دغدغه‌ها و نگرانی‌های امام خمینی‌ـ۱۹

چرا نگرانی امام پس از انقلاب بیشتر از ایام مبارزه با طاغوت بود؟

امام خمینی: یک جوان که به عنوان پاسبان اسلام است بریزد در خانه یک کسى و یک کار زشتى بکند، امروز این را دیگر پاى این شخص حساب نمى‏ کنند، مى ‏گویند پاسدار اسلام هم این طورى است؛ در رژیم سابق ساواکیها این کارها را مى‏ کردند، در رژیم حالا هم پاسداران اسلام این کار را مى ‏کنند.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، نهضت امام خمینی و به دنبال آن پیروزی انقلاب اسلامی در سایه توکل و حمایت الهی، رهبری حکیمانه امام و وحدت و همدلی مردم کشور روی داد، انقلابی که می توان آن را معجزه نامید چرا که با هیچ یک از انقلاب های مردمی قابل مقایسه نبوده و نیست. مسلما پس از پیروزی در همه انقلاب ها دغدغه هایی وجود دارد که این در حکومت های دینی دوچندان شده و برای شخصیت بزرگی مانند پیر جماران که از درایت و تیزبینی خاصی برخوردار بودند، به مراتب بیشتر و بیشتر. ایشان در سخنرانی ها و پیام های مختلف به این نگرانی های خود اشاره کرده اند که با قرار گرفتن در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی به تناوب بخش هایی از این دغدغه ها را در اختیار مخاطبان قرار می دهیم.

امام در سخنرانی در جمع هیات بحرینی و روحانیون کردستان که در دوازدهم تیرماه سال 58 در قم به دیدارشان رفته بودند، خطر زیر سوال رفتن مکتب را گوشزد و نگرانی درباره آن را بیشتر از نگرانی به هنگام مبارزه با طاغوت عنوان کردند. در قسمتی از این سخنرانی آمده است:

 

«آنچه که الآن به نظر من اهمیت دارد و اهمیت حیاتى دارد، یعنى حیات اسلام به آن بستگى دارد، این است که از حالا به بعد ما چه بکنیم، تکلیف حالا را معیّن کنیم. آنچه که گذشت، گذشت؛ و- بحمد اللَّه به خیر گذشت. ما چه بکنیم که از این به بعد هم به خیر بگذرد؛ به نفع اسلام بگذرد. آن که الآن ما را تهدید مى ‌کند و موجب نگرانى است، و نگرانى‌ اش بیشتر از نگرانى‌ اى است که سابق داشتیم راجع به مبارزه با طاغوت، این است که الآن یک قشرهایى هستند، یک اشخاصى در بین ملت هستند، که اینها مى ‌خواهند این نهضت اسلامى را با اینکه اسلامى است، بد نمایش بدهند. یعنى مکتب ما را یک طورى نمایش بدهند به دنیا که این مکتب اسلامى هم مثل همین مکاتب دیگر و مثل همین رژیمهاى فاسد دیگر است؛ منتها آن وقت قدرت دست یک طایفه‌ اى بود و کارهاى خلاف مى ‌کردند؛ حالا دست یک طایفه دیگر آمده ولى همان کارها را مى ‌کنند.»

در بخش دیگری از این سخنرانی آمده است: «ما حالا ما سر دو راهى واقع شدیم. این اهمیت دارد. آن دو راهى این است که چه بکنیم که مکتبمان محفوظ باشد؛ و چه اعمالى مکتب ما را به باد مى ‌دهد. شما پاسدارهاى عزیز محترم، که علاقه ‌مند هستیم ما همه به شما، چه بکنید؟ چه اعمالى از شما صادر بشود که این اعمال در این رژیمى که الآن رژیم اسلام است، الآن جمهورى اسلامى است، مملکت ما رژیمش الآن به رفراندم جمهورى اسلامى شده، اگر ما الآن یک اعمالى به جا بیاوریم، ارتکاب یک کارهایى بکنیم که بر خلاف موازین شرعیه باشد، بر خلاف موازین عدالت باشد، مثلًا فرض کنید که جوانى از ما بر خلاف موازین یک تعدى به غیر بکند، یک جوان که به عنوان پاسبان اسلام است بریزد در خانه یک کسى و یک کار زشتى بکند، امروز این را دیگر پاى این شخص حساب نمى‌ کنند، مى‌گویند پاسدار اسلام هم این طورى است؛ در رژیم سابق ساواکیها این کارها را مى‌کردند، در رژیم حالا هم پاسداران اسلام این کار را مى ‌کنند. اگر به پاى شخص حساب مى‌ شد و مکتب محفوظ مى ‌ماند و نسبت به اسلام نمى ‌دادند، خیلى اشکال نبود. آدم فاسد در عالَم خیلى هست. آدم مخالف با موازین عمل کن زیاد است. اما اگر ما خودمان را پاسدار اسلام بدانیم، ما که در لباس روحانیت هستیم، این صف، و شما که پاسداران اسلام هستید- و همه‌ مان ان شاء اللَّه پاسداران اسلام باشیم- اگر امروز از ما، از این طبقه، و از شما و این طبقه و از آقایان و آن طبقه اگر امروز یک خلافى صادر بشود، اشخاصى با قلمهاى زهرآلود چشمها را دوخته‌ اند که یک چیزى پیدا بکنند برَش یک هزار تا اضافه بکنند و به اسلام نسبت بدهند؛ نه به شما، نه به من. اگر یک کارى یکوقتى من کردم، مى‌ گفتند خمینى یک آدم مخالف با عقل و اسلام است، این اشکالى نداشت. خوب، خیلى اشخاص مخالف بودند، یکى ‌اش هم من. اما اگر من حالا یک کارى بکنم و بگویند که رژیم اسلامى این طورى است، یا آقا خداى نخواسته یک کارى بکنند، که نسبت داده بشود به اینکه این حکومت اسلام هم همین است [این خطرناک است‌].

اینهایى که نشسته ‌اند و الآن در داخل و خارج چشمها را دوخته ‌اند که یک مناقشه‌ اى بکنند، یک چیزى از شما، از من، از آقا، ببینند، از روحانیون، از پاسداران، از کمیته ‌ها، از دادگاه انقلاب، از حکومت ... از همه اینها، یک چیزى ببینند، یکى را هزار مى‌ کنند. آن هم پاى من و آقا حساب نمى ‌کنند؛ پاى اسلام حساب مى‌ کنند. امروز مکتب ما در خطر است. آن وقت که رژیم بود، مکتبمان سر جایش بود، خودمان در خطر بودیم. اگر در زمان طاغوت ما با آنها مبارزه مى ‌کردیم و ما را مى‌ کشتند، اشکال نداشت؛ شکست [مى‌] خوردیم. اگر در زمان طاغوت از یک معمم یک [خلافى‌] صادر مى ‌شد، نمى‌ گفتند اسلام؛ مى ‌گفتند این ساواکى هست؛ به اسلام نسبت نمى ‌دادند. الآن اگر از پاسدارهاى اسلام، چه شما که پاسدارید و چه ما که پاسداریم، یک مطلبى صادر بشود، این اشخاصى که در صددند که تخطئه کنند مکتب ما را، اسلام را تخطئه کنند، اینها قلمها را برمى‌دارند، اینجا به کنایه و در خارج به صراحت، مى‌نویسند؛ و مکتب ما یکوقت در دنیا شکست‌ مى ‌خورد. شکست مکتب مصیبت بزرگ است.».

صحیفه امام؛ ج‌8، ص 367-370

 

 

دیدگاه تان را بنویسید