به گزارش ایرنا، 20 نوجوانی که اغلب طعم تربیت درست و پدر و مادر سالم را نچشیده اند، دور هم در محلی به نام کانون اصلاح و تربیت جمع شده اند اما نه به اختیار که به جبر روزگار.
40 گرم هروئین همراهم بود... به جرم سرقت دستگیر شدم ... هروئین مصرف می کردم... پدرم شیشه ای بود... مادرم که مرد، دنیا مرد... یک هوس شیطانی به سراغم آمد .... یک میلیون تومان پول وسوسه کننده است... از دستش عصبانی بودم، زدم کشتمش... مغازه دار مواد می فروخت، اما مارا به جرم دزدی فروخت... این ها فقط گوشه ای از صحبت های نوجوانانی است که سن بلوغ خود را پشت درهای بسته یک کانون سپری می کنند.
فروش مواد مخدر، سرقت، تجاوز به عنف، قتل عمد، آدم ربایی و درگیری جرایمی که هر یک برای یک فرد بالغ و بزرگسال تجربه سنگینی است چه برسد به کودکان و نوجوانانی که هنوز لذت واقعی کودکی و نوجوانی را تجربه نکرده اند.
من خودم تریاک می کشیدم به تحریک دوستم هروئینی شدم، هروئین می فروختم تا خرج مواد را تامین کنم، یکی از مشتری هایم لو داد، هم من دستگیر شدم هم مشتری هایم این جمله را محمدحسینی می گوید که قدش به زور به 140 سانتی متر می رسد، صورتش سن 12 یا 13 سالگی را نشان می دهد اما خودش می گوید 17 سال دارد.
پدرم هروئین مصرف می کرد، مادرم که مرد من هم مواد مصرف کردم از 12 سالگی معتادم، هیچ دوست سالمی ندارم، ساندویچ می فروختم و پول مواد را تامین می کردم، به جرم سرقت از منزل دستگیر شدم، این جمله پسری است که تنها نشانه سن رشدش صدای دو رگه ای است که دارد اما خودش می گوید، تا 2 هفته دیگر به سن 18 سالگی می رسد، دوست ندارد اسمش را بگوید، قرار می گذاریم محمد خطابش کنم.
به جرم آدم ربایی از 2 ماه قبل اینجا هستم، وکیلم می گوید شاید تا 15 سال دیگر اینجا باشم، بغض راه گلویش را می بندد، یک وسوسه شیطانی بود، من فقط 17 سال دارم نامم محمدرضاست.
یک میلیون تومان از یک مغازه دزدیدیم، خودم هم نمی دانم با چه وسوسه ای فقط یک هوس کودکانه بود، یک سال دیگر باید اینجا باشم، این سخن عرفان 13 ساله است، عرفانی که هنوز کودک است.
20 کودک در اینجا زندگی می کنند، آموزش می بینند و تربیت می شوند، این بخشی از سخنان جمال مهدیخانی رئیس کانون اصلاح و تربیت زنجان است که می گوید: بیشتر این بچه ها از خانواده آسیب دیده هستند.
خبرنگار ایرنا می پرسد ؛ حضور در زندان برای این بچه ها که هنوز از دنیا چیزی نمی دانند، سوء سابقه محسوب نمی شود؟ مهدیخانی می گوید: اینجا زندان نیست، سوء سابقه ای ثبت نمی شود؛ مثل یک خانه، مثل یک مدرسه و آموزشگاه با آنان برخورد می شود، سعی می کنیم، آنان را تربیت کنیم.
محمد اما می گوید: این نهمین بار است که به کانون آمده ام و هر 9 بار به جرم سرقت و محمدحسین مددجوی دیگر بار نخست به جرم سرقت و مرتبه دوم به خاطر فروش مواد مخدر.
زندان جای کودکان و نوجوانان نیست، آنان را به مجرمان و بزهکارانی حرفه ای تبدیل می کند، آنان نیاز به همراه و مشاور دارند، این سخن مهدی قدیمی از اساتید جامعه شناسی زنجان است.
قدیمی اضافه می کند: کودک یا نوجوانی که از زندان خارج می شود، در ابتدا در معرض انگ و برچسب قرار داد، طرد از مدرسه، از خانواده و جامعه مهمترین بهانه ها برای بازگشت مجدد فرد به فضای سابقی است که در آن مرتکب جرم شده است.
نمی دانم اگر از اینجا بیرون بروم آیا خانواده ام قبولم می کنند یا نه، دوست دارم بار دیگر به خانه برگردم، این جمله ای است که عرفان می گوید، پسری که حتی از لذت های دوران کودکی سیراب نشده است.
هیچ کسی در اینجا به جرم دزدی برای خرید تنقلات، دستگیر نشده، هیچ کس حتی هوس تنقلات هم به سرش نمی زند، همه به آن بیرون فکر می کنند، بیرونی که به گفته محمدرضا پدر و مادری در آن منتظرش هستند.

** وقتی آن بیرون کسی منتظرت نیست
محمد محمدی قیداری، مدیرکل بهزیستی استان زنجان می گوید: ما برای آن دسته از افراد زیر 18 سالی که از کانون اصلاح و تربیت خارج می شوند به طور ویژه برنامه ای نداریم.
