین باید طلاب عزیز انقلابى و زحمت کشیده و کتک خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتماً با آنان جلسه بگذارند و از طرحها و نظریات آنان استقبال نمایند و طلاب انقلابى هم مدرسین عزیز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با دیده احترام به آنان بنگرند و در مقابل طیف بى‌ عرضه و فرصت طلب و نق زن ید واحده باشند و خود را براى ایثار و شهادت در راه هدایت مردم آماده ‌تر کنند، حال جامعه و مردم، طالب حقیقت باشند مثل زمان ما که حقاً مردم بیشتر از آنچه که ما فکر مى ‌کنیم وفادار به روحانیت بوده و خواهند بود، یا نباشند مثل زمان معصومین- علیهم السلام. اما مردم شریف ایران توجه داشته باشند که نوعاً تبلیغاتى که علیه روحانیت انجام مى ‌پذیرد به منظور نابودى روحانیت انقلاب است، ایادى شیطان در تنگناها و سختیها به سراغ مردم مى‌ روند که بگویند روحانیت مسبب مشکلات و نارساییهاست؛ آن هم کدام روحانى، روحانى بى‌ درد و بى‌ مسئولیت نه، بلکه روحانیتى که در همه حوادث جلوتر از دیگران در معرض خطر بوده است.»

 

صحیفه امام؛ ج 21، ص 287-288

 

دیدگاه تان را بنویسید