به گزارش ایرنا در این گزارش می خوانیم:
زلزله 23 اردیبهشت ماه امسال از یک سو، خانه و کاشانه تعداد زیادی از اهالی 2 شهرستان بجنورد و مانه و سملقان را زیر آوار برد و از سویی دیگر حجم زیادی کار برای کارکنان بنیاد مسکن خراسان شمالی ایجاد کرد و به تعبیری آوار کاری را بر سر آن ها فرود آورد و با توجه به حجم خسارت ها، کار سنگینی را برعهده داشتند که الحق و الانصاف با توان بالا و کوشش فراوان در جهت کمک به زلزله زدگان اقدام کردند و باید یک خسته نباشد به بنیاد مسکنی ها گفت.بر همین اساس،این روز ها زلزله زدگان بیشترین مراجعه کنندگان به اداره بنیاد مسکن شهرستان بجنورد هستند.گزارشگر ما حال و روز مراجعه کنندگان به این اداره و فعالیت کارکنان بنیاد مسکن در یک پنجشنبه کاری را روایت کرده است.
«شنبه مراجعه کنید» این جمله پرتکرار ترین جمله ای است که روز پنج شنبه هنگام مراجعه به بنیاد مسکن بجنورد می شنوم، یک پنج شنبه کاری قرار است با ارباب رجوع این اداره همگام باشم، قدم به قدم با افرادی که برای انجام کار، ساختمان دو طبقه بنیاد مسکن را طی می کنند.
زلزله 23 اردیبهشت ماه امسال از یک سو، خانه و کاشانه تعداد زیادی از اهالی 2 شهرستان بجنورد و مانه و سملقان را زیر آوار برد و از سویی دیگر حجم زیادی کار برای کارکنان بنیاد مسکن خراسان شمالی ایجاد کرد و به تعبیری آوار کاری را بر سر آن ها فرود آورد و با توجه به حجم خسارت ها، کار سنگینی را برعهده داشتند که الحق و الانصاف با توان بالا و کوشش فراوان در جهت کمک به زلزله زدگان اقدام کردند و باید یک خسته نباشد به بنیاد مسکنی ها گفت.بر همین اساس،این روز ها زلزله زدگان بیشترین مراجعه کنندگان به اداره بنیاد مسکن شهرستان بجنورد هستند.
ساعت 10:04 است که از حیاط وارد ساختمان مدیریت می شوم. در حیاط مراجعه کننده ای حضور ندارد، 4 پله را بالا می روم تا به ساختمان مورد نظر برسم. مقابل در ورودی دو اطلاعیه نصب شده؛ یکی درباره وجود دوربین مدار بسته است و دیگری به روزهایی اشاره دارد که ارباب رجوع می تواند برای انجام کار مراجعه کند. قبل از ورود دو ارباب رجوع با دیدنم می گویند وقتم را تلف نکنم و شنبه مراجعه کنم چرا که کسی در محل حضور ندارد. بعد از شنیدن صحبت های آن ها وارد سالن مدیریت می شوم که 4 اتاق در آن به چشم می خورد اما خبری از مدیر و دیگر کارکنان نیست و تنها یک نفر که در حال چک و قفل کردن در اتاق هاست متوجه حضورم می شود و بدون معطلی می گوید: اگر کاری دارید شنبه مراجعه کنید. بیشتر افرادی که در این روز به این اداره مراجعه کرده اند زلزله زده هایی هستند که واحد مسکونی آن ها در زلزله اردیبهشت امسال تخریب شد.ساختمان مدیریت را برای رفتن به یک طبقه بالاتر ترک می کنم. این طبقه محل تشکیل پرونده های تسهیلات بلاعوض و دیگر کارهای صدور پروانه برای زلزله زدگان است. اطلاعیه ای بیش از هر چیز دیگری هنگام ورود نظرها را جلب می کند. اطلاعیه مرتبط با ضمانت های زنجیره ای تسهیلات مسکن است. مضمون اطلاعیه این گونه است: «تعهد کننده در واقع باید تمام تعهد سایر وام گیرنده ها را نیز پرداخت کند.» سالن طبقه اول چند اتاق دارد که دو اتاق آن خالی از کارمند است. اتاق شماره 5 حال و روز خوبی ندارد؛ در اتاق از جا کنده شده و چهار صندلی پلاستیکی ورودی آن را مسدود کرده است.
اتاق شماره 3 محل تشکیل پرونده های تسهیلات بلاعوض زلزله زدگان روستایی است و در آن بسته است و ارباب رجوع باید از دریچه ای که روی در نصب شده با کارمندان مورد نظر صحبت کند. دو کارمند پاسخگوی ارباب رجوع هستند و تعداد زیادی پرونده حاوی پوشه های سفید رنگ روی میز یکی از کارمندان تلنبار شده و او به آرامی در حال بررسی آن هاست.
اتاق شماره 2 نیز خلوت است و هر بار که ارباب رجوعی از کارمند آن درباره کارمندان دو اتاق خالی پرس و جو می کند بدون جواب می ماند. داخل سالن روی یکی از صندلی ها یک خانم جوان که همچنان چشم به راه کارمندان اتاق خالی است نشسته و هر از گاهی عینک خود را از روی چشمانش بر می دارد و تمیز می کند و دوباره به اتاق های خالی خیره می شود. عقربه های ساعت 10:20را نشان می دهند. از طبقه اول خارج و با پشت سر گذاشتن 15 پله وارد طبقه دوم می شوم؛ محل تشکیل پرونده اعتبارات و تعمیرات برای زلزله زدگان.