وی می افزاید: اگر بی سرپرست باشند تحت پوشش خدمات بهزیستی قرار می گیرند، اگر در خانواده آسیب دیده باشند، اورژانس اجتماعی کمک می کند اما به طور ویژه برنامه ای نداریم.
محمدحسین می گوید: اگر آزاد شوم صافکار نیمه ماهری هستم، بار دیگر در این رشته مشغول به کار می شوم.
محمد می گوید: اگر آزاد شوم، وسوسه شوم ؛ بار دیگر مواد مصرف می کنم.
عرفان می گوید: اگر آزاد شوم دیگر سراغ این کارها نمی روم، اگر مدرسه قبول کند، ادامه تحصیل می دهم.
محمدرضا می گوید: وقتی آزاد می شوم که دیگر جایی برای جبران ندارم، پنج تا 15 سال دیگر، نمی دانم آن بیرون چه خبر است.
عباس می گوید: فکر نمی کنم آزاد شوم، به زندان بزرگسالان که منتقل شوم، باید منتظر حکم قصاص باشم، فقط طناب دار منتظر من است.
محمد بیگدلی نماینده مردم خدابنده در مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون اجتماعی مجلس ادامه می دهد: تا زمانی که یک سازمان واحد متولی رسیدگی به مسائل کودکان و مشکلات آنان نباشد نباید منتظر حل مشکل کودکان کار، زندانی، بد سرپرست، بزهکار و کودکان خیابانی بود.
شهلا طاهری، رئیس تشکل ترنم مهر باران زنجان هم به همه این سخن ها اضافه می کند: برای این کودکان برنامه اجرایی نداریم، برنامه ریزی کرده اما در دستور اجرا قرار نداده ایم.

** قانون با کودکان و نوجوانان برابر با بزرگسالان برخورد نمی کند
اصغر رحمانی، وکیل پایه یک دادگستری که وکالت اغلب پرونده های مربوط به کودکان بر عهده اوست می گوید: دادگاه ویژه کودکان، قاضی مخصوص کودکان، قوانین مربوط به افراد زیر 18 سال، همه سعی دارند تا کودکی که بزهی را مرتکب شده راهی کانون اصلاح و تربیت نشود، اما همیشه هم این طور نمی شود.
رحمانی ابراز می کند: اغلب اوقات قضات سعی می کنند با حکم تعزیزی مانع از حکم حبس برای افراد زیر 18 سال شوند اما در خصوص برخی جرائم نمی توان چنین عمل کرد.
مجید قره گوزلو، رئیس کانون وکلای استان زنجان هم ادامه می دهد: افراد زیر 18 سال باید وکیل داشته باشند، بدون حضور وکیل به هیچ عنوان قانون اجازه رسیدگی به پرونده تخلف آنان را نمی دهد.
معاون فرهنگی و اجتماعی فرماندهی انتظامی استان زنجان هم به این سخنان اضافه می کند: در کلانتری ها تمام سعی مان را به کار می گیریم تا افراد زیر 18 سال دستگیر شده با سایر مجرمان و متهمان در یک محل نباشند.
غلامرضا امیدی می افزاید: نیروی انتظامی با فوریت به پرونده های این افراد رسیدگی می کند تا پرونده را به سرعت به دستگاه قضایی منتقل کند.
دوست دارم دکتر شوم، ادامه تحصیل دهم و دیگر اینجا نباشم، این جمله محمدرضای 17 ساله ای است که بناست حداقل تا پنج سال دیگر در کانون اصلاح و تربیت و سپس زندان بزرگسالان زندگی کند، به جرم آدم ربایی.
دوست دارم همه این روزها را فراموش کنم، من فقط وسوسه شدم، این جمله عرفان 13 ساله است که پدر و مادرش هر 2 شاغل هستند و بناست تا یک سال دیگر روزهای خود را در کانون سپری کند.
دوست دارم از اینجا که آزاد شدم به کرج بروم، دست مادرم را بچسبم و کار کنم، خرج زندگی را در آورم، من مجبور بودم برای خرید مواد سرقت کنم، این جمله محمد حسینی است که پدرش به آسانی کنارش شیشه می کشید، مادرش برای مخارج خانه کار می کرد، خواهرش او و پدر معتادش را تماشا.
راه دیگری ندارم، فقط با یک تعارف، دوباره تریاک می کشم، دوباره سرقت می کنم، چشم های محمدی که این جمله را می گوید، سرشار از نا امیدی است، می گوید آن بیرون هیچ کس منتظرش نیست.
عباس حرفی برای روزهای آینده ندارد، امیدی برای تجربه روزهای جوانی یا لذت دوران نوجوانی.
روزهای پیش رو شاید در مکانی که هیچ کس حاضر نیست، نام زندان بر آن نهد، سپری می شود اما هیچ کس هم نمی داند، یک سال یا پنج سال بعد، زمانی که دوران محکومیت این کودکان و نوجوانان به پایان می رسد، چه انسانی پشت درهای بسته دور از خانه و خانواده ساخته شده است.
3001/6085
خبرنگار: مینا افشاری** انتشار: رویا رفیعی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.