صدای در ورودی این طبقه نا به هنجار است و مدام با هر رفت و آمدی بلند می شود، اگرچه صدایی ناکوک است اما با فضایی که در آن قرار دارم همخوانی دارد.
12 صندلی در سالن چیده شده اما گویا ارباب رجوع حتی حوصله نشستن روی صندلی های سرد را ندارد و تنها من مهمان صندلی های سرد پلاستیکی می شوم و شنونده صدای مردانی هستم که با لهجه محلی در حال صحبت هستند و از پیشرفت کار ساختمان و چگونگی رفع مشکل پرونده خود حرف می زنند.
یکی از ارباب رجوع ها که مرد مسن روستایی است از من می پرسد که آیا برای تشکیل پرونده دریافت تعمیرات آمده ام؟ پیش از این که منتظر جوابم باشد گلایه می کند که به تازگی متوجه شده اسمش در فهرست وام تعمیرات نیست.
ارباب رجوعی در اتاق شماره 3 ایستاده و منتظر پاسخ استعلام پرونده اش از سوی کارمند است و فقط سکوت بین آن ها حاکم است. در همین حین یکی از ارباب رجوع ها که دست خالی از اداره خارج شده است دوباره با عجله وارد سالن می شود و سراغ صاحب خودرویی را می گیرد که سد راه خروج خودروی او از پارکینگ شده است.
یکی از ارباب رجوع های جوان که نگران و حوصله اش به دلیل عدم پیشرفت پرونده اش سر رفته است از طریق تلفن همراهش از مهندس ناظر، احداث سرپناه ویران شده خود را می خواهد اما گویا او هم جواب می گیرد که کارت را شنبه انجام می‌دهم.
دستگاه ثبت ورود و خروج کارمندان طبقه دوم ساعت 10:33 را نشان می دهد که یکی از کارمندان غایب به پشت میز کارش باز می گردد و بدون درنگ مهر زدن یکی از پرونده های ارباب رجوع ها را آغاز می کند. اتاق تشکیل پرونده تعمیرات دو در ورودی دارد که یکی از درها با کمد اداری مسدود شده است. همچنان که نظاره گر پاسخگویی کارمندان به ارباب رجوع ها هستم یکی از کارمندان را با آستین های بالا زده می بینم که مدام بین طبقات در حال حرکت است؛ فردی که از سوی مراجعه کنندگان مهندس خوانده می شود و ارباب رجوع ها پرونده به دست به دنبالش می دوند تا شاید پاسخی بشنوند اما در نهایت کارمند در حال حرکت فقط با گفتن «عجله نکنید» آن ها را بدرقه می کند.
یکی از دو کارمند اتاق تشکیل پرونده وام تعمیرات هر از گاهی سرش را از داخل پرونده ها بیرون می آورد و هر چند دقیقه یک بار با صدای بلند جواب تلفن ارباب رجوع ها را می دهد و از آن ها می خواهد تاییدیه ناظر ساختمان را برایش بیاورند. در این بین پدر و پسری وسط سالن پرونده به دست همچنان سرگردان و منتظر به نتیجه رسیدن پرونده خودشان هستند، پدر پیر خسته حوصله اش سر رفته و مدام از پسرش می خواهد که بروند و شنبه بیایند اما پسر تمایل به این کار ندارد و اصرار به انجام کارش در همان روز دارد. ساعت 10:40 است که دیگر تحمل شنیدن صدای «قیژ قیژ» در ورودی را ندارم و به طبقه اول باز می گردم. وسط راه پله ها ارباب رجوع میان سالی را می بینم که با عصبانیت تمام از طریق تلفن همراهش از شخصی می خواهد که به خاطر کمبود زمان تا دیر نشده به بانک مورد نظر اداره بنیاد مسکن برود تا کارشان به اول هفته دیگر نکشد. دوباره وارد سالن اعتبارات طبقه اول می شوم، ارباب رجوعی دیگر پس از من وارد می شود و مستقیم سراغ همان اتاق بدون در با صندلی مسدود شده می رود و با عجله پا روی صندلی ها می گذارد تا نگاهی به داخل آن بیندازد. وقتی می بیند کسی نیست بی حوصله سراغ کارمند مربوطه را از اتاق شماره 5 می گیرد اما جوابی از او نمی شنود تا این که از طریق کارمند دیگری، فرد مورد نظر را پیدا و به سرعت سالن را ترک می کند.
ارباب رجوع ها بعد ازهر بار مراجعه به کارمندان سریع از سالن خارج می شوند و من هم دوباره به سمت ساختمان مدیریت می روم. با وجود انتظار در آن ساعت موفق به دیدن مدیر نمی شوم.
عقربه های ساعت به عدد 11 رسیده اند و قصد خروج از اداره را دارم. هنگام خروج نظرم به صندوق پیشنهادها و انتقادات جلب می شود. نوشته ای آبی رنگ روی آن دیده می شود. نزدیک تر می روم تا نوشته را بخوانم. فردی با خودکار آبی چیزی روی صندوق نوشته است که مفهوم آن برایم روشن نیست. هنگام خروج همان کارمندی را که آستین هایش را بالا زده بود می بینم که در حال شکستن چند عدد پسته است.آن چه که نمایان است و دیده می شود این است که اکثر ارباب رجوع های این اداره، روستاییان زلزله زده هستند که پس از گذشت حدود 10 ماه همچنان پرونده به دست در پی انجام کارهای اداری خود هستند.
اخبار خراسان شمالی را در کانال تلگرامی اخبار ایرنا خراسان شمالی به نشانی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.